خداوند بینهایت است و لامکان و بیزمان
امّا به قدر فهم تو کوچک میشود
و به قدر نیاز تو فرود میآید و به قدر آرزوی تو گسترده میشود،
و به قدر ایمان تو کارگشا میشود،
و به قدر نخ پیرزنان دوزنده باریک میشود،
و به قدر دل امیدواران گرم میشود…
پــدر میشود، یتیمان را و مادر..
برادر میشود، محتاجان برادری را.
همسر میشود، بی همسر ماندگان را.
طفل میشود، عقیمان را.
امید میشود، ناامیدان را.
راه میشود، گمگشتگان را.
نور میشود، در تاریکی ماندگان را.
شمشیر میشود، رزمندگان را.
عصا میشود، پیران را.
عشق میشود، محتاجانِ به عشق را…
خداوند همه چیز میشود، همه کس را.
به شرط اعتقاد؛ به شرط پاکی دل؛ به شرط طهارت روح؛
به شرط پرهیز از معامله با ابلیس.
بشویید قلبهایتان را از هر احساس ناروا!
و مغزهایتان را از هر اندیشه خلاف،
و زبانهایتان را از هر گفتار ِناپاک،
و دستهایتان را از هر آلودگی در بازار…
و بپرهیزید از ناجوانمردیها، ناراستیها، نامردمیها!
چنین کنید تا ببینید که خداوند، چگونه بر سفره شما، با کاسهای خوراک و تکّهای نان مینشیند و بر بندتاب، با کودکانتان تاب میخورد و در دکّان شما کفههای ترازویتان را میزان میکند،
و «در کوچههای خلوت شب با شما آواز میخواند»
مگر از زندگی چه میخواهید؟!
که در خداییِ خدا یافت نمیشود، که به شیطان پناه میبرید؟
که در عشق یافت نمیشود، که به نفرت پناه میبرید؟
که در سلامت یافت نمیشود، که به خلاف پناه میبرید؟
قلبهایتان را از حقارت کینه تهی کنید و با عظمت عشق پر کنید.
زیرا که عشق چون عقاب است. بالا میپرد و دور…
بیاعتنا به حقیران ِ در روح.
کینه چون لاشخور و کرکس است.
کوتاه میپرد و سنگین. جز مردار به هیچ چیز نمیاندیشد.
بـرای عاشق، نابترین، شور است و زندگی و نشاط.
برای لاشخور، خوبترین، جسدی است متلاشی …
ماهنامه موعود شماره ۱۱۱