سخن امروزم برای بسیاری از گوشها غریبه و احتمالاً قابل انکار مینماید و اگر برخی آن را حاصل توهّم توطئه فرض نکنند دستِ کم سودا و مالیخولیا را در آن بیتأثیر نمیشناسند و البتّه خودم به صاحبان این گونه آراء حق میدهم. سالهاست که میخواهند که ما با سادهلوحی، بیخیالی و بیوضعی از کنار همه چیز بگذریم.
شهرسازی، کاملترین عنصر تمدّنی در همه ادوار تاریخ، مطابق ساختار فرهنگی و اعتقادی اقوام بوده و هست. در گذشتههای نه چندان دور، هر یک از اقوام، متناسب و همنوا با دریافتهای کلّی و فرهنگ مطلوب خود، شهرهای خود را به گونهای میساختند که در آن مردم نه تنها هماره از گستره و حوزه فرهنگی مقبول و مطرح در آن حوزه سیر و سفر میکردند، بلکه خود را هم افق با بافت آن شهر بر میکشیدند. چنان که نسل در نسل شهر و انسان صورت و سیرتی هماهنگ را بارز میساختند.
این نکته ظریف از نگاه تیزبین هیچ یک از حکیمان و مشاوران و امینان اهل حکمت که گرداگرد حاکمان را داشتند دور نبوده است. هیهات که این سنّت و این دوراندیشی طیّ سیصد و اندی سال گذشته و به تدریج از میانه شرق اسلامی رفت و در واقع، در طیّ این قرون، به دست این اقوام «شهری» متناسب با خاستگاه فکری، اعتقادی و فرهنگی شرقی و اسلامی ساخته نشده است. به عکس، معماران تمدّن غربی شهرها را ساختند و به تبع آن، انسانها را. انسانهایی هم افق با شهرها، معماران این شهرها و خاستگاهها و ایدئولوژیهایشان.
از روی همین غفلت است که ما نیز، نه تنها دستی در شهرهامان نبردیم بلکه، شهرهای ویران شده طیّ سالهای دفاع مقدّس را هم بر شالودههای قبلی بر کشیدیم و با نصب تابلوها و پلاکاردهایی مزیّن به جملات مذهبی و شعایر دینی به حاصل دست خود بالیدیم و خود را شهرساز شناختیم.
آیا هیچ گاه به این موضوع اندیشیدهاید که گذشتگان ما، مساجد را در میانه شهر میساختند و همه اجزا و ارکان شهر را در پیوند با مساجد مرکزی تعریف کرده و اجازه نمیدادند که هیچ بنایی نسبت به مسجد ارتفاع و بلندی پیدا کند؟
در حوزه تمدّن اسلامی و شهر اسلامی، پیوند ناگسستنی بین زندگی مادّی و معنوی وجود داشت. پیوندی که امکان جدا افتادگی میان انسانها، مذهب و تمدّن و شهر را نمیداد. از این رو، مساجد با گنبد و منارههایش، در خطّ آسمان و نقشهای هندسیاش در بافت شهر و قرارگیریاش در مهمترین مفصل شهری، نه تنها تعادل شهر را برقرار میکردند، بلکه امکان پیوند انسانها با عوالم ماورایی و نیروهای مثبت و معنوی منتشر را فراهم میآوردند و مجال انتقال و تبادل این نیروهای معنوی و انرژیهای مثبت را برای انسانهای ساکن در شهر فراهم میساختند.
در واقع، مساجد و ساختار ویژه معماری آنها، تمام شهر و ساکنانش را زیر چتری از نیروهای معنوی و آسمانی قرار داده و به آنها در برابر نیروها و موجودات منفی و شرور منتشر، مصونیّت میبخشیدند.
عالم مملو از موجودات پیدا و نهان شیطانی و رحمانی است که پیرامون انسانها را گرفتهاند و هر یک به نحوی و از طریقی خواست مثبت یا منفی خود را در صورتهای مختلف بر حیات فردی و جمعی انسانها مستولی میکنند. نیروهای شریر شیطانی و جنّی به عنوان مزاحم و باز دارنده و نیروهای رحمانی و روحانی به عنوان تقویت کننده و مصونیّتبخش جوامع انسانی را در سیر و سفر درازش همراهی میکنند.
همه دستورات و اوامر و نواهی در خورد و خوراک و خور و خواب و سفر و حضر و بالأخره ادعیه و اذکار هر کدام به گونهای ناظر بر وجود این نیروها و نحوه مصون ماندن یا آسیبپذیری انسان در قبال این نیروها هستند. در حالی که، انسانها به رغم گذشتگان سنّتگرا، نه تنها از این همه غفلت میورزند بلکه، نادانسته خود را در معرض تشعشعات و میدان عمل و حضور نیروهای شیطانی قرار میدهند.
امّا، در همین نزدیکیها، درست در سرزمینی که ما آن را نماد پیشرفتهترین نوع از حیات تکنولوژیک میشناسیم و ساکنان آن را منکر همه گفتوگوهای معنوی، ارتباط با عوالم غیبی، سحر و جادو میشناسیم. مردانی پنهان، با آگاهی از همه آنچه که در دایره تصوّر ما هم نمیآید دستاندر کار حرکتی ظریف و موذیانهاند تا نه تنها انسانها از ارتباط معنوی و انرژیهای روحانی محروم بمانند در وعض، ار هر نوع حیله در میدان تشعشع نیروهای شرور و اهریمنی، مقهور آن نیروها و در خدمت آن نیروها درآیند.
میان اشکال هندسی مقدّس، انرژیها و نیروهای معنوی و روحانی و معماری رابطه ویژهای وجود دارد. در هماهنگی میان انسانها، معماریهای خاص و نیروهای معنوی و تقاطع آنها، انسانها در زیر بارانی از نیروهای معنوی میبالند و از دسترس نیروهای شرور در امان میمانند و به عکس، در میان اشکال هندسی نامقدّس و تقاطع آنها با نیروهای شرور شیطانی، انسانها نه تنها همه نیروهای مثبت و روحانی را از دست میدهند، بلکه در رگبار وسوسهها، الهامات و آزارهای نیروهای اهریمنی مستعدّ گناه، اهل گناه، تردید درباره مقدّسات، نفی باورها و قبول بندگی شیطان و خدمت به نیروهای اهریمنی میشوند.
چگونه است که همه ما در صحن و سرای مساجد و زیارتگاهها و طبیعت احساس آرامش، امنیّت و برخورداری معنوی میکنیم؟
چرا ۹۹٪ همه مساجد، زیارتگاهها و معابد مذهبی شکلی یکسان، گنبدی و بر کشیده شده بر پایه های هشت وجهی ساخته شدهاند؟
این امر هیچ ربطی به شرایط اقلیمی و آب و هوایی ندارد.
آیا بروز نوعی خشم و عصبانیّت، جدال و مرافعه، میل به گناه، حیله و دسیسه در سطح کوچه و خیابان و شهر و در میان پیر و جوان و زن و مرد که دیگر به معمولیترین عادت و شیوه جاری در میان مردم ما شده شما را نمیآزارد؟
آیا آسیبپذیری شدید جوانان در شهرهای بزرگ در برابر وسوسهها شما را بهاندیشه وا نمیدارد؟
این واقعه را چگونه تحلیل میکنید؟ آیا نمیتوان در کنار این همه تحلیل بیپایه اجتماعی، سیاسی و اقتصادی رویکردی دیگرگون نیز داشت؟
بیآنکه بدانیم یا بخواهیم، نیروهایی مرموز و نادیدنی، در کار و بار ما وارد شدهاند.
خود را بر فضای عمومیکوچهها، خیابانها و شهرهای ما حاکم ساختهاند و ما از آنها هیچ نمیدانیم. نه تنها ما، معماران و شهرسازان ما هم از آن بیخبرند چه، آنها همچون ما از رابطه میان اشکال هندسی، معماری، نیروهای رحمانی و شیطانی و حیات فردی و اجتماعی انسانها و حرکات و سکناتشان بیاطّلاعاند.
ساختمان «هتل بزرگ شیراز» که قسمت فوقانی آن به شکل هرم ناتمام است
آنگونه که در «مُهر بزرگ» آمریکا مشاهده میشود
آنها همه حیات را در گستره اشیا و مصالح صرفاً مادّی محدود و منحصر میشناسند. عموم خانوادههای سنّتی و مذهبی از اینکه فرزندان محصول نان حلال و مراقبت خود را در چهارراه تردید و گاه لاابالیگری سرگردان میمانند از تحلیل شرایط در میمانند.
این همه را تنها به کم رنگ شدن آداب و مناسک مذهبی و رفت و آمد به اماکن مذهبی و حتّی نان و خورش نمیتوان مربوط دانست.
مردانی پنهان و مأمور، با حیله و دسیسه، فضای پیرامونی و حیات ما را از طرق مختلف آلوده ساخته و ما را در محاصره نیروهای شیطانی قرار دادهاند و ما از آن بیخبریم و به تدریج نیز حلقههای محاصره را تنگ و تنگتر میسازند.
آنها گونههای خاصّی از احجام و معماری را در گوشه گوشههای شهر و دیار ما برکشیدهاند. احجامی خاص که نه تنها محیط پیرامونی ما را از انرژیها و نیروهای معنوی تهی میسازند در مقابل از نیروهای شیطانی و اهریمنی نیز آکنده میسازند.
همان طور که ادیان برای هدایت انسانها در مسیر وحدت و رحمانیّت برنامهریزی کرده و با پیشبینی لازم همه امکان فرهنگی و مادّی را فراهم آوردهاند. ائمه کفر، ساحران، جادوگران و شیطانپرستان نیز به بیکار ننشسته و برای تأثیرگذاری بر انسانها و ارسال پیامهای شیطانی برنامهریزی کردهاند.
شهرسازی، معماری و احجام خاصّ هندسی مورد نظر آنها، ابزاری هستند برای این تأثیرگذاری.
با این مقدّمه طولانی هیچ پرسیدهاید که چرا و از کجا طیّ هشت و نه سال اخیر و به بهانه ساخت و سازهای مدرن، بخش عمدهای از مراکز تجاری و اداری شهرهای بزرگ و کوچک، شکلی هرمیبه خود گرفتهاند؟
چرا امکان مذهبی، در سایه و زیر این اماکن تجاری فرو غلتیده و در انزوا رفتهاند؟ چرا در نقاطی خاص بناهایی خاص و جملگی هرمیشکل و البتّه مشرف بر شهرها بر کشیده شدهاند؟
شمال، غرب و مرکز تهران و اکثر شهرهای بزرگ مثل مشهد و شیراز در محاصره این بناهای هرمیشکلاند.
این همه، حادثه و واقعهای پیشبینی شده نیست.
به پشت اسکناس یک دلاری آمریکا که توسط فراماسونرها طرّاحی شده بنگرید تا به راز اهرام مصر، ساختمانهای هرمیشکل اطراف مشهد امام هشتم، هتل بزرگ شهر شیراز مشرف به تمامی قبور امام زادگان این شهر مذهبی، ساختمانهای بزرگ دروازهای شکل برخی از وزارتخانههای مهم، برجهای سه قلو و دوقلوی شمال و غرب تهران و ساختمانهای هرمیشکل پیرامون مصلّای بزرگ تهران، پی ببرید.
حجمهای هرمی، ستاره شش گوشه، چشمی در میانه یک مثلث، در زمره قویترین علامات شیطانپرستی هستند که در کنار بسیاری از اعمال و مناسک ماسونی و شیطانپرستی، جاذب نیروهای شرور شیطانی و غلبه آنها بر حالات و احوال مردم میشوند.
در سال ۲۰۱۲، که از دیدگاه فرقههای شیطانی شروع «نظم نوین دنیوی» است
ساختمان "ابراج البیت" به پایان میرسد و کعبه چنین در سایه نمادهای شیطانی قرار خواهد گرفت.
در اوج غفلت ما، کسانی دست در کار آوردند تا در سکوت و خفا، جان مردم شهر را در معرض انرژیها و تشعشعات نیروهای اهریمنی بیمار و آسیبپذیر کنند. این نیروها در شرایطی عمل میکنند که همه ما حیران و مات سر در پی شناسایی علل بسیاری از ناهنجاریهای اخلاقی رایج در میان مردم میگردیم.
این واقعه در عموم نقاط جهان اسلام رخ داده است.
همه کسانی که به دبی و حتّی عربستان سفر کردهاند این سخن را تأیید میکنند. مجتمع بزرگ تجاری وافی در دبی، دو برج شیطانی در دست ساخت مشرف به صحن بزرگ مسجد الحرام، تنها نمونههایی از این واقعهاند.
پیشتر از نقش و تأثیر نمادهای شیطانی در جان و روح کسانی که با آن نمادها و در کنار آنها به سر میبرند سخن گفتهام. این بار نیز میتوانید با نگاه روشنفکرانه جاری و ساری که طیّ سالهای دراز بر جان من و شما جاری ساختهاند این همه را حاصل ذهن و زبانی سودایی و مالیخولیایی مبتلا به سندرم توهّم توطئه فرض کنید یا از سوی دیگر میتوانید به مطالعه جدّی درباره این موضوع مشغول شوید و آنگاه به قضاوت بنشینید. دستی پنهان جان ما را آماج تیرهای شیطان قرار داده است و ما بیخبر از همه جا از تماشای این همه برج در اقصانقاط شهر خود در عجب میمانیم و بر سازندهاش درود میفرستیم.
باید پرسید چرا این برجها را مشرف بر اماکن مذهبی مسلمانان ساختهاند؟ چرا مسجد الحرام، چرا مشهد امام رضا(ع)، چرا بر فراز شهر زیارتی شیراز؟ چرا مصلّای بزرگ تهران و چرا بر بلندی حرم امام خمینی، چرا مشرف به مسجد جامع ارومیه و صدها چرای بیپاسخ دیگر در این شهرهای بزرگ و بیدروازه….
گر سنگ از این حدیث بنالد عجب مدار!
رادیو معارف ۲۱/۳/۱۳۸۹
اسماعیل شفیعی سروستانی