پروژه نابودسازی مستضعفان

186 owrlmznjod - پروژه نابودسازی مستضعفانرسانه‌های عمومی، تربیت شده‌های دانشگاه‌های غربی و سازمان‌های جهانی نیز دست در دست هم به مدد دولت‌هایی آمدند که دانسته یا ندانسته مأمور کاهش جمعیّت و عقیم‌سازی مسلمانان به نفع سران سازمان‌های مخفی و استکبار جهانی بودند. از همین طریق، در سال ۱۳۷۱ (مطابق خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران ۲۸/۷/۷۱) ایران در میان ۷۵ کشور در حال توسعه، در زمینه کنترل جمعیّت در بالاترین رده قرار گرفت.

 

 

طیّ پانزده سال گذشته از طریق منشورات و سایت‌های وابسته به مؤسّسه فرهنگی موعود، دفتر مباحثی گشوده شد که در ابتدای امر گلایه‌هایی را از سوی برخی مؤمنان و مجامع مهدوی فعّال در کشور در پی داشت. رویکرد به مناسبات و معاملات اجتماعی سیاسی، پرسش از عملکرد مسیحیان یهودی و اخیراً گفت‌وگو از طبّ و تغذیه باعث شد تا بعضی گمان کنند از سر ناچاری برای پر کردن صفحات مجلّه یا نادانی در کشف ارتباط مباحث مهدوی با سایر پهنه‌های نظری و عملی ما را به بیراهه کشیده است.

این عزیزان از این نکته غفلت می‌ورزند که «مهدویّت» جان مایه و روح تفکّر، فرهنگ و تمدّن فردایی است که از مسیر آن به تمامی دفتر ظلم و بی‌عدالتی فرهنگی و تمدّنی چند هزار ساله بسته می‌شود.

تاریخ فردای بشر، تاریخ دینی است که با ظهور و حضور ولیّ الله اعظم(ع) تحقّق می‌یابد.

آغاز گفت‌وگوی جدّی از امام مهدی(ع) در آخرین بخش از حیات و تاریخ موذیانه یهودی زده و الحادی غربی، آغاز پشت کردن به همه عناصر فرهنگی و تمدّنی وابسته بدان و روی آوردن به خورشید حقیقت قدسی است که در آسمان ولایت ائمه دین(ع) می‌درخشد.

سوءتفاهم از آنجا آغاز می‌شود که نادانسته گفت‌وگوی مهدوی را وسیله زینت مناسبات فرهنگی و تمدّنی قابل نقد غربی می‌سازیم و گاه به مثابه موادّ افیونی و مخدّر آن را آرامش بخش زندگی این جهانی می‌شناسیم و ارتباط میان ساحات اعتقادی، فرهنگی و تمدّنی را تشخیص نمی‌دهیم.

در ما شیفتگی و مرعوبیّت مانده از عصر قاجار درباره تجدّد و مدرنیته رخصت تأمّل و پرسش از آنچه که بشر را به خود مبتلا ساخته نمی‌دهد. گوییا، طعم تجدّد چنان اثر کرده که ناخودآگاه دوام ارتزاق اکل میته و تأخیر در امر ظهور را طالبیم.

اجازه می‌خواهم به صراحت عرض کنم در میان متدّینین، فضلا، وعّاظ، محقّقان و صاحبان امضا در حوزه‌های فرهنگی، سیاسی، اجتماعی هر کس متوجّه و متذکّر مهدویّت و جایگاه آن در ساحات اندیشه و عمل فردی و جمعی نشده، در ابتدایی‌ترین مراتب شناخت سیر می‌کند، چنان که به موازات آن، در میان همه گروه‌های سابق‌الذّکر، آنکه دفتر شناخت یهود و کینه دیرینه آن درباره انسان و ادیان را ورق نزده، قادر به درک آنچه بر سر بشر آمده و باعث دوری از دینداری و تداوم غیبت ولیّ خدا در میان مردم شده نیست.
آنکه به درستی و از روی درد و دریافت به حوزه گفت‌وگوی مهدوی وارد شود به دومی نیز می‌رسد و در مقابل، آنکه به درستی و از روی درد و دریافت به حوزه گفت‌وگو از خصم دیرین بشر؛ یعنی یهودیّت صهیونیستی برسد، لاجرم در کشف راه برون رفت از بحران به مهدویّت می‌رسد. از همین جاست که عرض می‌کنم این دو موضوع، چونان دو بال پرنده، چونان در اصل «تبرّی و تولّی» با هم قابل طرح‌اند و باعث باز شدن چشم سر و دل بر واقعیّت‌های جاری و حقایق مکتوم می‌شوند.

شناخت این دو امر مهم، مراتب فراوانی دارد. مراتبی را خواص از طریق چشم دل در می‌یابند. مراتبی از طریق تفکّر و مطالعات فرهنگی ژرف حاصل می‌آیند و عوامّ مردم نیز مراتبی از آنچه رفته و آنچه را که باید منتظرش باشند درمی‌‌یابند.

گفت‌وگوی مهدوی از آنچه بر بشر گذشته آغاز می‌شود و آنچه که امروز بدان مبتلایند امّا از آنها بی‌خبرند.
شیطان و اعوان و انصار جنّی و انسی‌اش می‌خواهند که ما بی‌خبر بمانیم. گفت‌وگوی مهدوی ابتدای تشخیص موقعیّت موجود، راه گذار از آن وضع و مقصد مفروض و مطلوب را در خود پوشیده دارد، البتّه چنان که درست مطرح شود.

از همین روست که این گفت‌وگو بلافاصله به «ایستادن»، به «آماده شدن برای گذار» و بالأخره «جهاد مقدّس» در همراهی با خیل منتظران و در رکاب حجّت خدا می‌انجامد. اجازه می‌خواهم عرض کنم، هر گفت‌وگویی که به «نشستن»، «دور دیدن» واقعه شریف، تعلّل در تغییر وضع بر مبنای «مبانی دینی و عدالت‌مداری» و سکوت در وقف «تبرّی جستن» بینجامد همان افیون خواب‌آوری است که دوام و بقای سلطنت یاران ابلیس بر جهان را باعث می‌شود.

با این مقدّمه آیا می‌توان موضوعی را معرّفی کرد که در میان معاملات و مناسبات فردی و جمعی قابلیّت طرح در حوزه فرهنگی مهدوی را نفیاً و اثباتاً نداشته باشد؟ این سخن، کوتاه‌ترین پاسخ برای کسانی است که ورود به مباحثی چونان، طبّ، تغذیه، شهرسازی، پوشش، تعلیم، سیاست و ملک‌داری و پرسش از آنها را شایسته گفت‌وگو در میدان مباحث مهدوی نمی‌شناسند.

کشمکش میان اهل حقّ و اهل باطل، کشمکش میان جماعتی است که چونان ابلیس عمری دراز برای خودکامگی و اغوای بشر و سلطه را می‌خواهند و جماعتی دیگر که پشت کردن به ابلیس، مقابله با او و ارتباط و اتّصال به مظهر حقّ و حقیقت یعنی حضرت صاحب الزّمان(ع) را امام خویش ساخته‌اند.

دوام اهل باطل در گرو تضعیف و نابودی مستضعفان است؛ به هر طریق و حیله، این رویکرد را در میان کلیّه مظاهر فرهنگی و تمدّنی و اوامر و نواهی اهل باطل که امروزه به عنوان سردمدار زمام حیات و ممات بشر را در اختیار خود گرفته‌اند می‌توان شناسایی کرد. اجازه می‌خواهم وجهی از این «پروژه نابودی مستضعفان» را در این مجال کوتاه نشان دهم.

در اوایل دهه ۹۰ میلادی، وقتی آقای جرج بوش، (پدر جرج دبلیو بوش) پروژه نظم نوین جهانی را اعلام کرد، هیچ کس نمی‌توانست حدس بزند که در زیر این عنوان چه پروژه وحشتناکی نهفته است. آقای بوش، اعلام کننده پروژه‌ای بود که در اوایل دهه ۸۰ میلادی؛ یعنی چهل سال پیش از این توسط مجامع مخفی امّا حاکم بر غرب؛ یعنی باشگاه رُم، کمسیون سه جانبه و CFR یا همان شورای روابط خارجی آمریکا مطرح شده بود. ده سال بعد یعنی اوّل دهه ۸۰ میلادی این پروژه با عنوان، "جهان ۲۰۰۰" رسماً توسط دولت آمریکا پذیرفته شد و مورد توافق دو ابرقدرت وقت قرار گرفت. در این پروژه، یک مجموعه از مقرّرات و چارچوب جهانی زیست محیطی از طریق سازمان ملل بر خلق عالم تحمیل می‌شد. یکی از سرفصل‌های این پروژه شیطانی، نابودسازی تیره پوستان بود. جماعتی که از نظر طرّاحان نظم نوین جهانی مصرف کنندگان بی‌مصرف، به حساب می‌آمدند.

قرار بود که با روش‌های مختلف از تعداد جمعیّت جهان کاسته شود و هزینه این کاهش را هم خانواده‌های سلطنتی بریتانیا و کمپانی‌های چند ملیّتی و راکفلرها تأمین می‌کردند.

برای این منظور یعنی کاهش جمعیّت جهان و متوقّف کردن زاد و ولدها همه ابزارها به کار افتاد. مهم‌ترین سرفصل‌های پروژه جهان در سال ۲۰۰۰ عبارت بود از:

۱.    کاهش طول عمر مردم جهان سوم به میزان ۲ الی ۵/۶ سال؛
۲.    کاهش آهنگ رشد در کشورهای به اصطلاح پیشرفته؛
۳.    ارزانی قیمت موادّ مخدّر و موادّ تکمیل شده صادراتی از مناطق توسعه نیافته؛
۴.    کاهش ۱۸% از مصرف موادّ غذایی در آفریقا و آسیا؛
۵.    افزایش بیماری‌های مختلف در نواحی شهری جهان سوم.

پیش‌بینی شده بود که طیّ این پروژه دست کم ۱۷۰ میلیون نفر از جمعیّت جهان کاسته می‌شود. کشتار خاموش از طریق تولید و توزیع بیماری‌های دست‌ساز کمپانی‌های داروسازی، عقیم‌سازی زنان، تغییر شیوه‌های غذایی سنّتی، افزایش موادّ تکمیلی به چرخه غذایی و بهداشتی مردم (مانند فلوراید و کلر)، ترویج هم‌جنس بازی و جلوگیری از زاد و ولد طبیعی تنها صورت‌هایی از شیوه عمل فرزندخواندگان شیطان برای تحقّق پروژه جهان در سال ۲۰۰۰ بود.

در این میان، کشورهای اسلامی در فهرست کشورهایی قرار گرفتند که می‌بایست عقیم و مقطوع النّسل شوند. اردن، سوریه، تونس، ایران و سایر کشورهای اسلامی در صف قرار گرفتند.

رسانه‌های عمومی، تربیت شده‌های دانشگاه‌های غربی و سازمان‌های جهانی نیز دست در دست هم به مدد دولت‌هایی آمدند که دانسته یا ندانسته مأمور کاهش جمعیّت و عقیم‌سازی مسلمانان به نفع سران سازمان‌های مخفی و استکبار جهانی بودند. از همین طریق، در سال ۱۳۷۱ (مطابق خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران ۲۸/۷/۷۱) ایران در میان ۷۵ کشور در حال توسعه، در زمینه کنترل جمعیّت در بالاترین رده قرار گرفت. در تاریخ ۱۶ اسفند ۷۱ گروه بین‌الملل اقدام در مورد کنترل جمعیّت، ایران را در شمار کشورهای موفّق در زمینه کنترل جمعیّت دانست و در مقابل روسیه را به عنوان کشور ناموفّق اعلام کردند و حتّی در تاریخ ۲۳/۳/۷۳ رئیس فدراسیون بین‌الملل خانواده برنامه‌ریزی شده (A.R.P.F) از کشورهای اسلامی خواست تا از الگوی کنترل جمعیّت در ایران پیروی کنند.

خدا می‌داند اگر عراق و لبنان و فلسطین تاکنون از ما تبعیّت کرده بودند از صفحه جغرافیایی زمین محو شده بودند. کشورهای محوری یعنی آمریکا، انگلیس و سایرین تلاش داشتند تا وانمود کنند علّت اصلی معضلات امروز جامعه بشری «افزایش جمعیّت در جهان سوم» است. جریانی انحرافی که تنها باعث غارت منابع به اصطلاح جهان سوم می‌شد.

آنها به اتّکای مفروضات فراماسونرهایی همچون «توماس مالتوس» به ساکنان کشورهای ضعیف و عمدتاً مذهبی و مسلمان به چشم گلّه‌های گوسفند نگاه می‌کردند.

طیّ این فرایند، یک میلیون زن شیعی ایرانی و بیش از ۸۰ هزار مرد شیعه عقیم شدند تا مطابق خواست پیروان مالتوس و شاگردان ایرانی‌اش رشد جمعیّت به ۱/۸ درصد کاهش یابد.

این واقعه کمترین نتیجه‌ی ارائه خدمات رایگان مراکز بهداشتی و درمانی برای عقیم‌سازی مردان و زنان بود. در تیر ماه ۱۳۷۲، روزنامه خراسان خبر ارائه خدمات رایگان در ۶۰ مرکز بهداشتی درمانی شهرستان مشهد را اعلام کرد.
نکته جالب توجّه اینجاست که وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی وقت آرزو می‌کند تا با تقویت برنامه‌های تنظیم خانواده و با همکاری بین‌الملل رشد جمعیّت ایران به ۱/۸ در کاهش یابد.

نکته جالب توجّه آن است که در همین زمان، رئیس جمهور آمریکا یعنی آقای بوش با برنامه بهداشت خانواده و تنظیم آن مخالفت می‌ورزد. در حالی که، صندوق سازمان ملل متّحد در امور جمعیّت به جای کمک به آب و نان گرسنگان جهان با بودجه ۲۰۰ میلیون دلاری خود و میلیون‌ها دلار کمک داوطلبانه دولت‌ها، در سال ۱۹۸۸ میلادی، جمعاً ۳۲۶۶ طرح کنترل جمعیّت و تنظیم خانواده را در ۱۴۷ کشور به اجرا در آورده است.

در مقابل، طبق گزارش خبرگزاری‌ها، در تاریخ ۲۴/۶/۷۲ مطبوعات رژیم اشغالگر فلسطین نوشتند، جمعیّت اسرائیل به ۵/۲۸ میلیون نفر رسیده است. بر اساس آخرین آمار بانک جهانی، جمعیّت این رژیم تا سال ۲۰۰۰ هر ساله به طور متوسط ۲/۸ درصد رشد داشته که بالاترین میزان رشد در جهان است.

در تاریخ اردیبهشت سال ۷۳، مسئول واتیکان در سازمان ملل گفته بود: کلیسای کاتولیک واتیکان برای مبارزه علیه برنامه‌های کنترل جمعیّت سازمان ملل، از کشورهای اسلامی‌کمک خواهد گرفت.

آنها نمی‌دانستند که کشورهای اسلامی خودشان پیش‌قراول اجرای پروژه سازمان‌های جهانی‌اند.

چند سال پیش از این از توطئه بزرگ «عقیم‌سازی زنان سرخ پوست» توسط سازمان سیا پرده برداشته شد. سیا به کمک پزشکان آمریکایی، بیش از ده هزار زن سرخ پوستی را که به هر دلیل به پزشک مراجعه کرده بودند، عقیم ساخته بود. به موازات آن، میلیون‌ها دختر سرخ پوست دیگر نیز در کانادا و آمریکا توسط پزشکان عقیم شده بودند.

در کشورهایی چون مصر، «زنان عضو انجمن جهانی ایدز» که توسط یک شبکه فحشا در رژیم اشغالگر قدس اداره می‌شود، جمعیّت بزرگی از مردم مصر را به ایدز مبتلا کرده‌اند. در خبرها آمده بود که اتباع آمریکایی و اسرائیلی آلوده به بیماری ایدز که در مصر به سر می‌برند، با اغفال کودکان و نوجوانان و انجام اعمال منافی عفّت با آنان ویروس مرگبار ایدز را در این کشور می‌پراکنند.

مأموران دانای غربی و کارگزاران نادان کشورهای شرقی سعی می‌کنند همه مشکلات موجود و مطرح را به گردن مستضعفان بی‌پناه و زاد و ولد آنها بیندازند تا به اجرای طرح‌های ضدّ انسانی غربی، جهان مستضعفان و مسلمانان را در پروژه‌ای شیطانی و خاموش نابود سازند.

باید پرسید آیا دایره خدمات صندوق جمعیّت و سازمان ملل متّحد که بر ۱۴۷ کشور جهان احاطه و برای آنان برنامه‌ریزی دارد، شامل رژیم اشغالگر هم می‌شود؟

جواب منفی است. تنها جایی که نه تنها شعار فرزند کمتر زندگی بهتر وجود ندارد، بلکه به عکس ساکنان آن سعی دارند، مطابق دستور تورات با زاد و ولد روی زمین را بپوشانید، رژیم اشغالگر فلسطین است. امّا همین‌ها فرمان عقیم‌سازی برنامه‌ریزی شده را برای کشورهای اسلامی صادر می‌کنند.

اگر با حسابی ساده و سرانگشتی اعلام شود با این روش کنترلی موجود و در مقابل رشد جمعیّت بالای برخی فرقه‌های مذهبی سلفی و وهابی که مطابق فتاوای فقهای خود نه تنها از روش کنترل جمعیّت دیکته شده، پیروی نمی‌کنند بلکه نکاح زنان متعدد و کثرت اولاد را بر خود واجب می‌شناسند. طیّ سال‌های آتی ایران از زمره کشورهایی که جمعیّت حدّاکثری آن شیعه نیست خارج می‌شود، این واقعه را مرضی رضای حضرت صاحب‌الزّمان می‌شناسید؟
بسط عدالت، حفظ کیان فرهنگی و خاکی شیعه خانه‌ی امام زمان علیه السلام و مبارزه با پروژه‌های شیطانی مجامع مخفی تکلیف همه‌ی دولت‌مردان ماست. همان که الزاما باید مورد گواهی علما و مراجع عظام تقلید واقع شود.
در پایان مطالعه کتاب ارزشمند "کاهش جمعیت، ضربه‌ای سنگین بر پیکر مسلمین"، اثر حضرت علامه آیت الله حاج سید محمد حسین تهرانی را به همگان پیشنهاد می‌کنم.
 
اسماعیل شفیعی سروستانی
رادیو معارف ۲۸/۰۳/۱۳۸۹

همچنین ببینید

استاد اسماعیل شفیعی سروستانی

پرسش ذاتی وجود آدمیست؛

پرسش ذاتی وجود آدمیست؛ وآدمی پرسشگری است که همواره از منشا هستی و نسبت میان …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *