ضرورت‌ بازنگری‌ معارف‌ مهدوی‌

  • گفت‌وگو با حجت‌الاسلام‌ والمسلمین‌ سیدکاظم‌ طباطبایی‌ و استاد سیدعلیرضا حسینی‌
  • اشاره‌ :

ظهور امام‌ مهدی‌(ع‌) به‌ عنوان‌ عدالت‌گستر موعود از همان‌ سالهای‌ آغازین‌ ظهور اسلام‌؛ توسط‌ پیامبر اکرم‌(ص‌) و بعدها توسط‌ ائمه‌ گرامی‌ اسلام‌(ع‌) به‌ مسلمین‌ نوید داده‌ شد و در عصر امامت‌ امام‌ محمد باقر و امام‌ جعفر صادق‌(ص‌) به‌ اوج‌ خود رسید. از این‌رو رفته‌ رفته‌، مجموعه‌ قابل‌ توجهی‌ از روایات‌ در زمینه‌ موضوع‌ تولد، غیبت‌ و حوادث‌ پیش‌ و پس‌ از ظهور امام‌ مهدی‌(ع‌) شکل‌ گرفت‌ که‌ راویان‌ و محدثان‌ شیعه‌ و اهل‌ سنت‌ آنها را سینه‌ به‌ سینه‌ نقل‌ یا در کتابهای‌ خود ثبت‌ نمودند. اما حوادث‌ مختلف‌ سیاسی‌، اجتماعی‌ که‌ در طول‌ تاریخ‌ اسلام‌ و در عصر خلافت‌ امویان‌ و عباسیان‌ رخ‌ داد موجب‌ شد که‌ اولاً برخی‌ از روایتهای‌ نقل‌ شده‌ از معصومین‌ با دقت‌ و صراحت‌ کافی‌ به‌ ما منتقل‌ نشوند و ثانیاً گروه‌ها و اقشار مختلف‌ از جمله‌: دستگاه‌ خلافت‌ و صاحبان‌ قدرت‌ و منصب‌، گروه‌های‌ معارض‌ و داعیه‌داران‌ خلافت‌ و حکومت‌، مخالفان‌ شیعه‌، افراد متأثر از آموزه‌های‌ یهودی‌ و… با اغراض‌ و انگیزه‌های‌ مختلف‌ به‌ جعل‌ (وضع‌) 1، تحریف‌ 2 و تدلیس‌ 3 در این‌ مجموعه‌ روایات‌ ـ به‌ ویژه‌ روایات‌ نقل‌شده‌ از طریق‌ اهل‌ سنت‌ ـ دست‌ بزنند تا بتوانند یا این‌ روایات‌ را بر خود منطبق‌ کنند؛ یا به‌ وسیله‌ آنها با جریان‌ و خط‌ اصیل‌ امامت‌ مقابله‌ نمایند؛ یا این‌که‌ با ارائه‌ چهره‌ای‌ مخدوش‌، خونریز و خشونت‌طلب‌ از امام‌ مهدی‌(ع‌) مردم‌ را از انتظار آن‌ حضرت‌ برحذر دارند.
با توجه‌ به‌ آنچه‌ گفته‌ شد در عصر حاضر ـ که‌ مردم‌ بیش‌ از هر عصر دیگر به‌ باور مهدوی‌ و فرهنگ‌ انتظار روی‌ آورده‌اند ـ ضرورت‌ بازنگری‌ مجموعه‌ معارف‌ مهدوی‌ بیش‌ از هر زمان‌ دیگر احساس‌ می‌شود و بر علما و اندیشمندان‌ حوزه‌، به‌ ویژه‌ اصحاب‌ رجال‌ و حدیث‌، لازم‌ است‌ که‌ با همتی‌ بلند و عزمی‌ استوار به‌ این‌ مهم‌ همت‌ گمارند و این‌ معارف‌ را از مطالب‌ ضعیف‌ و باورهای‌ نادرست‌ بزدایند.
برای‌ تبیین‌ هر چه‌ بیشتر ضرورت‌ موضوع‌ یادشده‌ خدمت‌ دو تن‌ از اساتید حوزه‌ علمیه‌ قم‌ و صاحب‌نظران‌ در حوزه‌ علوم‌ رجال‌ و حدیث‌ رسیدیم‌ و در این‌ زمینه‌ با ایشان‌ به‌ گفت‌وگو نشستیم‌.
آنچه‌ در پی‌ خواهد آمد حاصل‌ این‌ گفت‌وگوست‌ که‌ امیدواریم‌ مورد توجه‌ شما واقع‌ شود.
شرکت‌ کنندگان‌ در این‌ گفت‌وگو عبارتند از:
۱. حجت‌الاسلام‌ والمسلمین‌ سید کاظم‌ طباطبایی‌: ایشان‌ علاوه‌ بر تدریس‌ در حوزه‌ علمیه‌ قم‌ و دانشکده‌ علوم‌ حدیث‌، در زمینه‌ تدوین‌ و نگارش‌ علمی‌ نیز فعالیت‌ دارند که‌ از جمله‌ می‌توان‌ به‌ این‌ موارد اشاره‌ کرد:
الف‌) مدیریت‌ علمی‌ مؤسوعه‌ الاءمام‌ المهدی‌(ع‌) و مجموعه‌ احادیث‌ فقهی‌ که‌ در مؤسسه‌ فرهنگی‌ دارالحدیث‌ در دست‌ تدوین‌ است‌.
ب‌) مشارکت‌ در تدوین‌ موسوعه‌ الاءمام‌ علی‌ بن‌ أبی‌ طالب‌(ع‌) فی‌الکتاب‌ والسنه‌ والتاریخ‌، ۱۲ج‌ و موسوعه‌ میزان‌ الحکمه‌.
ج‌) نگارش‌ کتاب‌ وفاق‌ اجتماعی‌ از دیدگاه‌ احادیث‌.
د) کتابهای‌ منطق‌ فهم‌ حدیث‌ و علوم‌ حدیثی‌ شیعه‌ که‌ در آستانه‌ انتشار است‌ و دهها مقاله‌ علمی‌ در نشریات‌.
۲. استاد سیدعلیرضا حسینی‌: نامبرده‌ مسئول‌ گروه‌ رجال‌ «مرکز تحقیقات‌ کامپیوتری‌ علوم‌ اسلامی‌» و دارای‌ سابقه‌ طولانی‌ پژوهش‌، تحقیق‌ و تدریس‌ در زمینه‌ علوم‌، رجال‌ و حدیث‌ است‌. مهم‌ترین‌ فعالیتهای‌ ایشان‌ در سالهای‌ اخیر به‌ شرح‌ زیر است‌:
الف‌) مدیریت‌ علمی‌ و اجرایی‌ نرم‌افزار رایانه‌ای‌ درایه‌ النور ویژه‌ بررسی‌ اسناد روایات‌ کتب‌ اربعه‌ شیعه‌، که‌ از سوی‌ مرکز تحقیقات‌ کامپیوتری‌ علوم‌ اسلامی‌ عرضه‌ شده‌ است‌.
ب‌) تحقق‌ و تصحیح‌ اسناد روایات‌ کتاب‌ الکافی‌، که‌ با هدف‌ انتشار متنی‌ مصحح‌ و منقح‌ از این‌ کتاب‌ در مؤسسه‌ فرهنگی‌ دارالحدیث‌ در حال‌ اجراست‌.
ج‌) تدریس‌ در زمینه‌ حدیث‌شناسی‌ مهدویت‌ در مرکز تخصصی‌ مهدویت‌.


مجموعه‌ معارف‌ مهدوی‌ در مقایسه‌ با مجموعه‌ معارف‌ دینی‌ ما چه‌ جایگاهی‌ دارد و در چه‌ مرتبه‌ای‌ از این‌ معارف‌ قرار می‌گیرد؟

آقای‌ طباطبایی‌: شاید بتوان‌ گفت‌ در مباحث‌ مربوط‌ به‌ امامت‌، معارف‌ مهدوی‌، بالاترین‌ حجم‌ روایات‌ را به‌ خود اختصاص‌ می‌دهد؛ حتی‌ نسبت‌ به‌ روایاتی‌ که‌ در خصوص‌ امام‌ علی‌(ع‌) وارد شده‌اند. نکته‌ مهم‌ در این‌ زمینه‌ این‌ است‌ که‌ بسیاری‌ از این‌ روایات‌ که‌ به‌ اصل‌ بحث‌ مهدویت‌ پرداخته‌اند بین‌ شیعه‌ و سنی‌ مشترک‌ است‌؛ یعنی‌ جزء مشترکات‌ ما با اهل‌ سنت‌ است‌.
اما اگر بخواهیم‌ بگوییم‌ که‌ در زمینه‌ چه‌ مباحثی‌ روایات‌ بیشتری‌ وارد شده‌ است‌، بایستی‌ به‌ صورت‌ جزئی‌تر بررسی‌ کرد.
اصل‌ ظهور امام‌ مهدی‌(ع‌) یا قیام‌ ایشان‌، از جمله‌ مسائلی‌ است‌ که‌ جزء متواترات‌ و مسلمات‌ است‌؛ یعنی‌ هم‌ روایات‌ شیعه‌ و هم‌ روایات‌ سنی‌ در مورد آن‌ بسیار ذکر شده‌ است‌. اگر از نظر شیعه‌ بخواهیم‌ به‌ این‌ قضیه‌ نگاه‌ کنیم‌، روایاتی‌ که‌ می‌گویند پس‌ از پیامبر(ص‌) دوازده‌ امام‌ خواهند آمد یا روایاتی‌ که‌ در آنها آمده‌ است‌ زمین‌ هیچگاه‌ خالی‌ از حجت‌ نیست‌ ـ که‌ از آنها استفاده‌ می‌شود در هر زمانی‌، امامی‌ باید حاکم‌ باشد و یا حضور داشته‌ باشد ـ فراوان‌تر از دیگر روایات‌ نقل‌ شده‌اند و در بعضی‌ موارد هم‌ با اهل‌ سنت‌ اشتراک‌ داریم‌.
در بعضی‌ از مباحث‌، روایات‌ کمتری‌ وجود دارد. این‌ نکته‌ را هم‌ باید در نظر داشت‌ که‌ روایات‌ مربوط‌ به‌ «اشراط‌ الساعه‌» یا نشانه‌های‌ نزدیکی‌ قیامت‌ با روایات‌ مربوط‌ به‌ نشانه‌های‌ ظهور امام‌ مهدی‌(ع‌) در منابع‌ خلط‌ شده‌ که‌ بایستی‌ در مراحل‌ بعدی‌ تمییز داده‌ شود. اجمالاً می‌توان‌ گفت‌ در مباحث‌ مربوط‌ به‌ امامت‌، روایات‌ امام‌ مهدی‌(ع‌) حجم‌ انبوهی‌ را تشکیل‌ می‌دهد.

در این‌ زمینه‌، برخی‌ از آمارها نقل‌ می‌شود که‌ مثلاً نزدیک‌ به‌ شش‌ هزار روایت‌ در زمینه‌ مباحث‌ مهدوی‌ نقل‌ شده‌ است‌ که‌ این‌ رقم‌ حجم‌ بسیار بالایی‌ از معارف‌ دینی‌ را دربر می‌گیرد. نظر شما در این‌ مورد چیست‌ و تا چه‌ میزان‌ آن‌ را درست‌ می‌دانید؟

آقای‌ طباطبایی‌: پاسخ‌ این‌ سؤال‌ مقدار زیادی‌ بستگی‌ به‌ تبیین‌ تعریف‌ حدیث‌ دارد؛ چون‌ در تعریف‌ حدیث‌ اختلاف‌ نظر وجود دارد. برخی‌ معتقدند اگر متن‌ واحدی‌ از طرق‌ گوناگون‌ یا در کتابهای‌ متفاوتی‌ نقل‌ شده‌ باشد چند روایت‌ تلقی‌ می‌شود و برخی‌ معتقدند که‌ نه‌ یک‌ روایت‌ بیشتر محسوب‌ نمی‌شود. مثلاً؛ روایات‌ مشهور مربوط‌ به‌ ظهور امام‌ زمان‌(ع‌) که‌ در آن‌ آمده‌ است‌ «إنّه‌ یملا الارض‌ قسطاً و عدلاً بعد ماملئت‌ ظلماً و جوراً» در مجموع‌ کتب‌ شیعی‌ و سنی‌ از تعداد زیادی‌ از معصومین‌(ع‌) حتی‌ خود امام‌ زمان‌(ع‌) نقل‌ شده‌ است‌. سه‌ کتاب‌ از صحاح‌ ستّه‌ و سی‌ تا چهل‌ مصدر از کتب‌ دیگر اهل‌ سنت‌ نیز این‌ روایت‌ را نقل‌ کرده‌اند. حال‌ این‌ سؤال‌ مطرح‌ می‌شود که‌ آیا این‌ روایت‌ مجموعاً یک‌ یا دو روایت‌ محسوب‌ می‌شود یا صد روایت‌؟ این‌ اختلاف‌ نظر باعث‌ می‌شود برآورد ما از تعداد روایات‌ تغییر کند. اما مجموعاً می‌توان‌ گفت‌: اگر روایاتی‌ را که‌ سند کاملاً مشابه‌ دارند یکی‌ قرار دهیم‌ و روایاتی‌ را که‌ سند یا متن‌ متفاوتی‌ دارند، چند روایت‌ به‌ حساب‌ آوریم‌ و همچنین‌ روایات‌ مربوط‌ به‌ ملاحم‌ و فتن‌ را جزء روایات‌ امام‌ مهدی‌(ع‌) قرار دهیم‌، تعداد چهار الی‌ پنج‌ هزار روایت‌ دور از ذهن‌ نخواهد بود. اما به‌ هر حال‌ این‌ تعداد با توجه‌ به‌ تعریف‌ ما از حدیث‌ متفاوت‌ خواهد بود.

اگر بخواهیم‌ از مجموعه‌ معارف‌ مهدوی‌ گزارشی‌ ارائه‌ دهیم‌ و بیان‌ کنیم‌ که‌ چه‌ مباحث‌ و معارف‌ فرعی‌ در این‌ مجموعه‌ معارف‌ داخل‌ می‌شود، به‌ چه‌ مباحثی‌ می‌توانیم‌ اشاره‌ کنیم‌؟

آقای‌ حسینی‌: تصور بنده‌ این‌ است‌ که‌ مجموعه‌ مباحثی‌ که‌ در روایات‌ ما در زمینه‌ مهدویت‌ ـ به‌ شکل‌ مستقیم‌ و یا غیر مستقیم‌ ـ مطرح‌ شده‌ در هفت‌ بخش‌ قابل‌ دسته‌بندی‌ است‌:
۱. روایاتی‌ که‌ بیانگر استمرار امر امامت‌ تا آخر زمان‌ هستند. این‌ مفهوم‌ در روایات‌ بسیار متقن‌ و معتبر که‌ از نظر تعداد نیز به‌ حد تواتر می‌رسند وارد شده‌ است‌. گروهی‌ از روایات‌ این‌ بخش‌ با این‌ بیان‌ که‌ «زمینه‌ هیچ‌گاه‌ از حجت‌ خالی‌ نخواهد بود» و گروهی‌ دیگر با این‌ بیان‌ که‌ «زمین‌ هیچ‌گاه‌ خالی‌ از عالم‌ نیست‌» عهده‌دار بیان‌ چنین‌ مفهومی‌ هستند.
ارتباط‌ بین‌ دو مفهوم‌ «عالم‌» و «حجت‌» به‌ گونه‌ای‌ ظریف‌ در این‌ روایات‌ تبیین‌ شده‌ است‌ و توجه‌ بیشتر به‌ آن‌ در تبیین‌ هر چه‌ بهتر مقام‌ امامت‌ و امام‌ و از جمله‌ وجود مقدس‌ حضرت‌ ولی‌عصر ـ ارواحنافداه‌ ـ بسیار سودمند است‌.
۲. روایاتی‌ که‌ به‌ بیان‌ تعداد امامان‌ و این‌که‌ آنها دوازده‌ نفر هستند، پرداخته‌اند. در این‌ بخش‌ به‌ وضوح‌ بر نسب‌ این‌ امامان‌ تصریح‌ شده‌ و همگی‌ آنها از نسل‌ وجود مقدس‌ فاطمه‌ زهرا(س‌) دانسته‌ شده‌اند. اشاره‌ به‌ وقایع‌ خاص‌ در مقاطع‌ تاریخی‌ حساس‌ این‌ بزرگواران‌ از ویژگی‌ این‌ بخش‌ از روایات‌ است‌. این‌ بخش‌ از قدیمی‌ترین‌ و محکم‌ترین‌ روایات‌ مباحث‌ مهدویت‌ به‌ شمار می‌روند.
۳. روایاتی‌ که‌ دلالت‌ بر تولد وجود مقدس‌ امام‌ مهدی‌(ع‌) دارند. این‌ روایات‌ نیز به‌خوبی‌ و از دیدگاه‌ حقیر از مطمئن‌ترین‌ راهها به‌ بیان‌ این‌ امر پرداخته‌اند.
۴. روایاتی‌ که‌ به‌ موضوع‌ غیبت‌ آخرین‌ حجت‌ خدا پرداخته‌ و تصریح‌ کرده‌اند که‌ آن‌ حضرت‌ در غیبتی‌ طولانی‌ به‌سر خواهد برد. در گروهی‌ از این‌ بخش‌ به‌ عوامل‌ و موجبات‌ این‌ امر؛ یعنی‌ غیبت‌ طولانی‌ نیز اشاره‌ شده‌ است‌. این‌ گروه‌ نیازمند مطالعه‌ جدی‌ به‌ منظور عبرت‌آموزی‌ جامعه‌ اسلامی‌ است‌.
۵. روایاتی‌ که‌ در آنها به‌ ضرورت‌ و فضیلت‌ انتظار و وظایف‌ منتظران‌ در دوران‌ غیبت‌ اشاره‌ شده‌ است‌.
۶. روایاتی‌ که‌ بیانگر نشانه‌هایی‌ هستند که‌ قبل‌ از ظهور و یا همزمان‌ با آن‌ پدیدار خواهند شد.
۷. روایاتی‌ که‌ به‌ ترسیم‌ وقایع‌ پس‌ از ظهور پرداخته‌ و نوید تحقق‌ جامعه‌ آرمانی‌ اسلام‌ را می‌دهند. جامعه‌ای‌ که‌ عدالت‌ در آن‌ فراگیر می‌شود؛ استعدادهای‌ نهفته‌ افراد آن‌ به‌طور کامل‌ به‌ فعلیت‌ می‌رسد و حرکت‌ به‌ سوی‌ کمال‌ و خدا محوری‌ در آن‌ متجلی‌ می‌گردد.

آقای‌ طباطبایی‌! شما اشاره‌ فرمودید که‌ ما در مجموعه‌ معارف‌ مهدوی‌ با طیف‌ گسترده‌ای‌ از روایات‌ روبرو هستیم‌ که‌ روایات‌ مربوط‌ به‌ امامان‌ دوازده‌گانه‌، روایات‌ مربوط‌ به‌ اصل‌ ظهور امام‌ مهدی‌(ع‌) و نشانه‌های‌ ظهور را شامل‌ می‌شود، حال‌ می‌خواهیم‌ بدانیم‌ در این‌ مجموعه‌ گسترده‌ از روایات‌ و معارف‌ مهدوی‌، کدام‌ مباحث‌ به‌ عنوان‌ مشترکات‌ و محکمات‌ این‌ مجموعه‌ به‌شمار می‌آید.
آقای‌ طباطبایی‌:
مباحثی‌ که‌ بین‌ شیعه‌ و سنی‌ مشترک‌ هستند و مباحثی‌ که‌ شیعیان‌ در مورد آنها متفقند باید از هم‌ جدا شوند. بعضی‌ از مباحث‌ مشترک‌ بین‌ دو فرقه‌ که‌ ظاهراً هیچ‌ اختلافی‌ در مورد آنها وجود ندارد، به‌ این‌ شرح‌ است‌:
۱. اصل‌ وجود حکومت‌ جهانی‌ امام‌ مهدی‌(ع‌) و این‌که‌ حکومتی‌ در آخرالزمان‌ خواهد آمد و جهان‌ را پر از عدل‌ و داد خواهد کرد؛
۲. این‌که‌ امام‌ مهدی‌(ع‌) از خاندان‌ پیامبر(ص‌) است‌؛
۳. این‌ نکته‌ که‌ آن‌ حضرت‌ از نسل‌ فاطمه‌ زهرا(س‌) هستند. اگر چه‌ بنی‌عباس‌ روایاتی‌ را جعل‌ کردند که‌ آن‌ حضرت‌ را به‌ خود نسبت‌ بدهند. که‌ این‌گونه‌ روایات‌ در متون‌ روایی‌ سنیها، البته‌ در کتب‌ ضعافشان‌، وجود دارد؛
۴. این‌ نکته‌ که‌ امام‌ مهدی‌(ع‌) از نسل‌ امام‌ حسین‌(ع‌) هستند؛
۵. بحث‌ نزول‌ حضرت‌ عیسی‌(ع‌) بعد از ظهور امام‌ مهدی‌(ع‌)؛
۶. اینکه‌ دوران‌ آن‌ حضرت‌ از جهت‌ رفاه‌ اجتماعی‌ و نیز عدالت‌ اجتماعی‌، اقتصادی‌، فرهنگی‌، قضایی‌، یک‌ دولت‌ نمونه‌ای‌ است‌.
در واقع‌ ما با توجه‌ به‌ این‌ تکیه‌گاه‌ محکم‌ نقلی‌ که‌ داریم‌ کاملاً در این‌ زمینه‌ها مطمئن‌ هستیم‌ بنابراین‌، هیچ‌ اختلافی‌ بین‌ شیعیان‌ در این‌ موارد وجود ندارد. اما در بعضی‌ از موارد از جمله‌ علائم‌ ظهور، نوع‌ علائم‌، تعداد آنها و یا این‌که‌ همه‌ علائم‌ محتوم‌ هستند یا خیر، در این‌ مورد روایات‌ ما یک‌ مقداری‌ اختلاف‌ دارند. سنیها روایات‌ علائم‌ ظهور به‌ این‌ معنا ندارند؛ زیرا آنها غیبتی‌ را تصور نمی‌کنند که‌ روایات‌ علائم‌ ظهور داشته‌ باشند. در روایات‌ آنها علائمی‌ برای‌ آغاز قیام‌ و انقلاب‌ امام‌ مهدی‌(ع‌) نقل‌ شده‌ است‌، که‌ اگر آن‌ علائم‌ را بر علائم‌ ظهور خودمان‌ منطبق‌ کنیم‌، در اصل‌ بحث‌ علائم‌ هم‌ ما با آنها اتفاق‌ نظر خواهیم‌ داشت‌، اما در مباحث‌ ریزتر یک‌ مقدار اختلاف‌ است‌ و هر چقدر این‌ مباحث‌ جزئی‌تر شود نسبت‌ اختلاف‌ بیشتر خواهد شد و شاید هم‌ در میان‌ روایات‌ خود ما نیز اختلافی‌ وجود داشته‌ باشد که‌ احتیاج‌ به‌ یک‌ بحث‌ علمی‌ در تبیین‌ و تدوین‌ داشته‌ باشد.

موارد اختلاف‌ چه‌ چیزهایی‌ هستند؟
آقای‌ طباطبایی‌: اختلاف‌ اصلی‌ ما با اهل‌ سنت‌ در بحث‌ غیبت‌ است‌. ما معتقدیم‌ امام‌ مهدی‌(ع‌) متولد شده‌اند و در حال‌ حاضر دوران‌ غیبت‌ را می‌گذرانند و در زمان‌ خاصی‌ ظهور می‌کنند، اما سنیها معتقدند امام‌ مهدی‌ در همان‌ عصری‌ که‌ ظهور می‌کنند به‌ دنیا می‌آیند و لذا یک‌ عمر طولانی‌ را برای‌ حضرت‌ در نظر نمی‌گیرند. در روایات‌ ما به‌ این‌ نکته‌ که‌ امام‌ دوازدهم‌ از نسل‌ پیامبر(ص‌) از نوادگان‌ امام‌ حسین‌(ع‌) و فرزند امام‌ حسن‌ عسکری‌(ع‌) هستند و دوران‌ غیبت‌ طولانی‌ دارند در موارد متعددی‌ اشاره‌ شده‌ است‌. حتی‌ روایات‌ در این‌ مورد از حد استفاضه‌ گذشته‌ و به‌ حد تواتر رسیده‌ است‌.

جناب‌ حسینی‌! به‌ نظر شما آیا مجموعه‌ معارف‌ مهدوی‌ یا روایاتی‌ که‌ در زمینه‌ باور مهدی‌ به‌ ما رسیده‌ است‌ نیازمند پالایش‌ و پیرایش‌ هستند یا خیر؟ و اگر پاسخ‌ شما در این‌ زمینه‌ مثبت‌ است‌، این‌ امر در چه‌ زمینه‌هایی‌ باید صورت‌ گیرد؟
آقای‌ حسینی‌: نخستین‌ مسئله‌ای‌ که‌ به‌ عنوان‌ ورودی‌ مباحث‌ و معارف‌ مهدویت‌ باید به‌ آن‌ بپردازیم‌ تبیین‌ مبنای‌ حدیث‌شناسی‌ در این‌ بحث‌ است‌. گرایشی‌ که‌ بر تاریخ‌ حدیث‌ شیعه‌ حاکم‌ بوده‌ به‌ طبع‌ شرایط‌ مختلف‌، یک‌ گرایش‌ فقهی‌ است‌ که‌ در پرتو این‌ گرایش‌ بسیاری‌ از شاخه‌های‌ مختلف‌ معارف‌ ما متأسفانه‌ مورد بی‌مهری‌ قرار گرفته‌ است‌ که‌ از جمله‌ آنها مباحث‌ مهدویت‌ است‌. لذا پس‌ از تبیین‌ مبنای‌ حدیث‌شناسی‌ در کل‌ مباحث‌ حدیثی‌، لازم‌ است‌ به‌ تبیین‌ مبنای‌ حدیث‌شناسی‌ در بحث‌ مهدویت‌ بپردازیم‌؛ زیرا ممکن‌ است‌ ما بتوانیم‌ تفاوتی‌ بین‌ مباحث‌ مهدوی‌ و دیگر مباحث‌ قائل‌ شویم‌؛ یعنی‌ ممکن‌ است‌ حتی‌ اگر ما در مباحث‌ فقهی‌ هم‌ قائل‌ به‌ مبنای‌ حجیت‌ «خبر واحد» شویم‌ در مباحث‌ مهدوی‌ در آن‌ تشکیک‌ کنیم‌ و قول‌ دیگری‌ را بپذیریم‌ که‌ آن‌ مبنای‌ حجیت‌ «خبر موثوقٌبه‌» یا اطمینان‌آور است‌. اگر ما این‌ بحث‌ را بپذیریم‌، مباحثی‌ مثل‌ اصل‌ تولد، اصل‌ مهدویت‌، نسب‌ حضرت‌، ظهور ایشان‌، جزء مطالبی‌ هستند که‌ به‌ هیچ‌ عنوان‌ قابل‌ خدشه‌ و تردید نیستند و جایی‌ که‌ مورد بحث‌ است‌ بیشتر مباحث‌ علائم‌ ظهور است‌ که‌ این‌ ظهور حتمی‌ در چه‌ مرحله‌ای‌ محقق‌ خواهد شد و چه‌ پیش‌زمینه‌هایی‌ در روایات‌ ما برای‌ این‌ واقعه‌ تبیین‌ شده‌ است‌. به‌ نظر بنده‌، مهم‌ترین‌ محوری‌ که‌ در مباحث‌ مهدویت‌ جای‌ تأمل‌، نقد و بررسی‌ علمی‌ دارد، بحث‌ نشانه‌های‌ ظهور است‌ والاّ همانطور که‌ عرض‌ کردم‌ مباحثی‌ مانند، اصل‌ تولد، ظهور، غیبت‌ طولانی‌ و نسب‌ آن‌ حضرت‌ جزء مسائلی‌ است‌ که‌ به‌ هیچ‌ عنوان‌ نمی‌توان‌ در مورد آنها خدشه‌ای‌ وارد کرد.

آقای‌ حسینی‌ آیا می‌توان‌ گفت‌ که‌ مبانی‌ حجیت‌ در معارف‌ مهدویت‌ به‌ طور خاص‌ و در مباحث‌ اعتقادی‌ به‌ طور عام‌، با مبانی‌ حجیت‌ در مباحث‌ فقهی‌، متفاوت‌ است‌. یا به‌ بیان‌ دیگر برخورد ما با روایات‌ در فقه‌ و مباحث‌ اعتقادی‌ تفاوت‌ دارد؟
آقای‌ طباطبایی‌:
این‌ مسئله‌ یک‌ بحث‌ تخصصی‌ است‌ و جای‌ آن‌، اینجا نیست‌. به‌ نظر می‌رسد که‌ حتی‌ در فقه‌ هم‌ مبنای‌ صحیح‌ حجیت‌ «خبر موثوقٌبه‌» است‌ نه‌ «خبر ثقه‌» و دلیل‌ حجیت‌ خبر ثقه‌ هم‌ وثوق‌ به‌ خبر اوست‌. 4 یعنی‌ خبرثقه‌ به‌ جهت‌ ثقه‌ بودن‌ مفخبفر آن‌ تبدیل‌ به‌ خبر «موثوق‌به‌» می‌شود و حجیت‌ پیدا می‌کند. سیره‌ عقلا هم‌ اینگونه‌ است‌ که‌ به‌ خبر موثوق‌به‌ اعتنا می‌کند نه‌ خبر ثقه‌. به‌ همین‌ جهت‌ می‌بینیم‌ تمام‌ کسانی‌ که‌ قائل‌ به‌ حجیت‌ خبر ثقه‌ هستند، خبر ثقه‌ای‌ را که‌ مخالف‌ با قرآن‌ کریم‌ باشد ـ حتی‌ اگر همه‌ شرایط‌ حجیت‌ را دارا باشد ـ به‌ راحتی‌ کنار می‌گذارند و اصلاً آن‌ را معارض‌ با قرآن‌ هم‌ نمی‌پندارند و می‌گویند این‌ خبر صادر نشده‌ است‌؛ یا اینکه‌ آن‌ را به‌ گونه‌ای‌ از معنای‌ ظاهری‌ خودش‌ خارج‌ می‌کنند. بنابراین‌، در همه‌ جا آن‌ چیزی‌ که‌ معتبر است‌ خبر موثوق‌به‌ است‌. در بحث‌ خبر موثوق‌به‌ مسئله‌ای‌ که‌ بسیار مهم‌ و محوری‌ است‌ و آن‌ را در بحث‌ خبر ثقه‌ هم‌ می‌توان‌ طرح‌ کرد این‌ است‌ که‌ این‌ خبر چه‌ دلالتی‌ برای‌ ما دارد و در چه‌ موردی‌ وارد شده‌ است‌؟ گاهی‌ اوقات‌ مبحث‌ بسیار مهم‌ و محوری‌ است‌ و ما در اینجا سخت‌گیریهای‌ سندی‌ و نقد محتوایی‌ بسیار شدید انجام‌ می‌دهیم‌؛ مانند بحث‌ امامت‌ یا خلافت‌ بعد از پیامبر. گاهی‌ اوقات‌ نیز ممکن‌ است‌ مبحث‌ چندان‌ مهم‌ نباشد. فرضاً، این‌ مسئله‌ که‌ امام‌ زمان‌(ع‌) فرزند امام‌ حسن‌ عسکری‌ هستند و متولد شده‌اند و در حال‌ حاضر در غیبت‌ هستند یک‌ مسله‌ ثابت‌ و مسلم‌ است‌ و در مورد آن‌ هم‌ سخت‌گیری‌ می‌کنیم‌، اما در مورد اینکه‌ نرگس‌ خاتون‌، مادر آن‌ حضرت‌ دختر پادشاه‌ روم‌ بود یا خیر، نیاز نداریم‌ که‌ سخت‌گیری‌ سندی‌ اعمال‌ کنیم‌؛ زیرا هیچ‌کدام‌ از این‌ دو قول‌ تأثیر چندانی‌ بر اصل‌ جریان‌ مهدویت‌ نخواهد گذاشت‌. بنابراین‌، در مورد خبر موثوق‌به‌ ما باید با توجه‌ به‌ اهمیت‌ مدلول‌ خبر، سخت‌گیریهای‌ سندی‌ و محتوایی‌ خودمان‌ را یک‌ مقداری‌ کاهش‌ و یا افزایش‌ دهیم‌. بحثی‌ که‌ به‌ عنوان‌ «تسامح‌ در ادله‌ سنن‌» مطرح‌ می‌شود در واقع‌ بازگشت‌ به‌ همین‌ معنا می‌کند. مثلاً اگر گفتند این‌ نماز یا این‌ دعا را در روز اول‌ ماه‌ رجب‌ بخوانید این‌ مسئله‌ای‌ نیست‌ که‌ انجام‌ دادن‌ یا ندادن‌ آن‌ ضرری‌ به‌ اعتقادات‌ شخص‌ وارد بکند. بنابراین‌؛ در اینجا اگر کسی‌ با توجه‌ به‌ اینکه‌ خبری‌ در این‌ مورد وجود دارد این‌ عمل‌ را انجام‌ دهد، نشان‌ دهنده‌ حسن‌ فاعلی‌ او است‌. پس‌ ثوابی‌ که‌ به‌ شخص‌ داده‌ می‌شود بر مبنای‌ حسن‌ فاعلی‌ او است‌ نه‌ حسن‌ فعلی‌. این‌ مسئله‌ به‌ مدلول‌ خبر و اهمیت‌ آن‌ برمی‌گردد. نکته‌ای‌ که‌ در مورد روایات‌ کلاً باید مدنظر باشد این‌ است‌ که‌ ما بر خلاف‌ اهل‌ سنت‌ ـ که‌ کتابهایی‌ با عنوان‌ «صحاح‌» در اختیار دارند ـ که‌ همه‌ احادیث‌ آنها را صحیح‌ و غیر قابل‌ خدشه‌ می‌دانند ـ معتقدیم‌ تنها کتابی‌ که‌ در متن‌ آن‌ هیچ‌ شک‌ و شبهه‌ای‌ نیست‌، «قرآن‌ کریم‌» است‌ و روایات‌ ما، چه‌ روایات‌ فقهی‌ و چه‌ روایات‌ غیر فقهی‌، بایستی‌ بررسی‌ گردد و صحت‌ و درستی‌ آنها برای‌ ما اثبات‌ شود و اگر درستی‌ آنها اثبات‌ نگردد برای‌ ما حجیت‌ نخواهند داشت‌ و معتبر نیستند. اما این‌ بدین‌ معنا نیست‌ که‌ هر روایتی‌ که‌ صحت‌ آن‌ برای‌ ما اثبات‌ نشود، جعلی‌ است‌. روایت‌ ممکن‌ است‌ آن‌ قدر صحیح‌ و قویم‌ باشد که‌ قابل‌ اتکاء و استناد باشد و ممکن‌ است‌ به‌ این‌ درجه‌ از حجیت‌ نرسیده‌ باشد. بنابراین‌ ممکن‌ است‌ ما اصل‌ صدور روایت‌ را اجمالاً بپذیریم‌ اما با این‌ وجود نتوانیم‌ آن‌ را نقطه‌ اتکاء و اعتماد خودمان‌ قرار دهیم�

ماهنامه موعود شماره‌ 48

پی‌نوشتها:
۱ . «جعل‌» در لغت‌ به‌ معنای‌ ساختن‌، قرار دادن‌، نهادن‌، مبدل‌ ساختن‌، دیگرگون‌ کردن‌ و از حالتی‌ به‌ حالت‌ دیگر درآوردن‌ آمده‌ است‌ (ر.ک‌: علی‌اکبر دهخدا، لغتنامه‌، ج‌5، ص‌6835) و در اصطلاح‌ علم‌ حدیث‌ به‌ معنای‌ ساخت‌ حدیث‌ دروغین‌ است‌، شایان‌ ذکر است‌ که‌ در کتابهای‌ «علم‌الحدیث‌» یا «علم‌ الدرایه‌» به‌ جای‌ این‌ واژه‌ بیش‌تر از کلمه‌ «وضع‌» استفاده‌ می‌شود. به‌ حدیث‌ دروغین‌ و حدیثی‌ که‌ راوی‌، خود آن‌ را ساخته‌ باشد، حدیث‌ مجعول‌ یا موضوع‌ می‌گویند. (ر.ک‌: کاظم‌ مدیر شانه‌چی‌، علم‌الحدیث‌ و درایه‌الحدیث‌، ج‌2، ص‌89؛ سیدرضا مؤدب‌، ص‌113.
۲ . معنای‌ لغوی‌ «تحریف‌» گردانیدن‌ سخن‌ و چیزی‌ از جای‌ خود است‌ و معنای‌ اصطلاحی‌ آن‌ کم‌ و زیاد کردن‌ در سند یا متن‌ حدیث‌ یا نهادن‌ حرفی‌ به‌ جای‌ حرف‌ دیگر است‌. گاه‌ به‌ جای‌ این‌ اصطلاح‌ از کلمه‌ «تصحیف‌» استفاده‌ می‌شود. شایان‌ ذکر است‌ که‌ تحریف‌ یا تصحیف‌ گاه‌ به‌ صورت‌ غیر عمدی‌ و به‌ دلیل‌ اشتباه‌ راوی‌ یا کسانی‌ که‌ از کتاب‌های‌ حدیثی‌ نسخه‌برداری‌ کرده‌اند رخ‌ می‌دهد و گاه‌ به‌ صورت‌ عمدی‌ با هدف‌ تغییر در معنای‌ حدیث‌. به‌ حدیثی‌ که‌ در آن‌ تحریف‌ و تصحیف‌ رخ‌ داده‌، محرَّف‌ و مصَّحف‌ می‌گویند. (ر.ک‌: کاظم‌ مدیر شانه‌چی‌، همان‌، ص‌65 و ۶۶؛ سیدرضا مؤدب‌، علم‌الحدیث‌: پژوهشی‌ در مصطلح‌الحدیث‌ یا علم‌ الدرایه‌، ص‌64 و ۶۵).
۳ . «تدلیس‌» در لغت‌، پنهان‌ کردن‌ و پوشیدن‌ عیب‌ کالا بر خریدار معنا می‌دهد. (ر.ک‌: علی‌اکبر دهخدا، همان‌، ج‌4، ص‌5737) و در اصطلاح‌ علمای‌ حدیث‌ به‌ معنای‌ پوشاندن‌ و مخفی‌ کردن‌ عیب‌ حدیث‌ است‌. به‌ این‌گونه‌ که‌ راوی‌ در سند حدیث‌ عملی‌ انجام‌ دهد که‌ موجب‌ اعتبار آن‌ شود؛ مانند اینکه‌ راویان‌ ضعیف‌ را از سند حدیث‌ حذف‌ کند، یا از کسی‌ روایت‌ کند که‌ او را ندیده‌ یا از او خبری‌ نشنیده‌ است‌. به‌ حدیثی‌ که‌ در آن‌ تدلیس‌ صورت‌ گرفته‌، حدیث‌ «مدلَّس‌» می‌گویند (ر.ک‌: کاظم‌ مدیر شانه‌چی‌، همان‌، ص‌85؛ سیدرضا مؤدب‌، همان‌، ص‌105).
۴ . «خبر» در یک‌ دسته‌بندی‌ کلی‌ به‌ خبر «متواتر» و «واحد» تقسیم‌ می‌شود. در بیان‌ وجه‌ این‌ دسته‌بندی‌ گفته‌اند: «در هر طبقه‌ ] از سلسله‌ راویان‌ [ خبر یا به‌ وسیله‌ افراد زیادی‌ نقل‌ شده‌ ـ که‌ معمولاً هماهنگی‌ و اتفاق‌ آنان‌ بر دروغ‌ ممکن‌ نیست‌ ـ یا فقط‌ یک‌ یا چند نفر ـ که‌ به‌ خودی‌ خود از گفته‌ آنها علم‌ به‌ مضمون‌ خبر حاصل‌ نمی‌شود ـ آن‌ را نقل‌ کرده‌اند. قسم‌ اول‌ را خبر متواتر و دوم‌ را خبر واحد یا آحاد می‌نامند. (کاظم‌ مدیر شانه‌چی‌، همان‌، ج‌2، ص‌33). از آنجا که‌ خبر متواتر به‌ خودی‌ خود مفید علم‌ است‌ هیچ‌ تردیدی‌ در حجیت‌ و قابلیت‌ استناد و استدلال‌ به‌ آننیست‌. اما در مورد حجیت‌ خبر واحد باید گفت‌ که‌ «خبر واحد اگر همراه‌ و محفوف‌ به‌ قرائتی‌ باشد که‌ صدور آن‌ از معصوم‌ را تثبیت‌ کند نزد تمام‌ علما حجت‌ است‌ و به‌ آن‌ می‌توان‌ استناد… ولی‌ اگر فاقد قرائن‌ مزبور باشد جمعی‌ آن‌ را حجت‌ ندانسته‌اند ولی‌ اکثر علمای‌ فریقین‌ خبر واحد را ـ خبر پاره‌ای‌ از روایات‌ که‌ جعل‌ و ساختگی‌ ] بودن‌ [ آن‌ مظنون‌ هستند ـ حجت‌ می‌دانند» (همان‌، ج‌1، ص‌36-35). شایان‌ ذکر است‌ که‌ کسانی‌ که‌ خبر واحد را حجت‌ می‌دانند خود به‌ دو دسته‌ تقسیم‌ می‌شوند: گروهی‌ خبر واحدی‌ را که‌ راوی‌ آن‌ فرد ثقه‌ (راستگو و مورد اطمینان‌) باشد حجت‌ می‌دانند و گروهی‌ خبر واحدی‌ را ـ که‌ صرف‌نظر از روای‌ آن‌ ـ اطمینان‌آور باشد و بتوان‌ به‌ نوعی‌ اطمینان‌ به‌ صدور آن‌ پیدا کرد. خبر نوع‌ اول‌ را «خبرثقه‌» و خبر نوع‌ دوم‌ را خبر «موثوق‌به‌» یا «موثوق‌الصدور» می‌گویند.
۵ . محمدباقر مجلسی‌، بحارالانوار، ج‌40، ص‌152.

همچنین ببینید

از کیومرث تا سوشیانس

عقیده به ظهور «موعود» مخصوص به دین یا ملت خاص نیست. هر یک از ملل منتشر در عالم به نوعی برای این اعتقاد اقرار آورده اند و برای رهایی جهان از ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *