اندرحکایت شعیب بن صالح!

186 odgwogezot - اندرحکایت شعیب بن صالح!اگرچه طیّ سال‌های اخیر گفت‌وگو از نشانه‌های ظهور، بحران‌های آخرالزّمانی و پرچم‌های زمینه‌ساز بالا گرفت، لیکن کمتر کسی جرئت می‌کرد انگشت اشاره به سوی مردانی دراز کرده و آنها را به عنوان مصداق حیّ و حاضر یمانی، خراسانی، سفیانی یا شعیب بن صالح معرفی نماید.

 
 
 
طیّ روزهای اخیر، برخی از وبگاه‌نویسان وطنی، دست از احتیاط کشیده و با ذوق‌زدگی ضمن انتشار مقالاتی متعدّد، از کشف مصادیق اشخاصی سخن می‌گویند که به استناد روایات آخرالزّمان در سال‌های قبل از ظهور کبرای حضرت صاحب‌الزّمان(ع) خروج می‌کنند. این مردان، صاحبان پرچم‌هایی هستند که با خروج خود، زمینه‌های ظهور امام را فراهم می‌سازند و در وقت قیام نیز به عنوان یاران و همراهان، حضرت را در تحقّق دولت کریمه‌اش یاری می‌دهند. در همین عصر از اشخاصی نیز سخن به میان آمده، همچون سفیانی که روایات حضرات معصومان(ع)‌ از او به نام عثمان بن عنبسه یاد می‌کنند. شخصی منفی و خونخوار از نوادگان ابوسفیان و معاویه که پس از خروج از «شام» دست به کشتاری بزرگ می‌زند و بسیاری از شیعیان آل محمّد(ص)‌ را از دم تیغ می‌گذراند. از خروج سفیانی به عنوان اوّلین نشانه حتمی ظهور امام(ع) نام برده شده است.
اگرچه طیّ سال‌های اخیر گفت‌وگو از نشانه‌های ظهور، بحران‌های آخرالزّمانی و پرچم‌های زمینه‌ساز بالا گرفت، لیکن کمتر کسی جرئت می‌کرد انگشت اشاره به سوی مردانی دراز کرده و آنها را به عنوان مصداق حیّ و حاضر یمانی، خراسانی، سفیانی یا شعیب بن صالح معرفی نماید.
شعیب بن صالح فرمانده رشیدی است که حسب آنچه در روایات به آنها اشاره شده، در سِمت ریاست قوای نظامی سیّد خراسانی، او و یاران ایرانی‌اش را در حرکت به سوی «عراق» و سرکوبی بخشی از سپاه سفیانی و بالأخره، ملاقات با امام زمان(ع) در روزهای آغازین قیام یاری می‌دهد.
این گونه مصداق‌شناسی را در بدو امر می‌توان حاصل شوق و اشتیاق وافر جوانان مؤمنی دانست که کاسه صبرشان لبریز شده و عنان اختیار از کف داده‌اند و بی‌پروا و به استناد برخی روایات و اشارات، مردانی از «ایران» یا «لبنان» را به عنوان مصداق اشخاص نام‌آور عصر ظهور معرفی می‌کنند.
پیش از آنان نیز برخی سایت‌های مذهبی لبنانی و عراقی اقدام به معرفی مصادیق این اشخاص کرده بودند. جز این در طیّ سال‌های بحرانی عراق، گروه‌هایی نیز پرچم بلند کرده و خود را به عنوان سیّد حسنی و یمانی معرفی کرده بودند. به یاد دارم که در روز عاشورای سال ۱۳۸۶ ش. یکی از همین خروج‌کنندگان که خود را سیّد یمانی معرفی می‌کرد، بلوایی به راه‌انداخت و جماعت بسیاری را به خاک و خون کشید. دست آخر معلوم شد گمارده بیگانگان و دست پرورده خوان گسترده سلفی‌هاست.
به جز اینها که جملگی در داخل جغرافیای اسلامی و عالم شیعی به سر می‌برند، از اوایل پیروزی انقلاب اسلامی نیز سازمان‌های امنیّتی «سیا» و «موساد» و «MI6 انگلیس» نیز سر در پی کشف رابطه رهبران مسلمان و شیعی با امام زمان(ع) گذارده بودند. اطّلاعات موثّقی وجود دارد که نشان می‌دهد آنها در بازداشتگاه‌های خود، اسیران مسلمان را برای کسب اطّلاعات در این باره شکنجه می‌کردند. مرحوم شهید شیخ راغب، یکی از آن مردان بود که پرده از بازجویی‌های خاخام‌های یهودی و سعی آنها برای شناسایی امام برداشت.
بسیاری از دستگیر شدگان درگیری‌های «یمن» هم در این باره سخن گفته‌اند و از این بالاتر اطّلاعاتی وجود دارد که نشان می‌دهد اشغالگران عراق، برخی چوپانان صحرای عراق را نیز دزدیده و به امید کشف ردّ و نشان حضرت، به بازداشتگاه برده‌اند.
طیّ سال‌های اخیر چندین گروه خبرنگاری نیز از کشورهای اروپایی برای تهیّه گزارش و کسب خبر به «تهران» و «قم» اعزام شدند.
این همه نشان می‌دهد که دو گروه بیگانه و خودی، با دو نیّت متفاوت، سعی در شناسایی زود هنگام وقایع و اشخاص مؤثّر در واقعه شریف ظهور داشته و سعی وافری در این باره کرده‌اند.
شکّی نیست که زمانِ «ظهور»، از اسرار الهی است و کسی بدان دسترسی ندارد، ضمن آنکه حضرات معصومان(ع) تعیین کننده وقت را کذّاب و دروغزن خوانده‌اند.
امام(ع) نیز سرّ خداست و مظهر اسم غیب خداوند است و خارج از اراده خداوند و ایشان، دیّارالبشری قادر به کشف محلّ استقرار، زندگی و رفت و آمدشان نیست.
بارها گفته و نوشته‌ام که اساساً مهدویّت در زمره امنیّتی‌ترین مباحث و مسائل مسلمانان پیرو اهل بیت(ع) است. از همین جاست که ورود به امنیّتی‌ترین بخش از حیات مستضعفان و آنچه که خداوند آن را چون سرّی مکتوم و سر به مهر نگه داشته و بیان حتّی حدس و گمان در این باره حکایت از منتهای خامی و ناپرهیزی دارد.
خسارات ناشی از ناپرهیزی و ملاحظه نکردن خاستگاه ویژه امنیّتی این امر غیرقابل محاسبه است.
از آنجا که دشمن مسلّح از قرون ماضی سر در پی کشف این راز داشته و مترصّد ضربه زدن به کیان شیعیان و از بین بردن همه‌ زمینه‌های ظهور کبرای سرّ خدا است، این ناپرهیزی متّکی به حدس و گمان ـ و البتّه گاه طرّاحی شده از سوی بیگانگان و مغرضان ـ می‌تواند باعث بروز درگیری ناخواسته شیعه‌خانه امام زمان(ع) با حامیان سفیانی؛ یعنی ائتلاف صلیب و صهیون شود. مسلّماً‌ همان جماعتی که روزی به امید دستیابی به حضرت موسی(ع) جمله زنان حامله را شکم دریدند و برای جلوگیری از تولّد مهدی و به قتل رساندن ایشان دو نسل از امامان شیعه را در اردوگاه نظامی «سامرّاء» زندانی کردند، برای کشف و شناسایی دوستان امام نیز از هیچ جنایتی دریغ نخواهند ورزید.
روایتی به این مضمون از حضرت امام جعفر صادق(ع) موجود است که ایشان این کنکاش و بوالفضولی را باعث به تأخیر افتادن امر ظهور مقدّس اعلام کرده‌اند.
مستضعفان درگیر با فقر و تنگنا و حصار، همواره بر لبه تیز بیم و امید به سر می‌برند. خبری از احتمال رهایی آنان را برمی‌انگیزد و حادثه‌ای تلخ نیز آنها را مغموم و مأیوس می‌سازد. این گونه پیش‌بینی و مصداق‌سازی نا به هنگام و از روی ناپرهیزی، حدّاقل پیامدش آوار شدن موجی از یأس بر سر مستضعفان است. چه کسی می‌تواند مصادیق نام برده شده درباره سیّد خراسانی، شعیب، یمانی و سفیانی را به طور ۱۰۰% تعیین و تأیید نماید؟ قطعاً کسی جز خداوند و حضرت صاحب الزّمان(ع) قادر به این امر نیست. چنانچه با گذر ایّام و بروز حوادث، این حدس و گمان اشتباه از آب درآید یا آنکه به سبب بروز «بداء» که از ضروریّات اعتقادی ماست، واقعه به تعویق افتد، چه کسی حاضر به جبران خسارات ناشی از آوار یأس عمومی مردم می‌شود؟
چنانچه در زمان و مجالی دیگر، ده، بیست یا سی سال آینده، به اذن الهی همه‌ نشانه‌ها و مصادیق واقعی نیز بارز شوند، به مصداق ماجرای چوپان دروغگو، راضی ساختن مردم برای واقعی دانستن و پذیرش واقعه، بسیار سخت و صعب به نظر می‌آید. چرا همواره در طریق افراط، مقام و منزلت مردانی را که دوستشان داریم، تا سر حدّ مقام قدّیسان و منجیان فرا می‌کشیم؛ در حالی که طاقت تجربه کمترین لغزش و خطای آنان را نداریم؟ و در طرفـ[ العینی از طریق تفریط، به آنان پشت می‌کنیم؟
این سخن وجهی دیگر نیز دارد.
مثلّث شوم صلیب، صهیون و سلفی‌گری پس از مشاهده خیزش بزرگ مستضعفان و طلب عمومی آنان برای دستیابی به معنا، معنویّت، اسلام و رهایی‌بخش آسمانی، به امید کنترل شرایط و هدایت رخدادها در مسیر دلخواه خود و به قول خودشان کنترل تاریخ، سناریوی ویژه‌ای را طرّاحی کردند که از آن با عنوان پروژه آرمگدون یاد کرده‌ایم.
رسانه‌های پر قدرت در کنار هزاران مبلّغ ایوانجلیک به یاری مردان سیاسی و نظامی آمدند تا به گوش مستضعفان غربی نجوا کنند: فصل ظهور دوم حضرت مسیح فرا رسیده است و این ظهور در گرو حمایت از بنی‌اسرائیل و واقعه آرمگدون در «فلسطین اشغالی» است. هم آنان با مستندسازی اقوال خود با روایات مجعول توراتی و انجیلی، چنین تصویرسازی کردند که نیروهای شرور و شیطانی از سوی شرق اسلامی‌برخاسته و در مقابل نیروهای خیر و نورانی حمایت کننده از ائتلاف صلیب و صهیون خواهند ایستاد.
سران این جریان دریافته بودند که در فرصت فراهم آمده، برای کنترل شرایط و دستیابی به نظم نوین جهانی، یا همان جهان تک حکومتی می‌توانند بر بال گرایش‌های مذهبی آخرالزّمانی سوار شده و به اهداف پلید خود دست یابند.
در واقع، پروژه آرمگدون، از نظر آنها، مجالی برای سرکوبی تمامی خیزش‌ها و نهضت‌های ضدّ استعماری و ضدّ صهیونی فراهم می‌آورد تا این بار به نام دین و مسیح و برای همیشه از دست مسلمانان و مستضعفان رهایی یابند.
از دهه‌های ۸۰  و ۹۰ میلادی، هزاران رسانه به طور شبانه‌روزی و به همراه بیش از هشتاد هزار نفر مبلّغ ایوانجلیک که با استفاده از همه ابزار تبلیغی و منابع تحریف شده توراتی و انجیلی، این امکان را داشتند تا امر را بر ساکنان ساده لوح آمریکایی و انگلیسی مشتبه ساخته و به حرکتی صرفاً شیطانی وجهه‌ای دینی و مذهبی بدهند، همه قوای انسانی و مالی را برای حمایت از پروژه آرمگدون و ورود «آمریکا» به جنگ در عراق و تهدید ایران و حمایت از بنی‌اسرائیل اشغالگر وارد کردند تا زمینه‌های ظهور دوم مسیح را فراهم کرده باشند.
آنها تنها به شواهدی عینی احتیاج داشتند تا از آن به عنوان مصادیقی برای صحّت بافته‌های ذهنی خود استفاده کنند.
ثروت بیکران غرب و رسانه‌های پر قدرت پابه‌پای دستگاه‌های امنیّتی این امکان را داشتند تا مصادیق مورد نیاز را ساخته و پرداخته نمایند، از اینجا پروژه‌هایی چون واقعه یازده سپتامبر، انفجار مترو در «اسپانیا» و هجوم بی‌رحمانه مردان دستار بسته طالبان و القاعده با فرماندهی مأمور تربیت شده سیا؛ یعنی اسامه بن لادن ـ به قول سینماگران کلید زده شدند تا همگان بتوانند مصادیق نیروهای شرور و دجّال صفت را که در حال آماده شدن برای حمله نهایی و حضور در آرمگدون بودند، با چشم خود ببینند. شاید بسیاری این خبر را خوانده باشند که جرج دبلیو بوش برای کسب حمایت رئیس جمهور «فرانسه» به آن کشور سفر کرد و با او از قریب الوقوع بودن حمله یأجوج و مأجوج و واقعه آرمگدون به گفت‌وگو نشست. رئیس‌جمهور آمریکا از ژاک شیراک خواسته بود که با آمریکا و انگلیس در حمله به عراق همراه شود تا با حرکتی پیش‌دستانه جلوی حمله نیروهای دجّال به فرهنگ و تمدّن غربی را سد کند.
ژاک شیراک فرانسوی که از سخنان بوش سر در نیاورده بود، پس از رفتن رئیس جمهور آمریکا از مشاور خود درخواست کرد تا سخنان بوش را تبیین کند و اطّلاعاتی را راجع به آخرالزّمان و فصل ظهور مسیح(ع) به او بدهد.
سران مجامع مخفی، با شروع موج گرایش‌های معنوی و مذهبی در میان ساکنان غرب و خیزش‌های مذهبی شرق اسلامی ـ به ویژه انقلاب اسلامی ایران ـ دریافته بودند که زمان اجرای آخرین پرده از نمایش ظهور مسیح و تحقّق دولت جهانی بنی‌اسرائیل در فلسطین اشغالی فرا رسیده است و تأخیر در اجرای پروژه و البتّه به نام دین و مسیح می‌تواند همه فرصت‌ها را از آنها گرفته و شیرینی اجرای طرح نظم نوین جهانی را به کامشان تلخ کند.
از اینجا، آنها تنها به کشف برخی قراین و شواهد احتمالی از دشمن فرضی و بزرگ‌نمایی خطرات احتمالی آن خصم برای تمدّن غربی و حتّی صلح و امنیّت جهانی احتیاج داشتند. در واقع آنها برای نجات خود از گردابی که به وجود آمده بود، تنها به یک جنگ فراگیر اتمی احتیاج داشتند. جنگی که از شرق اسلامی‌برمی‌خیزد. تنها این واقعه می‌توانست تمامی اجزای پروژه یا سناریوی نوشته شده ایوانجلیک‌های یهودی و یهودیان صهیونیست مجامع مخفی را نزد مردم واقعی، پیش‌بینی شده کتب مقدّس و البتّه خطرساز و مخوف جلوه دهد تا ساکنان غرب همه توان خود را در کار وارد سازند، بر هر گونه کشتار و جنایت مهر تأیید بزنند و هر تصمیمی را پذیرا شوند.
همراهی مردم در اجرای پروژه آرمگدون به منزله تن دادن به نظم نوین جهانی مجامع مخفی و بنی‌اسرائیل بود. جهانی که با مرکزیّت «اورشلیم» شکل می‌گرفت.
در اثنای اجرای این پروژه شیطانی بود که آنها انگشت اشاره به سوی ایران و مطالعات هسته‌ای‌اش دراز کردند. آنها در پس نمایش خیمه شب بازی «طالبان افغانستان» و «القاعده»، که دست ساز خودشان بود، به مصداق و نمونه بارزی از دشمنان شرور آخرالزّمانی شرقی خود دست یافته بودند.
به جز این، شرقی و اسلامی‌بودن ایران و انقلابی و اصول‌گرا بودن ایرانیان برای متّهم ساختن آنها و قرار دادنشان در صفِ نیروهای شرور در میدان آرمگدون، کافی بود. بزرگ‌نمایی فعّالیت‌های هسته‌ای ایرانیان و به چالش کشیدن مذاکرات و صورت جهانی دادن به رؤیاپردازی‌ها ـ همچون خطرناک خواندن ایران ـ می‌توانست تمامی قطعات پازل مورد نیاز مستکبران را برای به تصویر در آوردن واقعه آرمگدون فراهم آورد و کار را یکسره کند. مراد اصلی آنها چیزی جز وارد ساختن شرق اسلامی در جنگی فراگیر ـ به قول خودشان باز دارنده ـ و از بین بردن همه‌ احتمالاتی که گمان می‌رفت باعث در هم پیچیده شدن طومار حیات غرب استکباری شود، نبود.
دیوید راکفلر معروف که ردّش را در بسیاری از مجامع مخفی می‌توان یافت، در سال ۱۹۹۴ م. در شورای تجارت «سازمان ملل» گفته بود:
ما در لبه تغییر و تبدیل جهان قرار داریم. آنچه بدان احتیاج داریم یک بحران بزرگ است. در این صورت همه ملّت‌ها نظم نوین جهانی را می‌پذیرند.۱
آلبرت پایک، دیکتاتور و خونخوار معروف قرن ۱۹ میلادی و از اعضای عالی رتبه لژهای ماسونی ایالات متّحده آمریکا نیز در حالی از دنیا رفت که آرزوی دیدار نظم نوین جهانی را پس از سه جنگ بزرگ جهانی به گور برد. مجسّمه او اینک در یکی از میادین اصلی شهر «واشینگتن» خودنمایی می‌کند.
بخشی از اهداف کلان ـ نظم نوین جهانی و جهان تک حکومتی بنی اسرائیل ـ واسپس دو جنگ جهانی طرّاحی شده مجامع مخفی ماسونی محقّق شد و طیّ آن بخش‌های بزرگی از اختیارات ملل مختلف و ساکنان جهان از آنها سلب شد و در اختیار مجامعی قرار گرفت که به نام و زیر لوای سازمان‌های جهانی عمل می‌کردند.
آخرین بخش از این اختیارات و امکانات، القای ضرورت تأسیس حکومتی یک پارچه به ذهن مردم جهان و اعلام آن در گروی سومین بحران بزرگ جهانی است.
درست در همین شرایط، اشخاصی دانسته یا ندانسته، با عملکرد و اقوال محاسبه نشده، برای بافته‌های ذهنی و اوهامات سران مجامع مخفی و سیاست‌بازان مأمور این مجامع که بر اریکه قدرت دول آمریکایی و اروپایی تکیه زده‌اند، مستندات و شواهد ارائه می‌کنند تا آنها بی‌دردسر بتوانند همه قوای پوشیده و فعّال جهان را علیه شرق اسلامی و ایران ـ شیعه خانه امام زمان(ع) ـ وارد میدان کنند.
این مستندسازان چونان طالبان و اعضای القاعده دست ساز و رام مردان سیاسی و امنیّتی غربی نیستند؛ لیکن در وجهی دیگر، شواهدی را در اختیار اعوان و انصار شیطان قرار می‌دهند تا انگیزه‌ها و اهرم‌های ائتلاف صلیب و صهیون بیش از پیش بر ایران اسلامی فشار وارد آورد. نویسنده به هیچ روی قصد متّهم کردن اشخاص حقیقی و حقوقی را ندارد؛ لیکن شواهد بسیاری را می‌توان ارائه کرد که طیّ آنها، حامیان و مجریان جنگ فراگیر در شرق اسلامی از اقوال و اعمال نادانسته مردان سیاسی مسلمان، نهایت بهره برداری را برای به کرسی نشاندن طرح خود داشته‌اند. آنها در پروژه آرمگدون، تصویری از صحنه جنگی فراگیر در فلسطین اشغالی ارائه می‌کنند و با برشمردن صف‌بندی‌ها و نیروهای دو طرف سعی در محق جلوه دادن خواست و عمل سران ائتلاف صلیب و صهیون و حتّی اعلام نتیجه نهایی ماجرا می‌کنند. آنها از یک سو، ساکنان ساده لوح غرب را از اسلام و مسلمانان می‌ترسانند و از دیگر سو، بستری را فراهم می‌آورند تا مردان سیاسی شرقی و ساکنان شرق اسلامی، دست به اعمالی بزنند که از نظر این مزوّران شیطان صفت به عنوان مصداق و سندی برای واقعی جلوه دادن آن سناریو و تهدیدها قابل استفاده است. آنها از دجّال آخرالزّمان و صف‌آرایی نظامی‌اش در فلسطین اشغالی در برابر مسیحیان و بنی‌اسرائیل می‌گویند، آنگاه در میان مردان سیاسی شرقی و مسلمان به دنبال اشخاصی می‌گردند که بتوان انگشت اتّهام را به سویشان دراز کرد. آنگاه آنها را تهدید کننده، مخرّب و دشمن فرهنگ و تمدّن غربی می‌خوانند و دستیابی به امنیّت و آرامش را در گرو قتل عامّ آنها اعلام می‌کنند.
 
عباراتی مثل اسلام‌هراسی از همین جا سر بر آورد.
با این اوصاف، تنها هوشیاری و کیاست مردان سرزمین اسلامی و به ویژه علما، سیاستمداران و اربابان رسانه‌ها و جرایدند که می‌توانند مانع از سوءاستفاده خصم از این شرایط شوند. معرفی مصادیق اشخاص یاد شده در روایات و بی‌پروایی در سخن راندن در مجامع، دقیقاً همان مستنداتی است که حامیان پروژه آرمگدون برای واقعی و حتّی دینی جلوه دادن دسیسه‌های خود بدان احتیاج دارند.
کلام آخر آنکه؛
در عصر غیبت، جملگی ما مکلّف به کسب معرفت درباره‌ امام زمان(ع)، انتظار و آمادگی و اصلاح‌گری هستیم.
انتظار عملی آگاهانه همراه با آمادگی برای مجاهدت همه جانبه در همه حوزه‌های اعتقادی، فرهنگی و عملی و اصلاح‌گری فردی و جمعی مطابق نقشه الهی و کلام حضرات معصومان(ع) است.
هیچ یک از بزرگان دینی همه اعصار، تلاش برای دیدار امام، کشف اسرار، مصداق‌سازی به شیوه‌های مرسوم و مبتلا به و تبعیّت از الگوهای بیگانگان صلیبی و صهیونی در ترتیب مناسبات و معاملات را در زمره‌ تکالیف مسلمانان و شیعیان اعلام نکرده‌اند.
امید می‌رود که جملگی ما در زمره منتظران حقیقی و مجاهدان هم عهد
در طریق امامت و ولایت به شمار آییم. ان‌شاءالله.

اسماعیل شفیعی سروستانی
ماهنامه موعود شماره ۱۱۵
پی‌نوشت‌ها:
۱. شوالیه‌های معبد.

همچنین ببینید

استاد اسماعیل شفیعی سروستانی

پرسش ذاتی وجود آدمیست؛

پرسش ذاتی وجود آدمیست؛ وآدمی پرسشگری است که همواره از منشا هستی و نسبت میان …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *