بهترین خصلتهای زنان، بدترین خصلتهای مردان است؛ [یعنی] تکبر، ترس، بخل. اگر زن متکبر باشد، خود را در اختیار کسی نگذارد؛ اگر بخیل باشد، اموال خود و شوهر را حفظ کند؛ و اگر ترسو باشد، از هر پیشامدی فرار کند.
مقدمه
بررسی مسئلهی زن در سخنان امام علی (علیه السلام)، سهلِ ممتنع است. آنچه در نهج البلاغه و سایر متون تاریخی و حدیثی به ایشان منسوب است، آهنگی ملامتگر و تنقیص کننده دارد. این امر، زمینهی گفت و گوهای فراوان و داوریهای متناقض را پیش آورده است. بررسی جایگاه زن در اندیشهی امام علی (علیه السلام)، مستلزم گردآوری تمام سخنان و قضایای تاریخی در این باره، و آگاهی گسترده از وضعیت تاریخی و اجتماعی آن دوران است. همچنین بررسی اسناد و متون منقول، از لحاظ درستی انتساب و استواری متن، مهم ترین مرحلهی چنین پژوهشی خواهد بود، تا در پرتو آن، سره از ناسره بازشناخته شود. (۱)
رسالت اصلی این نوشتار، گزارش سخنان امام علی (علیه السلام) دربارهی زن، ارائهی تحلیلهای متفاوت متفکران در این باب و نشان دادن راهکارها برای تحلیل جامع است، و نویسنده بر آن است که در گزارش سخنان و ارائهی تحلیلها، در حد توان به استقصای کامل بپردازد، تا در پرتو آن، پیشینهی مسئله به خوبی گزارش شود. در پایان نیز نمونههایی از قواعدی که در تحلیل جامع مفید است، ارائه میگردد.
سخنان امام علی (علیه السلام) درباره زن
با جست و جو در مصادر گوناگون حدیثی و تاریخی، اقوال و سخنان امام علی (علیه السلام) در این باره به ۱۰۱ سخن رسید. البته ممکن است کلماتی دیگر نیز باشد که این جست و جو بدان نرسیده باشد. این سخنان در یک تقسیم بندی کلی در چهار حوزه قرار دارد:
الف. معرفی زن
سخنانی در این حوزه جای میگیرد که به بیان ویژگیهای تکوینی و خصلتهای روحی و جسمی زن میپردازد:
یکم. نقصان عقل، ناتوانی جسم و جان
این مضمون در دو جا گزارش شده است:
۱. حضرت پس از نبرد جمل، در بصره بر منبر رفت و چنین سخنرانی کرد:
ای مردم! ایمان زنان ناتمام است، بهرهی آنان ناتمام، خرد ایشان ناتمام … نشانهی ناتمام بودن خرد آنان این است که گواهیِ دو زن، چون گواهی یک مرد به حساب میآید. (۲)
نویسندهی مصادر نهج البلاغه بر این باور است که امام علی (علیه السلام) این سخن را در نامه اش به عمرو بن عاص به هنگام اشغال مصر و کشته شدن محمد بن ابی بکر نیز آورده، و بعید نیست همان سخن را پس از فراغت از جمل و در مناسبتهای دیگر بر زبان آورده باشد. (۳)
۲. پیش از رویارویی با قاسطین در نبرد صفین نیز چنین فرمود:
زنان را با زدن برمینگیزانید. هرچند آبروی شما را بریزد، یا امیرانتان را دشنام گویند، که توان زنان اندک و جانشان تاتوان و خردشان دستخوش تقصان است. (۴)
دوم. نقص ایمان
در خطبهی هشتادم نهج البلاغه آمده است:
ای مردم! ایمان زنان ناتمام است… نشانهی نا تمام بودن ایمان، معذور بودنشان از نماز و روزه هنگام قاعدگی است.
سوم. گزندگی
در دو سخن، زنان به عقرب، مانند شدهاند: «زن عقربی است، شیرین گزنده»؛ (۵) «زن عقربی است شیرین نیش زننده». (۶)
چهارم. بی وفایی
حضرت علی (علیه السلام) در سخنی میفرماید: «وفاداری، از زنان محال است». (۷) همین مضمون در یکی از شعرهای دیوان منسوب به امام علی (علیه السلام) نیز آمده است: «یاد آنان را فرو گذار که زنان، وفا ندارند. باد صبا و پیمان زنان، همساناند». (۸)
پنجم. شر بودن
این مضمون در نهج البلاغه آمده است: «زن، همه اش بدی است و بدتر چیزِ او این که از او چاره نیست». (۹)
این مضمون با تفاوتی اندک در غررالحکم نقل شده (۱۰) و مضمون دیگر چنین است: «زن بذر بدی است». (۱۱)
ششم. غریزه جنسی و حیا
در سخنی از امام علی (علیه السلام) آمده است:
خداوند، شهوت را ده قسمت آفرید: نه قسمت آن را در زنان قرار داده و یک قسمت را در مردان. اگر خداوند حیا و شرم را در نهاد زنان قرار نمیداد، در برابر هر مرد، نُه زن قرار میگرفت. (۱۲)
هفتم. تمایلات زنان
در برخی سخنان، تمایل زنان را به زینتهای دنیایی برشمرده است؛ برای نمونه: «به راستی میل زنان به زینتهای دنیا و فساد در آن است. » (۱۳) و در سخنانی دیگر، از تمایل زنان به مردان، سخن میگوید:
به راستی که میل زنان به سوی مردان است. (۱۴)
مردان از زمین آفریده شدهاند و میل آنان به زمین است، و زنان از مردان آفریده شدهاند و میل آنان به مردان است. ای گروه مردان! زنان را حبس کنید. (۱۵)
هشتم. ظرافت زن
بر زن، فراتر از توانش تحمیل مکن؛ زیرا زن ریحانه است و نه قهرمان. (۱۶)
نهم. آسیب پذیری زنان
زنان چون گوشتی بر تختهاند [که در معرض آسیبند] مگر از آنان پاسداری شود. (۱۷) زن، گویی است که هر کس او را در اختیار گرفت، باید آن را بپوشاند. (۱۸)
برای شیطان افساری بزرگ تر از خشم، و زنان نیست. (۱۹)
ب. تعامل مردان و زنان
اکنون سخنانی از حضرت گزارش میشود که دربارهی رابطهی زنان و مردان است:
یکم. پرهیز از اطاعت زنان
امام علی (علیه السلام) در پانزده سخن، اطاعت از زنان را نکوهیده است (۲۰) و آن را سبب هلاکت، (۲۱) و پشیمانی، (۲۲) و نشانهی جهل و نادانی دانسته است، (۲۳) یا آن که مخالفت با زنان را برکت میشمارد مردانِ مطیعِ زنان را نفرین شده میخواند. (۲۴) در دو سخن نیز به اطاعت، اشاره شده است:
هر کس زنش را در چهار چیز اطاعت کند، خداوند او را در آتش افکند. سؤال شد آنها چیستند؟ فرمود: لباسهای نازک و رفتن به حمامها، عروسیها و عزاداریها. (۲۵)
دوم. پرهیز از مشورت با زنان
در چهار سخن، مشورت با زنان نکوهش شده و حضرت بر پرهیز با رایزنی با آنان تأکید ورزیده است:
بپرهیز از مشورت با زنان که رأی آنان به سستی میکشاند. (۲۶)
بپرهیز از مشورت با زنان، جز آن که کمال عقلش تجربه شده باشد. (۲۷)
زمانی رسد که سخن چینان، مقرب دستگاه حکومت شوند، [و] فاجران مورد توجه قرار گیرند. در این هنگام، حکومت با مشورت زنان و حکمرانی بچگان باشد. (۲۸)
آن کس که زنی نادان را امین شمارد و با وی مشورت کند و بپرهیزد، پشیمان گردد. (۲۹)
سوم. دلبستگی و استمتاع
در ده سخن، دلبستگی و استمتاع و گفت و گوی فراوان با زنان مذمت شده، و مولا (علیه السلام) آن را سبب تباهی خِرد و رسوایی قلمداد میکند:
هر که از زنان استمتاع جوید، عقلش تباه گردد. (۳۰)
بپرهیز از دلبستگی بسیار به زنان. (۳۱)
امیرمؤمنان از گفت و گوی بسیار با زنان منع میکرد. (۳۲)
از خلوت بسیار با زنان بپرهیز. (۳۳)
هنگامیکه سپاهی را بدرقه میکرد، فرمود: هر چه میتوانید، از زنان دوری جویید. (۳۴)
آن که بسیار با زنان میآمیزد، رسوایی او را فرا گیرد. (۳۵)
چهارم. فتنه انگیزی زنان
زنان یکی از دو بزرگ ترین فتنهاند. (۳۶)
فتنه، سه تاست: دوستی زنان، و این شمشیر، و شیطان. (۳۷)
پنچم. جهاد زن
جهاد زن، خوب شوهرداری کردن است. (۳۸)
ششم. خودداری از سلام دادن به زنان
[در برخورد با زنان] آغاز به سلام نکنید. (۳۹)
امام صادق (علیه السلام) فرموده است:
رسول خدا بر زنان سلام میکرد و آنان پاسخ میدادند، و امیرمؤمنان بر زنان سلام میکرد و خوش نداشت بر زنان جوان سلام کند، وی [علی (علیه السلام)] گفت: میترسم از صدایش خوشم آید و بیش از پاداش، وزر و وبال بر من وارد گردد. (۴۰)
هفتم. حقوق زن و شوهر
امام علی (علیه السلام) فرموده است:
مردان باید مَهر زنان را بپردازند، و کسی که در پرداخت آن بر زنان ستم روا دارد، گویا با زن زنا میکند. (۴۱)
مرد، [از جانب شریعت] مجبور میشود هزینهی زندگی زن را بدهد، و اگر چنین نکند حبس میگردد؛ و زن مجبور میشود فرزندش را شیر دهد، نان بپزد و در داخل منزل به مرد، خدمت کند. (۴۲)
امام علی (علیه السلام) حکایت میکند که زنی نزد رسول خدا آمد و گفت:ای رسول خدا! شوهری دارم که با من با درشتی رفتار میکند. کاری کردم که بر من مهربان گردد. رسول خدا فرمود: وای بر تو! دینت را تیره کردی، فرشتگان نیکی و فرشتگان آسمان و زمین، تو را نفرین میکنند. زن، روزها روزه داشت، شبها به نیایش پرداخت و پوشاکی زبر بر تن کرد و موهایش را تراشید. رسول خدا فرمود: تراشیدن سر، بخشیده نخواهد شد تا شوهر راضی شود. (۴۳)
هشتم. در اختیار مرد بودن
زن، چون نعلی است که مرد هرگاه خواهد از آن استفاده کند، نه هر گاه زن خواهد. (۴۴)
برخی از گردآوردندگان، در انتساب این کلام به امام علی (علیه السلام) ترید کردهاند. (۴۵)
اکنون نمونههایی میآوریم که به تعامل مرد و زن بر میگردد، ولی در عنوانهای گذشته نمیگنجد:
مرد روزه دار، خود را در معرض حمام و حجامت و زن زیباروی قرار ندهد. (۴۶)
اگر از زنانت کاری مشکوک مشاهده کردی، بر بزرگ و کوچک آنان بازدارندهای بگمار. (۴۷)
در چند سخن، که گمان میرود به یک نقل بر میگردند، به مردان، چنین هشدار میدهد:
از زنان اطاعت مکنید، آنان را بر اموال امین مدانید، ادارهی خانه را به آنان مسپارید؛ زیرا خوبیها را از یاد میبرند و بدیها را همیشه به خاطر دارند. (۴۸)
اگر تو را دوست بدارد، آزار دهد، و اگر از تو کینه داشته باشد، خیانت ورزد. چهل سال دوستی را پنهان کند و دشمنی را یک ساعت نگه ندارد. (۴۹)
ج. حقوق زنان
یکم. نابرابری ارث و شهادت زن و مرد
امام علی (علیه السلام) بر نابرابری ارث و گواهی زنان در محکمههای قضایی تأکید ورزیده و آن را سبب نقصان بهره و کم خردی گرفته است:
ای مردم، به راستی که زنان، کم ایمان و کم بهره و کم خردند … نقصان بهرهی ایشان، نصف بودن سهم آنان از میراث است نسبت به سهم مردان، و نشانهی ناتمام بودن خرد آنان این بُوَد که گواهی دو زن چون گواهی یک مرد به حساب رود. (۵۰)
و در سخنان فراوان دیگر به جزئیات نابرابری زن و مرد در شهادت و گواهی پرداخته است. (۵۱)
دوم. وصیت نکردن به زنان
امیرمؤمنان (علیه السلام) فرمود:
به زنان وصیت نمیشود؛ زیرا خداوند میفرماید: ثروتها را به سفیهان و نادانان مسپارید. (۵۲)
د. گوناگون
جز این محورهای سه گانه، سخنان دیگری از آن حضرت رسیده است که در موضوعی خاص جای نمیگیرد. از این رو، آنها را ذیل این عنوان آوردیم:
یکم. خُلق و خویی اکتسابی
بهترین خصلتهای زنان، بدترین خصلتهای مردان است. (۵۳)
بهترین خصلتهای زنان، بدترین خصلتهای مردان است؛ [یعنی] تکبر، ترس، بخل. اگر زن متکبر باشد، خود را در اختیار کسی نگذارد؛ اگر بخیل باشد، اموال خود و شوهر را حفظ کند؛ و اگر ترسو باشد، از هر پیشامدی فرار کند. (۵۴)
غیرت زن، کفر است و غیرت مرد، ایمان. (۵۵)
غیرت زن، دشمنی است. (۵۶)
دوم. خوش یُمنی و برکت
بزرگ ترین زنان از لحاظ برکت، آناناند که هزینه شان سبک تر باشد. (۵۷)
خوش یُمن زن در آن است که ازدواجش و زایمانش آسان باشد. (۵۸)
سوم. خانه نشینی و بیرون رفتن از منزل
چرا زنان در بازارها به مردان، تنه میزنند؟ آیا غیرت ندارید؟ آن که غیرت ندارد، خیری در او نیست. (۵۹)
زنها را از رفتن به نمازهای عید، باز مدارید که نماز عید بر زنان واجب است. (۶۰)
امیرمؤمنان (علیه السلام) از فاطمه (علیهماالسلام) نقل کرده است:
بهترین حالت تقرب زن به خداوند، آن هنگام است که در منزل بنشیند. (۶۱)
کلمات دیگری نیز از آن امیرمؤمنان نقل شده است که بدانها اشاره میشود:
عقل زنان در زیبایی آنان است، و زیبایی مردان در خِردشان. (۶۲)
زیبایی مرد در کلاه اوست، و زیبایی زن در کفشهایش. (۶۳)
زنان را بر زینها سوار مکنید که آنان را بر تباهی برانگیزند. (۶۴)
برداشتها و تحلیلها
سخنان یاد شده، ذهن شارحان و متفکران را به خود معطوف داشته و تحلیلهایی متناقض را به هم رسانده است. در نگاهی کلی، میتوان تحلیلها را به سه گروه تقسیم کرد:
الف. پذیرش مطلق
این گروه، سخنان حضرت را مبنای زن شناسی و تعامل با زنان قرار داده و به دفاع از اَمارههای حسی آن پرداختهاند، و بازگو کردن این حقایق را از مصداقهای بارز صراحت امام علی (علیه السلام) میدانند. ابن میثم در شرح خطبهی هشتاد نهج البلاغه سخنی طولانی دارد که اجمال آن چنین است:
از آن رو که حادثهی جمل و کشتار مسلمانان به رأی یک زن برمیگردد، امام علی (علیه السلام) خواست ساحتهای نقان زنان را بیان دارد.
از آن رو که نماز و روزه از کمال ایمان و ریاضتهای معنوی است و زنان از آن منع شدهاند، ایمان آنان ناقص است.
سبب برداشته شدن تکلیف در ایام قاعدگی، به دلیل قذارت و پلیدی زنان در دوران قاعده است که شایسته نیست با آن حالت در برابر پروردگار بِایستند. نقصان عقل زنان، یکی از دلیل کاستی استعداد و طبیعت آنان و قصورشان از پذیرش عقل است، و دیگری معاشرت اندک آنان با اهل دانش. و قوای حیوانی در آنان غالب است و آنان بی شرم تر، مکارتر و آماده تر برای پذیرش مکرند؛ لذا آنان به پوشش و خانه نشینی الزام شدهاند. (۶۵)
شیخ محمد عبده نیز در شرح خطبهی هشتاد مینویسد:
خداوند زنان را آفرید و مسئولیت بارداری فرزند و تربیت اولاد را تا سنی معین بر دوش آنان نهاد؛ و این پایان ندارد، بلکه باز باردار میشوند و زایمان میکنند. از این رو، هیچ گاه از زایمان و تربیت فرزند، فارغ نخواهند شد. گویا خداوند، آنان را به تدبیر منزل و خانه نشینی مختص کرده، و منزل، محیطی محدود است که با شوهرانشان سروکار دارند. بنابراین، خداوند عقلی بهاندازهی نیاز در آنان نهاد، و چون شریعت برابر فطرت است، زنان در عبادت و شهادت و ارث بری مانند مردان نیستند. (۶۶)
محمد جواد مُغنیه در این باره مینویسد:
سخنان و دیدگاههای امام علی (علیه السلام)، حقیقت اسلام است، و گفتار او گفتار قرآن، که هرگز از یکدیگر جدا نشوند تا بر حوض کوثر بر ِپیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) وارد شوند.
تجربه به اثبات رسانده است که زنان بهترین ابزار جاسوسی، تخریب، تجارتهای نامشروع، حیله و نیرنگ و فساد و فحشا هستند. از همین رو، در حدیث، از آنان به دامهای شیطان و شبکههای ابلیس تعبیر شده است. از سوی دیگر، اگر کسی در منابع اسلامیکاوش کند، خواهد یافت که اسلام به زنان به چشم موجودی ضعیف که شایستهی مهربانی و عطوفت است، نگریسته و آنان را در دفاع از خود ناتوان میداند. از این رو، زنان را به شیشه تشبیه کرده و به مردان سفارش نموده که با آنان مهربانی و مدارا کنند. این، حقیقتِ مسئله است و هر کس جز این را به اسلام نسبت دهد، مطالبِ نداسته را به آن نسبت داده است، یا با انگیزهی درست و یا به قصد حل مشکل جوانان از راه اختلاط با زنان برهنه و بی پروا. (۶۷)
همچنین استاد مصطفوی مینویسد:
از جمله موارد صراحت لهجهی حضرت علی (علیه السلام)، معرفی زن و ترسیم مسیر تکاملی اوست… اما آنچه پیش از اینها به چشم میآید و بر صراحت لهجهی ایشان دلالت دارد، دو مورد است:
امیرمؤمنان (علیه السلام) در حکمت ۲۳۸ میفرماید: تمام زن، شر و بدی است، و بدتر از همه، آن که مرد مجبور است زن بگیرد…
دوم، نقص عقل اوست.
بنابراین، منظور حضرت امیر (علیه السلام)، مذمت زن نیست، بلکه بیان یک واقعیت در خلقت است؛ یعنی قانون تکوین و بقای نسل انسان اقتضا میکند که زایمان وجود داشته باشد. خداوند، این وظیفه را بر عهدهی زن گذاشت و لوازم آن را نیز به او عنایت کرد. یکی از لوازمش عشق و عاطفهی قوی است که مرد را از آن محروم ساخته، و ابزار دیگرش ضعف عقل است. برای این که درد زایمان قابل تحمل باشد، ضعف عقل لازم است. (۶۸)
یکی دیگر از شارحان سخنان امام علی (علیه السلام) گفته است:
امام علی به شخصیت و مقام زن احترام مینهاده است… اما به حکم سنت رسول الله و تجارب شخصی، و با توجه به وضع روحی و جسمی و وظایف فیزیکی زن، با شرکت دادن او در تکالیف و مسئولیتهای ویژهی مردان، مخالفت میکرد و مخصوصاً بعد از آن که عایشه، اُم المؤمنین، در مدینه موجبات عصیان مردم و قتل خلیفه، عثمان، را فراهم آورد، … در این عقیده راسخ تر شد و دخالت زنان در وظایف خاص مردان را به کلی مردود شمرد. (۶۹)
ب. نفی مطلق
برخی چنین سخنانی را ستمیبر زن و ظلمی در حقِ امام (علیه السلام) تلقی کردهاند. البته وضعیت تاریخی باعث این امر شده است. اینان بیشتر، جنگ جمل را سبب صدور این سخنان دانستهاند، و البته گفتهاند که این رأیِ شخصی امام علی (علیه السلام) است و نمیتواند مبنای احکام شرعی و معرفت شناسی زن قرار گیرد.
عمر فَرّوخ، به صراحت، این گونه داوری کرده است:
از آنچه گذشت، میفهمیم که امام علی (علیه السلام) بر زن، ستم کرده و به شدت بر او تاخته است. اما جای تعجب است که چرا هیچ گونه خیری در زن ندیده و از خوبیهایش یاد نکرده و به نیکی از او نام نمیبرد. با این همه، دیدگاههایش در نهج البلاغه درباره زن، رأیی سیاسی و شخصی است، نه دیدگاهی اجتماعی که قوانین بر آن مبتنی گردد و منزلت حقیقی زن و جایگاه تاریخی اش بدان شناخته شود. (۷۰)
ج. توجیه و تأویل
گروهی به تأویل و توجیه این سخنان دست زدهاند. اینان از یک سو پذیرش ظاهر این سخنان را نسبت دادن آنها به امام علی (علیه السلام) را روا ندانستهاند، و از دیگر سو، آن حضرت را والاتر از آن میدانند که بر موجودی، خواه زن و خواه مرد، ستم روا دارد و ناعادلانه بر کسی بتازد. از این رو، به بررسی، تأویل و توجیه این کلمات، اقدام ورزیدهاند. توجیهات صورت گرفته از نظر روش و اتقان، در یک سطح نیست. اینان گاه وضعیت تاریخی را مطرح میسازند، و گاه نیز رویارویی زنی چون عایشه، یا تأثیر فرهنگهای جاهلی و غیر دینی را مستند قرار میدهند.
در این جا به اجمال به برخی از این توجیهات اشاره میکنیم:
الف:گروهی معتقدند امام (علیه السلام) این سخنان را از آن رو بر زبان آورد که زنی چون عایشه با حکومتش به معارضه برخاست. به تعبیر دیگر، این سخنان، بازتاب حرکتهای اجتماعیای بود که به سردمداران زنی چون عایشه شکل گرفت:
بخشی از نکوهشهای نهج البلاغه راجع به زن، ظاهراً به جریان جنگ جمل بر میگردد… روایتی که در نهج البلاغه وارد شده است، یک قضیهی حقیقیه نیست؛ تقریباً نظیر قضیهی شخصیه یا قضیهی خارجیه است. اصل قضیه این است که عایشه این جنگ را به راه انداخت. اهل سنت هم معتقدند جنگ جمل را او به پا نمود و سبب و محرک او بوده است. (۷۱)
همین مطلب به گونهای دیگر در سخن عمر فَروخ آمده است؛ با این تفاوت که وی به نتیجهی این گونه داوری تصریح کرده است و آن را ستم و ظلم میداند.
در نقد چنین توجیهی، پارهای از صاحب نظران اظهار داشتهاند که اگر رویارویی با عایشه سبب این گونه داوریها و سخنان بود، میبایست امام علی (علیه السلام) تندتر از این سخنان را دربارهی مردان بر زبان میآورد؛ چرا که با مردی چون معاویه نیز درگیر بود، و بسیاری از حرکت های اجتماعی در برابر حکومتش به دست معاویه انجام گرفت. (۷۲)
ب: عدهای این سخنان را به دورهای از زمان اختصاص میدهند و بر این باورند که منظور زنانی است که مردان به تربیت و تعلیم آنان همت نگماشتهاند، وگرنه زنان، در عرصههای علمی و اجتماعی کم تر از مردان نیستند. استاد عباسعلی عمید زنجانی این سخن را با این تعبیر به قلم آورده است:
مطالبی که در نهج البلاغه دربارهی مقام و شخصیت زن آمده، اگر به درستی استقصا شود، سیزده چهارده مورد است. در تمام این موارد، مناسبتهای تاریخی خاصی هست که باید آن مناسبتها مورد توجه قرار بگیرد، و مع الأسف، برخی به مناسبتها توجیه نکرده و از آن غافل ماندهاند. به عبارت دیگر، برداشتی که من دارم این است که قضایایی که در زمینههای مشابه مقام و شخصیت زن در نهج البلاغه آمده است، به صورت قضایای خارجیه است، نه به صورت قضایای طبیعیه یا حقیقیه؛ با طبیعت زن کاری ندارد، به صورت حکم کلی با همهی زنان جهان کاری ندارد. سخن از زنِ موجود در جامعه است با تمام نقایص و نارساییهایش. آنچه امام (علیه السلام) مورد انتقاد قرار میدهد، زنِ موجود در جامعه است و کلیهی زنانی که با چنین خصوصیات و خصایصی در جامعه ظاهر میشوند. اگر در طبیعت زن خواستیم تحقیق کنیم، قرآن در این زمینه مسئله را بر روشنی بیان کرده است، و این در نهایت به همان مسئله بازگشت میکند که قراین و مناسبتهای تاریخی را نباید ندیده گرفت. (۷۳)
ج: دستهی سوم بر این باورند که در برخورد با این سخنان، سه نکته را باید در نظر داشت: ۱. احتمال تحریف؛ ۲. سنجش با روح اسلام؛ ۳. تأویل. صاحب این نظریه مینویسد:
نهج البلاغه مجموعهای است که عالم بزرگوار ما، سید رضی، حدود دو قرن پس از حضرت امیر (علیه السلام) به جمع آموری آن پرداخته است. بنابراین، نمیتوان قسم خورد تمامیکلماتی که در بیشتر خطبهها یا نامهها و یا حکمتها از حضرت نقل شده، به دور از هرگونه تحریف و دستبرد باشد. این کلمات نیز از قاعدهای که قبلاً گفته شد، مستثنا نیست؛ یعنی نهج البلاغه باید مطالبش با روح اسلام، که همان محکمات قرآن است، سنجیده شود، و اگر نکتهای از آن با محکمات قرآن در تعارض باشد، آنچه تحت الشعاع قرار خواهد گرفت، کلمات منقول در نهج البلاغه است… پس همین مطلب، قرینهای خواهد شد که بر فرض صدور این بیانات از حضرت امیر، مراد ظاهر آن عبارات نیست. (۷۴)
قواعد تحلیل جامع
در این فصل برآنیم تا قواعدی را که باید برای بررسی این سخنان منظور شود، به اجمال مرور کنیم؛ اما پیش از آن، ذکر چند نکته ضروری مینماید:
یک: آنچه در این کلمات مشاهده میشود، دیدگاههای اختصاصی امام علی (علیه السلام) دربارهی زن نیست، بلکه برخی از این احکام و داوریها در قرآن کریم نیز به چشم میخورد. همچنین برخی از آنها در سخنان رسول خدا، و بعضی در سخن سایر پیشوایان دین موجود است. برای نمونه، مسئلهی نابرابری زن و مرد در زمینهی گواهی و شهادت، در قرآن آمده است:
پس اگر دو مرد نبودند، مردی را با دو زن از میان گواهانی که به آنان رضایت دارید، گواه بگیرین تا اگر یکی از آن دو زن فراموش کرد، زن دیگر، وی را یادآوری کند. (۷۵)
و نیز در مسئلهی نابرابری ارث، خداوند فرموده است:
خداوند به شما دربارهی فرزندانتان سفارش میکند: سهم پسر، چون سهم دو دختر است. (۷۶)
همچنین روایتهای نقصان عقل، با سندهای متفاوت در سخنان پیامبر اسلام آمده است:
رسول خدا بر گروهی از زنان میگذشت، ایستاد و فرمود:ای گروه زنان! ندیدم کم خردان و کم دینانی که خرد مردان را چون شما زنان بربایند. (۷۷)
با مضمون یاد شده، احادیثی فراوان از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در منابع حدیثی شیعه و اهل سنت گزارش شده است. (۷۸) در منع از مشورت با زنان نیز از پیامبر و امام صادق (علیه السلام) احادیثی نقل شده است. برای نمونه:
هنگامیکه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) عزم جنگ داشت، زنانش را فرا میخواند، با آنان مشورت میکرد و آن گاه مخالفت میورزید. (۷۹)
امام صادق (علیه السلام) میفرمود:
با زنان مشورت نکنید؛ زیرا در آنان ضعف، سستی و ناتوانی است. (۸۰)
شاید سبب حساسیت سخنان امیرمؤمنان (علیه السلام) آن باشد که از یک سو نهج البلاغه کتابی است که بسیاری از اهل دانش و نیز تودههای اجتماعی به آن مراجعه میکنند و بسیاری از این مضامین در این کتاب، گرد آمده است. از سوی دیگر، امام علی (علیه السلام) در نهج البلاغه در مقام شخصیتی که بر کرامت انسانی، عدالت و ارزشهای متعالی تأکید ورزیده، شناخته شده است، و صدور چنین سخنان از وی، شگفت آور مینماید. به هر رو، این حساسیت و پرسش باید در سطحی عام تر، مطمح نظر و تأمل قرار گیرد.
دو:درفتار امیرمؤمنان (علیه السلام) و سایر پیشوایان دینی، هیچ گونه تنقیص و ملامتی را دربارهی زنان نشان نمیدهند؛ نه در منزلت انسانی و نه در موقعیت اجتماعی و دیگر ساحتهای حیات بشر.
سیرهی امام علی
اینک به اجمال، نمونههایی از سیرهی امام علی (علیه السلام) را بر میشماریم:
۱. هنگامیکه خلید بن کاس، حاکم نیشابور، با پادشاه ایران میرزمد و وی را مغلوب میسازد، دختر او را به اسارت گرفته، نزد امیرمؤمنان (علیه السلام) روانه میکند. وقتی دختر کسری بر حضرت وارد میشود، به امام (علیه السلام) پیشنهاد ازدواج میدهد و حضرت امتناع میکند. مسلمانی ایرانی تبار از امام علی (علیه السلام) میخواهد که او را به ازدواج وی درآورد. حضرت در پاسخ میفرماید: «او اختیاردار زندگی خود است». سپس به او رو میکند و میگوید: «هر جا میخواهی برو و با هر که دوست داری ازدواج کن». (۸۱)
۲. امام باقر (علیه السلام) میفرماید: روزی علی (علیه السلام) به هنگام گرمی هوا به خانه باز میگشت. در راه، زنی نزد او آمد و گفت: شوهرم به من ستم کرده و مرا از خانه بیرون رانده است. او سوگند یاد کرده که مرا کتک زند. حضرت فرمود: کمی صبر کن تا هوا خنک شود. زن گفت: شوهرم بیشتر خشمگین میشود. علی (علیه السلام) پس از اندکی درنگ، فرمود: میباید حق ستم دیده بدون دشواری ستانده شود. آن گاه به سوی خانهی زن رفت در را کوبید. جوانی بیرون آمد. حضرت فرمود: از خدا پروا کن، چرا او را ترساندهای و از خانه رانده ای؟ جوان با ناراحتی پرسید: تو کیستی؟ برای سخن تو، او را به آتش میکشم. امیرمؤمنان (علیه السلام) فرمود: تو را امر به معروف و نهی از منکر میکنم و درشتی میکنی؟ مردمیکه از کوچه میگذشتند، حضرت را با خطابِ «یا امیرالمؤمنین» تهنیت میگفتند. جوان، متوجه شد و به عذر خواهی پرداخت و گفت: از خطایم درگذر. به خدا سوگند، از این پس برای زنم زمینی هموار خواهم بود. (۸۲)
۳. در نبرد جمل، اُم فضل، دختر حارث، حرکت عایشه و طلحه و زبیر از مکه به سوی بصره را در ضمن نامهای به امیرمؤمنان گزارش میدهد. (۸۳)
در نبرد صفین، «اُم براء» با سرودههایش سپاه علی (علیه السلام) را به نبرد وامی داشت. (۸۴)
«اُم خیر» به هنگام شهادت عمار بن یاسر، سخنانی بسیار مهیج بر زبان راند. (۸۵)
«اُم سنان»، علی (علیه السلام) را به پیروزی و جانشینی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ستود. (۸۶)
«بکارهی هلالیه» در همان نبرد به تمجید یاران علی (علیه السلام) و تنقیص بنی امیه پرداخت. (۸۷)
«زرقاء»، دختر عدی، با قبیله اش در صِفین حضور یافت و سخنانی هیجان انگیز در تشجیع سپاه علی (علیه السلام) بر زبان راند. (۸۸)
سرودههای «سوده» (۸۹) در صِفّین و سخنان «عِکرِشه» در تاریخ آمده است. (۹۰)
این همه، نشان از حضور اجتماعی زنان در دورهی کوتاه حاکمیت علی (علیه السلام) دارد.
۴. زنان در ۲۴ مورد از قضاوتهای علی (علیه السلام) در مقام شاکی یا متهم، حضور دارند، (۹۱) و در هیچ یک از این داوریها، زنی به استناد کم خردی، کم ایمانی یا سایر خصلتهای منفی یاد شده، محکوم نشده است. این، مبنا و معیاری برای داوری در این مسئله است که دیدگاه امام علی (علیه السلام) دربارهی زنان چگونه بود.
سه. جدا از ارزیابیهای سندی دربارهی احادیث و بررسی صحت و سقم آنها، دربارهی انتساب برخی سخنان به امام علی (علیه السلام) فرضیهای به ذهن میرسد که برای اثباتش به شواهد تاریخیِ بسیار نیاز است؛ ولی نمیتوان از آن غفلت ورزید. این فرضیه را میتوان به صورت زیر مطرح کرد.
فرضیهای شایستهی بررسی
یک: دشمنی بنی امیه با خاندان پیامبر بر کسی پوشیده نیست. پس از رحلت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در همهی حوادث تلخی که بر خاندان پیامبر گذشت، رد پای بنی امیه، بویژه معاویه، به روشنی دیده میشود. بحرانهای دوران حکومت امام علی (علیه السلام)، شهادت وی و نیز شهادت امام حسن (علیه السلام) و امام حسین (علیه السلام) به دسیسههای معاویه باز میگردد.
دو: یکی از دسیسههای بنی امیه جعل احادیث برای مشوَّه ساختن خاندان پیامبر یا کتمان فضایل آنان است. این مطلب را بسیاری از محدثان و مورخان گوشزد کردهاند، و در این جا به ذکر چند شاهد اکتفا میشود:
ابن کثیر نوشته است:
معاویه در نامهای به ابوالحسن، فضیلتهای بسیاری برای خود برشمرد که: پدرم در جاهلیت آقایی داشت و خودم در اسلام، سمت پادشاهی یافته ام؛ من داماد پیامبر و دایی مؤمنان و کاتب وحی هستم.
امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) فرمود:
فرزند هند جگر خوار با فضایلش بر من فخر میفروشد؟ای غلام! بنویس:
محمد، پیامبر خدا، برادر و پدرزن من است، و حمزه، سید شهیدان، عموی من، جعفر که صبحگاهان و شامگاهان با فرشتگان پرواز میکند، پسر مادر من است، و دختر محمد، همسر من است که گوشت او با گوشت و خون من عجین شده و نوادگان احمد، فرزندان من هستند. کدام یک از شما بهاندازهی من سهم دارید؟ بر همهی شما در پذیرش اسلام، پیشی گرفتم و در کودکی و پیش از بلوغ به اسلام گرویدم.
معاویه وقتی این نامه را دید، گفت:
این نامه را پنهان دارید. مبادا اهل شام، آن را بخوانند و به سوی پسر ابوطالب گرایش پیدا کنند. (۹۲)
ابن ابی الحدید نیز مینویسد:
معاویه حَجّاج را به حکومت گمارد و عابد پیشههای ظاهرالصلاح به دشمنی علی (علیه السلام) و دوستی دشمنان او رو کردند و در فضایل دشمنان علی (علیه السلام) و منقصتها در دشمنی با علی روایتها ساختند. (۹۳)
ایشان از امام باقر (علیه السلام) نقل میکند که بر ما ستمها رفت و چه بسیار ظلمها که از قریش کشیدیم؛ تا آن جا که میفرماید:
ورُوُوا عَنّا ما لَم نَقُلهُ و ما ام نَفعَلهُ، لِیُبَغِّضُونا إلَی الناس. و کانَ عُظمُ ذلِکَ و کُبرُهُ زَمَنَ مُعاویَهِ بَعدَ مَوتِ الحَسَنِ (علیه السلام)؛ (۹۴) چیزهایی از ما نقل کردند که نگفتیم و مرتکب نشدیم، تا ما را دشمن مردم وانمود کنند، و بیش ترینش در زمان معاویه، پس از وفات [امام] حسن (علیه السلام) بود.
سه: چنان که در کتب تاریخ آمده است، زنانی بسیار پس از شهادت امام علی (علیه السلام) بر معاویه وارد شدند و او دربارهی علی (علیه السلام) از آنان پرسید و آنان وی را میستودند و تعبیرهایی از این قبیل بر زبانشان جاری گشت:
لسان نطق و قول صدق؛ (۹۵) زبان گویا و سخنان راستین.
أحببت علیاً علی عدله فی الرعیه و قَسمه بالسویه؛ (۹۶) علی (علیه السلام) را دوست داشتم به دلیل عدالت پیشگی در میان مردمان و رعایت مساوات.
صَلِّی الإلهُ عَلی جِسمٍ تَضَمَّنَهُ
قَبرٌ فَأَصبَحَ فیهِ العَدلُ مَدفوناً (۹۷)
درود خداوند بر بدنی که خاک او را در میان گرفت، و عدالت در آن مدفون شد.
چهار: معاویه و بنی امیه برای تخریب شخصیت امام علی (علیه السلام) در نظر زنان، احادیثی جعل کردند که تحقیر زن را در پی داشته است، تا بتوانند نیمی از جامعه را به وی بدبین سازند.
شواهد اولیهی ما بر این فرضیه عبارت است از:
الف: سیرهی عملی و رفتار گزارش شده از امام (علیه السلام) دلالتی بر اعتقاد به چنین نارسایی و منقصتی در زنان ندارد.
ب: هیچ گاه زنانِ با فضیلت و کمال، در دورههای پیشین، امیرمؤمنان را رویاروی خویش نپنداشتهاند و بر آن نبودهاند که امام علی (علیه السلام) زنان را تحقیر کرده است. به نظر میرسد اگر این مجموعه سخنان از امام علی (علیه السلام) صادر شده بود، تلقی زنان از وی، این گونه نمیبود.
ج: کتاب الهی و سیره و سنت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و سایر امامان (علیهم السلام) از برخی از این تعبیرهای تُند، خالی است، بلکه بر کرامت زنان تأکید بسیار دارد.
د: معاویه به عبدالرحمان بن شبل، نامه مینویسد که آنچه از پیامبر شنیدی برای مردم بازگو کن، و وی میگوید:
از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیدم که فاسقان اهل آتشاند. پرسیدندای رسول خدا! فاسقان چه کسانیاند؟ فرمود: زنان. (۹۸)
جای شگفتی است که معاویه نامه مینویسد، و وی تنها همین حدیث را بر مردم قرائت میکند.
نویسنده: مهدی مهریزی
پینوشت:
۱. این مقاله، پیش از این، در دانش نامهی امام علی (علیه السلام) منتشر شده است.
۲. سبط ابن جوزی، تذکره الخواص، ص ۸۵؛ نهج البلاغه، خطبهی ۸۰؛ آمدی، عبدالواحد، تصنیف غرر الحکم، ص ۴۰۸، ح ۹۳۷۹؛ حارثی مکی، محمد بن علی، قوت القلوب، ج ۱، ص ۲۸۲.
۳. حسینی خطیب، سید عبدالزهرا، مصادر نهج البلاغه، ج ۲، ص ۸۶.
۴. نهج البلاغه، نامهی ۱۴.
۵. همان، حکمت ۶۱.
۶. تصنیف غرر الحکم، ص ۴۰۸، ح ۹۳۶۰.
۷. دیلمی، حسین بن ابی الحسن، إرشاد القلوب، ج ۲۲، ص ۲۸.
۸. کیدری، محمد بن حسین، الدیوان المنسوب إلی الامام علی (علیه السلام)، ص ۱۰۸.
۹. نهج البلاغه، حکمت ۲۳۸.
۱۰. تصنیف غررالحکم، ص ۴۰۸، ح ۹۳۶۲.
۱۱. سپهر، محمدتقی، ناسخ التواریخ، ج ۵، ص ۲۸۳؛ مدیرشانه چی، کاظم، الحکم من کلام علی، ج ۲، ص ۳۲۸، ح ۵۳.
۱۲. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۵، ص ۳۳۸.
۱۳. نهج البلاغه، خطبهی ۱۵۳؛ تصنیف غررالحکم، ص ۴۰۸، ح ۹۳۶۷؛ حرانی، ابن شعبه، تحف العقول، ص ۱۵۶.
۱۴. الکافی، ج ۵، ص ۸۲.
۱۵. همان، ص ۳۳۷؛ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج ۲۰، ص ۱۷۹.
۱۶. تصنیف غررالحکم، ص ۴۰۸، ح ۹۳۸۰.
۱۷. همان، ح ۹۳۶۳؛ کوفی، ابوالحسن محمد بن محمد، الجعفریات، ص ۹۵.
۱۸. لیثی واسطی، علی بن محمد، عیون الحکم و المواعظ، ص ۱۷۷؛ محدث نوری، حسین بن محمد تقی، مستدرک الوسائل، ج ۱۴، ص ۲۰۰.
۱۹. تصنیف غررالحکم، ص ۴۰۸، ح ۹۳۷۷؛ مستدرک الوسائل، ج ۱۲، ص ۱۳.
۲۰. تصنیف غررالحکم، ص ۴۰۸، ح ۹۳۷۵؛ تمیمی مغربی، ابوحنیفه نعمان بن محمد، دعائم الاسلام، ج ۲، ص ۳۵۲؛ مستدرک الوسائل، ج ۱۴، ص ۲۶۲؛ شیخ صدوق، کتاب من لایحضره الفقیه، ج ۳، ص ۴۶۸؛ الکافی، ج ۵، ص ۵۱۷؛ شیخ طوسی، الأمالی، ص ۳۰۴؛ آبی، ابوسعید، نثر الدر، ج ۱، ص ۱۸۳.
۲۱. تصنیف غررالحکم، ص ۴۰۸، ح ۹۳۷۱.
۲۲. الکافی، ج ۵، ص ۵۱۷.
۲۳. تصنیف غررالحکم، ص ۴۰۸، ح ۹۳۷۴-۹۳۷۲.
۲۴. الکافی، ج ۵، ص ۵۱۸؛ کتاب من لایحضره الفقیه، ج ۳، ص ۴۶۸.
۲۵. مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، ج ۱۰۳، ص ۲۴۲، ح ۱۰ و ص ۲۴۳، ح ۱۱.
۲۶. نهج البلاغه، نامهی ۳۱.
۲۷. بحارالأنوار، ج ۱۰۳، ص ۲۵۱؛ کراجکی، ابوالفتح محمد، کنزالفوائد، ص ۱۱۷.
۲۸. نهج البلاغه، حکمت ۱۰۲؛ تصنیف غررالحکم، ص ۳۴۸، ح ۸۰۳۰.
۲۹. دعائم الاسلام، ج ۲، ص ۵۳۴، ح ۱۸۹۹.
۳۰. تصنیف غررالحکم، ص ۴۰۸، ح ۹۳۸۳ و ۹۳۷۸ و ۹۳۵۹.
۳۱. تصنیف غررالحکم، ح ۹۳۶۵.
۳۲. مستدرک الوسائل، ج ۱۴، ص ۲۷۳؛ تحف العقول، ص ۳۱۹ و ۱۵۱.
۳۳. تصنیف غررالحکم، ص ۴۰۸، ح ۹۳۸۱.
۳۴. نهج البلاغه، حکمت ۲۶۰.
۳۵. تصنیف غررالحکم، ص ۴۰۸، ح ۹۳۸۴.
۳۶. همان، ح ۲۳۶۱.
۳۷. شیخ صدوق، الخصال، ص ۱۱۳.
۳۸. نهج البلاغه، حکمت ۱۳۶؛ الخصال، ص ۶۲۰؛ الکافی، ج ۵، ص ۹؛ طبرسی، ابوعلی فضل بن حسن، مکارم الأخلاق، ص ۲۱۵.
۳۹. الکافی، ج ۵، ص ۵۳۴.
۴۰. الکافی، ج ۲، ص ۶۴۸.
۴۱. دعائم الاسلام، ج ۱، ص ۲۲۰.
۴۲. الجعفریات، ص ۱۰۹.
۴۳. بحارالأنوار، ج ۲۱، ص ۲۵۰، ح ۴۱.
۴۴. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج ۲۰، ص ۲۹۱.
۴۵. حِکَمُ الامام علی بن ابی طالب، ص ۶۳.
۴۶. شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا، ج ۱، ص ۳۹.
۴۷. تصنیف غررالحکم، ص ۴۰۸، ح ۹۳۶۸.
۴۸. شیخ صدوق، کتاب من لایحضره الفقیه، ج ۳، ص ۵۵۹؛ همو، علل الشرایع، ص ۵۱۳؛ کنزالفوائد، ص ۱۷۷؛ مستدرک الوسائل، ج ۱۴، ص ۲۵۱.
۴۹. نثر الدر، ج ۱، ص ۱۶۱.
۵۰. نهج البلاغه، خطبهی ۸۰.
۵۱. ر. ک: الکافی، ج ۷، ص ۳۹۱ و ۳۹۰؛ ج ۴، ص ۷۷؛ وسائل الشیعه، ج ۲۷، ص ۳۳۵؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج ۶، ص ۲۶۷.
۵۲. کتاب من لایحضره الفقیه، ج ۴، ص ۲۲۶.
۵۳. تصنیف غررالحکم، ص ۴۰۸، ح ۹۳۷۰.
۵۴. نهج البلاغه، حکمت ۲۳۴.
۵۵. همان، حکمت ۱۲۴.
۵۶. تصنیف غررالحکم، ص ۴۰۸، ح ۹۳۷۶.
۵۷. متقی هندی، علاءالدین، کنزالعمال، ج ۱۶، ص ۲۹۱.
۵۸. دعائم الاسلام، ج ۱، ص ۲۹۱.
۵۹. کنزالعمال، ج ۳، ص ۷۸۰.
۶۰. وسائل الشیعه، ج ۷، ص ۴۷۲.
۶۱. بحارالأنوار، ج ۴۱، ص ۲۵۰، ح ۴۰.
۶۲. شیخ صدوق، معانی الأخبار، ص ۲۳۴.
۶۳. نثرالدر، ج ۱، ص ۲۸۰.
۶۴. کتاب من لا یحضره الفقیه، ج ۳، ص ۴۶۸.
۶۵. ابن میثم، شرح نهج البلاغه، ج ۲، ص ۲۲۴-۲۲۳.
۶۶. نهج البلاغه، تصحیح عبده، ص ۱۲۹.
۶۷. مغنیه، محمد جواد، موسوعه الامام علی (علیه السلام)، ص ۲۵۴ و ۲۵۲.
۶۸. مصطفوی سید جواد، پرتوی از نهج البلاغه، ص ۱۲۵-۱۲۲.
۶۹. مشایخ فریدنی، محمد حسین، نظرات سیاسی در نهج البلاغه، ص ۶۹-۶۸.
۷۰. فروخ، عمر، تاریخ الفکر العربی إلی أیام ابن خلدون، ص ۱۹۲.
۷۱. جوادی آملی، عبدالله، زن در آیینهی جلال و جمال، ص ۳۷۰-۳۶۹.
۷۲. مغینه، محمد جواد، فی ظلال نهج البلاغه، ج ۱، ص ۳۷۴.
۷۳. یادنامهی دومین هزارهی نهج البلاغه، ص ۷۷-۷۶.
۷۴. گلستان قرآن، شمارهی ۴، ص ۱۹.
۷۵. بقره، آیهی ۲۸۲.
۷۶. نساء، آیهی ۱۱.
۷۷. وسائل الشیعه، ج ۱۴، ح ۳؛ کتاب من لا یحضره الفقیه، ج ۳، ص ۳۹۱، ح ۴۳۷۵.
۷۸. ر. ک: وسائل الشیعه، ج ۱۴، ص ۱۱، ح ۱؛ بحارالأنوار، ج ۱۰۰، ص ۲۵۹، ح ۱۱؛ مکارم الأخلاق، ص ۲۰۱؛ سنن ابن ماجه، ج ۲، ح ۴۰۰۳؛ سنن الدرامی، ج ۱، ص ۲۳۷؛ کنز العمال، ج ۱۶، ص ۳۹۵، ح ۴۵۰۸۰ و ص ۳۹۴، ح ۴۵۰۷۵ و ص ۳۸۶، ح ۴۵۰۲۸ و ص ۲۸۷، ح ۴۴۵۰۹؛ اصفهانی، ابونعیم، حلیه الأولیاء، ج ۹، ص ۱۳۸؛ صحیح البخاری؛ ج ۱، ص ۸۳؛ مسند أحمد بن حنبل، ج ۲، ص ۳۷۴-۳۷۳؛ دینوری، ابن قتیبه، عیون الأخبار، ج ۴، ص ۱۱۰.
۷۹. وسائل الشیعه، ج ۱۴، ص ۱۲۹، ح ۴.
۸۰. وسائل الشیعه، ج ۱۴، ص ۱۳۱، ح ۲.
۸۱. الأخبار الطوال، ص ۱۴۴.
۸۲. ابن شهر آشوب، مناقب آل أبی طالب، ج ۲، ص ۱۰۶.
۸۳. ابن اعثم، الفتوح، ج ۲، ص ۴۵۶؛ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج ۴، ص ۴۵۱.
۸۴. ابن طیفور، بلاغات النساء، ص ۷۵؛ امین عاملی، سید محسن، أعیان الشیعه، ج ۳، ص ۴۷۵.
۸۵. ابن عبدربه، العقد الفرید، ج ۱، ص ۳۵۴؛ أعیان الشیعه، ج ۳، ص ۴۷۶.
۸۶. أعیان الشیعه، ج ۳، ص ۴۷۹.
۸۷. بلاغات النساء، ص ۳۴.
۸۸. العقد الفرید، ج ۱، ص ۳۴۷.
۸۹. همان، ص ۴۴.
۹۰. همان، ص ۳۵۱.
۹۱. محمدی ری شهری، محمد، موسوعه الامام بن أبی طالب، ج ۱۱، ح ۵۷۷۹-۵۷۷۸، ۵۷۶۹، ۵۷۶۷، ۵۷۵۸- ۵۷۵۷، ۵۷۵۳- ۵۷۵۲، ۵۷۵۰، ۵۷۴۷- ۵۷۴۴، ۵۷۴۰- ۵۷۳۳، ۵۷۳۲، ۵۷۳۰- ۵۷۲۹.
۹۲. ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج ۸، ص ۹-۸.
۹۳. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج ۳، ص ۱۶.
۹۴. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج ۱۱، ص ۴۳.
۹۵. العقد الفرید، ج ۱، ص ۳۳۹.
۹۶. همان، ج ۲، ص ۷۸-۷۷.
۹۷. همان، ج ۱، ص ۴۴.
۹۸. احمد بن حنبل، المسند، ج ۳، ص ۴۴۴ و ۴۲۸.
راسخون