آرماگدون؛ تدارک جنگ بزرگ (۲)

ریگان: برای یک هارمجدون واقعی مسلح شویم 
رستگار شدگان "ربوده" خواهند شد

در گشت سال ۱۹۸۳، که به سرپرستی فال ول تشکیل شده بود، من به کلاید که ظاهرا بخشهای زیادی از کتاب عهد عتیق و عهد جدید را از بر کرده بود، گفتم که درباره چگونگی پایان یافتن حالت جذبه و ربودگی، دچار معما شده ام. کتاب مقدس در این باره چه می گوید؟
 کلاید گفت که اصطلاح فرو شدن به حالت جذبه و خلسه در کتاب مقدس یافت نمی شود؛ اما به معنای از خود بیخود شدن و ربوده شدن، هست؛ و به صحنه ای که در رساله اول پولس رسول به تسالو نیکیان، باب چهارم، آیه های ۱۶ و ۱۷ آمده است، اشاره دارد: "زیرا خود خداوند با صدا و به آواز رییس فرشتگان و با صور خدا از آسمان نازل خواهد شد و مردگان در مسیح اول خواهند برخاست. آنگاه ما که زنده و باقی باشیم با ایشان در ابرها ربوده خواهیم شد تا خداوند را در ملکوت استقبال کنیم و این چنین همیشه با خداوند خواهیم بود."

از کلاید پرسیدم: پس مسیح خواهد آمد و رستگاران را در هنگام ربودگی و از خود بیخودی، در خواهد یافت؟

– همین طور است.

و آیا او برای دومین بار ظهور خواهد کرد – یا با در نظر گرفتن ظهور او در ۲۰۰۰ سال پیش – این ظهور او برای سومین بار خواهد بود – تا با دجال، در نبرد هارمجدّون، جنگ کند؟

کلاید گفت: "بله، همین طور است."

از آنجا که کلاید در این باره مطمئن به نظر می رسید، گفتم آیا ممکن است که نبوت یعنی پیشگویی های انبیا هم داخل مقوله "تاریخ از پیش نوشته" باشد؟

کلاید توضیح داد: "شما باید درک کنید که نبوت، تا همین آخرها، کتاب بسته ای بود. زیرا خداوند به دانیال نبی تعلیم داده بود، که آن کتاب را، تا آخرالزمان، مهر کند. و شما این نکته را در کتاب دانیال نبی، باب ۱۲، آیه ۴ می بینید."(1)

پرسیدم آیا کلاید باور می کند امروز هم انبیایی باشند که مکاشفه های خود را مستقیما از خداوند بگیرند؟

گفت: "نه لزوما، اما مردمانی داریم مانند هال لیندسی و جری فال ول، که در کلام نبوت، بینش خاصی پیدا کرده اند."

برای کلاید نقل کردم که یکبار در زمان کودکی خودم، وقتی از مدرسه به خانم برگشتم و مادرم را پیدا نکردم، ترسیدم که مبادا ربوده شده باشد و من در این جهان او را برای همیشه از دست داده باشم.

کلاید گفت: "این اتفاق در هر زمانی ممکن است روی بدهد. به باور من، این رویداد بعدی است و میلیونها نفر ربوده خواهند شد. به عنوان نمونه، وقتی در فلوریدا، با همسایه ای که هنوز به نجات بخش بودن عیسی مسیح اعتراف نکرده بود، گلف بازی می کردم، به او شهادت دادم که مسیح می تواند او را از لعنت ابدی نجات دهد. به او اخطار کردم که ما داریم به آخرالزمان نزدیک می شویم. ما در سرود اول کلیسا می خوانیم: "فرزندان! این ساعت آخر است و همانطور که شنیدید، دجال دارد می آید. به همین ترتیب دجال های بسیاری آمده اند، بنابراین ما می دانیم که این ساعت آخر است. و بعد، ما البته کلام خود مسیح را، در مکاشفه یوحنا باب ۲۲، آیه ۲۰ داریم که می گوید: "بلی، به زودی می آیم."(2)

پرسیدم که کلاید دقیقا انتظار دارد که ربودگی چگونه صورت بگیرد؟ یعنی مسیح در میان بازماندگان چگونه گزینش و انتخاب خواهد کرد؟

کلاید، در حالی که گویی به صحنه ای در آینده خیره شده باشد، گفت: "من داشتم با دوستم که نجات پیدا نکرده بود رانندگی می کردم، یکهو ربودگی رخ داد. من به هوا بلند شدم و از ماشین بیرون افتادم، گویی ماشین دیوانه وار از کنترل خارج شده بود و دوستم در این سانحه کشته شد. سپس کلاید جمله ای را گفت که همیشه دوست دارد تکرار کند: "از فکر اینکه با نجات دهنده خود روبرو گردم شاد می شوم".

– و آن دوستی که با او گلف بازی می کردید چه شد؟ پس از اینکه ربوده شدید و در حالی که در امنیت کامل منتظر نبرد آخرالزمان بودید، آیا هنوز هم نگران او هستید؟

گفت: "نه، نیازی نیست که نگران باشم. رنج و عذاب دوستان و کسان مورد عشق و علاقه ای که در جهنم به سر می بردند، کاملا از خاطره رستگارشدگان بهشتی زدوده می شود."

کلاید، پیش تر به من گفته بود که زنش دو سال پیش مرده است. از او پرسیدم: آیا زنش و دیگر کسان خانواده اش رستگار شده اند؟

– نه، و این مرا عذاب می دهد. نه زنم پیش از مرگ نجات پیدا کرده بود، نه پسرم و بچه هایش، هیچ کدام از آنها رستگاری پیدا نکرده اند. آنان از اعتراف به مسیح خودداری کردند. من به بهشت می روم؛ از گفتن این حرف نفرت دارم، اما آنان را در آنجا نخواهم دید. و بخوبی می دانم برای کسانی که در برابر خداوندگار ما سجده نکرده اند، چه عاقبتی ذخیره شده است. ما این را از کتاب زکریای نبی، باب چهاردهم آیه ۱۲ می دانیم که "گوشت (بدکاران) در حالتی که بر پای خود ایستاده اند، کاهیده خواهد گشت."(3)

کلاید، با صدای آرامی از انتقام و غضب الهی صحبت می کرد. مطمئن به نظر می رسید که خداوند به بیشتر مردگان و زندگان کنونی- یعنی همه کسانی که تجدید حیات نیافته اند – مجازاتی را خواهد چشانید که هرگز آرامش هلاکت را در پی نخواهند داشت.

کلاید در زندگی هر روزه اش، آدمی است نرم سخن، باهوش، مهربان، در کار شغلی خودش هم بسیار موفق بوده است. اما تعهد او نسبت به جهان دیگر است. جهان ربودگی و رستگاری. به نظر او، جهان ربودگی، یک امر واقعی است، نه یک رویای مکاشفه ای. از نظر عاطفی، او در دنیای مکاشفه ای خود، وجود خارجی دارد؛ زیرا که برایش افسون کننده تر است و انرژی لازم جهت تحمل سختی ها و فرداها را، برایش تامین می کند.

من از این تعجب نمی توانم خودداری کنم که کلاید چگونه فراموش می کند، درست همانطور که در انجیل، کسی ممکن است خداوند را، خدای انتقام و کینه ببیند، میتواند به خدای عشق و محبت هم برسد؟ مسیح در پیامهای خود ما را فرا می خواند که سلاح را از خود دور کنیم و تسلیم بشویم و مانند کودکان کوچک باشیم و نه هفت بار، بلکه هفت مرتبه هفت بار ببخشاییم.

ما همچنان قدم زنان، به بحث خود درباره یک موضوع گیج کننده دیگر، که با اینکه تا آنوقت به چندین وعظ در موضوع ربودگی گوش داده بودم، هرگز برایم روشن نشده بود، ادامه دادیم. مسیحیان تجدید حیات یافته، دقیقا تا چه مدت، با مسیح در آن ملکوت اعلا، در بهشت خواهند ماند؟

کلاید گفت: "هر وقت مسیح به زمین بازگردد، ما هم باز خواهیم گشت. در زمان جنگ بزرگ جهانی، هنگامی‌که او بازگردد، همه بدکاران به هلاکت خواهد رسانید؛ و درستکارانی که باقی خواهند ماند، یهودیان باقی مانده و نیکوکاران جز یهودی و جز مسیحی به درون سلطنت هزار ساله مسیح فرا خوانده خواهند شد. یعنی زمانی که مسیح به عنوان پادشاه پادشاهان به مدت هزار سال در زمین حکمرانی خواهد کرد؛ در آن وقت، ما با او خواهیم بود.

"در پایان هزار سال، زمین کنونی و آسمانی کنونی ویران می شوند و زمین و آسمان تازه ای خلق خواهد شد؛ و در آن زمین تازه، شهر آسمانی اورشلیم تازه ای ساخته خواهد شد، که همه نجات یافتگان همه دورآن ها در آن خواهند زیست. آن وقت ابدیت آغاز می شود و پس از آن دنباله حوادث دیگر وجود نخواهد داشت. به این ترتیب، ربودگی کلیسا، در این رشته رویدادها، نخستین رویداد خواهد بود. و این رویداد، در هر لحظه ممکن است اتفاق بیفتد."

به کلاید گفتم، من نگران جاهای دوردست کره زمین هستم که مردمشان، حتی اسمی هم از عیسی مسیح نشنیده اند. به همین علت، آیا آنها سزاوار فروافتادن در جهنم ابدی هستند؟

کلاید گفت: "حالا، ما دیگر رادیوی موج کوتاه داریم و در همه گوشه های دنیا می توانیم پیامهای مسیح را بگیریم. به این ترتیب مردمان بسیار زیادی، فرصتهای فراوانی دارند که از گناهان خودشان توبه کنند و عیسی مسیح را به عنوان نجات دهنده خودشان بپذیرند."

بعد، کلاید و من درباره تفاوت مسیح در دو دین یهودی و مسیحی به بحث پرداختیم.

و کلاید داستان "یک یهودی و یک مسیحی را نقل کرد که نشسته بودند و در این باره بحث می کردند و منتظر بودند. و هر دو در این نکته توافق داشتند که مساله عمده در ذهنشان عبارت از این است: آیا مسیح پیش از این، در جهان بوده است؟"

سپس گفت: "من می گویم که ما دارای سرنوشت مشترکی هستیم: یهودیان امروز در انتظار آمدن مسیح هستند؛ ما مسیحیان در انتظار بازگشت مسیح هستیم. به این ترتیب، وقتی مسیح واقعا ظهور کند، عنوان مسیحی که در انتظارش بودیم، باز خواهیم شناخت."

اما من باور ندارم که هیچ روحانی یهودی، یا یهودی دینداری چنین حرفی بزند، یا چنین احساسی داشته باشد. کسانی که به دین یهود ایمان دارند، از این عقیده کلاید که همه یهودیان را در نظام اعتقادی خودش، به صورت یک گروه دارای اسم بی مسمّا به حساب می آورد؛ و در طرح خود از بهشت و دوزخ و نجات خودش، آنها را در نهایت موجوداتی بی اهمیت و هیچ کاره، در نظر می گیرد، متغیر و خشمناک می شوند.

کلاید از پیچیدگی های زندگی، تصور ساده لوحانه ای دارد؛ مانند جنگ اتمی، آلوده شدن محیط زیست ما، انفجار جمعیت، گسترده شدن قحطی و گرسنگی، کسری موازنه پرداختهای جهانی، مالیات های بیشتر و امنیت کمتر و از این گونه.

برای کلاید، فال ول، لیندسی و میلیونها مردم مانند آنها، مساله تنها یک جواب دارد: "با مسیح، به راه راست برو و روح خداوند در قلب تو تجلی خواهد کرد"؛ و بعد، پیش از آن که تهدید ویران شدن جهان صورت بگیرد، تو به عنوان یک نفر رستگار شده، از زمین به ملکوت اعلا برده می شوی. به نظر کلاید، نیازی نیست که انسان برای از میان بردن آلودگی محیط زیست شهرهای خودمان و یا قحطی و گرسنگی همه گیر در هندوستان و آفریقا کاری بکند. ما نباید نگران گسترش یافتن سلاحهای اتمی در دنیا باشیم. نیازی نیست که سعی کنیم از جنگ میان عرب ها و اسراییل جلوگیری کنیم؛ بلکه به جای همه اینها، باید دعا کنیم که این جنگ دربگیرد و همه دنیا را در کام خود بکشد، زیرا که این، بخشی از طرح های آسمانی است.

من سخن فال ول را که استدلال می کرد چرا جنگ آخرالزمان هسته ای او را نگران نمی کند، شنیده ام.

او گفت: "می دونین چرا من از این بابت هیچ نگران نیستم؟ برای این که این جنگ، اینجا پیش نمی آد."(4) البته منظورش این بود که در خاک آمریکا پیش نمی آید!

ریگان: برای یک هارمجدون واقعی مسلح شویم

آیا رونالد ریگان با همان نظام اعتقادی کلاید، جری فال ول، جیمی سواگارت و دیگر هواخواهان مشیت الهی بزرگ شده است؟ آندرولانگ از واشنگتن دی سی، که بررسی ژرفانگری درباره ریگان و خداشناسی هارمجدون کرده است، به این پرسش پاسخ مثبت میدهد. اگر ریگان در دوران ریاست جمهوری خودش هواخواه مشیت الهی نبوده باشد، پیش از آن بوده است.

لانگ، مدیر تحقیقات انستیتو کریستیک، که یک مرکز پژوهشی خالی از تعصب مسیحیان، یهودیان و مسلمانان است، می گویند: "مطالبی که ریگان سال ۱۹۷۰ ابراز کرد و برای نخستین بار در سال ۱۹۸۵ افشا شد، ثابت می کند که او، هواخواه مشیت الهی، یعنی معتقد به ایدئولوژی هارمجدون بوده است." این انستیتو در سال ۱۹۸۴، یک کنفرانس مطبوعاتی در موضوع ریگان و هارمجدون، ترتیب داد که عنوانهای درشت مطبوعات مهم سراسر آمریکا را به خود اختصاص داد.

لانگ، در آن کنفرانس مطبوعاتی اظهار داشت: او و دیگران در انستیتو کریستیک می خواستند درباره ریگان و موضوع خداشناسی هارمجدون به تحقیق پردازند، زیرا این امکان که یک رییس جمهور شخصا اعتقاد داشته باشد که خداوند از پیش، یک جنگ هسته ای را مقرر فرموده است، یک رشته پرسشهای دلهره آوری را مطرح می سازد: در چنین صورتی، یک رییس جمهور هواخواه مشیت الهی، آیا براستی، به عملی بودن گفتگوها درباره تسلیحات، اعتقاد خواهد داشت؟ در یک بحران هسته ای، آیا او از روی سنجیدگی و عاقلانه عمل خواهد کرد؟ یا اینکه در عمل یا بی صبری دگمه (آغاز جنگ هسته ای) را فشار خواهد داد؛ و در نتیجه شاید در ذهن خودش خیال می کند، که دارد به تحقق اراده خداوند که در کتاب مقدس نقشه های را برای آخرالزمان مقرر فرموده است، کمک می کند؟

لانگ که در بررسی خود درباره ریگان و هارمجدون از کمک و همکاری لاری جونز، نویسنده و پژوهشگر نیویورکی و فارغ التحصیل دانشگاه کلمبیا برخوردار بود، توضیح داد که: "یک هواخواه مشیت الهی؛ معتقد به خداشناسی هارمجدون، آدم بنیادگرایی است که کتاب مقدس را همانند یک سالنامه مطالعه و آینده را پیشگویی می کند. هواخواهان مشیت الهی مانند جری فال ول، هال لیندسی، پت رابرتسون و دیگر رهبران دست راستی مسیحی، اعتقاد دارند که کتاب مقدس، دومین ظهور نزدیک عیسی مسیح را، پس از یک جنگ هسته ای سراسری، بروز فلاکت های طبیعی، سقوط و فروپاشی اقتصادی و اغتشاش ها و بهم ریختگی های اجتماعی، پیشگویی کرده است.

اینان اعتقاد دارند که این رویدادها، باید پیش از دومین ظهور عیسی مسیح، اتفاق بیفتند و معتقد هستند که طرح همه این ها در کتاب مقدس ریخته شده است. مسیحیان تجدید حیات یافته، پیش از آخرین دوران هفت ساله تاریخ، در وضع جسمانی خود، از صفحه زمین به ملکوت آسمان برده خواهند شد و با مسیح در آسمان محشور خواهند بود. آنان از آن بالا، و در امنیت کامل، ناظر و شاهد جنگ های هسته ای و بحران های اقتصادی و آزمایش های سخت خداوندی خواهند بود. در پایان این دوران آزمایش سخت خداوندی، این مسیحیان تجدید حیات یافته، به همراه فرمانده عالی خود عیسی مسیح، بازخواهند گشت، تا در نبرد هارمجدون شرکت کنند، دشمنان خدا را نابود کنند و سپس هزار سال بر زمین حکومت کنند."

آیا ریگان به این مطلب اعتقاد دارد؟

سه منبع این قضیه را روشن می کنند: نخست دوران کودکی او و نفوذ عمیق مادرش نل ریگان، که سخت به کتاب مقدس معتقد بود. باب سلوسر مدیر اجرایی شبکه سخن پراکنی مسیحی، در کتاب زندگی نامه ریگان به نام "شناخت درونی ریگان" (وردبوکس، ۱۹۸۴) می گوید که این مادر "به تحقق یافتن اراده خداوندی، شاید تا حد از پیش معلوم بودن سرنوشت، معتقد بود."

سلوسر، در یک سخنرانی رادیویی زیر عنوان "رونالد ریگان و نبوت هارمجدون" که توسط خبرنگار رادیوی دبلیو.بی.ای.آی. به نام جوکواومو کارگردانی شده بود و در پاییز ۱۹۸۴، از ایستگاه های رادیویی عمومی پخش شد، چنین توضیح داد:

"نل، مادر رونالد ریگان، بر او در همه زمینه ها، به ویژه در پرورش روحی ریگان جوان، نفوذ عمیقی داشت". "این مادر، که یکی از پیروان مسیح شمرده می شد، با اخلاص و اعتقاد کامل در مراسم مذهبی شرکت می کرد. وی زن بسیار پرهیزگار و کتاب مقدس خوانی بود. در نتیجه، طبیعی که به درستی، یک زندگی مسیحی نامیده می شود، قرار داشت."

سلوسر در برنامه کواومو گفت: "ریگان، به علت پرهیزگاری بیش از حد، بارها دچار زحمت شد. " سلوسر گفت:"ریگان، این پرهیزگاری خودش را، به صورتی مردانه، از نوع گاری کوپر و به صورت وسترن درآورد." او، به جای گفتن جمله: "خداوند بر من آشکار ساخت"، می گفت: "نخستین مشاورم، بر من آشکار ساخت". البته کسانی که ریگان را می شناختند، می دانستند که منظورش از نخستین مشاور، خداوند است، سلوسر چنین نتیجه گیری کرد: "به این ترتیب، شما می دانید که او در طی همه سال های زندگی خود، همچنان زیر تاثیر آموزش و تلقینی قرار دارد، که در آغاز زندگی خود، از مادرش فرا گرفته بود."

ریگان، به نفوذ بسیار زیاد تلقین و آموزش ابتدای زندگیش اقرار دارد. ریگان به ویلیام رز، نویسنده مقاله مجله "زندگی مسیحی" در ماه مه ۱۹۶۸ چنین گفت: "می دانید، من با انجیل بزرگ شده ام. من در جلسات درس روزهای یکشنبه مدت های دراز، درس انجیل می دادم." ریگان در درس های یکشنبه های اولین کلیسای مسیحی شهر دیکسون، در ایالت ایلی نویز، وقتی شاگرد دبیرستان بود، درس انجیل می داد.

ریگان، در مصاحبه ای که در سال ۱۹۸۰، با جیم باکر کشیش انجیلی پروتستان داشت، باز درباره این آموزش و تلقین دوران کودکی و نوجوانی خود، چنین گفت: "من خوشبخت بودم، زیرا مادری داشتم که ایمان بزرگی را در روحم کاشت. این ایمان، بسیار بزرگ تر از آن چیزی بود که در موقعی که مادرم این کار را می کرد، حتی تصورش را می توانستم بکنم."

ریگان، علاوه بر مادر معتقد به انجیلش، زیر تاثیر دوستان نزدیکش هم قرار داشت که بسیاری از آنان، هواخواهان پر و پا قرص مشیت الهی بودند و اعتقاد داشتند خداوند امت برگزیده خود را، هم مورد لطف خاص خود قرار می دهد و هم مجازات می کند.

ریگان، در مقاله ای در مجله زندگی مسیحی، در سال ۱۹۶۸ نوشت، که در دوران کوتاهی که در همان سال در بیمارستان بستری بودم، کشیش پروتستان شهر بل ایر و بازیکن مشهور سابق فوتبال دان موماو و کشیش انجیلی بیلی گراهام به عیادتم آمدند، و سپس این داستان را نقل کرد:

"ما درباره این مطلب گفتگو می کردیم که چه مقدار از پیشگویی ها درباره دومین ظهور مسیح، در این زمان بخصوص، تحقق پیدا کرده اند. گراهام به من گفت رهبران جهان که انجیل را مطالعه می کنند، یا آن را مطالعه کرده اند، چگونه به همین نتیجه رسیده اند که ظاهرا هرگز در تاریخ، در طی یک دوران زمانی چنین کوتاهی، این همه پیشگویی ها، راست درنیامده اند. پس از این گفتگو، من از دان خواستم که نوشتارهای بیشتری درباره این پیشگویی ها برایم بفرستد، تا خودم بتوانم آنها را با متن کتاب مقدس مقایسه بکنم."

ریگان به عنوان فرماندار یکی از بزرگ ترین ایالت های آمریکا از جهت وسعت و جمعیت، کارهای اجرایی بسیار زیادی داشت؛ با این همه، وقت بسیار فرماندار را به این کار اختصاص داد که پیشگویی های انبیا و آخرالزمان را مطالعه کند. از قرار، تحقیق خود او در انجیل، او را دست کم تا حدودی، به این نتیجه رسانید، تا این نظر مذهبی را بپذیرد که خداوند از پیش مقرر کرده است که میلیونها نفر از مردمانی که امروز در قید حیات هستند، در نبرد آخرالزمان که هارمجدون نامیده می شود، کشته شوند.

در ۲۰ سپتامبر ۱۹۷۰، در هنگام کارزار تبلیغاتی برای دومین دوره فرمانداری ریگان، خواننده هالیوود، پت بون و همسرش شرلی و نیز دو نفر از کشیشان انجیلی بانفوذ و مردم پسند، یعنی جرج اوتیس و هاوالد بردسن، در خانه ریگان، در شهر ساکرامنتو، از او دیدن کردند. در این دیدار، گفتگوی درازی درباره پیشگویی های انبیاء و علایم و نشانه های زمان، پیش آمد. از جمله آنچه که بردسن با عنوان "ظهور روح القدس" توصیف کرده است. اوتیس، این ملاقات را در کتاب خودش به نام "حادثه بزرگ"، "دیداری با یک شاه" نام گذاری کرده است؛ و سلوسر همین دیدار را در کتاب خودش به نام "شناخت درونی ریگان" نقل کرده است.

هم سلوسر و هم اوتیس چنین نقل کرده اند: "در پایان این گفتگو، همه حاضران همراه با فرماندار ریگان، دست به دعا برداشتیم". اوتیس زیر تاثیر این حالت روحی قرار گرفته بود، و ظاهرا ریگان هم همین وضع را داشت. اوتیس ارتقای رتبه ریگان را به ریاست جمهوری پیشگویی کرد و دستان ریگان از پیشگویی اوتیس، به لرزه درآمد.

در ۲۹ ژوئن ۱۹۷۱، فرماندار ریگان از بیلی گراهام تقاضا کرد یک سخنرانی روحانی برای دولت ایالتی و هر دو مجلس قانون گزاری ایالت کالیفرنیا، ایراد کند. گراهام در سخنرانی خود اظهار داشت که تنها راه جلوگیری از کمونیسم، "اجرا شدن طرح کتاب مقدس است. کتاب مقدس می گوید که انسان خود را از زحمت و مرارتی به زحمت و مرارت دیگر، و از قضاوتی به قضاوت دیگر می اندازد؛ و روزی فرا می رسد که خداوند در تاریخ انسان مداخله می کند و مسیح باز می گردد."

به دنبال آن سخنرانی، ریگان ضیافت ناهاری به افتخار گراهام برپا کرد. حاضران در این ضیافت عبارت بودند از اعضاء کابینه ریگان و کارکنان آن، و همچنین رییس جنگجویان جنگ صلیبی گراهام در شهر ساکرامنتو و راوی این داستان والت هانسون.

همین هانسون برای خبرنگار رادیو دبلیو.بی.ای.آی. نیویورک، یعنی جوکواومو، نقل کرد که در طی ناهار، گراهام و ریگان سرگرم گفتگو درباره دومین ظهور خداوند ما، عیسی مسیح شدند. و ریگان از گراهان پرسید: "خوب، آیا شما معتقد هستید که عیسی مسیح بزودی می آید؟ در این صورت علامت ها و نشانه ها یی که بر آمدن او دلالت می کنند، کدامند؟"

گراهام پاسخ داد: "این علامت ها و نشانه ها … نشانگر آنند که عیسی مسیح، درست در آستانه در است. مسیح در هر زمانی ممکن است ظهور کند."

و سخن پراکنی کواومو، بنا به گزارش هانسون، چنین بود: "فرماندار ریگان، سخت زیر تاثیر این نکته قرار گرفت، و با آن موافق بود."

بنا بر اظهار نظر هرب الینگ وود، منشی قضایی فرماندار، در همان برنامه رادیویی کواومو زیر عنوان "رونالد ریگان و پیشگویی های هارمجدون" در سال ۱۹۷۱، ریگان کتاب های پرخواننده بسیاری را در موضوع هارمجدون، مطالعه کرد. از جمله این کتاب ها، کتاب لیندسی به نام "زمین، ستاره بزرگ مرحوم" بود، که در آن سال، مکرر در مکرر مورد بحث قرار گرفت. الینگ وود، که خود یکی از معتقدان پر و پا قرص پرستش اسراییل و از جمله نبرد آخرالزمان است، گفت که او و فرماندار ریگان، اغلب با هم می نشینند و درباره پیشگویی های کتاب مقدس به بحث و گفتگو می پردازند. الینگ وود، که خود مراسم دعای روزانه کارکنان اداره فرمانداری، در دوران فرمانداری ریگان را، اداره می کرد؛ که منحصرا برای ریگان دعا می کردند، گفت: ریگان همیشه متن کتاب مقدس را نقل و یا به شیوه های مختلفی به آن اشاره می کرد.

ریگان اغلب درباره پیشگویی های انبیا صحبت می کرد. شواهد سال ۱۹۷۱ دلالت دارند بر این که، دست کم در این سال، ریگان از هواخواهان مشیت الهی یا معتقد به پرستش اسراییل و ایدئولوژی هارمجدون بوده است. جیمس میلز، رییس موقت پیشین مجلس سنای ایالت کالیفرنیا، برای مجله "سان دیه گومگزین"، این رویداد را گزارش کرده است:

"نخستین سال دوره دوم فرمانداری ریگان و همچنین نخستین سال انتخاب میلز، به عنوان رییس مجلس سنای ایالتی بود. این دو نفر در ضیافتی که به افتخار میلز و با شرکت فعالان انتخاباتی هر دو، در ساکرامنتو تشکیل شده بود، در کنار یکدیگر نشسته بودند. ریگان، با مهارت اعجاب انگیز و شادی و خنده رویی مسری اش، داشت لطیفه
پی نوشت:

۱- متن آیه ۴ باب ۱۲ کتاب دانیال نبی: "اما تو ای دانیال کلام را مخفی دار و کتاب را تا آخرالزمان مهر کن."

۲- متن آیه ۲۰ باب ۲۲ مکاشفه یوحنا:"او که بر این امور شاهد است می گوید بلی می آیم. آمین، بیان ای خداوند عیسی*".

۳- متن آیه ۱۲ باب ۱۴ کتاب زکریای نبی:"و این بلاای خواهد بود که خداوند بر همه قومهاای که با اورشلیم جنگ کننده، وارد خواهد آورد* گوشت ایشان در حالتی که بر پای خود ایستاده اند کاهید خواهید شد و چشمانشان در حدقه گداخته خواهد گردید و زبان ایشان در دهانشان کاهید خواهد گشت.

۴- گوینده در اینجا عامیانه سخن گفته است.

۵- تعمیدی یا Baptist نام یکی از فرقه های مذهب پروتستان است.م.

Ghost of Hagar -6

۷- این جمله کوتاه در زبان انگلیسی دارای سجع می باشد: Better dead than red

 

همچنین ببینید

پروتستانتیزم ، روشنگری و میستی‌سیزم عبرانی

شاید عنوان این نوشته در برخورد اول بسیار تعجب‌برانگیز باشد. همچنین ممکن است این سؤال مطرح شود که قرار گرفتن واژه «میستی‌سیزم (نهان‌گرائی) ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *