فتنه به مثابه جنزدگی/جنون فراگیر، وضعیت تعطیلی عقل است. فتنه همان یاران و همراهان (به ظاهر) آرام و سر به راهی که تا دیروز مشغول کار و زندگی خود بودند، را به چنان موجودات مخوف و هولناکی بدل میکند که تصور آن پیش از آن اساساً ممکن نبود. فساد و تباهی که با فتنه ظاهر میشود بسیار فراتر از صرف آتش افروزی و ویرانگری و اتلاف اموال و حتی نفوس است؛ فتنه هر آنچه را که حیات جمعی بر آن بنا شده است محو میکند. بخش مهمی از سرمایه روابط اجتماعی و عاطفی که برادر را به برادر، زن را به شوهر، فرزند را به پدر، دوست را به دوست و خلاصه تمام اهل مدینه را به یکدیگر پیوند میزند، در هرم شعلههای هولناک فتنه خاکستر میشود. فتنه در دوستیها و دشمنیها خلل ایجاد میکند. تولّیها و تبرّیها را از مسیر درست خارج میکند. و آیا دین (یا همان زندگی) چیزی جز تولّیها و تبرّیهاست؟
هر چند فتنه هنگامۀ تصرف یافتن نیروهای شیطانی در باطن و هستی انسانهاست، اما این به هیچ رو نافی مسئولیت انسانی نیست. آنان که به آتش فتنه دچار میشوند، همانان اند که به واسطه تخطی از اوامر الهی کم و بیش وجود خود را برای تصرف شیطان آماده کردهاند. فتنه حاصل خصلتها و آلودگیهای نهان و آشکار ماست. آلودگیهایی که چه بسا از پنهانترین لایههای وجود افراد، در جریان فتنه به کوچهها و میادین شهر سرازیر میشود. هیچکس نمیتواند از فرجام کار خود در فتنه مطمئن باشد. حتی صرف قرار داشتن در حلقه یاران و نزدیکان سلیمان نبی نیز تضمینی ایجاد نمیکند. سلاح نجات در هیاهوی فتنه چیزی نیست جز «تقوای خدا و اطاعت از پیامبرش» که در جایگاه زعامت و هدایت امت قرار دارد.
اما کار فتنه شیاطین و اجنّه آنگاه پیچیده و دشوارتر میشود که در مسیر اغراض و اهوای اهل نفاق و غفلت قرار میگیرد. فتنه فرصتی مناسب را فراهم میکند برای همه آنان که از روی حقد و تعصب و دنیاخواهی چشم به سرنگونی ملک سلیمان دوختهاند. کسانی که معجونی از امیال و عادات و سوء برداشتهای خود را به نام دین اسباب معیشت قرار داده و به اقتضای این منافع «کلمات را از موضع خود تحریف کردهاند». این «پیران قوم» و «خواص امّت» که عموماً از عمق جان به رسالت پیامبرانۀ سلیمان جوان و حتی پدرش ایمان نیاوردهاند، نه تنها در مسیر فتنه بار از دوش پیامبر خدا بر نمیدارند که خود در قامت بخشی از فتنه ظاهر میگردند. در بدو امر اساساً تلقی شرایط به مثابه فتنه را انکار میکنند، از لزوم تنزّه دین سخن گفته و پیامبر خدا را به بدعتگزاری متهم میسازند. آنگاه که کار فتنه بالا میگیرد، آنرا چون فرصتی برای یکسره کردن کار سلیمان نبی تلقی میکنند. از سویی دم از میراث شریعت موسی میزنند و از سوی دیگر در مسیر مقاصد سیاسی ابایی از همداستان شدن با جادوگران، این دشمنان همیشگی انبیای الهی، ندارند. این چنین است که واپسین و خطیرترین مرحله مواجهه با فتنه، نبرد با این جماعت اهل نفاق و خیانت است.
اما پایان فتنه جز به مداخله رحمانی میسر نیست. در این که «اهل طوع و تقوا» مکلف به مبارزه با فتنهاند، تردیدی نیست. اما نهایتاً آنچه که به فتنه پایان داده و آغاز دوران پس از فتنه را اعلام میکند، عطیهای آسمانی است. این عطیه نور متبرک و مقدس «ایلیا» است. چنین است که به برکت این نور مقدس عصری تازه آغاز میشود و ملک ملکوتی سلیمان نبی (که پیشتر برای او در عالم مکاشفه به مثابه جسدی بیجان تمثّل یافته بود) به مرتبهای بالاتر ارتقا مییابد.