طالب خدا، به قصد خدا جامه از جسم و جان میکَند و تهی از بیگانگی و به قصد محرمی، راهی میشود تا مجال حضور در حرم و جمع محرمان بیابد. از اینجا، «حاجی» میشود؛ خداوند قصد او میکند و در جام او شراب پی در پی میریزد تا در سیرابی تمام، شاهد جمال حضرت حق شود.
بزرگان اهل معرفت، حج را «تکرار قصد» معنا کردهاند و نه خود قصد.
چنانکه در وقت هبوط و دورافتادن از وطن مألوف، آدمی، غرقه تجلّیات نفس خویش شده و پی در پی جلوات شیطان را به تجربه نشسته تا به ژرف دوری و بیگانگی از حضرت حق پی میبرد، در وقت صعود از نردبان حج و در گذار از مراتب و مراحلش، آنچنان خداوند «قصد» او میکند که هر لحظه جلوهای از محبوب لمیزلی را به تماشا مینشیند.از لطف حضرت کریم است که حاجی و قصد کننده خود را مینوازد و بر سفره کرامت از انواع اطعمه و اشربه روحانی، او را میچشاند.
از این روست که حضرت حق، با انواع جلوات در حج، بر حاجی جلوه مینماید. این جلوهگری بر طلب و تقاضایش میافزاید و هماره و تا به انتهای سفر، دمادم و پی در پی، قصد خود را تکرار میکند تا شاید به سیرابی تمام برسد: «انّا لله و إنّا إلیه راجِعون».
تا پیش از آن، زهرآب نفس و سقایت شیطان، مانع از تجربه و درک طعم شراب «قربِ حق» بود؛ امّا سیر در جاده حج – بسته به استحقاق و استعداد حجگزار- و طعم گوارای جامهای پی در پی، بر طلب و تمنّایش میافزاید تا هر دم، اعلام کند:
بیا ساقی آن میکه حال آورد
کرامت فزاید کمال آورد
به من ده که بس بی دل افتادهام
وز این هر دو بی حاصل افتادهام
ادامه دارد..
اسماعیل شفیعی سروستانی