مروری بر آیات قرآن نشان می دهد که بخش عظیمی از پیامهای کلام وحی در مورد ارتباط انسان با خداست. این رابطه خالق و مخلوق زیباترین جلوه هستی است که انسان تشنه را، از زلال رحمت و برکات حضرت حق سیراب می سازد.
مروری بر آیات قرآن نشان می دهد که بخش عظیمی از پیامهای کلام وحی در مورد ارتباط انسان با خداست. این رابطه خالق و مخلوق زیباترین جلوه هستی است که انسان تشنه را، از زلال رحمت و برکات حضرت حق سیراب می سازد. قرآن، کتاب خدا، با کلمه «اللّه» آغاز شده و با واژه «ناس» خاتمه مییابد و این بیانگر اهمیت رابطه خدا و مردم است. در آیه ۱۸۶ سوره بقره خداوند هفت مرتبه به ذات مقدس خود و هفت بار به بندگان اشاره کرده و این اوج ارتباط و پیوند خداوند متعال با بندگان است.
البته انسان فطرتاً به سوی ارتباط با مبدأ کمال متمایل است؛ چرا که کشش فطری در درون انسان او را به سوی بی نهایت سوق می دهد. این تمایل نامحدود به غیر از ارتباط با کمال مطلق و نیروی بی انتهای خالق هستی اقناع نمیشود. عبادت و دعا و نیایش بهترین راه شکوفایی این تمایل فطری و استعداد درونی انسان است، به همین علت خداوند متعال ارزش و جایگاه واقعی انسان را در بارگاه خویش بوسیله دعا و نیایش او تعیین میکند و می فرماید: «قُلْ ما یعْبَؤُا بِکُمْ رَبّی لَوْلا دُعاؤُکُمْ»؛ (۱) بگو: پروردگارم برای شما ارزشی قائل نیست، اگر دعای شما نباشد.»
طبق این پیام قرآنی، ارزش واقعی انسان در بارگاه الهی و معیار ارزش معنوی افراد، براساس بندگی، خضوع و خشوع در مقابل خداوند متعال و الحاح و التماس و درخواست او از آفریدگار جهان هستی است.
افرادی که از دعا و گفتگوی همراه با خواهش و تمنا و ندبه با حضرت حق سرباز می زنند و در مقابل خداوند متعال روحیه مستکبرانه ای دارند، نه تنها از رحمت الهی بدورند؛ بلکه مستوجب آتش جهنم و قهر الهی خواهند بود! خداوند متعال در سوره غافر به این نکته پرداخته، می فرماید: «وَ قالَ رَبُّکُمْ اُدْعُونی اَسْتَجَبْ لَکُمْ اِنَّ الَّذینَ یسْتَکْبِروُنَ عَنْ عِبادَتی سَیدْخُلُونَ جَهَنَّم داخِرینَ»؛ (۲) «و پروردگارتان فرمود: مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم، کسانی که از پرستش من کبر می ورزند، به زودی خوار در دوزخ در می آیند.»
حافظ در تفسیر این آیه میگوید:
در کوی عشق شوکت شاهی نمی خرند // اقرار بندگی کن و اظهار چاکری
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله می فرماید: «اِنَّ اللَّهَ لَیمْسِکُ الْخَیرَ الْکَثیرَ عَنْ عَبْدِهِ فَیقُولُ لااُعْطیهِ حَتّی یسْأَلَنی؛ (۳) خداوند متعال عطای بسیاری [از نعمتها و برکاتش] را به بندگان منوط به سؤال و دعای آنان کرده و می فرماید: تا بنده ام از من نخواهد و سؤال نکند، به او عطا نمیکنم.»
با توجه به اهمیت و ارزش دعا نزد پروردگار متعال، شایسته است شرایط دعا، مقدمات و انواع استجابت آن را در کلام وحی بررسی کنیم. شخصیت معنوی انسان در گرو دعا و ارتباط خاضعانه و عاشقانه او با خداوند عالمیان است، انسان نیازمند، هر چقدر در محضر خداوند متعال پر سوزتر، خاشع تر و ذلیلانه تر نجوا کند، به همان مقدار، ارزش و اهمیتش در درگاه خداوند بالا خواهد رفت. خوشا به حال آنان که بر چشمه دعا و مناجاتهای شبانه نشسته و از کوثر زلال ادعیه نوربخش، روح تشنه خود را سیراب می سازند! آنان بر این باورند که:
هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ // از یمن دعای شب و ورد سحری بود
و:
دعای صبح و آه شب کلید گنج مقصود است // بدین راه و روش می رو که با دلدار پیوندی
در همین راستا خداوند متعال مردم را به ارتباط و دعا فراخوانده و مژده اجابت می دهد.
«وِ اِذا سَأَلَکَ عِبادی عَنّی فاِنّی قَریبٌ اُجیبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ اِذا دَعانِ فَلْیسْتَجیبوُا لی وَلْیؤمِنُوا بی لَعَلَّهُمْ یرْشُدوُنَ»؛ (۴) «و هر گاه بندگان من از تو درباره من بپرسند [بگو] من نزدیکم و دعای دعا کننده را – به هنگامیکه مرا بخواند – اجابت میکنم؛ پس آنان باید فرمان مرا گردن نهند و به من ایمان آورند، باشد که راه یابند.»
شرایط و زمینه های دعا
نیاز به خداوند
انسان نیایشگر با انتخاب نزدیک ترین و شایسته ترین راه ارتباطی با آفریدگار هستی، خود را در معرض رحمتها و برکات حضرت حق قرار می دهد. او با عبور از مقدمات و شرایط پر پیچ و خم زندگی مادی، دست به دعا بلند کرده و در هر شرایط و زمانی خود را به قدرت لایزال جهان آفرینش عرضه میکند و به راحتی با معبود خود به گفتگو می پردازد، چرا که خداوند فرموده است «وَ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ فَاَینَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ، اِنَّ اللَّهَ واسعٌ عَلیمٌ»؛ (۵) «و مشرق و مغرب از آن خداست؛ پس به هر سو رو کنید، آنجا روی [به] خداست. آری، خدا گشایشگر داناست.»
بنده محتاج در هر لحظه و در هر مکان که بخواهد، می تواند دست به دعا برداشته و رفع حوائجش را از او بخواهد. احساس نیاز، بهترین نعمت الهی است که انسان نیازمند را به سوی خدا میکشاند و هر قدر وی نیازمندتر باشد، بیشتر به خداوند نزدیک است. در آستانه حضرت دوست عشق و شور لازم است و این بالاترین سرمایه یک انسان خداجو و کمال خواه است. اگر درد، آه و نیاز نباشد دعا چه اثری خواهد داشت. بالاترین سرمایه یک نیایشگر راستین، توجه عمیق همراه با ارادت قلبی است که از نیاز و عشق واقعی او بر می خیزد و در قالب عباراتی سوزناک و دلربا بیان میگردد.
حافظ میگوید:
دلا بسوز که سوز تو کارها بکند // دعای نیم شبی دفع صد بلا بکند
طبیب عشق مسیحا دم است و مشفق لیک // چو درد در تو نبیند که را دوا بکند
تو با خدای خود انداز کار و دل خوش دار // که رحم اگر نکند مدعی خدا بکند
احساس نیاز موجب میشود که دعا کننده با تمام وجود دعا کند و قلبش با زبانش یکی باشد و دعای حقیقی محقق شود. به همین جهت در سوره فاطر به انسانهای نیازمند یادآوری میشود که:
«یا اَیها النَّاسُ اَنْتُمُ الْفُقَراءُ اِلَی اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنی الْحَمیدُ»؛ (۶) «ای مردم، شما به خدا نیازمندید و خداست که بی نیاز ستوده است.»
مولوی گفته است:
هر چه رویید از پی محتاج رُست // تا بیابد طالبی چیزی که جست
حق تعالی گر سماوات آفرید // از برای دفع حاجات آفرید
هر کجا دردی دوا آنجا رود // هر کجا فقری نوا آنجا رود
هر کجا مشکل جواب آنجا رود // هر کجا کشتی (۷) است آب آنجا رود
آب کم جو تشنگی آور بدست // تا بجوشد آبت از بالا و پست (۸)
فقر ذاتی انسان، او را ب ه سوی خدا میکشاند و او خداوند را می خواند. امّا اگر احساس نیاز، نباشد و انسان، خدا را نخواند، خداوند متعال هم به او توجهی نخواهد کرد، مانند بیماری که احساس درد و رنج نکند و به پزشک مراجعه ننماید، بنابراین بیماری نیز درمان نخواهد شد. انسان اگر بخواهد به کمال برسد، لازمه اش تلاش و کوشش و انگیزه ای قوی در وجود اوست، بنابراین در دعا، علاوه بر شناختن مقام ربوبی و باور یقینی به توحید، باید احساس نیاز کرد و تلاش نمود وگرنه انسان گمراه، بدون اینکه از مبدأ قدرت مطلق الهی یاری بگیرد، راه به جایی نخواهد برد. چنین انسانی روی آرامش واقعی را نخواهد دید و از همه برکات روانی، اجتماعی، تربیتی و معنوی دعا محروم خواهد ماند. نیایشگر محتاج، همواره از عمق وجودش می نالد که:
الهی بی پناهان را پناهی // به سوی خسته حالان کن نگاهی
مرا شرح پریشانی چه حاجت // که بر حال پریشانم گواهی
از آنجا که نیاز انسان به خداوند بهترین وسیله ارتباط و نزدیکی او به درگاه حضرت پروردگار است، رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وآله فرمود: «اَلْفَقْرُ فَخْری وَ بِهِ اَفْتَخِرُ»؛ (۹) نیاز من [به خداوند] مایه افتخار من است و به آن میبالم.»
حضرت رسول صلی الله علیه وآله در دعاهای خود از خداوند متعال درخواست می نمود که: «اَللَّهُمَّ اَحْینی مِسْکیناً وَ اَمِتْنی مِسْکیناً وَاحْشُرنی فی زُمْرَهِ الْمَساکینِ؛ (۱۰) پروردگارا! مرا همواره نیازمند [به خود] زنده دار و این گونه بمیران و در روز قیامت در زمره نیازمندان محشور گردان!»
آن بنده صالح پروردگار به همین علت، ساده زیستی، دلبسته نبودن به مظاهر دنیوی و نیازمندی به درگاه حق را انتخاب کرد. امام صادق علیه السلام در این زمینه می فرماید:
«روزی فرشته ای از سوی خداوند متعال به نزد رسول خداصلی الله علیه وآله آمد و گفت: ای محمد! پروردگارت سلام می رساند و میگوید: اگر دوست داری، سنگریزه های بیابان مکه را برایت به طلا و جواهرات تبدیل کنم! آن گرامی سرش را بلند کرد و گفت: «یا رَبِّ لا، وَ لکِنْ اَشْبَعُ یوماً وَ اَجُوعُ یوماً، فَاِذا شَبَعْتُ حَمِدْتُکَ وَ شَکَرْتُکَ وَ اِذا جُعْتُ دَعَوْتُکَ وَ ذَکَرْتُکَ؛ (۱۱) خداوندا! نه؛ [بی نیازی از تو را در دنیا نمی خواهم] ولی روزی سیرم و روز بعد گرسنه ام، هنگام سیری، حمد و ثنای تو گویم و در هنگام گرسنگی، تو را یاد میکنم.»
فقر
از آفاتی که در زندگیهای مرفه وجود دارد و برای انسانهای کمال جو توجه به آنها لازم است، تنزل درجات و فاصله گرفتن انسانهای تشریفاتی از درگاه الهی است. این گونه اشخاص در اثر آلوده شدن به دنیا و گرایش به سوی آن، بین خود و خدایشان فاصله ها و موانع ایجاد میکنند و روحیه احساس نیاز به خداوند در وجودشان کم رنگ و ضعیف میشود، چرا که به سببهای ظاهری دلبسته و از سبب ساز واقعی غافل میشوند و گاهی تصور بی نیازی به آنان دست می دهد؛ چرا که «انَّ الْاِنْسانَ لَیطْغی اَنْ رَاهُ اسْتَغْنی»؛ (۱۲) «البته که انسان اگر خود را بی نیاز احساس کند طغیان خواهد کرد.»
آنان به همین علت به راحتی نمی توانند به مقامات عالیه معنوی دسترسی پیدا کنند. خداوند متعال این حقیقت روشن را در قرآن کریم این چنین توضیح می دهد: «مَنْ کانَ یریدُ حَرْثَ الدُنیا نُؤْتِهِ مِنْها وَ مالَهُ فی الْاخِرَهِ مِنْ نَصیبٍ» (۱۳)؛ «کسی که کشت این دنیا را بخواهد به او از آن می دهیم و [لی] در آخرت او را نصیبی نیست.»
از شاخص ترین خصلتهای رسولان الهی اجتناب از تجمل و زندگی اشرافی است. آنان بر این باور الهی تأکید می ورزیدند که خداوند متعال ساده زیستی و بی تکلف بودن را دوست دارد و تشریفات و امتیازات طبقاتی را خوش نمی دارد. آنان با اینکه می توانستند در رفاه کامل زندگی کنند؛ هیچ گاه خود را به تجملات نیالودند. آنان به زندگی ساده که در آن احساس نیاز به خداوند تقویت شده و فاصله میان بنده و خدا به حداقل رسد؛ تأکید می ورزیدند. در روایت آمده است که: روزی پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله روی حصیری خوابید و نشانه های زبری حصیر بر بدن مبارکش ماند. عایشه از روی دلسوزی به حضرت عرض کرد یا رسول اللّه! «کسری» و «قیصر: (پادشاهان ایران و روم) کشورهای وسیعی را تحت سلطه خود دارند و از همه گونه نعمت دنیوی برخوردارند؛ ولی شما که پیامبر الهی هستید، از متاع دنیوی چیزی در اختیار ندارید؛ روی حصیر می خوابید و لباس ارزان قیمت می پوشید! پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود: عایشه! چه خیال میکنی! هر گاه من بخواهم، کوهها طلا میشوند و در اختیار من قرار میگیرند! روزی جبرئیل علیه السلام بر من نازل شد و کلید گنجینه های جهان را در اختیار من گذاشت؛ امّا من نپذیرفتم! حضرت آنگاه فرمود: ای عایشه! حصیر را بلند کن! او نیز سخن پیامبر را اطاعت کرد و با کمال شگفتی مشاهده نمود که در هر گوشه آن مقدار زیادی طلا است که یک مرد به تنهایی قدرت حمل آن را ندارد. سپس به عایشه فرمود: نگاه کن! و طلاها را از نزدیک مشاهده نما، امّا بدان که دنیا و تمام زیباییهای فریبنده و ظاهری آن از نظر خدای تعالی بهاندازه بال پشه ای ارزش و اعتبار ندارد. (۱۴)
خداوند دوست دارد بندگانش به زندگی دنیا دل نبندند و به این دنیا و مظاهر مادی آن به عنوان وسیله ای برای رسیدن به کمال و قرب الهی بنگرند.
در همین راستا امیرمؤمنان علی علیه السلام فرمود: «مَنْ اَحَبَّنا اَهْلَ الْبَیتِ فَلْیسْتَعِدَّ لِلْفَقْرِ جُلْباباً؛ (۱۵) هر کس ما اهل بیت پیامبرصلی الله علیه وآله را دوست دارد، باید برای فقر [و محرومیت] لباسی تهیه کند.»
البته فقر و نیازمندی اولیای الهی، حاکی از کمال روحانی است که با ترک دنیا و لذائذ زودگذر آن آغاز میشود و با فنا شدن در ذات احدیت ادامه مییابد. پس انسان برای رسیدن به مقام فقر حقیقی باید از هر چه غیر خداست دل بکند و همه چیز را از آن حق تعالی بداند و حتی برای خودش موجودیت قائل نباشد. یعنی انسان خود را در برابر آفریدگار جهان، نیازمند مطلق بداند.
این احساس نیازمندی در پیشگاه الهی که علامت کمال و رشد انسان است، بارها در قرآن مطرح شده و خداوند متعال اولیاء خود و پیامبران را به این خصلت می ستاید. در سوره قصص از زبان حضرت موسی علیه السلام می فرماید: «رَبِّ اِنّی لِما اَنْزَلْتَ اِلی مِنْ خَیرٍ فَقیرٌ»؛ (۱۶) «پروردگارا، من به هر خیری که به سویم بفرستی سخت نیازمندم.» (۱۷)
البته ناگفته نماند که فقر منفی که مورد نکوهش پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله واقع شده و فرموده: «کادَ الْفَقْرُ اَنْ یکُونَ کُفراً؛ (۱۸) فقر و نیازمندی انسان را به مرز کفر و بی دینی میکشاند» ضد کمال بوده و هرگز مورد پسند نیست.
این گونه فقر و نیازمندی که در جوامع عقب مانده و یا در میان سایر جوامع وجود دارد و حاکی از سیطره ظلم و ستم و بیدادگری مستکبران در روابط اجتماعی است، هیچ گونه حسنی ندارد؛ بلکه عین نقص و زشتی است.
یعنی در حقیقت، احساس نیاز در مقابل خداوند متعال عین کمال است و احساس نیازمندی در مقابل ارباب زر و زور و تزویر امری ناپسند و زشت تلقی میشود. اولیاء الهی و رهبران آسمانی، مأموریت داشتند تا چهره کریه این گونه فقر و ناعدالتی را از چهره جامعه بزدایند و زمینه را برای گسترش عدالت و معنویت آماده سازند. رسول گرامی اسلام از این گونه فقر و فلاکت همواره به خدا پناه برده و در دعای روز عرفه به خداوند عرضه می داشت:
«اَللَّهُمَّ اِنّی اَعُوذُ بِکَ مِنْ الْفَقْرِ؛ (۱۹) خدایا! من از فقر به تو پناه میبرم!»
آن حضرت در دعای دیگری در همین رابطه این گونه راز و نیاز میکند:
«اَللَّهُمَّ وَارْزُقْنی یا واسِعَ الْمَغْفِرَهِ یا قریبَ الرَّحْمَهِ مِنْ فَضْلِکَ الْواسِعِ رِزْقاً هَنیئاً وَ لاتُفْقِرْنی بَعْدَهُ اَبَداً رِزْقاً اَصُونُ بِهِ ماءَ وَجْهی ما اَحْییتَنی اَبَداً؛ (۲۰) پروردگارا! ای که غفران [و آمرزش] او فراگیر و رحمت [و لطفش به بندگان] نزدیک است! مرا از بخششهای بی منتهایت روزی گوارا عنایت کن و بعد از آن هرگز مرا نیازمند نساز، آن چنان روزی که آبرویم را با آن حفظ کنم تا زمانی که مرا زنده می داری.»
در هر صورت نیازمندی به خداوند متعال، عزت و افتخار و بالاترین درجه کمال معنوی است. امّا محتاج بودن به خلق بدون اینکه صبر و شکیبایی باشد و دست ذلت به سوی مخلوق دراز کردن، بدترین و پست ترین حالات انسانی است. صائب تبریزی میگوید:
دست نیاز چو پیش کسان میکنی دراز // پل بسته ای که بگذری از آبروی خویش
غنای واقعی، فقر و ذلت در مقابل خداوند است و فقر و محرومیت حقیقی بی نیازی از محضر ربوبی است. از رسول خداصلی الله علیه وآله دعای دیگری در این رابطه نقل شده که: «اَللَّهُمَّ اَغْنِنی بِالاِْفْتِقارِ اِلَیکَ وَ لاتُفْقِرْنی بِالاِْسْتِغْناءِ عَنْکَ؛ (۲۱) خدایا! مرا با محتاج نمودن به خودت، غنی و بی نیاز گردان و با استغنا از خودت محروم و فقیر مساز.»
حضور قلب و اخلاص
از دیگر شرایط و زمینه های دعای مطلوب، داشتن حضور قلب و خلوص نیت در راز و نیاز با آفریدگار جهان است. دعا اگر بدون توجه به مبدأ هستی و از روی غفلت و جهل باشد، هرگز به اجابت نمی رسد.
امام صادق علیه السلام با اشاره به این نکته مهم فرمود:
«اِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ لایسْتَجیبُ دُعاءً بِظَهْرِ قَلْبٍ قاسٍ؛ (۲۲) بدون تردید خداوند عزیز و جلیل دعای انسانهای سنگدل را به اجابت نخواهد رساند!»
امیر مؤمنان علی علیه السلام به این شرط مهم دعا توجه کرده و فرمود: «وَ بِالْاِخْلاصِ یکُونُ الْخَلاصُ فَاِذا اشْتَدَّ الْفَزَعُ فَاِلَی اللَّهِ الْمَفْزَعُ؛ (۲۳) و با اخلاص انسان از گرفتاریها خلاص میشود و هر گاه فشارهای زندگی بر شما سخت شد به خدا پناه ببرید.»
در آیات وحیانی، اخلاص، شرط اساسی دعا قلمداد شده است. خداوند در سوره اعراف می فرماید:.».. وَ اَقیمُوا وُجُوهَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ وَ اَدْعُوهُ مُخْلِصینَ لَهُ الدّینَ…»؛ (۲۴) «و [اینکه] در هر مسجدی روی خود را مستقیم [به سوی قبله] کنید و در حالی که دین خود را برای او خالص گردانیده اید، وی را بخوانید.»
خداوند متعال کسانی را که فقط در هنگام نزول بلا و سختی خلوص نیت پیدا میکنند و دست به دعا بر می دارند مورد سرزنش قرار داده و می فرماید: «وَ اذا غَشِیهُمْ مَوْجٌ کَالظُّلَلِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصینَ لَهُ الدّینَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ اِلَی الْبَرِّ فَمِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَ ما یجْهَدُ بِآیاتِنا اِلَّا کُلُّ خَتَّارٍ کَفُورٍ»؛ (۲۵) «و چون موجی کوه آسا آنان را فراگیرد، خدا را بخوانند و اعتقاد [خود] را برای او خالص گردانند، و [لی] چون نجاتشان داد و به خشکی رساند، برخی از آنان میانه رو هستند، و نشانه های ما را جز هر خائن ناسپاسگزاری انکار نمیکند.»
قرآن کریم در سوره غافر پس از توصیف اسماء حسنای خداوند متعال و شمارش برخی نعمتهای آفریدگار هستی، به ارتباط مخلصانه با خداوند فرمان داده و یادآور میشود که: «هُوَ الْحَی لا اِلهَ اِلَّا هُوَ فَادْعُوهُ مُخْلِصینَ لَهُ الدّینَ» (۲۶)؛ «زنده واقعی خداست. معبودی جز او نیست، پس در حالی که دین خود را برای او خالص کرده اید او را بخوانید.»
به راستی اگر انسان با خلوص نیت و حضور قلب، دعاهای وارده از اهل بیت علیهم السلام را با آن مضامین عالیه بخواند و روح و روان خود را با کوثر زلال ادعیه شستشو دهد، به چه مقامات عالیه ای دست پیدا خواهد کرد!
در مناجات شعبانیه که از امیرمؤمنان علی علیه السلام به ما رسیده، جملات عارفانه بسیار ظریف و با عظمتی وجود دارد که اگر با خلوص و عشق خوانده شود مسلماً انسان را به مراحل و مقامات عالیه ای خواهد رساند. معروف ترین فراز این دعا چنین است: «اِلهی هَبْ لی کَمالَ الْاِنْقِطاعِ اِلَیکَ وَ اَنِرْ اَبْصارَ قُلُوبِنا بِضیاءِ نَظَرِها اِلیکَ حَتَّی تَخْرِقَ اَبْصارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ فَتَصِلَ اِلی مَعْدِنِ الْعَظَمَهِ وَ تَصیرَ اَرْواحُنا مُعَلَّقَهً بِعِزِّ قُدْسِکَ؛ (۲۷) خدایا! به من انقطاع کامل به درگاهت عنایت فرما و دیده های باطنی دلهایمان را با تابش نور خودت روشن فرما تا اینکه دیده های حقیقت بین و روشن ما حجابهای نور را شکافته به سرچشمه عظمت [و شکوه درگاهت] برسد و ارواح ما به مقام عزیز و مقدست تعلق داشته باشد.»
همچنین در دعای عرفه که از وجود مقدس حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام صادر شده عبارات بلند و باشکوهی بیان میشود که سالکان مخلص با آن جملات توحیدی، استوار، مصمم و مشتاق در بوستان با صفای حقیقت گام بر می دارند و دل به دلدار می سپارند. در آن دعا خطاب به پروردگار آمده است: «اَیکُونُ لِغَیرِکَ مِنَ الظُهُورِ ما لَیسَ لَکَ حَتَّی یکُونَ هُوَ الْمُظْهِر لَکَ مَتی غِبْتَ، حَتَّی تَحْتاجَ اِلی دَلیلٍ یدُلُّ عَلَیکَ وَ مَتی بَعُدْتَ حَتَّی تَکُونَ الآثارُ هِی الَّتی تُوصِلُ اِلَیکَ؛ (۲۸) [معبودا!] آیا برای غیر تو ظهوری هست که برای تو نیست، تا او تو را آشکار و ظاهر سازد؟ تو کی غائب بوده ای که نیاز به راهنما و دلیلی داشته باشی که به سوی تو رهنمون گردد؟ کی دور بوده ای تا نشانه ها و آثار، [بندگان را] به سوی تو رسانند؟»
کی رفته ای ز دل که تمنا کنم تو را // کی گشته ای نهفته که پیدا کنم تو را
غایب نگشته ای که شوم طالب حضور// پنهان نبوده ای که هویدا کنم تو را
با صد هزار جلوه برون آمدی که من // با صد هزار دیده تماشا کنم تو را
امام حسین علیه السلام با این جمله دلنشین خویش، معرفت و رسیدن به خدا را بوسیله ذات مقدسش بیان میکند و این همان از خدا به خدا رسیدن است.
امام سجادعلیه السلام نیز در دعای ابوحمزه ثمالی به این نکته عمیق عرفانی اشاره دارد؛ آنجا که می فرماید: «وَ اَنَّکَ لا تَحْتَجِبُ عَنْ خَلْقِکَ اِلَّا اَنْ تَحْجُبَهُمُ الْاَعْمالُ دُونَکَ؛ (۲۹) [خدایا!] تو از مردم پنهان نیستی؛ بلکه اعمال [ناشایست و آرزوهای طولانی] آنان را از تو جدا کرده است.»
اگر انسان بتواند با خشوع و آمادگی کامل این دعاها را زمزمه کند، بدون تردید در خودسازی و صفای باطن پیشرفت غیر قابل تصوری خواهد کرد. به همین علت حضرت امام خمینی، آن عارف به خدا پیوسته بر این باور بود که این دعاها انسان را از بتکده خودخواهیها خلاص میکند و از ظلمتکده دنیا به عالم نور و معنویت می رساند.
آن بزرگوار به نقل از استادان خود می فرمود:
«قرآن، قرآن نازل است، آمده است به طرف پایین و دعا از پایین به بالا می رود، این قرآن صاعد است. این ادعیه با یک زبان خاصی که در دعاها هست، اینها این انسان را دستش را میگیرد و میبردش به بالا، آن بالایی که من و شما نمی توانیم بفهمیم. این دعاهایی که در ماهها هست خصوصاً در ماه رجب و شعبان و ماه مبارک رمضان، اینها انسان را همچو تقویت روحی میکند، اگر کسی اهلش باشد – ما ها که نیستیم – نورافکن است برای اینکه این بشر را از این ظلمت ها بیرون بیاورد و وارد نور بکند که معجزه آساست. به این دعاها عنایت بکنید. سبکبار میکند انسان را و از این ظلمتکده میکشد او را بیرون. و نفس را از آن گرفتاریها و سرگشتگیهایی که دارد خارج میکند، این ادعیه ای است که از ائمه ما وارد شدهاند.» (۳۰)
تزکیه نفس، تعلیم مبارزه، شیوه حکومت داری، آموزشهای اخلاقی، اعتماد به نفس، ایجاد تعادل و آرامش، رهایی از وابستگیها و علائق دنیوی، از جمله ره آورد دعاهای مخلصانه است.
ناگفته نماند که گریه در حال دعا نشانه رقت قلب است و رقت قلب هم نشانه خلوص نیت و برقراری ارتباط معنوی با حضرت باری تعالی است.
پی نوشت :
۱) فرقان / ۷۷.
۲) غافر / ۶۰.
۳) مستدرک الوسائل، محدث نوری، مؤسسه آل البیت قم، ج ۵، ص ۱۷۵.
۴) بقره / ۱۸۶.
۵) بقره / ۱۱۵.
۶) فاطر / ۱۵.
۷) کشتزار و زراعت.
۸) مثنوی، دفتر سوم، جلال الدین محمد بلخی، به اهتمام رینولدالین نیکلسون، ص ۱۸۳.
۹) جامع الاخبار، تاج الدین شعیری، انتشارات رضی، ص ۱۱۱.
۱۰) عوالی اللئالی، ابن ابی جمهور احسائی، چاپ سید الشهداء، قم، ج ۱، ص ۳۹.
۱۱) امالی، شیخ محمد بن حسن طوسی، مؤسسه البعثه، ص ۶۹۳.
۱۲) علق / ۶ و ۷.
۱۳) شوری / ۲۰.
۱۴) حلیه الاولیاء، ابو نعیم اصفهانی، ج ۸، ص ۱۳۸.
۱۵) نهج البلاغه، نشر ائمه علیهم السلام، حکمت ۱۱۲.
۱۶) قصص / ۲۴.
۱۷) همان.
۱۸) خصال، شیخ صدوق، نشر اسلامی، ج ۱، ص ۱۲.
۱۹) من لایحضره الفقیه، شیخ صدوق، نشر جامعه مدرسین، ج ۲، ص ۵۴۲.
۲۰) بلد الامین، ابراهیم کفعمی، چاپ سنگی، ص ۴۲۲.
۲۱) میزان الحکمه، ج ۳، ص ۲۴۳۸.
۲۲) وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، مؤسسه آل البیت، ج ۷، ص ۷۲ و ۷۳.
۲۳) همان.
۲۴) اعراف / ۲۹.
۲۵) لقمان / ۳۲.
۲۶) غافر / ۶۵.
۲۷) مفاتیح الجنان، اعمال ماه شعبان.
۲۸) اقبال الاعمال، سید ابن طاووس، دار الکتب الاسلامیه، ج ۲، ص ۷۴.
۲۹) مصباح المتهجد، شیخ طوسی، مؤسسه فقه الشیعه، بیروت، ص ۵۸۳.
۳۰) صحیفه نور، حضرت امام خمینی رحمه الله، سازمان انتشارات انقلاب اسلامی، ۱۳۷۶ ش، ج ۱۳، ص ۳۴.
منبع : ماهنامه اطلاع رسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان شماره ۸۲ .