سرنوشت مستضعفان در طول تاریخ، فراز و نشیبهای فراوان و پیچیدگیهای ویژهای داشته؛ پیکاری سخت و مبارزهای پیگیر که همواره آنان را با محیط اطراف درگیر کرده است. در این میان، سردمداران زر و زور و تزویر و مستکبران خودپرست به گونههای مختلف آنان را برنمیتابیدند و میکوشیدند تا آنان را همواره زیرسلطه خود داشته باشند. در طول این کشمکشها، قدرتطلبان و سودجویان که خوی استکباری در وجودشان رشیه دوانیده است،
سرنوشت مستضعفان در طول تاریخ، فراز و نشیبهای فراوان و پیچیدگیهای ویژهای داشته؛ پیکاری سخت و مبارزهای پیگیر که همواره آنان را با محیط اطراف درگیر کرده است. در این میان، سردمداران زر و زور و تزویر و مستکبران خودپرست به گونههای مختلف آنان را برنمیتابیدند و میکوشیدند تا آنان را همواره زیرسلطه خود داشته باشند. در طول این کشمکشها، قدرتطلبان و سودجویان که خوی استکباری در وجودشان رشیه دوانیده است، از هر روشی بهره بردهاند و حتی اگر منافع خویش را در زندگی آنان مییافتند، آنان را نمیکشتند و چنانچه مصلحت خویش را در مرگشان میدیدند، بیمحابا بر زندگیشان دست تطاول مییازیدند و خیمههای تجاوز و عیش و نوش خود را بر فراز استخوانهای خرد شده آنان بنا میکردند که تاریخ از این سرگذشتهای اندوهبار، فراوان به یاد دارد.
کشتار و غارت آشکار و پنهان، حقکشیها و زشتیهای بیامان و پلیدیها و پلشتیهایی که از سوی استکبار در طول سالها به وقوع پیوسته و نفرتی که در دل انسانهای آزاداندیش و وارسته نسبت به آنان هست، سند زنده رشدنایافتگی آنان به شمار میرود. در مقابل، مظلومیّت و حقّانیت و راستی و درستی وصفناپذیری که از جبهه حقّ در سینه تاریخ به یادگار مانده، نیکوترین سرانجامی است که مستضعفان به آن رسیدهاند.
هنگامیکه نبرد قهرمانانه شماری اندک با قلبهای سرشار از عشق به حقیقت را در صحرای کربلا در برابر انبوه عظیم سپاه شبپرستان کینهتوز و بیهویت به نظاره مینشینیم، مفهوم تاریکی و روشنایی، خوبی و بدی، حقّ و باطل و مستضعف و مستکبر را با روشنی هرچه بیشتر ادراک میکنیم.
از داستانهای زندگانی پیامآوران الهی و رهبران آسمانی و امامان و مصلحان و عالمان نیک سیرت و همه فرهیختگان و محرومان و مظلومان تاریخ که برای دستیابی به آرمانها و اهداف مقدس و فطرت خداجوی بشری کوشیده و در این راه رنجهای بسیاری به جان خریدهاند، میتوان پندهای فراوانی آموخت و در زندگی به عنوان سرمشق از آن بهرهمند شد. آنان که هرگاه به پیروزی دست یافتند، زمینههای بندگی مردم را در برابر خدا فراهم آوردند و خود، پیشاپیش آنان در برابر خدا به خاک افتادند و هرگز درصدد هماوردی با آفریدگار جهان و زیرپا نهادن قوانین و فرمانهای او برنیامدند. آنگاه نیز که کارشان به شکست ظاهری انجامید، هیچگاه سرخورده نشدند و احساس شکست نکردند، بلکه شکست و پیروزی در نظر آنان به گونهای دیگر جلوه کرد؛ زیرا در دیدگاه ژرف آنان، گام نهادن در مسیر کمال و پیشرفت به سوی هدف ترسیم شده از سوی خالق هستی، پیروزی است، هرچند به ظاهر کشته یا مجروح شوند. در مقابل، چنانچه یک گام از آرمانهای بلند خود عقب میافتادند، احساس شکست میکردند؛ گرچه به لحاظ ظاهری به پیشرفتهایی هم دست یافته باشند.
براین اساس، از دیدگاه ژرف بین آنان، قیام و قسط، انجام وظیفه، کوشش در راه خدا و خدمت به جامعه و مبارزه با مظاهر استکبار و استضعاف، سرانجامی نیکو دارد و این مهم، هر نتیجهای را که در پی داشته باشد، ارزشمند است.
ولی از دیدگاه کلّی، سیر تدریجی نظام هستی به سوی پیروزی و موفقیّت مطلق مستضعفان است. سرانجام، آنان بر قلّههای پیروزی تکیه خواهند زد و جور و ستم و استثمار و بهرهکشیها را از پهنای هستی خواهند زدود و خود، وارثان زمین خواهند شد. آنان زمینی را که پر از جور و ستم شده بود، از عدل و داد سرشار خواهند کرد؛ زیرا خداوند چنین اراده کرده است که پیشوایی و سروری جهان از آن مستضعفان باشد و آنان وارثان زمین شوند.۱
سنتالهی در تدبیر جوامع
قوانین جامعهشناختی قرآن کریم، با عنوان «سنتّهای الهی در تدبیر جوامع» قابل طرح است. واژه «سنّت» به مفهوم راه و رسم، روش و رفتار و شیوهای است که استمرار داشته باشد. قرآن، سنّت را هم به خدا و هم به انسانها نسبت میدهد. به همین دلیل، تعبیرهایی مانند «سنّت الله»، «سنّتنا»، «سنّه الاوّلین» و «سنن الّذین من قبلکم» و… در قرآن به چشم میخورد.
به طور کلی، سنّت الهی در یک تقسیمبندی به دو گونهاند:
۱. سنّتهایی که به زندگانی انسان در سرای دیگر و پاداش و کیفری که در آن جهان از آن برخوردار خواهند بود، مربوط میشود.
۲. سنّتهایی که به زندگی دنیایی و این جهانی بشر مربوط است.
این سنّتها نیز برخی رفتارهای فردی و برخی دیگر رفتارهای اجتماعی یا هر دو مورد را در برمیگیرد، ولی چیزی که ما در پی شناسایی آن هستیم، سنّتهای الهی مربوط به زندگی دنیایی در بستر جوامع است که از آن میان، به سنّت الهی «پیروزی حق بر باطل» اشاره میکنیم.
پیروزی حق بر باطل
نبرد و رویارویی حق و باطل، به سرآغاز هستی باز میگردد. ابلیس، به عنوان موجودی سرکش و قانونستیز در برابر فرمان الهی گردن فرازی کرد و آنرا نپذیرفت. به همین سبب از درگاه الهی رانده شد، ولی هرگز از کینهورزی و عناد و مبارزه پیگیر در برابر حق باز نایستاد.
این امر به نماد تضادّ دو گونهاندیشه و روش در تمام دورانها تبدیل شد. در طول زمان و در قالبهای گوناگون، همواره موضعگیریها و درگیریهایی میان آنان صورت پذیرفته است. کشمکشهای دامنهداری که فرزندان آدم از آغاز آفرینش تا روز قیامت با آن روبهرو خواهند بود، ناشی از همین امر است. کشته شدن هابیلیان به دست قابیلیان و به آتش در افتادن ابراهیمها به دست نمرودها و به حاشیه رانده شدن علویان به وسیله امویان، داستان غمانگیز این مبارزات و رویاروییهاست.
از سوی دیگر، تاریخ شاهد گویای پیروزیهای جبهه حق در دورانهای مختلف است. پیروزی مستضعفان بنیاسراییل در سرزمین مصر، غلبه مسلمانان در حجاز، دوران شکوفایی و بالندگی اسلام و پدید آمدن عدالت اجتماعی در عصر پیامبر اکرم(ص)، نمونههایی از این پیروزمندیهاست. ولی به طور کلی، یکی از سنّتهای الهی، پیروزی حق بر باطل است. تحقّق این امر گرچه به طول میانجامد، ولی اراده الهی و سنّت پروردگار بر آن تعلّق گرفته است.
در این باره به چند آیه از قرآن کریم اشاره میکنیم:
خدا میخواست حق را با کلمات خود ثابت و کافران را ریشه کن کند تا حق را ثابت و باطل را نابود گرداند. هرچند بزهکاران خوش نداشته باشند.۲
در آیه دیگری میفرماید:
خدا باطل را محو و حقیقت را با کلمات خویش پابرجا میکند.۳
به دلیل اینکه حق و باطل با یکدیگر قابل جمع نیستند، آمدن حق، موجب از میان رفتن باطل خواهد شد:
حق آمد و باطل نابود شد. آری، باطل همواره نابود شدنی است.۴
بلکه حق را بر باطل فرو میافکنیم. پس آن را درهم میشکند و به ناگاه آن نابود میگردد.۵
و در بیان دیگری، خطاب به پیامبر اسلام(ص) میفرماید:
بگو: بیگمان، پروردگارم حقیقت را القا میکند. اوست دانای نهانها. بگو: حق آمد و دیگر باطل از سر نمیگیرد و برنمیگردد.۶
در کنار آیات یادشده، بخشی از آیات قرآن از پیروزی پیامبران و پیروان آنان سخن به میان آورده است:
حزب خدا همان پیروزمندانند.۷
یا:
و یاری کردن مؤمنان بر ما واجب است.۸
در حقیقت، ما فرستادگان خود و کسانی را که [به آنان] گرویدند، در زندگی دنیا و روزی که گواهان برپا میایستند، به یقین، یاری میکنیم.۹
سپس فرستادگان خود و کسانی که گرویدند میرهانیم؛ زیرا بر ما فریضه است که مؤمنان را نجات دهیم.۱۰
پیشتر به اثبات رسید که پیامبران، امامان، عالمان بیدار و مؤمنان حق جو و به طور کلی، هرکس که به گونهای از حقوق خویش محروم شده و زمینه بالندگی و شکوفایی نیافته است، در شمار مستضعفان قرار دارند. اینان که همواره در راستای تحقّق آرمانهای حق و نابودی باطل در تکاپویند و بخشی از آنان دستکم حقستیز نبودهاند، مصداقهای حق به شمار میآیند و مشمول وعدههای الهی میشوند.
نوید پیروزی مستضعفان
قوانین حاکم بر نظام آفرینش و سنّتهایی که بر تاریخ و جوامع حاکم است، همواره همه پدیدهها از جمله انسان و جامعه انسانی را به سوی رشد و کمال رهنمون میشوند. مستضعفان مؤمن که برترین رویکرد را درباره این قوانین برگزیدهاند و نظام فکری، اعتقادی و عملیشان با سنّتهای هستی هماهنگی دارد و پیوسته در تکاپوی رسیدن به هدفهای بلندی هستند که خدای سبحان برای انظام آفرینش ترسیم کرده است، این استحقاق را دارند که با بهرهگیری از دستورها و سنتهای الهی، مراحل رشد و تکامل را گذرانده و به قلّه سعادت برسند. در این راستا قرآن کریم به آنان این گونه بشارت میدهد:
و میخواهیم برکسانی که در زمین، فرودست شدند، منّت نهیم و آنان را پیشوایان مردم گردانیم و ایشان را وارث زمین کنیم و در آن سرزمین فرمانرواییشان دهیم.۱۱
واژگان «نرید» [میخواهیم] و «نمنّ» [منت نهیم] و «نجعل» [گردانیم] در [آیه در] قالب فعل مضارع و دارای معنای استمرار و به صورت یک قانون کلی و فراگیر بیان شدهاند، تا چنین پنداری پیش نیاید که این نوید پیروزی ویژه مستضعفان بنیاسراییل [در سرزمین مصر است.۱۲
و به یقین خدا به کسی که دین او را یاری میکند، یاری میدهد.۱۳
چنانچه خدا به کسی یاری رساند، پیروزی او قطعی است. پس در واقع، این آیه شریفه نوید پیروزی به مستضعفان است.
در آیه دیگر میخوانیم:
و اگر مؤمنید، سستی مکنید و غمگین مشوید که شما برترید.۱۴
همچنین میفرماید:
خدا به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند، وعده داده است که حتماً آنان را در این سرزمین جانشین خود قرار دهد؛ همانگونه که کسانی را که پیش از آنان بودند، جانشین خود قرار داد.۱۵
در شأن نزول این آیه آمده است:
پیامبر و اصحابش در مکّه حدود ده سال، مردم را مخفیانه به سوی خدا فرامیخواندند، بدون اینکه درباره مبارزه مسلّحانه سخنی بگویند. تا اینکه فرمان الهی مبنی بر هجرت مسلمانان به مدینه صادر گردید. پس از هجرت و تشکیل نظام اسلامی، مسلمانان از سوی خدا به نبرد مسلّحانه با دشمنان مأمور شدند. به خاطر ترس از دشمن ناچار بودند در طول شبانهروز مسلّح باشند. این موضوع برای مسلمانان سخت و طاقتفرسا بود. از اینرو، یکی از آنان نزد پیامبر آمده و پرسید: یا رسولالله! آیا ما برای همیشه باید در حالت وحشت به سر ببریم؟ آیا روزی فرا خواهد رسید که ما به امنیت رسیده و سلاحهای خود را کنار بگذاریم.؟ پیامبر فرمود: این وضعیت دیری نمیپاید و پس از مدت زمانی شما آرامش و امنیّت خود را باز خواهید یافت و اسلحهها را از خویشتن دور خواهید کرد.۱۶
بنابراین، قرآن درباره پیروزی نهایی مستضعفان بشارتهایی داده است، ولی این نویدها به شرایطی وابسته است.
نمونههایی از پیروزی مستضعفان
یکی از سنتهای الهی، پیروزی مستضعفان بر مستکبران است. قرآن کریم در آیات گوناگونی، نمونههایی از پیروزیهای مستضعفان و عوامل پدید آورنده آنها را بیان داشته است:
موسی به قوم خود گفت: از خدا یاری جویید و پایداری ورزید. که زمین از آن خداست؛ آنرا به هرکس از بندگانش که بخواهد، میدهد و فرجام نیک برای پرهیزکاران است. و به آن گروهی که پیوسته تضعیف میشدند، بخشهای باختر و خاوری زمین را ـ که در آن برکت قرار داده بودیم ـ به میراث عطا کردیم. و به پاس آنکه صبر کردند، وعده نیکوی پروردگارت به فرزندان اسراییل تحقّق یافت.۱۷
سرانجام پس از درهم شکسته شدن قدرت فرعونیان، بنیاسراییل که سالیان درازی را در زیر زنجیر اسارت و بردگی به سر برده بودند، پیروز شدند و وارث سرزمینهای پهناور آنان گشتند. از این دو آیه برمیآید که رمز پیروزی آنان، یاری جستن از خدا و پایداری در راه هدف بوده است.
حضرت نوح و شمار پیروانش، سالها کوشیدند و در راه هدف خویش رنجهای طاقتفرسایی را به جان پذیرفتند و سرانجام به پیروزی نهایی دست یافتند:
و ما او و کسانی را که با وی در کشتی بودند، نجات دادیم.۱۸
و درباره هود(ع) میفرماید:
پس او و کسانی را که با او بودند، رهانیدیم.۱۹
نیز در مورد حضرت لوط(ع) میفرماید:
پس او و خانوادهاش را نجات دادیم.۲۰
همچنین درباره صالح پیامبر(ع) آمده است:
پس چون فرمان ما رسید، صالح و کسانی را که با او ایمان آورده بودند، رهانیدیم.۲۱
تعبیر پیشین درباره حضرت شعیب نیز وارد شده است.۲۲
موارد بسیاری از نمونههای پیروزی مستضعفان در قرآن۲۳ آمده است که آوردن یکایک آنها در این مجال نمیگنجد.
پیامبر گرامی اسلام و یاران پاکباختهاش که سالها در زیر شکنجه و آزار مشرکان بودند، در اثر جانبازی و جهاد و مبارزه به پیروزی دست یافتند. قرآن در اینباره میفرماید:
چون هنگام فتح و پیروزی با یاری خداوند فرا رسد و در آن روز مردم را بنگری که فوج فوج به دین خدا داخل میشوند.۲۴
در این آیه شریفه، واژگان «نصر» [پیروزی] و «فتح» در پی یکدیگر آمده است. «نصر» به معنای یاری و کمک پروردگار به پیامبر و غلبه و پیروزی آن حضرت بر دشمنان است که با فتح مکّه صورت پذیرفت و بیشتر دشمنان پیامبر از میان رفتند. همچنین مراد از «فتح»، فتح مکّه است که پیروزی بزرگی برای اسلام و مسلمانان بود. منظور از واژه «النّاس» نیز بتپرستان عرب مانند اهل مکّه و طائف و یمن و هوازن و همانندهای ایشان هستند که گروه گروه به دین حق گرویدند و در راه پیروزی مسضعفان تلاشها کردند.۲۵
افزون بر موارد یاد شده، نشانههایی در آیات و روایات مبنی بر تعلّق مشیّت الهی بر پیروزی نهایی مستضعفان وجود دارد که در آینده بدان خواهیم پرداخت.
پینوشتها:
٭ مستضعفان از دیدگاه اسلام، مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیما، صص ۱۸۴ـ ۱۷۵.
۱. سوره قصص(۲۸)، آیه ۵ و ۶.
۲…. و یرید الله أن یحقّ الحقّ بکلماته و یقطع دابر الکافرین٭ لیحقّ الحقّ و یبطل الباطل و لوکره المجرمون. سوره انفال(۸)، آیه ۷ و ۸.
۳. یمح الله الباطل و یحقّ الحقّ بکلماته. سوره شورا(۴۲)، آیه ۲۴.
۴. جاء الحقّ و زهق الباطل إنّ الباطل کان زهوقاً. سوره اسرا(۱۷)، آیه ۸۱.
۵. بل نقذف بالحقّ علی الباطل فیدمغه فإذا هو زاهقٌ. سوره انبیاء(۲۱)، آیه ۱۸.
۶. قل إنّما أعظکم بواحدهٍ أن تقوموا لله مثنی و فرادی ثمّ تتفکّروا ما بصاحبکم من جنّه إن هو إلّا نذیرٌ لکم بین یدی عذابٍ شدیدٍ. قل جاء الحقّ و ما یبدی الباطل و ما یعید. سوره سباء(۳۴)، آیات ۴۶ و۴۹.
۷. فإنّ حزب الله هم الغالبون؛ سوره مائده(۵)، آیه ۵۶.
۸. وکان حقّاً علینا نصر المؤمنین. سوره روم(۳۰)، آیه ۴۷.
۹. إنّا لننصر رسلنا و الّذین آمنوا فی الحیاه الدّنیا و یوم یقوم الأشهاد. سوره غافر(۲۳)، آیه ۵۱.
۱۰. ثمّ ننجّی رسلنا و الّذین آمنوا کذلک حقّاً علینا ننج المؤمنین. سوره یونس(۱۰)، آیه ۱۰۳.
۱۱. و نرید أن نمنّ علی الّذین استضعفوا فی الأرض و نجعلهم أئمّهً و نجعلهم الوارثین٭ و نمکّن لهم فی الأرض. سوره قصص(۲۸)، آیه ۵ و ۶.
۱۲. تفسیر نمونه، ج ۱۶، ص ۱۵.
۱۳. و لینصرنّ الله من ینصره؛ سوره حج(۲۲)، آیه ۴۰.
۱۴. ولا تهنوا و لاتحزنوا و أنتم الأعلون إن کنتم مؤمنین؛ سوره آل عمران(۳)، آیه ۱۳۹.
۱۵. وعد الله الّذین آمنوا منکم و عملو الصّالحات لیستخلفنّهم فی الأرض کما استخلف الّذین من قبلهم. سوره نور(۲۴)، آیه ۵۵.
۱۶. سیّد قطب، فی ظلال القرآن، ج۴، ص ۲۵۳۹.
۱۷. قال موسی لقومه استعینوا بالله و اصبروا إنّ الأرض لله یورثها من یشاء من عباده و العاقبه للمتّقین٭ و أورثنا القوم الّذین کانوا یستضعفون مشارق الأرض و مغاربها الّتی بارکنا فیها و تمّت کلمت ربّک الحسنی علی بنیإسرائیل بما صبروا و دمّرنا ماکان یصنع فرعون و قومه و ما کانوا یعرشون. سوره اعراف(۷)، آیه ۱۲۸ و ۱۳۷.
۱۸. فأنجیناه و الّذین معه فی الفلک؛ همان، آیه ۶۴.
۱۹. فأنجیناه و الّذین معه؛ همان، آیه ۷۲.
۲۰. فانجیناه اهله؛ همان، آیه ۸۳.
۲۱. فلمّا جاء أمرنا نجّینا صالحاً و الّذین آمنوا معه؛ سوره هود(۱۱)، آیه ۶۶.
۲۲. ولمّا جاء امرنا نجّینا شعیبا و الّذین آمنوا معه. سوره هود(۱۱)، آیه ۹۴.
۲۳. نک: سورههای: یوسف(۱۲)، آیه ۱۱۰؛ انبیاء(۲۱)، آیه ۹، ۷۱، ۷۴، ۷۵، ۸۸؛ شعراء(۲۶)، آیه ۶۵، ۱۱۹ و ۱۷۰؛ نمل(۲۷)، آیه ۵۳و۵۷؛ عنکبوت (۲۹)، آیه ۱۵، ۲۴ و ۳۲؛ صافات (۳۷)، آیه ۷۶، ۱۱۴، ۱۱۶ و ۱۳۴؛ فصّلت (۴۱)، آیه ۱۸؛ قمر(۵۴)، آیه ۱۸.
۲۴. إذا جاء نصرالله و الفتح و رأیت النّاس یدخلون فی دین الله أفواجا. سوره نصر(۱۱۰)، آیه ۱و ۲.
۲۵. آلوسی، تفسیر روح المعانی، ج ۳۰، صص ۲۵۵و ۲۵۶.