تشرف عالم بزرگوار امین الواعظین اردبیلی در اثنای دعای سمات :
خطیب بارع حاج میرزا حسن ملقب به امین الواعظین اردبیلی نزیل تبریز در نجف اشرف روز دوشنبه , پنجم ماه صفر , سنه ۱۳۵۸هجری قمری فرمودند :
مشاهد مشرفه عراق را در سنه ۱۳۴۳زیارت کردم و نهایت مقصد و حاجتم را در این اماکن , تشرف به خدمت حضرت ولی عصر(ارواحنا فداه) بود و مرتب به زیارت مراقد مطهره نجف اشرف و کربلا و مساجد ازجمله : مسجد سهله و کاظمین مشرف میشدم .
بعد از غسل روزهای جمعه و ادای فریضه ظهر و عصر , در حرم مطهر برای انجام مستحبات روز جمعه تا وقت نماز مغرب و عشاء می ماندم و بعد از حرم مطهر بیرون می آمدم .
در روز جمعه ای به حرم مطهر جوادین (علیه السلام) مشرف شدم و بالای سر حضرت جواد (علیه السلام) نشستم و مشغول قرائت شدم تا وقت دعای سمات ( که ساعت آخر روز جمعه است ) رسید .
جمعیت زیادی اجتماع کرده بودند , یک ربع به مغرب مانده بود , با عجله مشغول خواندن دعای سمات شدم , ناگهان دیدم کنار من مردی زیبا , معمم به عمامه سفید با محاسن سیاه , با قامتی متوسط , که بر گونه راستش خالی بود , در نزد من نشسته و به دعا خواندن من گوش می دهد و اغلاطی را که داشتم گوشزد میکند , از جمله اینکه , من خواندم :
(( و اذا دعیت به علی العسر للیسر تیسرت ))
فرمود : ( چرا فعل را مونث می خوانی و حال آنکه در فاعل تانیثی نیست . )
گفتم : به خاطر رعایت هماهنگی با قبل وبعدش , چون افعال در آنها مونث است .
فرمود : این مطلب غلط است . پس گفت : مقصود ایراد به تو نیست , خواستم بدانی , چون تو از اهل علمی .
از او تشکر نمودم . ناگاه بلند شد , در قلبم افتاد که این شخص با چنین اوصاف کیست و چگونه با این تنگی مکان نزد من نشست ؟ دعا را رها کرده به دنبالش جستجو کردم و دیگر او را پیدا نکردم . بقیه دعا را خواندم و هر وقت به یاد این مطلب می افتادم آه می کشیدم , تا به وطن برگشتم و این مطلب را فراموش کرده بودم .
بعد از سه سال , شبی در عالم رویا دیدم که به حرم مطهر کاظمین مشرف و حضرت جواد (علیه السلام) نشسته و از من آن حضرت سوالات مشکلم را که فراموش کرده ام , و از جمله عرض کردم که : من همیشه در مشاهد مشرفه می خواستم که به شرف دیدار ولی عصر (علیه السلام) مشرف شوم و دعای من مستجاب نشد .
فرمودند : تو دو مرتبه آن حضرت را دیدی , مرتبه اول در سفرهایت به مشاهد مشرفه در راه سامره , مرتبه دیگر در حرم کاظمین وقتی که بالا سرنشسته بودی و دعای سمات می خواندی . آن شخص که نزد تو نشسته بود و در جمله ای که می خواندی (( و اذا دعیت به علی العسر للیسر تیسرت )) به تو فرمود : چرا فعل را مونث می خوانی و حال آنکه در فاعل آن تانیثی نیست؛ آن امام زمانت بود .
پس از خواب بیدار شدم .
نویسنده گوید : در شرح حال مرحوم آیه الله میرجهانی نیز دیدم که وقتی دعای ندبه را در سرداب مقدس می خواندند , رسیدند به این جمله :
(( و عرجت بروحه الی سمائک )) ناگاه دیدند آقایی که آنجا نشسته , فرمود :
این عبارت از ما نیست , (( و عرجت به الی سمائک )) صحیح است .