تحول تجارت اروپا که از زمان تغییر کانون فعالیتهای اقتصادی به وقوع پیوسته، تا حدّ زیادی مدیون یهودیان است. اگر فقط و فقط به کمیت کالاهایی که توسط آنها دست به دست شد نگاه کنیم، خواهیم دید که آنها چه موقعیت یگانهای در این تحول دارند. همانطور که پیشتر اشاره کردم، احتمال وجود آمار و ارقام دقیق، تقریباً منتفی است اما امکان دارد که پژوهشهای ویژه به نتایجی منجر شوند که مفید باشند. در حال حاضر، تا آنجا که من میدانم، اطلاعات مختصری در این مورد در دست هست، اما نمیتوان بیش از حد به ارزش آنها بها داد.
چنین به نظر میرسد که حتی پیش از پذیرش و ورود رسمییهودیان به انگلیس، یعنی در نیمهی سدهی هفدهم میلادی میزان تجارتی که در دست آنها بود، در مجموع حدود یک دوازدهم کلّ تجارت کشور پادشاهی انگلیس را تشکیل میداد. متأسفانه هیچ اطلاعی نداریم که این محاسبات بر چه اساسی انجام شده است، ولی اینکه نمیتوانند آن قدرها هم دور از حقیقت باشند، در عریضهای که بازرگانان لندن نوشتهاند، واضح و آشکار است. مسأله این بود که آیا یهودیان هم باید تعرفههای موجود در صادرات کالا را که در مورد خارجیان اعمال میشد، بپردازند یا از پرداخت آن معاف باشند؟ عریضهنویسان به این نکته اشاره میکنند که اگر یهودیان مستثنا شوند، حکومت سالانه حدود ده هزار پوند از درآمد خود را از دست خواهد داد.
ما به خوبی از سهم تجارت یهودیان در بازارهای مکارهی لایپزیگ در آلمان آگاه هستیم و از آنجا که این بازارها برای مدتی طولانی کانون تجارت آلمان بودند، لاجرم معیاری در دست داریم تا با آن توسعهی داخلی و خارجی تجارت یهودیان را اندازهگیری و تعیین کنیم، اما کار ما الزاماً محدود به آلمان هم نخواهد بود. یکی دو منطقهی همسایه، به ویژه بوهمیا (Bohemia) و لهستان را هم میتوان در این بررسی سهیم کرد. با انجام این بررسیها پی میبریم که سهم یهودیان در این بازارها، از پایان سدهی هفدهم به این سو، رو به افزایش بوده است و تمامی محققان و کارشناسانی که در این آمار و ارقام جستوجو کردهاند، همنظرند که بازارهای لایپزیگ اهمیت خاص و مهم خود را مدیون یهودیان بودهاند.
فقط از عید پاک سال ۱۷۵۶ به بعد است که میتوانیم سهم تجارت یهودیان در بازار لایپزیگ را با مسیحیها مقایسه کنیم، چون آرشیوهای موجود فقط تا آن تاریخ را به عقب میروند. بر اساس این آمار، تعداد میانگین یهودیان شرکت کننده در بازار لایپزیگ به شرح زیر بوده است:
بالاخص به رشد سریع تعداد یهودیان در اواخر سدههای هفدهم و هیجدهم میلادی و همچنین در آغاز سدهی نوزدهم، توجه کنید.
اگر فاصلهی سالهای ۱۷۶۶ تا ۱۸۳۹ را مدّنظر قرار دهیم، خواهیم دید که در فاصلهی این سالها، به طور متوسط ۳۱۸۵ بازرگان یهودی و ۱۳۰۰۵ بازرگان مسیحی در این بازار حضور داشتند، یا به عبارت دیگر، تعداد بازرگانان یهودی ۲۴/۴۹ درصد یا حدود یک چهارم کلّ تعداد بازرگانان مسیحی بوده است. در واقع، در برخی از این سالها، مثلاً در فاصلهی سالهای ۱۸۱۰ تا ۱۸۲۰ تعداد بازرگانان یهودی این بازار یک سوم تعداد مسیحیان بود، یعنی ۴۸۹۶ یهودی در برابر ۱۴۳۶۶ مسیحی. همین کافی است و تأکید این نکته نیز لزومی ندارد که به احتمال زیاد، ارقام ارائه شده در جدول فوق، کمتر از حدّ واقعی حضور یهودیان در این بازار است.
گاه میتوان سهم یهودیان در حجم مبادلات بازرگانی کشورها را به شیوههای غیرمستقیم نیز محاسبه کرد. مثلاً میدانیم که در سدهی هفدهم میلادی تجارت هامبورگ با اسپانیا و پرتغال و همچنین با هلند، کم و بیش به طور انحصاری در دست یهودیان بوده است. از سوی دیگر، میدانیم که حدود بیست درصد محمولههای کشتیهایی که از بندر هامبورگ خارج میشدند، به سمت شبه جزایر ایبری (Iberian) و حدود سی درصد هم به مقصد هلند حرکت میکردند.
مورد دیگری را در نظر میگیریم. در سدهی هیجدهم میلادی تجارت با کشورهای شرق دریای مدیترانه، مهمترین بخش از تجارت فرانسه را تشکیل میداد. یکی از مقامات مطلع آن زمان، به اطلاع ما میرساند که این بخش از تجارت فرانسه به طور کامل در دست یهودیان بود و مینویسد:
«خریداران، فروشندگان، دلالان، معامله کنندگان اوراق مالی، بنگاهها و نظایر آن، همگی یهودی بودند.»
در سدههای شانزدهم و هفدهم و حتی تا اواخر سدهی هیجدهم میلادی مبادلات تجاری با شرق و همچنین با اسپانیا و پرتغال و از طریق این دو کشور با کشورهای دیگر، پرتحرکترین عرصهی مبادلات در تجارت جهانی به حساب میآمد. همین جمعبندی کلی نشان میدهد که یهودیان در پیشبرد توسعهی مبادلات بازرگانی در سطح بیناللملی، حتی صرفاً از نظر حجم مبادلات، چه اهمیت ویژهای داشتند. در اسپانیا یهودیان توانسته بودند کنترل بخش عمدهای از مبادلات تجاری با شرق را در انحصار خود درآورند و در همهی بنادر شرق دریای مدیترانه دفاتر بازرگانی و انبارهای کالاهای متعلق به یهودیان را میشد پیدا کرد. بسیاری از یهودیان اسپانیا بعد از اخراج از این کشور، در شرق سکنا گزیدند و گروهی نیز به سمت کشورهای شمالی رفتند. بنابراین، نتیجه این شد که رفته رفته تجارت با شرق به دست مردمان ساکن کشورهای شمالی افتاد. به ویژه، تأثیر آن را میشد در هلند شاهد بود که به یک کشور تجاری بانفوذ و قدرت جهانی بدل شد. در مجموع میتوان ادعا کرد که هرچه یهودیان دفاتر تجاری خود را بیشتر تثبیت کردند و جا افتادند، مجموعهی چتر تجاری آنها گستردهتر و قدرتمندتر شد و آنها از یک سو دامنهی فعالیتهای خود را گسترش دادند و از سوی دیگر، به هم نزدیکتر شدند و بیشتر معامله کردند. این امر، به ویژه هنگامیبه بهترین نحو ممکن متجلی شد که نیمکرهی غربی – به طور عمده از طریق نفوذ یهودیان در آن – به زیر چتر تجارت بینالمللی آمد. در بخشهای بعد که در مورد نقش یهودیان در شالودههای استعماری کشورها سخن خواهیم گفت، به این جنبه از مسأله بیشتر خواهیم پرداخت.
یکی دیگر از راههایی که به مدد آن میتوان درک روشنی از نقش یهودیان در گسترش تجارت مدرن به دست آورد، این است که دریابیم آنها بیشتر چه کالاهایی را رد و بدل میکردند. میدانیم که کیفیت کالاهای مورد معامله بیش از کمیت آنها ارزش دارد. در واقع، یهودیان به مدد این ویژگی خاصّ تجاری خود بود که توانستند قالبهای قدیمی را متحول کنند و تجارت جهان را به این صورت که هست، درآورند.
در این مورد هم با واقعیت تکان دهندهای روبهرو میشویم. برای مدتی طولانی، انحصار کالاهای لوکس و تجملی کاملاً در دست یهودیان بود و جامعهی اشراف سدههای هفدهم و هیجدهم برای این بخش از تجارت، اهمیت ویژهای قائل بودند، اما باید پرسید که یهودیان در تجارت چه نوع کالاهایی تخصص داشتند؟ جواهرات، سنگهای قیمتی، مروارید و ابریشم تخصص آنها بود. جواهرات ساخته شده از طلا و نقره، چون همواره در تجارت سنگهای قیمتی جایگاه ممتازی داشتهاند. مروارید و سایر جواهرات، چون یهودیان از جملهی اولین افرادی بودند که در نیمکرهی غربی و به ویژه برزیل، که معدن اینگونه اقلام بود، سکونت گزیدند و ابریشم، به خاطر ارتباطهای باستانی آن با مراکز تجاری شرق.
افزون بر آن، به طور کلی یهودیان در زمینهی صادرات در مقیاس وسیع، نقش عمدهای داشتند. از سوی دیگر، به عقیدهی من، با اطمینان خاطر میتوان گفت که یهودیان اولین کسانی بودند که اقلام اصلی و عمدهی تجارت مدرن را وارد بازارهای جهانی کردند. آنها در کنار محصولات کشاورزی نظیر گندم، پشم، پارچه و بعدها مشروبات تقطیری، در سراسر سدهی هیجدهم، بیش از همه در زمینهی منسوجات که محصول یک صنعت سرمایهداری به سرعت رو به گسترش بود، فعالیت کردند و از سوی دیگر، در بازاریابی و فروش فرآوردههای محصول استعمار، شامل شکر و تنباکو که برای اولین بار اقلام تجارت بینالمللی میشدند، کوششهای گستردهای را به انجام رساندند. من تقریباً اطمینان دارم که اگر زمانی تاریخ تجارت در عصر امروز به رشتهی تحریر درآید، نام تاجران یهودی در زمینهی سرمایهگذاریهای عمده، به دفعات مطرح خواهد شد. منابعی که به طور کاملاً تصادفی به دستم رسیده است، در اثبات صحت این ادعا کفایت میکند.
شاید پردامنهترین تأثیر و نفوذ یهودیان در توسعهی حیات اقتصادی، ناشی از جسارت آنها در تجارت کالاهای جدید باشد؛ کالاهایی که برای آمادهسازی آنها روشهای تازهای جایگزین روشهای قدیمیشد. برای مثال میتوان به نخ و کالاهای تولید شده از نخ در کشورهای خارجی اشاره کرد. در آن ایام، تجارت این نوع کالاها به عنوان اقدامی مخرّب تلقی میشد و حتی یک نویسندهی آلمانی به کنایه چنین نوشت که یهودیان درگیر تجارتی غیر میهندوستانه شدهاند:
«تجارتی که آن را باید تجارت یهودی نام نهاد که برای کارگر آلمانی شغلی ایجاد نمیکند و درآمدی به ارمغان نمیآورد و در عین حال، بیش از همه به فروش داخلی تکیه دارد.»
یک ویژگی دیگر این تجارت یهودی که بعدها همهی بازرگانان آن را الگوی خود قرار دادند، ویژگی چند بُعدی بودن و تنوع داشتن بود. در سال ۱۷۴۰ که بازرگانان مونپلیه (Montpelier) از شدت رقابت بازرگانان یهودی لب به شکوه گشودند، حاکم شهر در جواب گفت که اگر بازرگانان مسیحی نیز چون یهودیان انواع اجناس متنوع را در انبارهای خود نگهداری میکردند و به تجارت خود تنوع میدادند، مشتریان با آسودگی خیال به سمت آنها نیز میآمدند. همین نکته را در مورد بازرگانان یهودی حاضر در بازارهای لایپزیگ هم میشنویم:
«بازرگانان یهودی در بازار لایپزیگ برتری محسوسی داشتند و این امر بیش از همه به خاطر تنوع اقلامیبود که خریداری میکردند. بنابراین، یهودیان بودند که سبب میشدند تجارت تنوع بگیرد و صاحبان صنایع، به ویژه صنایع داخلی، را وادار میکردند تا در تولید تنوع ایجاد کنند و از یک وجهی بودن بپرهیزند. در واقع در بسیاری از بازارها یهودیان عملاً و به خاطر خریدهای گستردهای که انجام میدادند، نبض بازار را در دست داشتند.»
اما به عقیدهی من، برجستهترین ویژگی تجارت یهودی در اوایل عصر سرمایهداری، آن تفوقی بود که بازرگانان یهود -چه به طور مستقیم و چه از طریق اسپانیا و پرتغال- در سرزمینهایی به دست آوردند که از آنها میشد پول آماده در مقیاس وسیع حاصل کرد. منظور من کشورهای تازه کشف شده و سرشار از طلا و نقره در آمریکای مرکزی و جنوبی است. بارها و بارها به اسنادی برمیخوریم که در آنها نوشته شده که یهودیان ثروت آمادهای را به داخل کشور آوردند. محققان مباحث نظری و سیاستمداران دستاندرکار، به خوبی واقفند که این منابع مالی، سرچشمهی تمام گسترشهای سرمایهداری بود. خود ما هم حالا که گرد و غبار نظرات آدام اسمیت (Adam Smith) فرو نشسته است، به همین نتیجه رسیدهایم. حیات اقتصادی جدید تا حدّ زیادی، و الزاماً، به کسب فلزات قیمتی بستگی داشت و در این عرصه هیچکس بهاندازهی بازرگانان یهودی به نحو موفقی درگیر نبود. این امر ما را به موضوع فصل بعد میکشاند که با سهم یهودیان در گسترش استعمار سروکار دارد. ورنر زمبارت
ادامه دارد…
منبع: ورنر سومبارت (۱۳۸۴)، یهودیان و حیات اقتصادی مدرن، رحیم قاسمیان، تهران، نشر ساقی، دوم.