بار ديگر ما غلط كرديم راه!

0f504fec89dc02361658bf9389c0f832 - بار ديگر ما غلط كرديم راه!

چند سالى از آن روز که در سرمقاله یکى از شماره ‏هاى موعود، خبر از «طوفانى سهمگین» به میان آمد، مى ‏گذرد. آنجا آمده بود:
طوفانى سهمگین از جاى خود کنده شده است؛ توفنده و بى‏ امان. بى‏ آنکه مرزى و ساحتى بشناسد، پیش مى‏ آید. از هیچ تیغ و سنان و سرنیزه‏ اى بیم به دل راه نمى‏ دهد. گستاخ و بى‏رحم همه جا را درمى‏ نوردد، بى‏ آنکه هماوردى فراروى خود بیند …

آن زمان، زلزله ‏هاى پى‏ در پى هر شهر و روستایى را درننوردیده و بر وسعت قبرستان‏ ها نیافزوده بود؛
آن زمان، چونان امروز، درهاى آسمان بسته نبود و خشکى ابرها، بر وسعت بیابان‏ها نمى‏ افزود؛ آن زمان بحران‏ها و بن‏ بست‏ ها در عرصه‏ هاى مختلف، حیات فردى و جمعى ساکنان زمین را چونان امروز مبتلاى انفعال و ابتذال نساخته بود و گرسنگى، فسق و فجور فراگیر، خشکى و دریا را از خود آکنده نساخته بود و …
آن روز غریو توپ‏ ها و موشک‏ ها، در جاى‏جاى زمین خدا، در گوش بندگان، زنگ پایان روزگارِ بى‏ فریاد را به صدا درنیاورده بود؛ امّا امروز، عارف و عامى دریافته‏ اند که:
«ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ» ۱

فسق و فساد فراگیر که همه پهنه‏ ها خشکى و دریا را درنوردیده، حاصل دست همه مردمى است که گوش‏ ها را فروبسته و در ادبار و پشت‏ کردنى دیوانه‏ وار به آسمان، همه برخوردارى و لذّت‏ هاى شهوانى را در غفلت از چشمى نظاره‏ گر، بى‏ پاسخ مى‏ پندارند.
این‏ همه بحران و بن‏بست در مناسبات فرهنگى و تمدّنى خلق روزگار و این‏ همه فلاکت و درماندگى، پاسخ ناگزیر آسمان و زمین و برآمده از سنّت ثابتى است که همه انبیاء و اولیاء با چشم دل، آمدنش را اعلام داشته‏ اند.

اینک، ساکنان زمین، کشته مزرعه عمل و نظر خود را درو مى‏ کنند و از آن نیز گریزى ندارند. آنان برآیند همه سال‏ هایى که در غفلت از حضرت محبوب، در خودکامگى تمام روزگار گذرانده‏ اند، مى‏ بینند و از اینجا، تیغ تدبیرها هر روز کند و کندتر و ناکامى‏ ها افزون و افزون‏تر مى‏ شوند.

در این موقعیت و شرایط به بارنشسته، از سویى یأس و نومیدى و بیم فردایى سیاه‏تر از امروز، جگر را مى‏ سوزاند و از دیگر سو، امید فرارسیدن فصل رهایى، چشم را به افق فرارو مى‏ دوزد؛ شاید که طلایه‏ دار موکبش را نظاره کند.

خداوند، کلید گشاینده بستگى‏ ها را در صندوق‏خانه یأس و نومیدى از غیر خود گذارده است. یأس و نومیدى از مدّعیان دروغ زن و چشم امید فروبستن بر گندم‏ نمایان جو فروش، هم‏ آنان که بانگ برمى‏ آورند:

هر یکى از ما مسیح عالمى‏است‏
هم الم را در کف ما مرهمى‏است‏

و امّا از این نکته غافل هستند که هر کجا پاى ادّعا به میان آید، پاى ابتلا و امتحان نیز به میان مى‏ آید و بدین سبب است که از میان صحن خانه دل مدّعیان و خودبنیان مغرور، جز عجز و ناتوانى و فساد سر برنیاورد؛ لذا:

هر چه کردند از علاج و از دوا
گشت رنج افزون و حاجت ناروا

از قضا سرکنگبین صفرا فزود
روغن بادام خشکى مى‏نمود

تجربه فساد فراگیر که همه خشکى و دریا را مبتلاى تباهى و سیاهى ساخته، هر هشیار مردى را متذکّر اقرار و اعتراف بر خطاى رفته و برگشت به گنج‏ خانه صاحب همه دارایى‏ ها و توانایى‏ ها و طلب رهایى از عمق جان مى‏ شود.

بى‏ سبب نیست که ما را به محراب خواهش صمیمانه و تمنّاى صادقانه دعوت مى‏ کنند.

«فَأَظْهِرِ اللَّهُمَّ لَنَا وَلِیَّکَ وَ ابْنَ وَلِیِّکَ وَ ابْنَ بِنْتِ نَبِیِّکَ الْمُسَمَّى بِاسْمِ رَسُولِکَ صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فِى الدُّنْیَا وَ الْآخِرَهِ حَتَّى لَا یَظْفَرَ بِشَىْ‏ءٍ مِنَ الْبَاطِلِ إِلَّا مَزَّقَهُ وَ یُحِقُّ اللَّهُ بِهِ الْحَقَّ وَ یُحَقِّقُه؛ ۲

پس اى پروردگار من! ولى خود و پسر دختر پیغمبرت، همو که مسمّى به نام پیغمبر است، بر ما ظاهر کن تا آنکه بر هر باطل ظفر یابد و آن را محو و نابود سازد و حق را ثابت و محقّق گرداند.»

کاى کمینه بخششت ملک جهان‏
من چه گویم چون تو مى‏دانى نهان‏

اى همیشه حاجت ما را پناه‏
بار دیگر ما غلط کردیم راه‏

چون در میان دریاى سیاه ابتلائات، افتاده‏ اى از ژرفاى جان، نجات‏ بخشى را طلب کند، دریاى لطف خداوند به جوش آمده و سائل را پاسخى شایسته مى‏ دهد.

چنان‏که سیاهى از خانه‌اندیشه و عمل آدمى بر پهنه دریا و خشکى باریدن گرفته، روشنایى و نور نیز از همان خانه سر برمى‏ آورد. به عبارت دیگر، هر امّتى هماره شاهد طلب و تمنّاى خویش خواهد بود، هر چند آنها را ناخوشایند بداند.

به قول جناب مولانا، آنگاه که پادشاه مأیوس و درمانده و عاجز از طبابت حکیمان و طبیبان آکنده از غرور شد، به دنبال قدرت حق رفت.

چون برآورد از میان جان خروش‏
اندر آمد بحر بخشایش به جوش‏

در میان گریه خوابش در ربود
دید در خواب او که پیرى رو نمود

گفت اى شه! مژده حاجاتت رواست‏
گر غریبى آیدت فردا ز ماست‏

در علاجش سحر مطلق را ببین‏
در مزاجش قدرت حقّ را ببین‏

ترک بنیادهاى آکنده از فساد، روى آوردن به محراب نیاز و تمنّا و هم‏افقى نظرى و عملى با ساحت قدسى رهایى‏ بخش آسمانى، سه شرط اساسى گشوده شدن درهاى رحمت و نعمت است. یله و رهاگذاردن هریک از این سه‏ گانه شروط رهایى، باعث تداوم همه سال‏ هاى دورى و درماندگى است.

«وَ اجْعَلْهُ اللّهمّ مَفْزَعاً لِلْمَظْلُومِ مِنْ عِبَادِکَ وَ نَاصِراً لِمَنْ لَا یَجِدُ لَهُ نَاصِراً غَیْرَک؛ ۳
خدایا! او را قرار ده پناهگاهى براى ستمدیدگان از بندگانت و یاور براى کسى که یارى براى خود جز تو نمى‏یابد.»

پى‏ نوشت‏ها:
______________________________
(۱). سوره روم، آیه ۴۱.
(۲). قمى، عبّاس، «مفاتیح الجنان»، دعاى عهد.
(۳). همان.

Check Also

ایرانی و ایران فرهنگی 310x165 - فرهنگ ایرانی و ایران فرهنگی

فرهنگ ایرانی و ایران فرهنگی

۱. قلمرو فرهنگی ایران بزرگ دانش‌آموزان در مدارس، جغرافیای خاکی ایران را، منحصر در ۱۶۴۸۰۰۰ …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *