«به خدا قسم! اگر دست باز مى داشتند و زمام خلافت را که پیغمبر خدا (ص) به دست او نهاده بود، از وى پس نمىگرفتند و در اختیارش باقى مى گذاشتند، کاروان بشریت را با کمال آرامش، با سیرى ملایم به سوى سعادت و حق، رهبرى مى نمود؛ بى آنکه به واسطه کشیدن افسار، مرکوب زخمى گردد و سوار بر آن نیز، به واسطه جنبش هاى ناشى از حرکت بى رویّه آن، در شکنجه و ناراحتى بیفتد، تا ایشان را به سرچشمه جوى زلال و گواراى آب حیات برساند، جویبارى که آبى پاک در دو سمت آن موج مىزد و اطراف و جوانب آن پاکیزه بود. آنان را سیراب مى نمود، سیر و سیراب از آنجا باز مى گرداند؛ در حالى که خودش از آن بهره اى نمى برد، مگر با جامى کوچک که تشنگى خود را رفع کند و اندکى غذا که گرسنه اى رفع گرسنگى خود بدان نماید و کوچک ترین بهره اى به نفع خویش نمى برد و آن زمان بود که در هاى برکت از زمین و آسمان به روى مردم گشوده مى شد و اقتصاد آنان رونق مى گرفت و مردم در ناز و نعمت به سر مى بردند؛ در حالىکه رهبرشان سودى عاید خود نساخته و از این همه برکات و زر و زیور، چیزى براى خویش نیندوخته بود و براى همگان، پرهیزگار از ریاست طلبى، شناخته مىشد.»
منبع:
ابن بابویه، محمّد بن على، «معانىالاخبار»، ترجمهمحمّدى، تهران، چاپ دوم، ۱۳۷۷، ج ۲، ص ۳۲۸- ۳۳۰.