سخن و خنده پيامبر

463059c2cc8d402990b919e1ac3eea94 - سخن و خنده پيامبر

ملا حسین فیض کاشانى‏
روزى‏ مرد بیابان نشینى‏ خدمت پیامبر ص رسید در حالى‏ که آن حضرت برآشفته بود و به یارانش اعتراض مى‏ کرد. آن مرد خواست چیزى‏ بپرسد. اصحاب گفتند: اى‏ مرد، چیزى‏ نگو که ما او را دگرگون مى‏ بینیم، گفت: مرا واگذارید به خدایى‏ که او را به حق، پیامبر قرار داده است، تا او لبخند نزند دست بر نمى‏ دارم. آنگاه عرض کرد: یا رسول الله! شنیده ام که دجال در حالى‏ که مردم از گرسنگى‏ مرده‏ اند، براى‏ آنها آبگوشت مى‏ آورد.

پیامبر خدا ص از همه مردم گشاده زبان تر ۱ و شیرین سخن‏ تر بود و خود مى‏ فرمود: من فصیح‏ ترین عربم ۲ و اهل بهشت به زبان محمد ص سخن مى‏ گویند. آن حضرت کم‏ حرف و نرم گفتار بود و در وقت گفتن، سخن بیهوده نمى‏ گفت و سخنش مانند جواهر به رشته کشیده بود. ۳ گفته‏ اند: مانند حرف زدن شما تند حرف نمى‏ زد، سخنش آرام و منظم بود در حالى‏ که شما پراکنده سخن مى‏ گویید.

سخن پیامبر ص از سخن همه مردم موجزتر بود و جبرئیل سخن موجز بر او نازل مى‏ کرد و هر چه مى‏ خواست در کلام موجز جمع مى‏ کرد و به کلمات جامع تکلم مى‏ فرمود؛ نه زیاد و نه کم، سخنانى‏ در پى‏ هم و مرتبط. بین دو جمله توقفى‏ داشت تا شنونده بفهمد و درک کند و صدایش رسا و از همه مردم، خوش‏ نواتر بود. ۴

بیشتر سکوت مى‏ کرد و جز به هنگام نیاز، سخن نمى‏ گفت. ۵ حرف ناروا نمى‏ زد و در وقت خشم و خشنودى‏، جز سخن دل بر زبان نمى‏ آورد. ۶ و از کسى‏ که سخن ناپسند مى‏ گفت، روى‏ برمى‏ گرداند. ۷ اگر مطلب ناپسندى‏ را ناگزیر بود بگوید، آن را در قالب کنایه مى‏ فرمود. ۸ و چون ساکت مى‏ شد هم نشینانش سخن مى‏ گفتند و کسى‏ در خدمت آن حضرت مشاجره نمى‏ کرد ۹ و از روى‏ حقیقت و خیرخواهى‏ نصیحت مى‏ فرمود، ۱۰ و مى‏ گفت: قسمتى‏ از قرآن را با قسمت دیگر مخلوط نکنید؛ زیرا قرآن به چند گونه نازل شده است. ۱۱

پیامبر ص به روى‏ اصحابش بیش از همه تبسم داشت و مى‏ خندید و به گفته آنان، به دیده اصحاب مى‏ نگریست و با آنها معاشرت داشت ۱۲ و چه بسیار اتفاق مى‏ افتاد که آنقدر مى‏ خندید تا دندان‏ هاى‏ آسیایش دیده مى‏ شد. ۱۳ ولى‏ خنده اصحاب در خدمت ایشان به پیروى‏ از آن حضرت و براى‏ احترام او، تبسم بود. ۱۴

روزى‏ مرد بیابان نشینى‏ خدمت پیامبر ص رسید در حالى‏ که آن حضرت برآشفته بود و به یارانش اعتراض مى‏ کرد. آن مرد خواست چیزى‏ بپرسد. اصحاب گفتند: اى‏ مرد، چیزى‏ نگو که ما او را دگرگون مى‏ بینیم، گفت: مرا واگذارید به خدایى‏ که او را به حق، پیامبر قرار داده است، تا او لبخند نزند دست بر نمى‏ دارم. آنگاه عرض کرد: یا رسول الله! شنیده ام که دجال در حالى‏ که مردم از گرسنگى‏ مرده‏ اند، براى‏ آنها آبگوشت مى‏ آورد. پدر و مادرم فدایت، آیا شما صلاح مى‏ دانید من از آبگوشت او به دلیل حفظ آبرو و پاکى‏ پرهیز کنم تا از لاغرى‏ بمیرم یا از آن بخورم تا فربه شوم؛ آنگاه به خدا ایمان آورم و او را انکار کنم؟ مى‏ گویند: رسول خدا ص به قدرى‏ خندید که دندان‏ هاى‏ آسیایش نمایان شد. سپس فرمود: نه، خداوند با آنچه مؤ منان را بى‏ نیاز مى‏ سازد، تو را نیز بى‏ نیاز مى‏ کند. ۱۵

گویند: پیامبر ص از همه مردم لبخندش بیشتر و خوش‏خوتر بود مگر آیه قرآنى‏ نازل مى‏ شد و به یاد قیامت مى‏ افتاد و یا مشغول موعظه مى‏ شد. و چون مسرور و خشنود بود، از همه مردم خشنودتر بود و اگر موعظه مى‏ کرد به حقیقت موعظه مى‏ کرد و جز براى‏ خدا خشمگین نمى‏ شد، و در این حال چیزى‏ جلوى‏ خشم او را نمى‏ گرفت. در تمام کارهایش همین‏طور بود. و هرگاه مشکلى‏ پیش مى‏ آمد، حل آن را به خدا واگذار مى‏ کرد، و از نیرو و توان خود تبرى‏، و از خداوند هدایت مى‏ طلبید و مى‏ گفت:
بارخدایا، حق را چنان‏که حق است، به من بنماى‏ تا از آن پیروى‏ کنم، و منکر را به من بنماى‏ و اجتناب از آن را روزى‏ ام فرما. و مرا از مشتبه شدن آن دو و پیروى‏ هواى‏ نفس‏ام بدون هدایتت برحذر دار. و هواى‏ نفسم را در مسیر بندگى‏ ات قرار ده و در مواقع اختلاف، مرا با نظر خودت به سوى‏ حق سوق ده؛ به راستى‏ که تو هر که را بخواهى‏ به راه مستقیم هدایت مى‏ نمایى‏ . ۱۶
پى‏ نوشت‏ها:
برگرفته از کتاب المحجه البیضاء فى‏ تهذیب الاحیاء
__________________________________________________
(۱). عراقى‏ گوید: این حدیث را ابوالحسن بن ضحاک در کتاب الشمائل و ابن جوز در الوفاء به اسناد ضعیف از قول بریده نقل کرده‌اند که: رسول خدا ص فصیح‏ترین عرب بود، سخنى‏ را مى‏ گفت و آنها نمى‏ فهمیدند، آن حضرت توضیح مى‏ داد و آنان را مطلع مى‏ ساخت.
(۲). قارى‏، مولى‏ على‏، موضوعات الکبیر، ص ۴۰.
(۳). درالمنثور، ج ۴، ص ۲.
(۴). مستدرک حاکم، ج ۳، ص ۹.
(۵). صحیح بخارى‏، ج ۴، ص ۲۳۱.
(۶). صدوق، العمانى‏ الاخبار، ص ۸۱.
(۷). به سند این حدیث برخورد نکردم اما حدیثى‏ به این مضمون از مسلم خواهد آمد.
(۸). این حدیث را ترمذى‏ در الشمائل از قول هند بن ابى‏ نقل کرده است.
(۹). حاکم، المستدرک، ج ۱، ص ۱۰۵.
(۱۰). این حدیث را ترمذى‏ ضمن حدیثى‏ طولانى‏ آورده است.
(۱۱). حدیثى‏ را بخارى‏ در کتاب الطلاق از صحیح خود، ج ۷، ص ۵۵ نقل کرده است که پیامبر ص در مورد همسر رفاعه قرطنى‏ فرمود: نه، مگر اینکه تو حلاوت او را بچشى‏ و او حلاوت تو را کنایه از همبستر شدن زن و شوهر.
(۱۲). این حدیث را ترمذى‏ در الشمائل نقل کرده است.
(۱۳). مسلم در ج ۳، ص ۱۱ از قول جابر نقل کرده است که پیامبر ص وقت سخنرانى‏ چشمانش قرمز و صدایش به قدرى‏ بلند مى‏ شد که گویى‏ فرمانده به سپاه هشدار مى‏ دهد. مى‏ فرمود: صبح و شامتان …
(۱۴). این حدیث را طبرانى‏ از حدیث عبدالله بن عمر با سندى‏ حسن نقل کرده است. که قرآن نازل نشده تا شما قسمتى‏ را با قسمتى‏ مخلوط کنید. و در روایتى‏ آیا چنین دستورى‏ دارید که قسمتى‏ از کتاب خدا را با قسمتى‏ در آمیزید.
(۱۵). در الشمائل ترمذى‏ در حدیثى‏ از على‏ ع نقل شده: از آنچه آنها مى‏ خندیدند، مى‏ خندید و از آنچه تعجب مى‏ کردند، تعجب مى‏ کرد و مسلم در ج ۷، ص ۷۸ از قول جابر بن سمره آورده است: آنها حرفهاى‏ جاهلیت را مى‏ زدند و مى‏ خندیدند ولى‏ او تبسم مى‏ کرد.
(۱۶). این حدیث را ترمذى‏ در الشمائل نقل کرده است.

Check Also

عصر ظهور در کلام امام باقر علیه السلام

این آگاهیها و اطلاع رسانی آن ستارگان هدایت موجب شده است که اهل ایمان و منتظران حکومت عدل حضرت مهدی علیه السلام بیش از پیش امیدوار و دلبسته ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *