وداع امام هشتم از مدینه و مكه

fa5d446a5f5cc667d4a879a66335c948 - وداع امام هشتم از مدینه و مكه

وقتى که فرستاده ى مامون براى بردن امام رضا علیه السلام از خراسان به مدینه آمد، من آنجا بودم. امام علیه السلام به منظور خدا حافظى و براى وداع، به مسجد النبى کنار قبر رسول خدا صلى الله علیه و آله رفت و مکرر با قبر پیامبر صلى الله علیه و آله وداع مى کرد و بیرون مى آمد و نزد قبر باز مى گشت و با صداى بلند گریه مى کرد…

سیدعباس رفیعی پور

شیخ صدوق رحمه الله از محول سجستانى آورده است:
«وقتى که فرستاده ى مامون براى بردن امام رضا علیه السلام از خراسان به مدینه آمد، من آنجا بودم. امام علیه السلام به منظور خدا حافظى و براى وداع، به مسجد النبى کنار قبر رسول خدا صلى الله علیه و آله رفت و مکرر با قبر پیامبر صلى الله علیه و آله وداع مى کرد و بیرون مى آمد و نزد قبر باز مى گشت و با صداى بلند گریه مى کرد. من به امام نزدیک شده، سلام کردم امام جواب سلام مرا داد، حضرت را در رفتن به سفر خراسان تهنیت و مبارک باد گفتم. امام فرمود: به دیدن من بیا زیرا از جوار جدم خارج مى شوم و در غربت از دنیا مى روم و در کنار قبر هارون مدفون مى شوم! من همراه حضرت به خراسان رفتم، تا این که از دنیا رفت و در کنار قبر هارون به خاک سپرده شد. (۱)

امیه بن على مى گوید: من در آن سالى که حضرت رضا علیه السلام در مراسم حج شرکت کرد و سپس به سوى خراسان حرکت نمود، در مکه با او بودم و فرزندش امام جواد علیه السلام (که پنج سال داشت) با او بود. امام با خانه ى خدا وداع مى کرد و چون از طواف خارج شد، نزد مقام رفت و در آن جا نماز خواند. امام جواد علیه السلام بر دوش موفق (غلام حضرت) بود که او را طواف مى داد. نزدیک حجر اسماعیل، امام جواد علیه السلام از دوش موفق پایین آمد و مدتى طولانى در آن جا نشست موفق گفت: فدایت شوم برخیز.
امام جواد علیه السلام فرمود: نمى خواهم. مگر خدا بخواهد. آثار غم و اندوه در چهره اش آشکار شد.
موفق نزد امام رضا علیه السلام آمد و گفت: فدایت شوم، حضرت جواد علیه السلام در کنار حجر اسماعیل نشسته و بلند نمى شود.
امام هشتم علیه السلام نزد فرزندش آمد و فرمود: بلند شو عزیزم.
حضرت جواد علیه السلام عرض کرد: «چگونه برخیزم با این که خانه ى خدا را به گونه اى وداع کردى که دیگر نزد آن بر نمى گردى!.»
امام رضا علیه السلام فرمود: «حبیب من برخیز» آنگاه حضرت جواد علیه السلام برخاست و با پدرش به راه افتاد. (۲)

امامت حضرت جواد علیه السلام:
«حسن بن على وشاء» مى گوید که امام رضا علیه السلام به من فرمود:
انى حیث ارادوا الخروج من المدینه، جمعت عیالى فامرتهم ان یبکوا على حتى اسمع، ثم فرقت فیهم اثنى عشر الف دینار ثم قلت: اما انى لا ارجع الى عیالى ابدا. (۳)
«موقعى که مى خواستند مرا از مدینه بیرون ببرند، خانواده ام را جمع کرده و به آن ها امر کردم که برایم گریه کنند تا صداى گریه ى آن ها را بشنوم. سپس در میان آن ها دوازده هزار دینار تقسیم کردم و به آن ها گفتم من دیگر به سوى شما بر نمى گردم ».
سپس دست پسرش حضرت امام جواد علیه السلام را گرفت و به مسجد برد و او را به قبر مطهر رسول خدا صلى الله علیه و آله چسبانید و نگهدارى او را به برکت روح مطهر پیامبر صلى الله علیه و آله از خدا خواست.
حضرت امام جواد علیه السلام به پدرش نگاه کرد و گفت: به خدا سوگند به سوى خدا مى روى.
سپس امام هشتم علیه السلام به خدمتکاران و نمایندگان خود دستور داد تا از حضرت جواد علیه السلام اطاعت کنند و با او مخالفت ننمایند و به آن ها تفهیم کرد که فرزندش امام جواد علیه السلام جانشین اوست. (۴)

پی نوشت :

۱) عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج ۲ ص ۲۱۷.
۲) کشف الغمه، ج ۳، انوار البهیه، ص ۲۳۹، اعیان الشیعه، ج ۲ ص ۱۸.
۳) اثبات الوصیه، ص ۲۰۳- مسند الامام الرضا، ج ۱ جزء ۲ ص ۱۶۹.
۴) کشف الغمه، ج ۳ ص ۱۴۱- انوار البهیه، ص ۲۳۹.

منبع : ماهنامه اطلاع رسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان شماره۴.

همچنین ببینید

عصر ظهور در کلام امام باقر علیه السلام

این آگاهیها و اطلاع رسانی آن ستارگان هدایت موجب شده است که اهل ایمان و منتظران حکومت عدل حضرت مهدی علیه السلام بیش از پیش امیدوار و دلبسته ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *