سینما و آخرالزمان

filmm ndczoddimz - سینما و آخرالزمانگفت‌وگو با حجّت الاسلام و المسلمین سعید اصفهانیان؛ مدیر گروه قرآنی فیلم ملک سلیمان
گاهی اوقات سینمای غرب علاوه بر مفاهیم به «مقاطع آخرالزّمانی» مانند رجعت،   ظهور، جنگ‌های آخرالزّمانی و بازگشت یأجوج و مأجوج و ارائه تصویر غلط از آنها نیز می‌پردازد؛ مثلاً شما می‌بینید در فیلم ارباب حلقه‌ها، سه نوع بازگشت نمایش داده می‌شود: یکی بازگشت لشکر «سایرون»، از مکانی مخوف در زیرِ زمین و به آن سبکی که شیعه نسبت به رجعت امام حسین(ع) معتقد است.

 
 
  • گفت‌وگو با حجّت الاسلام و المسلمین سعید اصفهانیان؛ مدیر گروه قرآنی فیلم ملک سلیمان
    قسمت اول

ژانر وحشت، دینی، آخرالزّمانی، مهدوی و… گمانه زنی‌های متفاوتی است که درباره ژانر و فیلم ملک سلیمان نبی(ع) شنیده می‌شود. پایان انتظار چندساله از آغاز پروژه و اکران این مجموعه در هفته‌های اخیر، بهانه خوبی بود تا سراغ عوامل این فیلم برویم. جلوه‌های ویژه، فیلمنامه کاملاً قرآنی روایی اثر، تکنولوژی‌های هنری در حدّ فیلم‌های برتر دنیا و هالیوود، تناسب محتوای فیلم با آسیب‌ها و فتنه‌های معاصر و بسیاری مقوله‌های دیگر می‌توانست باب گفت‌وگو میان ما و این دوستان را فراهم کند، امّا با توجّه به اهمّیت و نوآوری‌های به کار رفته در ارائه موضوعات مهدوی و آخرالزّمانی از این منظر به پرسش و پاسخ با حجّت الاسلام و المسلمین اصفهانیان پرداختیم. او از جمله دانش آموختگان در محضر آیت الله حق شناس(ره) و صاحب تألیفاتی چون «زبده آیات مهدویّت»، «مستقیم کردن صراط، تنها راه نجات از بحران‌های آخرالزّمان»، «مقایسه موضوعات مهدوی در اسلام ناب و اسلام آمریکایی» و… است. امید که مصاحبه حاضر که در دو قسمت تهیه شده است، مورد قبول خوانندگان عزیز موعود قرار گیرد.
 

  •  آخرالزّمان چه جایگاهی در سینمای فعلی دنیا دارد؟

 برای پاسخ به این پرسش باید دو مقدّمه را عرض کنم تا مشخّص شود نگاه سینمای غرب به آینده، جدّی است یا اتّفاقی و بدون پشتوانه. به نظر بنده نگاه «آینده محور»، اساس نگاه‌های استراتژیک در جبهه باطل است. برخی از شعارهای محوری که جبهه باطل و نگاه غربی، امروزه به عنوان «شعار اصلی» جامعه خود طرح می‌کند، شعارهایی مربوط به آینده است. شعار «دهکده جهانی» از این جنس شعارهاست. الگوی دهکده جهانی، الگویی است برای آینده که نه تنها جامعه غربی که تمام جوامع شرقی و غربی، با همه سلایق و ادیان به سمت آن ساختار سوق داده می‌شوند. شعار «منجی بودن» شعار ایالات متّحده آمریکاست؛ بنابراین در اکثر آثار سینمایی به عنوان یک شعار محوری طرح می‌شود و فرد نجات بخش جوامع، از «آمریکا» معرفی می‌شود، این شعار نیز مربوط به آینده است. آنها از امروز برای روزی که بن بست‌ها به وجود می‌آید، زمینه‌سازی می‌کنند تا به ما بقبولانند، منجی بن بست‌ها و بازکننده راه‌ها، جامعه آمریکایی است! بنابراین به دلیل شعارهای محوری جامعه غربی که حول آینده شکل گرفته، وقتی می‌خواهیم سینمای غرب را مطالعه کنیم باید کلّیت آن آثار را در فضایی «آینده محور» و البتّه غربی مطالعه کنیم.

مقدّمه دوم این است که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی «ایران»، «رویکرد آخرالزّمانی» در غرب تشدید شد؛ به نحوی که حوزه‌های فرهنگی، سیاسی و اقتصادی خود را مبتنی بر این رویکرد سامان دادند، در این راستا، برنامه‌های مفصّلی در نظر گرفته، رشته‌ها و حتّی دانشگاه‌هایی را با این رویکرد، طرّاحی و راه‌اندازی کردند و جالب آنکه در این راستا، سال‌هاست که مراکز «علمی و پژوهشی» با مراکز «تصویرساز» پیوند خورده و مشغول به فعّالیت گسترده شده‌اند. این مجموعه اقدامات پس از انقلاب اسلامی ایران اوج گرفت. برای نمونه می‌توان به موضوع قدرت گرفتن ایوانجلیست‌ها، در این مدّت و ضعف آنها در ساختارهای حاکمیّتی و امکانات مالی و سیاسی پیش از انقلاب ایران اشاره کرد. همچنین به ایجاد شبکه‌های متعدّد سیاسی، سینمایی و تصویرسازی مانند شبکه «فاکس نیوز» که بعد از پیروزی انقلاب و به تبع موج انقلاب ایجاد شد.

در حوادثی که در سال‌های اخیر رخ داده است، «رویکرد آخرالزّمانیِ» کاملاً تشدید شده غرب قابل مشاهده است؛ مثل جنگ «عراق» که با استفاده از پتانسیل یاوری مسیح، نیروها به منطقه «خاورمیانه» دعوت شدند؛ ضمن اینکه کلام رئیس جمهور وقت آمریکا، در تماس تلفنی با ژاک شیراک، رئیس جمهور وقت «فرانسه»، صراحتاًً به این موضوع اشاره شده که اگر آنها به موضوع جنگ خاورمیانه فکر می‌کنند، با این رویکرد می‌خواهند به سرزمین «بابِل» یا همان عراق حمله کنند؛ زیرا بر اساس متون کتب مقدّس، قوم یأجوج و مأجوج که قومی آخرالزّمانی هستند، در منطقه بابل حضور دارند و به حسب متون مقدّس، آنان برای نابود کردن قوم یأجوج و مأجوج وظیفه دارند.

قدرت‌های پشت صحنه که ایالات متّحده را تغذیه فکری می‌کنند، رسانه‌ها که ذائقه عمومی و کلّی مردم آمریکا را در دست دارند، لشکرکشی‌هایی که به منطقه خاورمیانه شده و جنگی که شکل گرفته، همه و همه با رویکرد آخرالزّمانی همراه است؛ نه اینکه رویکرد آخرالزّمانی، بخشی از مجموعه رویکردهای موجود است، بلکه «رویکرد آخرالزّمانی»، اساس برنامه‌ریزی‌ها و اقدامات سیاسی، نظامی، فرهنگی، رسانه‌ای و… است و دیگر رویکردها، ذیل آن سامان پیدا کرده‌اند.

با ذکر این دو مقدّمه، می‌خواهم به موضوع آخرالزّمان در سینمای امروز دنیا بپردازم. حدود سه چهار سال قبل تحقیقی را دیدم که به مدّت ۹ سال، آثار برتر هالیوود را مطالعه کرده بودند؛ در میان ۳۳ اثر انتخاب شده، ۲۱ اثر آخرالزّمانی بوده است و صراحتاً در آن آثار به این موضوع اشاره شده است. فیلم‌های متعدّدی را با این رویکرد و حتّی با این عنوان، می‌توانیم نام ببریم که در بخشی از آنها، مفاهیم جدّی آخرالزّمانی مورد مطالعه، نقد و بررسی و بسیاری اوقات «قلب مفهوم» قرار گرفته است.

  • کدام مقوله‌های مرتبط با آخرالزّمان بیشتر در رسانه‌ها و فیلم‌ها به تصویر کشیده شده‌اند؟

در پاسخ به این پرسش می‌توانیم چند بخش را به طور مجزّا از هم مطالعه کنیم؛ بخشی از مقولات مرتبط با آخرالزّمان که در فیلم‌های غربی، به تصویر کشیده شده «موضوعات مفاهیمی» هستند، برخی به موضوع «مقاطع آخرالزّمانی» و ارائه شکل ساختاری یک مقطع و تبیین یک مفهوم در چند مقطع پرداخته و آینده بشریّت را به گونه‌ای ارائه می‌کنند که فرد به هنگام مواجهه با آن مقطع، رفتارهای از پیش تعیین شده‌ای را بروز بدهد.

بخش سوم، تصویری است که در سینمای امروز از آخرالزّمان و «تقابل جبهه حقّ و باطل» ارائه می‌شود و البتّه موضوعات دیگری هم مطرح هست که بنده تنها به این سه مورد اکتفا می‌کنم.

در حوزه «تصویر سازی مفاهیم» مثالی بزنم. شما می‌بینید که یکی از موضوعات طرح شده در قرآن و روایات، ماجرای امداد رسانی ملائک به عنوان ناصران و لشکریان حق است که در آخرالزّمان به شکلی جدّی، تحقّق پیدا می‌کند. ملائکی که در دوره‌های گذشته، رسولان مختلف را یاری کرده‌اند، ملائکی که پس از ماجرای امام حسین(ع) سال‌هاست به انتظار انتقام از دشمنان ایشانند و بسیاری از ملائک دیگر به عنوان فرماندهان و لشکریان حضرت مهدی(ع) وارد عرصه کارزار می‌شوند. جالب است بدانیم که سینمای غرب هم در تصاویر خود به موضوع یاری ملائک پرداخته و آمدن ملائک در هیبت مادّی در آخرالزّمان را مورد مطالعه قرار می‌دهد. نکته‌ای که باید در اینجا به آن دقّت کنیم این است، که ملائکه به تصویر کشیده شده در آخرالزّمان غربی، ملائکه‌ای گنهکار و آلوده به دنیا هستند؛ برای نمونه شما در فیلم «کنستانتین» موجودی به نام «گابریل» یا همان جبرئیل را می‌بینید که با شکلی غلط، تصویرسازی شده و به صورت خانمی غربی به مخاطب نشان داده می‌شود، او کتب مقدّس را به سُخره می‌گیرد و اجازه می‌دهد تا انسان از حدود این کتب آسمانی تخطّی کند و آنها را به کنار بزند. یا در فیلم «لژیون» جمعی از ملائک مقرّب خدا پایین می‌آیند، با هم نزاع می‌کنند، آلوده می‌شوند و…. این تصویری است که سینمای غرب از موضوع مادّی شدن مَلَک و آلوده شدن آن ارائه می‌کند و ایمانیات صحیح جبهه باطل را با این نوع از تصویر سازی به چالش می‌کشد.

یکی دیگر از موضوعاتی که در آیات و روایات از آن به تفصیل سخن گفته شده و متأسّفانه به جهت آنکه چندان برای برخی از ما قابل باور نبوده آن را کنار گذاشته‌ایم، موضوع «جن» است. سینمای غرب به این مقوله هم بسیار جدّی و البتّه با رویکردی آخرالزّمانی و به شکلی «قلب شده» پرداخته است. سینمای غرب «جن» را به عنوان یک دوست، شریک زندگی، موجود همکار، همراه سفر انسان و منجیّ بشر طرح می‌کند، برخی از این آثار عبارت است از: «نارنیا»، «جک و لوبیای سحر آمیز»، «شِرِک»، «پسر جهنّمی»، «فنا ناپذیر» و… و متأسّفانه این قابلیّت را برای جن مطرح می‌کند که انسان در سیر همراهی و تعامل با این موجود، می‌تواند با او پیوند خورده و به دنبال ازدیاد نسل از جنس جن باشد! سینمای غرب ما را به این موضوع دعوت می‌کند که به جای استقرار در جبهه انسانی، طالب تعامل با اجنّه و هم‌جنس شدن با آنان شویم. برای سنّ نوجوانان فیلم جک و لوبیای سحرآمیز و نیز شِرِک ساخته شده و از این دست، فیلم‌های زیادی مانند نارنیا و … را می‌توانیم نام ببریم که همه، این نوع تعامل را به انسان آینده توصیه می‌کند.

موضوع «سحر و طلسم»، یکی دیگر از موضوعاتی است که در سینمای غرب مورد استفاده انسان‌ها قرار می‌گیرد. سینمای غرب توان‌های آخرالزّمانی انسان را در حوزه‌های طلسم، سحر و ابزارهای شیطانی مورد مطالعه قرار داده و تصویر سازی می‌کند. اگر دو جبهه به اصطلاح حقّ و باطل ارائه می‌کند، هر دو جبهه با استفاده از توان‌های شیطانی به مقابله با هم می‌پردازند. شما این مفاهیم را می‌توانید در مجموعه‌های «هری پاتر»، «ارباب حلقه‌ها» و فیلم‌هایی از این جنس مشاهده کنید. به عبارت دیگر در تصاویر آخرالزّمانی سینمای غرب، دو جبهه «ملائک و جن» و توان‌ها و قدرت‌های آنان به شدّت مورد تحریف قرار گرفته است. البتّه جبهه انسانی در آخرالزّمان هم مورد توجّه جدّی غربیان بوده و درباره آنان هم قلب مفاهیم کرده که در ادامه به آن خواهم پرداخت.

گاهی اوقات سینمای غرب علاوه بر مفاهیم به «مقاطع آخرالزّمانی» مانند رجعت،   ظهور، جنگ‌های آخرالزّمانی و بازگشت یأجوج و مأجوج و ارائه تصویر غلط از آنها نیز می‌پردازد؛ مثلاً شما می‌بینید در فیلم ارباب حلقه‌ها، سه نوع بازگشت نمایش داده می‌شود: یکی بازگشت لشکر «سایرون»، از مکانی مخوف در زیرِ زمین و به آن سبکی که شیعه نسبت به رجعت امام حسین(ع) معتقد است. بازگشت بعدی در فیلم برای «گاندولف» است که از آسمان می‌آید و چنین به نظر می‌آید که معادل رجعت حضرت مسیح(ع) باشد. بازگشت سوم هم برای اطرافیان «فرودو» است که در هیبت جوانند، امّا عمری طولانی دارند و برای دومین بار است که زنده شده‌اند تا به فرودو کمک کنند.

مقطع رجعت را در بسیاری از فیلم‌های دیگر، مانند  نارنیا نیز می‌توانید ببینید. در نارنیا در بخشی که سنگ‌هایی به شکل تخته‌سنگ‌های تخت جمشید نمایش داده می‌شود، شما می‌بینید یک شیر که فرمانده و رئیس است و می‌توانیم او را معادل گاندولف در ارباب حلقه‌ها در نظر بگیریم با اشک محبّت زنده شده و بازگشت می‌کند. زمانی اهمّیت این تصاویر را در می‌یابیم که بدانیم خود به وجود آورندگان این آثار، مانند «تال کینگ» در ارباب حلقه‌ها تأکید می‌کنند که تصاویر خلق شده را از عبارات و آموزه‌های مذهبی ادیان و از متون مقدّس و دینی برداشت کرده‌اند.

علاوه بر مقطع رجعت، می‌توانید مقطع «ظهور» و نیز «جنگ‌های آخرالزّمانی» را در تصویر سازی‌های غربی مشاهده کنید. در فیلم‌های زیادی از هالیوود به موضوع «جنگ‌های آخرالزّمانی» پرداخته شده است، به خصوص نبرد با یأجوج و مأجوج؛ به طور مثال در فیلم «ارباب حلقه‌ها» به صورت گسترده قوم یأجوج و مأجوج به تصویر کشیده شده است؛ موجوداتی با چهره‌های کریه و زشت که همه را می‌خورند. همچنین در فیلم «مومیایی۳» تصویر موجوداتی ماورائی از جنس دود و آتش و به عبارت بهتر تصویر آیه «مِن کُلِّ حَدَبٍ یَنسِلوُن» را می‌توانید، ببینید. اینها از هر بلندی پایین می‌آیند و در این زمان است که شما می‌توانید به آنها حمله کرده و آنها را بکشید. در ابتدای این فیلم به عمد برای بیننده تأکید می‌شود که این موجودات زمینی نیستند و از جنس ماوراء هستند و به اعتبار آنچه در ابتدای فیلم نشان داده می‌شود، شما آن فضا را از یک عالم دیگر می‌بینید: بهشتی که به بیابان تبدیل می‌شود و طلسم‌هایی که ایجاد کننده چنین فضایی است! بنابراین غرب علاوه بر تصویر «مفاهیم آخرالزّمانی»، «مقاطع آخرالزّمانی» را نیز به تصویر کشیده و برخی مفاهیم آخرالزّمانی را در مقاطع زمانی مدّ‌نظر خود قلب و ارائه کرده است.

شما به ندرت مشاهده می‌کنید که مفاهیم آخرالزّمانی در سینمای غرب، درست به تصویر کشیده شده باشد؛ اینکه با کدام پشتوانه این تصاویر ساخته می‌شوند، نمی‌دانم، اگر شما بهترین هنرمندان مسلمان را جمع کنید تا با استفاده از مفاهیم قرآنی و روایی موضوع «غیبت» را به تصویر درآورید، شاید نتوانید به خوبی تصویر «سوپرمن۷»، آن مفهوم را به تصویر بکشید. در این فیلم نشان داده می‌شود کسی که دارای استعدادهای ماورایی است، تصویر او از طریق مونیتور بزرگ به مردم ارائه می‌شود و خودش در میان مردم راه می‌رود، مردم آن تصویر را می‌بینند و او را هم می‌بینند، امّا احدی توان تطبیق بین تصویر با آن فرد را ندارد، آن هم در حالی که همه مردم از نوع فعل و برخورد او که در مونیتور ارائه شده، در تعجّبند. همه از فعل و هیبت او در شگفتند؛ در حالی که او در کنار آنها راه می‌رود و آنها متوجّه نمی‌شوند که او کیست! به نظر بنده این همان تصویر «غیبت» در روایات ماست که متناسب با فرهنگ جامعه آمریکایی بازسازی شده، هرچند که نمی‌دانم به حسب اتّفاق، القا یا مطالعه به دست آمده است.

در بخش سوم پاسخ به این سؤال، به موضوع «تقابل جبهه حقّ و باطل» می‌پردازم. ما گاهی مفاهیم را به صورت تک عنصر مطالعه می‌کنیم. گاهی هم مجموعه‌ای از این مفاهیم را در کنار هم و در یک مقطع زمانی مطالعه می‌کنیم. گاهی هم پا را فراتر از این دو گذاشته و به مخاطب خود تصویری از جبهه حقّ و باطل در مقاطع متعدّد و همراه با مفاهیم متعدّد آخرالزّمانی ارائه می‌کنیم. از این منظر می‌توانید فیلم‌های نارنیا، ارباب حلقه‌ها، هری پاتر، «به نام پادشاه» و… را ببینید. البتّه بنده در بین این همه فیلم سعی می‌کنم فیلم‌های شاخص‌تر را اسم ببرم. در هر یک از این آثار، دو جبهه طرح می‌شود، هر چند هر دو جبهه از نظر ما باطلند، امّا شما در این فیلم‌ها یک جبهه را کاملاً حق می‌بینید و در مقابل آن جبهه باطلی که شخص شیطان آن را رهبری می‌کند و الزاماً شیطان در هیبت مادّی به تصویر کشیده نمی‌شود.

شیطان در فیلم «به نام پادشاه» یارانی دارد، موجوداتی به نام «گروکون» که کاملاً تحت تصرّف و سلطه این شیطانِ غیر مادّی هستند. شیطان از زاویه نگاه همه این موجودات، به فضای میدان نبرد نگاه و هر حسّی را بخواهد از این طریق به آنان منتقل می‌کند، هر تصمیمی می‌گیرد این تصمیم در نهاد تمام یارانش به هنگام رویارویی با دشمنان واقع می‌شود. وقتی فرمانده به اصطلاح جبهه حق، مقرّ شیطان را درون کوهی پیدا می‌کند و او را می‌کشد، شما می‌بینید کیلومترها آن طرف‌تر، جبهه باطل و همه آن موجودات، به یک باره
نابود می‌شوند.

بحث «جبهه حقّ و باطل»، اساس نگاه قرآن کریم و روایات به دوره آخرالزّمان است و جالب آنکه هالیوود، ویژگی‌های جبهه حق را به نفع جبهه باطل مصادره می‌کند. هالیوود به مخاطبانش این را تلقین می‌کند که اهل هر فرهنگ و ملّت و مذهبی که باشید، باید از این مقاطع، آن گونه که ما می‌گوییم، عبور کنید.

  • این موضوعات چه نسبتی با مفاهیم دینی پیدا می‌کند و معمولاً از کدام دین/فرهنگ اقتباس شده‌اند؟

ما معتقدیم پیوندی جدّی بین «تصویر سازی» متداول امروز غرب با «آموزه‌های ادیان» وجود دارد. گروهی از کشورهای مختلف سال ۱۳۷۸ش. به یکی از دانشگاه‌های کشور آمده بودند و در خلال کار، مسئولان دانشگاه متوجّه می‌شوند، این گروه به دنبال شناسایی «مدیریت آخرالزّمانی» شیعه هستند. این نگاه در برخی مراکز غربی وجود دارد که نگاه شیعی به طور جدّی برای مدیریت آخرالزّمان و آینده جهان مطالعه شود و اساساً این نیروها برای فهم این نگاه به دانشگاه‌های مختلف ایران و از جمله آن دانشگاه آمده بودند. اگر آنان آموزه‌هایی را از اسلام یا سایر ادیان و مکاتب اخذ می‌کنند، قطعاً برای این نیست که آن را در موزه و گنجینه‌ای قرار دهند و آنها این مطالب را برای فرهنگ سازی می‌خواهند؛ برای شناسایی نقاط قوّت و ضعف ماست و بعد از آن برای قلب مفهوم و به کارگیری، برای تحقّق جامعه مطلوبی که بر اساس نگاه اومانیستی به دهکده جهانی تعبیر می‌شود. مطمئنّاً پشت صحنه بخشی از این هدف، مربوط به جبهه سیاستگذار جهانی است و البتّه با رهگیری نوشتار مؤلّفان، رمان نویسان و … می‌توان به این موضوع با دقّت بیشتری نگاه کرد.

امّا درباره اینکه از کدام ادیان و فرهنگ‌ها این مطالب گرفته شده است، چند نکته را عرض می‌کنم. خالقان این آثار، از داستان‌های «ایلیاد و ادیسه» هومر، داستان «گیل گمش» که اقتباسی از داستان حقیقی حضرت نوح(ع) است و از متون دینی و آموزه‌های وحیانی، مطالب خود را اقتباس کرده‌اند. علاوه بر اینها، در کنار آموزه‌های کتاب مقدّس به آموزه‌های اسلامی و خاصّه تشیّع که قوی‌ترین مفاهیم دینی را دربردارد، می‌توان اشاره کرد؛ مانند موضوع رجعت که تنها مورد قبول تشیّع است و نه یهود، مسیحیّت و حتّی اهل‌سنّت. مسیحی‌ها هم تنها برای دوازده حواری حضرت مسیح(ع) چنین اعتقادی دارند. بنابراین اگر در آثار متعدّدی، مفهوم رجعت ارائه می‌شود، چیزی جز اتّکای به متون وحیانی شیعه نیست. عرض کردم انواع رجعت‌های ارائه شده در ارباب حلقه‌ها در متون روایی ما موجود است، هرچند به این سه نوع محدود نمی‌شود و دسته‌بندی‌های دیگری هم دارد.

عمده مفاهیمی‌که در سینمای غرب ارائه می‌شود با «قلب مفهوم» به مخاطب ارائه می‌شود؛ البتّه عرض کردم که در مواردی معدود، مانند «سوپرمن۷»، تصویر مفهوم «غیبت» به صورت مفهومی صحیح بر مصداقی غلط منطبق شده است که نوعی دیگر از قلب مفاهیم به شمار می‌آید. چون خود مفهوم، مفهوم زیبایی است. این قلب‌مفهوم را به‌طور گسترده در مطالبی مانند تعامل انسان و جن، انسان و ملک، غلبه شیطان (لوسیفر) بر الله مشاهده می‌کنیم؛ برای نمونه در «کنستانتین» نفی شریعت توسط ملائک و … را می‌بینیم. اینها همه موضوعاتی گرفته شده از فرهنگ‌های آسمانی است که به شکلی تحریف شده به تصویر کشیده شده است. این مطالب را شما نمی‌توانید تصوّر کنید که از جای دیگری اخذ شده باشد. نگاه شیعی با توجّه به قوّت و اعتباری که در مقایسه با تمام ادیان، مکاتب و ملل جهان دارد، بسیار مورد توجّه فرهنگ سازان و تصویرسازان قرار گرفته است.

برخی از دوستان که مطالعه آخرالزّمان، نزد غربیان را پی گرفتند، به این نتیجه رسیدند که پرونده مهدویّت از نگاه شیعی در نهادهای سیاستگذاری غرب، کاملاً مشخّص شده و مورد مطالعه جدّی قرار گرفته است.

  • آیا آخرالزّمان توصیف شده در آیات و روایات اسلامی قابلیّت به تصویر کشیده شدن را دارد و کدام مفاهیم و موضوعات در این راستا از اهمّیت بیشتری برخوردار است؟

بنده گمانم بر این است که تصویری‌ترین مباحث آخرالزّمان، در اسلام و به خصوص مکتب شیعه وجود دارد. روایات آخرالزّمانی ما مشحون از تصاویر مفهومی، مقطعی و جبهه‌سازی در آخرالزّمان است، مانند روایات مربوط به یاران حضرت و جنگ‌های ایشان، حکومت‌های موقّتی که به دست ایشان ایجاد می‌شود، ظهور و مقاطع ظهور، مواجهه جبهه حقّ و باطل در نبرد پایانی، لشکریان ابلیسی، سفیانی، دجّال، یأجوج و مأجوج، مهلت نهایی افراد برای ایمان آوردن، رجعت فرماندهان سپاه حق، فرماندهی امیرالمؤمنین(ع)، آمدن رسول الله(ص)، جنّت مهدوی و به طور خلاصه، «قبل، هنگام و حتّی پس از ظهور امام زمان(ع)»، همه این مقاطع و موضوعات، اساساً به شکلی کاملاً تصویری، روایت شده‌اند.

علاوه بر مطالب یاد شده در مطالعه مهدویّت، «رویکرد نشانه‌شناسی» و «آیه شناسی» که  رویکردی است کاملاً تصویری مغفول مانده است. منظور از این رویکرد، نگاه به گذشته برای فهم برنامه خداییِ آینده است؛ مثلاً ماجرای یونس، خضر، سلیمان و دیگر انبیا(ع) را می‌توان با رویکردی مهدوی، البتّه آن گونه که عترت برای ما بیان نموده‌اند، مطالعه کنیم. این رویکرد، هم رویکردی دقیق و زیباست و هم دارای پتانسیل قوی تصویری و جالب آنکه ما در عرصه مهدویّت، عمدتاً به آن نپرداخته‌ایم. اساساً ما روایات صریح را آن گونه که باید، مورد مطالعه قرار نداده‌ایم، چه رسد به این دست روایات.
ادامه دارد….

ماهنامه موعود شماره ۱۱۹

همچنین ببینید

Antelers6 310x165 - نگاهی به فیلم «شاخ‌ها» : از «آدم‌خواری» تا «توتم‌پرستی»

نگاهی به فیلم «شاخ‌ها» : از «آدم‌خواری» تا «توتم‌پرستی»

علاقه‌ی هالیوود به بازتولید مکرّر ژانر مردگان متحرک(زامبی‌ها) و صحنه‌های هولناک آدم‌خواری و خون‌خواری، نمی …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *