سقوط تمدّن اسلامی در اندلس

306 zduxnzi1zm - سقوط تمدّن اسلامی در اندلساز آنجایی که تمدّن اسلامی و هر تمدّن دیگری بر پایه‌هایی استوار است که در بستر آنها زاده شده و رشد می‌نماید، می‌توان گفت در یک دید کلّی اگر عوامل پیدایی تمدّن اسلامی و هر تمدّن دیگری دچار افول و زوال شود، تمدّن نیز خواسته یا ناخواسته فرو خواهد ریخت، ولی در عین حال از آنجایی که باید عوامل ضعف و انحطاط تمدّن اسلامی را از لحاظ تعاملی بررسی نماییم، بنابراین آن عوامل را به طور خلاصه بیان خواهیم نمود

 
تشکیل دولت اسلامی در اندلس و نفوذ اسلام در آن منطقه، قطعاً ریشه در اعتقاد راسخ مسلمانان و قدرت نفوذ آنان در قلوب مردمان و پویایی حرکت اسلامی داشته است. فاتحان سرزمین اندلس از مسلمانان پاک اعتقاد بودند که با هدف گسترش اسلام و بسط عدالت، این جزیره را فتح کردند.
ابوحنیفه دینوری از مؤلّفان و مورّخان قرن سوم، داستان فتح اندلس را چنین نقل می‏کند:
گویند که: موسی ‏بن نصیر غلام خود طارق بن زیاد را به طنجه فرستاد که شهرهای بربر و قلعه‏های آنها را فتح کند. او نیز با هزار و هفتصد سپاهی در رجب سال ‏73 ق. عازم تنگه جبل‏الطّارق می‏شود تا با پادشاه واندال‌ها لذریک‏ مصاف کند. لذریک که عرب‌ها او را لذریق می‏نامند با هفتاد هزار سپاه با دبدبه و لباس‌های فاخر و مجلّل و کلاه مزیّن به زبرجد و یاقوت و در حالی که از رویارویی با سپاه طارق واهمه داشت، ‏با وی روبه‌رو شد.
طارق در این هنگام خطابه‏ای حماسی و بسیار مهیّج ایراد کرد و در آن، مسلمانان را به جهاد و شهادت ترغیب نمود.

خطابه طارق

ای مردم! کجا فرار می‏کنید، دریا در پشت ‏سر و دشمن در مقابل شماست، پس به خدا قسم! راه دیگری جز راستی و استقامت در پیش ندارید؛ زیرا آن دو نیروهایی هستند که هرگز شکست نمی‏پذیرند و همواره پیروز می‏شوند. کمی قوا و قلّت عدد، هرگز به آنها ضرر نمی‏رساند و در مقابل زیادی جمعیّت و کثرت نیرو، با سستی و کسالت و اختلاف و دوگانگی و عجب و نخوت به پیروزی نمی‏رسند.
مردم! آنچه را که من بدان پردازم، شما نیز به همان روآورید، اگر هجوم برم، یورش برید و اگر بایستم، بایستید. هشدار می‏دهم که قوی، متّحد و با اراده بجنگید، بدانید که من بزرگ آنها و طاغوتشان را هدف قرار خواهم داد تا با او درآویزم و او را به قتل برسانم یا در برابر او به شهادت رسم. اگر من شهید شدم، سست نشوید و اختلاف نکنید که نابود می‏شوید و همچنان به پیش روید.
هرگز به کارهای پست و کم‏ارزش راضی نشوید و دست ذلّت ‏به دشمن ندهید و از کرامت‌ها و اصالت‌ها استقبال کنید و از پستی و دنائت ‏بپرهیزید، از شهادت و کشته شدن در راه خدا و درک حیات جاودانی و ثواب الهی، لذّت ببرید. اگر چنین کردید، دست ‏خدا همراه شماست و او پناهگاهتان خواهد بود و گرنه با شرمساری و خجالت ‏باز می‏گردید و از بدنامی و رسوایی در میان مسلمانان در امان نخواهید ماند.۱
با این خطابه آتشین، مسلمانان، از تنگه جبل الطّارق گذشتند و شهر «قرطبه» و دیگر شهرهای اندلس را یکی پس از دیگری فتح کردند تا آنکه سرانجام شهر مهمّ اسپانیا، «طلیطله» سقوط کرد و همه ثروت، طلا و تاج‌های سلطنتی لذریک به دست مسلمانان افتاد.

انحطاط یک تمدّن از نگاه ابن خلدون

تمدّن‌هایی که در طول تاریخ ظهور کرده‌اند، پس از مدّتی شکوفایی یا رو به ضعف و انحطاط نهاده‌اند یا به کلّی از بین رفته‌اند و چنین واقعیّتی این پرسش را مطرح می‌کند که نشانه‌های انحطاط یک تمدّن چه چیزهایی می‌‌باشد؟
در جواب این سؤال ابن خلدون در کتاب «مقدّمه» خود به مواردی از آن نشانه‌ها اشاره می‌کند که ذیلاً آنها را متذکّر می‌شویم:
۱. ضعف پایتخت و تجزیه آن: هرگاه دولتی پایتخت خود را از دست بدهد، باقی ماندن نواحی دیگر برای آن سودی نخواهد داشت و بی‌درنگ مضمحل خواهد شد؛ زیرا پایتخت به منزله قلب است که روح از آن برانگیخته می‌شود و چون قلب به دست دشمن بیفتد، کلّیه نواحی و مرزهای آن منهدم خواهد شد.۲
۲. ضعف صنعت: هرگاه ترقیّات شهری به انحطاط مبدّل شود، آن وقت تجمّل‌خواهی و ثروت در آن نقصان خواهد یافت و مردم مانند دوران ده‌نشینی به همان ضروریّات اکتفا خواهند کرد و در نتیجه صنایعی که از لوازم تجمّل‌خواهی به‌شمار می‌رود، بی‌رونق خواهد شد و پیوسته صنایع رو به نقصان می‌رود تا آنکه به کلّی مضمحل می‌شود.۳
۳. انحطاط دانش، خط و هنر: یکی از نشانه‌های انحطاط یک تمدّن از دیدگاه ابن خلدون انحطاط دانش، خط و هنر می‌باشد؛ زیرا همان ‌طوری که در تعریف تمدّن گفتیم، دانش، خط و هنر از ساخته‌ها و اندوخته‌های معنوی جامعه انسانی محسوب می‌گردد.۴
۴. قحطی و گرسنگی: از آنجایی که تمدّن می‌کوشد زندگی مردم را از هر لحاظ و به‌ خصوص از لحاظ اقتصادی تأمین نماید؛ بنابراین اگر در بین ملّتی و کشوری قحطی و گرسنگی پدیدار شود، این خود، نشانه انحطاط تمدّن آن ملّت و کشور می‌باشد.۵

عوامل ضعف و انحطاط تمدّن اسلامی از لحاظ تعاملی

از آنجایی که تمدّن اسلامی و هر تمدّن دیگری بر پایه‌هایی استوار است که در بستر آنها زاده شده و رشد می‌نماید، می‌توان گفت در یک دید کلّی اگر عوامل پیدایی تمدّن اسلامی و هر تمدّن دیگری دچار افول و زوال شود، تمدّن نیز خواسته یا ناخواسته فرو خواهد ریخت، ولی در عین حال از آنجایی که باید عوامل ضعف و انحطاط تمدّن اسلامی را از لحاظ تعاملی بررسی نماییم، بنابراین آن عوامل را به طور خلاصه بیان خواهیم نمود:

۱. عوامل داخلی

۱ـ۱. تجمّل‌خواهی
تجمّل‌خواهی و نازپروردگی برای مردم تباهی‌آور است و در نهاد آدمی انواع بدی‌ها و عادات زشت را پدید می‌آورد و خصلت‌های نیک را از بین می‌برد. بنابراین تجمّل خواهی به فساد اخلاقی منجر می‌شود و در طول تاریخ بارها دیده شده کشورهایی که قدرت اخلاقی خود را از دست می‌دهند، زودتر از کشورهایی که احیاناً قانون‌شکنی می‌کنند، به سوی انحطاط کشیده می‌شوند؛ چون بعضی از مفاسد اخلاقی و اعمال خلاف عفّت چنان روح جامعه را جریحه‌دار می‌کند که موجب طغیان در اجتماع می‌شود و تأثیرات سوء آن به مراتب از قانون‌شکنی بیشتر است.
از طرفی دیگر تجمّل‌خواهی باعث می‌شود که افراد، دین را فراموش کنند و پایه و شالوده روحانی خود را از دست بدهند و همین می‌تواند یکی از عوامل ضعف و انحطاط یک تمدّن گردد. توین‌بی در این باره می‌گوید:
تمدّنی که پایه و شالوده روحانی خود را از دست بدهد، از هم خواهد پاشید و مانند اتمی است که هسته مرکزی خود را از دست داده باشد.۶
علاوه بر اینها تجمّل‌خواهی باعث فقر و گرسنگی در جامعه می‌شود؛ زیرا شهرنشینان جهت ارضای خواهش‌های تجمّل‌خواهی و غیرضروری خود حاضرند تمام دارایی خود را خرج کنند و چون در شهر، قیمت اجناس تجمّلی در اثر تقاضای زیاد و مالیات‌های سنگین بالاست، ناگزیر دچار فقر و بینوایی می‌گردند و فقر از عوامل انحطاط است. بنابراین از آنجایی که تجمّل‌خواهان با افراد دیگر جامعه در تعامل می‌باشند، بنابراین می‌توان گفت یکی از عوامل ضعف و انحطاط تمدّن اسلامی از لحاظ تعاملی همین تجمّل‌خواهی بوده است.

۱-۲. تکیه بر بیگانگان
تاریخ همیشه گویای این مطلب است که اگر دولت‌ها بر نیروهای مردمی خود متّکی نباشند و آنها را در امور مملکتی شرکت ندهند و در عوض به بیگانگان دل خوش کنند، محکوم به شکست خواهند بود. همچنان که منتسکیو یکی از علل و عوامل انحطاط رومیان را نیروگیری ارتش روم از بین بیگانگان می‌داند.۷

پس هر زمانی که ما تاریخ تمدّن اسلام را مورد بررسی قرار دهیم و مشاهده کنیم که مسلمانان در کشورداری و اقتصاد و … بر بیگانگان تکیه داشته‌اند، می‌توانیم به صراحت بگوییم که همین امر یکی از عوامل ضعف و انحطاط تمدّن اسلامی‌بوده است؛ چرا که آن وقت درمی‌یابیم که تمدّن اسلامی‌با تمدّن‌های دیگر، تعامل منفی داشته و این تعامل به کلّی به ضرر مسلمانان بوده است.

۱ـ۳. حجاب بین سلطان و مردم
همان طور که بر همگان مُبرهن است، نقش دولت در پیشرفت و انحطاط یک تمدّن بسیار اهمّیت دارد و هر دولتی که از مشکلات مردم آگاهی بیشتری داشته باشد، می‌تواند با رفع مشکلات آنها زمینه را برای پیشبرد تمدّن مهیّا نماید. حال بهترین راه جهت اطّلاع از احوال مردم، برخورد مستقیم با آنهاست و هر زمانی که در تاریخ اسلام حجاب بین سلطان و مردم کمتر دیده شده، انحطاط تمدّن اسلامی‌کم‌رنگ‌تر بوده است. پس یکی از عوامل ضعف و انحطاط هر تمدّنی حجاب بین سلطان و مردم بوده است، همچنان که منتسکیو یکی از عوامل ضعف و انحطاط رومیان را این چنین می‌نویسد: رویه مردم‌داری و شیوه نزاکت و حسن سلوک که در عهد سلاطین اوّلیه رواج داشت به‌کلّی منسوخ گردید؛ زیرا امپراتوری اوّلیه از طریق مردم‌داری می‌توانستند از کلّیه امور به هر وضع و کیفیّتی استحضار حاصل کنند.۸

۱-۴. ظلم و ستم
یکی از علل اساسی سقوط تمدّن‌ها این است که من هستم، پس تو نیستی یا هستی تو مشروط بر این است که من آن را بخواهم این اصل معنای واقعی ظلم و استکبار است که در آیات قرآنی به عنوان عوامل سقوط تمدّن‌ها مطرح شده است. می‌فرماید: «فکایّن من قریه اهلکنا و هی ظالمه؛ ۱۴ بسا جوامعی را که ستمکار بودند، هلاک ساختیم.»
با توجّه به مطالب بالا، درمی‌یابیم از آن زمانی که خلافت رنگ معنوی‌ بودن خود را از دست داد و عدّه‌ای سودجو در راه آبادکردن دنیای خود از آن سوء استفاده کردند، ظلم و ستم بر مردم نیز آغاز شد و حتّی به اوج خود رسید تا جایی که در بین مسلمانان محیط خفقان و بسته‌ای به وجود آمد که دیگر استعداد افراد شکوفا نمی‌شد و مردم کلّاً از رشد و شکوفایی استعدادها دست شستند.

۲. عوامل خارجی
تهاجم و سلطه بیگانگان بر تمدّن یک ملّت یا ملل از مهم‌ترین عوامل خارجی انحطاط تمدّن‌ها به شمار می‌رود و این تهاجم در قالب‌های گوناگون با ابزارهای متفاوت صورت می‌پذیرد، ولی عمدتاً این تهاجم از سه ناحیه صورت می‌گیرد:
۱. تهاجم نظامی
۲. تهاجم اقتصادی
۳. تهاجم فرهنگی
تمدّن اسلامی‌به دلیل گستردگی و ژرفای خود و نیز نفوذ چشمگیرش در جهان، دشمنانی خارج از مرزهای اسلامی داشت که در پی فرصتی مناسب بودند تا این تمدّن فراگیر را مضمحل سازند. این عوامل را می‌توان در دو حمله مهم، بزرگ و ویرانگر ره‌یابی کرد: جنگ‌های صلیبی و حمله مغول.
ذکر این نکته نیز لازم است که تمدّن اسلامی از تهاجم اقتصادی و فرهنگی نیز در امان نبوده، امّا در اینجا برای رعایت اختصار مطلب تنها به وجه تهاجم نظامی پرداخته می‌شود.

۲-۱. جنگ‌های صلیبی
جنگ‌های صلیبی قبل از آنکه رویارویی نظامی غرب مسیحی با شرق مسلمان تلقّی شود، رویارویی توحّش غربی با تمدّن اسلامی است. واقعیّتی که بسیاری از محقّقان و تاریخ‌نگاران به آن اشاره کرده‌اند. سلسله جنگ‌های صلیبی که از سال ۱۰۹۶م. تا ۱۲۹۱ م. ادامه داشت و سرانجام به عقب‌نشینی کامل غربی‌ها از سرزمین‌های اسلامی انجامید، به مجموعه هشت جنگ بزرگ اطلاق می‌شود.

لشکریان صلیبی موظّف بودند، علامت صلیب را به عنوان نشانه‌ای از جان‌فشانی و فداکاری بر لباس خود داشته باشند. به همین جهت بود که این جنگ‌ها به جنگ صلیبی شهرت یافت. این جنگ‌ها را اشراف و سلاطین اروپا که از قدرت اسلام بیمناک بودند، با انگیزه مذهبی به راه‌انداختند و مسیحیان را با صلیب‌های خود برای تصرّف «بیت المقدّس» از دست مسلمانان روانه کردند. بر اثر این حملات، جامعه اسلامی مدّت‌ها در تلاطم و پریشانی بود و چه بسیار نفوس و اموالی که از میان رفت و چه شهرها و روستاهایی که آباد بودند، به ویرانی کشیده شدند. در سال ۱۰۹۹ م. که بیت‌المقدّس برای نخستین ‌بار پس از تمدّن اسلامی‌به تصرّف صلیبی‌ها درآمد، آنان یک هفته تمام به کشتار مسلمانان مشغول بودند و در «مسجدالاقصی» بیش از شصت هزار نفر را کشتند. در سال ۱۱۰۹ م. که «طرابلس» به تصرّف صلیبی‌ها درآمد، یک‌صد هزار جلد از کتاب‌های «دارالعلم» در این حادثه به غارت رفت و به کام آتش سپرده شد.

۲-۲. حمله مغول
هنوز آتش جنگ‌های صلیبی در غرب سرزمین‌های اسلامی‌به کلّی خاموش نشده بود که سیل بنیان‌کن و ویرانگر دیگری از شرق سرازیر شد. قبایل پراکنده «مغولستان» که به سرکردگی چنگیز با هم متّحد شده بودند، در زمانی که خوارزمشاهیان بر شرق اسلامی حکومت داشتند، به بهانه خون‌خواهی جمعی از بازرگانان به سرزمین‌های اسلامی سرازیر شدند. یورش مغول در سال ۶۱۷ ق.

 به سرزمین‌های اسلامی آغاز شد. پس از گرفتن «گرگانج»، پایتخت قدیم «خوارزم» و نابودی آن، شهرهای خراسان یکی پس از دیگری فتح شد و معرض قتل عام قرار گرفت. پس از چنگیز و چند تن از جانشینان او نوبت به هلاکو، نواده او، رسید تا فتوحات مغول را در جهان اسلام کامل کند. او اسماعیلیّه را شکست داد و پس از گشودن «بغداد» المعتصم، آخرین خلیفه عبّاسی را کشت و برخلافت ۵۲۵ ساله عبّاسیان پایان داد و سرزمین‌های اسلامی را میان خانان مغول تقسیم کرد.
هرچند مغولان به دلیل ضعف ‌فرهنگی خود و قوّت فرهنگ اسلامی در برابر آن نسبتاً رام شدند ولی ویرانی‌ای که بر اثر حملات آنان به جهان اسلام و خصوصاً خراسان که چشم و چراغ عالم اسلام و مهد فرهنگ و تمدّن اسلامی‌بود، وارد آمد، ضربه اساسی بر پیکره فرهنگ و تمدّن اسلامی‌بود.

 
ماهنامه موعود شماره ۱۱۹

پی‌نوشت‌ها


۱. ابوحنیفه دینوری، الامامـ[ والسیاسـ[، ج‏2، ص‏174.
۲. مقدّمه ابن خلدون؛ ج۱، ص ۳۱۰.
۳. همان، ج۲، ص ۷۹۹.
۴. همان، ج۲، ص ۸۳۵.
۵. همان، ج۱، ص ۵۸۸.
۶. آینده نامعلوم تمدّن، ص ۱۹۶.
۷. علل عظمت و انحطاط تمدّن رومیان؛ ص ۲۱۱.
۸. همان، ص ۲۰۰.
۹. سوره حج (۲۲)، آیه ۴۵.

Check Also

شیعیان پاکستان؛ از پیشینه تا تهدیدات

شیعیان به عنوان گروه اقلیت مسلمانان در کشورهای زیادی پراکنده هستند. البته به دلایل مختلف آما و اطلاعات دقیقی از این پراکندگی جمعیتی وجود ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *