گویند که: موسی بن نصیر غلام خود طارق بن زیاد را به طنجه فرستاد که شهرهای بربر و قلعههای آنها را فتح کند. او نیز با هزار و هفتصد سپاهی در رجب سال 73 ق. عازم تنگه جبلالطّارق میشود تا با پادشاه واندالها لذریک مصاف کند. لذریک که عربها او را لذریق مینامند با هفتاد هزار سپاه با دبدبه و لباسهای فاخر و مجلّل و کلاه مزیّن به زبرجد و یاقوت و در حالی که از رویارویی با سپاه طارق واهمه داشت، با وی روبهرو شد.
خطابه طارق
ای مردم! کجا فرار میکنید، دریا در پشت سر و دشمن در مقابل شماست، پس به خدا قسم! راه دیگری جز راستی و استقامت در پیش ندارید؛ زیرا آن دو نیروهایی هستند که هرگز شکست نمیپذیرند و همواره پیروز میشوند. کمی قوا و قلّت عدد، هرگز به آنها ضرر نمیرساند و در مقابل زیادی جمعیّت و کثرت نیرو، با سستی و کسالت و اختلاف و دوگانگی و عجب و نخوت به پیروزی نمیرسند.
انحطاط یک تمدّن از نگاه ابن خلدون
تمدّنهایی که در طول تاریخ ظهور کردهاند، پس از مدّتی شکوفایی یا رو به ضعف و انحطاط نهادهاند یا به کلّی از بین رفتهاند و چنین واقعیّتی این پرسش را مطرح میکند که نشانههای انحطاط یک تمدّن چه چیزهایی میباشد؟
عوامل ضعف و انحطاط تمدّن اسلامی از لحاظ تعاملی
از آنجایی که تمدّن اسلامی و هر تمدّن دیگری بر پایههایی استوار است که در بستر آنها زاده شده و رشد مینماید، میتوان گفت در یک دید کلّی اگر عوامل پیدایی تمدّن اسلامی و هر تمدّن دیگری دچار افول و زوال شود، تمدّن نیز خواسته یا ناخواسته فرو خواهد ریخت، ولی در عین حال از آنجایی که باید عوامل ضعف و انحطاط تمدّن اسلامی را از لحاظ تعاملی بررسی نماییم، بنابراین آن عوامل را به طور خلاصه بیان خواهیم نمود:
۱. عوامل داخلی
۱ـ۱. تجمّلخواهی
تجمّلخواهی و نازپروردگی برای مردم تباهیآور است و در نهاد آدمی انواع بدیها و عادات زشت را پدید میآورد و خصلتهای نیک را از بین میبرد. بنابراین تجمّل خواهی به فساد اخلاقی منجر میشود و در طول تاریخ بارها دیده شده کشورهایی که قدرت اخلاقی خود را از دست میدهند، زودتر از کشورهایی که احیاناً قانونشکنی میکنند، به سوی انحطاط کشیده میشوند؛ چون بعضی از مفاسد اخلاقی و اعمال خلاف عفّت چنان روح جامعه را جریحهدار میکند که موجب طغیان در اجتماع میشود و تأثیرات سوء آن به مراتب از قانونشکنی بیشتر است.
۱-۲. تکیه بر بیگانگان
تاریخ همیشه گویای این مطلب است که اگر دولتها بر نیروهای مردمی خود متّکی نباشند و آنها را در امور مملکتی شرکت ندهند و در عوض به بیگانگان دل خوش کنند، محکوم به شکست خواهند بود. همچنان که منتسکیو یکی از علل و عوامل انحطاط رومیان را نیروگیری ارتش روم از بین بیگانگان میداند.۷
۱ـ۳. حجاب بین سلطان و مردم
همان طور که بر همگان مُبرهن است، نقش دولت در پیشرفت و انحطاط یک تمدّن بسیار اهمّیت دارد و هر دولتی که از مشکلات مردم آگاهی بیشتری داشته باشد، میتواند با رفع مشکلات آنها زمینه را برای پیشبرد تمدّن مهیّا نماید. حال بهترین راه جهت اطّلاع از احوال مردم، برخورد مستقیم با آنهاست و هر زمانی که در تاریخ اسلام حجاب بین سلطان و مردم کمتر دیده شده، انحطاط تمدّن اسلامیکمرنگتر بوده است. پس یکی از عوامل ضعف و انحطاط هر تمدّنی حجاب بین سلطان و مردم بوده است، همچنان که منتسکیو یکی از عوامل ضعف و انحطاط رومیان را این چنین مینویسد: رویه مردمداری و شیوه نزاکت و حسن سلوک که در عهد سلاطین اوّلیه رواج داشت بهکلّی منسوخ گردید؛ زیرا امپراتوری اوّلیه از طریق مردمداری میتوانستند از کلّیه امور به هر وضع و کیفیّتی استحضار حاصل کنند.۸
۱-۴. ظلم و ستم
یکی از علل اساسی سقوط تمدّنها این است که من هستم، پس تو نیستی یا هستی تو مشروط بر این است که من آن را بخواهم این اصل معنای واقعی ظلم و استکبار است که در آیات قرآنی به عنوان عوامل سقوط تمدّنها مطرح شده است. میفرماید: «فکایّن من قریه اهلکنا و هی ظالمه؛ ۱۴ بسا جوامعی را که ستمکار بودند، هلاک ساختیم.»
با توجّه به مطالب بالا، درمییابیم از آن زمانی که خلافت رنگ معنوی بودن خود را از دست داد و عدّهای سودجو در راه آبادکردن دنیای خود از آن سوء استفاده کردند، ظلم و ستم بر مردم نیز آغاز شد و حتّی به اوج خود رسید تا جایی که در بین مسلمانان محیط خفقان و بستهای به وجود آمد که دیگر استعداد افراد شکوفا نمیشد و مردم کلّاً از رشد و شکوفایی استعدادها دست شستند.
تهاجم و سلطه بیگانگان بر تمدّن یک ملّت یا ملل از مهمترین عوامل خارجی انحطاط تمدّنها به شمار میرود و این تهاجم در قالبهای گوناگون با ابزارهای متفاوت صورت میپذیرد، ولی عمدتاً این تهاجم از سه ناحیه صورت میگیرد:
۱. تهاجم نظامی
۲. تهاجم اقتصادی
۳. تهاجم فرهنگی
تمدّن اسلامیبه دلیل گستردگی و ژرفای خود و نیز نفوذ چشمگیرش در جهان، دشمنانی خارج از مرزهای اسلامی داشت که در پی فرصتی مناسب بودند تا این تمدّن فراگیر را مضمحل سازند. این عوامل را میتوان در دو حمله مهم، بزرگ و ویرانگر رهیابی کرد: جنگهای صلیبی و حمله مغول.
۲-۱. جنگهای صلیبی
جنگهای صلیبی قبل از آنکه رویارویی نظامی غرب مسیحی با شرق مسلمان تلقّی شود، رویارویی توحّش غربی با تمدّن اسلامی است. واقعیّتی که بسیاری از محقّقان و تاریخنگاران به آن اشاره کردهاند. سلسله جنگهای صلیبی که از سال ۱۰۹۶م. تا ۱۲۹۱ م. ادامه داشت و سرانجام به عقبنشینی کامل غربیها از سرزمینهای اسلامی انجامید، به مجموعه هشت جنگ بزرگ اطلاق میشود.
۲-۲. حمله مغول
هنوز آتش جنگهای صلیبی در غرب سرزمینهای اسلامیبه کلّی خاموش نشده بود که سیل بنیانکن و ویرانگر دیگری از شرق سرازیر شد. قبایل پراکنده «مغولستان» که به سرکردگی چنگیز با هم متّحد شده بودند، در زمانی که خوارزمشاهیان بر شرق اسلامی حکومت داشتند، به بهانه خونخواهی جمعی از بازرگانان به سرزمینهای اسلامی سرازیر شدند. یورش مغول در سال ۶۱۷ ق.
هرچند مغولان به دلیل ضعف فرهنگی خود و قوّت فرهنگ اسلامی در برابر آن نسبتاً رام شدند ولی ویرانیای که بر اثر حملات آنان به جهان اسلام و خصوصاً خراسان که چشم و چراغ عالم اسلام و مهد فرهنگ و تمدّن اسلامیبود، وارد آمد، ضربه اساسی بر پیکره فرهنگ و تمدّن اسلامیبود.
ماهنامه موعود شماره ۱۱۹
پینوشتها
۱. ابوحنیفه دینوری، الامامـ[ والسیاسـ[، ج2، ص174.
۲. مقدّمه ابن خلدون؛ ج۱، ص ۳۱۰.
۳. همان، ج۲، ص ۷۹۹.
۴. همان، ج۲، ص ۸۳۵.
۵. همان، ج۱، ص ۵۸۸.
۶. آینده نامعلوم تمدّن، ص ۱۹۶.
۷. علل عظمت و انحطاط تمدّن رومیان؛ ص ۲۱۱.
۸. همان، ص ۲۰۰.
۹. سوره حج (۲۲)، آیه ۴۵.