موانع رسیدن به رشد و کمال از نگاه امام هادی(ع)

6e51f0d029452aaa7572df72be03b411 - موانع رسیدن به رشد و کمال از نگاه امام هادی(ع)

عبدالکریم پاک‌نیا تبریزی
در مطلب حاضر نویسنده با استناد به حدیثی از امام هادی(ع) به چند خصلت مذموم که موانع رشد و ترقی معنوی به شمار می‌‌رود پرداخته است.

 

انسان برای رسیدن به قلّه کمال معنوی و نجات یافتن از سقوط در ورطه‌ هلاکت، نیازمند فراهم شدن مقدماتی است که از جمله آنها رفع موانع و آسیب‌های روحی و روانی است؛ یعنی اگر انسان بخواهد خود را به صفات زیبای اخلاقی بیاراید، لازم است که وجودش را از آلودگی‌های نفسانی و شیطانی پاک سازد.

در این رابطه حضرت امام علی النقی(ع) می‌‌فرماید: «الْحَسَدُ مَاحِقُ الْحَسَنَاتِ وَ الزَّهْوُ جَالِبُ الْمَقْتِ وَ الْعُجْبُ صَارِفٌ عَنْ طَلَبِ الْعِلْمِ دَاعٍ إِلَى الغَمْطِ وَ الْجَهْلِ وَ الْبُخْلُ أَذَمُّ الْأَخْلَاقِ وَ الطَّمَعُ سَجِیَّهًْ سَیِّئَهٌ؛ (۱) حسد، نیکی‌ها را نابود می‌‌کند، خود برتربینی و تکبّر، دشمنی و نفرت می‌آورد، خودخواهی و خودپسندی، آدمی را از طلب علم باز می‌ دارد و حقّ‌ دیگران را ناچیز می ‌شمارد و موجب نادانی می‌‌شود، بخل، زشت‌ترین اخلاق به شمار می‌ رود و طمع، خوی بدی محسوب می‌‌گردد.»

امام هادی(ع) در این سخن حکیمانه برخی از بیماری‌های اساسی روح را همانند: حسد، ‌ تکبر، بخل و طمع که مانع کمال انسانی است، مطرح فرموده و به کمال ‌جویان عالم هشدار می‌‌دهد که تا این مرض‌ها معالجه و رفع نشود، سایر تلاش‌های انسان بی‌‌فایده خواهد بود. در این مقال با استعانت از آیات و روایات به شرحی مختصر از کلام امام هادی(ع) می‌‏پردازیم.

چهار خصلت مذموم و ممدوح

مهم‌ترین نکته در اینجا شناختن مرزهای ظریف و حساس این صفت‌هاست و هر یک بستگی به موقعیت و نیت افراد دارد؛ زیرا این صفات نسبی بوده و خوب و بد دارد (۲) که انسان در صورت عدم شناخت کافی از خوب و بد آن ممکن است دچار افراط و تفریط شده و گرفتار انحطاط روحی و اخلاقی بشود؛ یعنی نه تنها متخلّق به اخلاق اسلامی نمی‌‌شود؛ بلکه گاهی عکس قضیه اتفاق می‌‌افتد.

حسد

حسد یعنی تمنای زوال نعمتی از برادر مسلمان خود؛ از نعمت‌هایی که صلاح او باشد و اگر تمنای زوال نعمت از او نکند؛ بلکه مثل آن را از برای خود خواهد، آن را «غبطه» و «منافسه» می‌گویند و اگر زوال چیزی را از کسی خواهد که صلاح او نباشد، ‌آن را «غیرت» گویند و ضدّ حسد، نُصح و خیرخواهی است و آن عبارت است از: خواستن نعمتی که صلاح برادر مسلمان در آن باشد، از برای او. (۳)
معیار در نصیحت آن است که آنچه را از برای خود خواهی، برای برادر خود نیز بخواهی و آنچه را که برای خود مکروه داری، برای او نیز مکروه داشته باشی. معیار در حسد آن است که آنچه را برای خود نخواهی، برای او بخواهی و آنچه را برای خود می‌‌خواهی، برای او نخواهی.

مذمت حسد و فضیلت غبطه

در صفت آرزوی سلب نعمت از دیگران به ناحق، حسد ناپسند و مذموم است و سخن امام هادی(ع) به همین حسد مذموم‌ اشاره دارد که فرمود: «اَلْحَسَدُ مَاحِقُ الْحَسَنَاتِ؛ حسد نیکی‌ها را نابود می‌‌کند.»؛ امّا در صورت آرزوی سلب نعمت از ظالم و فاسق، خوب است. همچنین در صورت آرزوی به دست آوردن نعمت‌های در دست دیگران ـ بدون اینکه خود آرزوی سلب آن را از دیگران بکند، که به آن «غبطه» می‌گویند ـ خصلتی انسانی و خداپسندانه است.

امام صادق(ع) در مورد فرق مؤمن و منافق در غبطه و حسد فرمود: «إِنَّ الْمُؤْمِنَ یَغْبِطُ وَ لَا یَحْسُدُ وَ الْمُنَافِقُ یَحْسُدُ وَ لَا یَغْبِطُ؛ (۴) مؤمن غبطه می‌خورد و حسادت ندارد و منافق حسد می‌ورزد و غبطه ندارد.»

نمونه‌هایی از غبطه پسندیده

۱. روزی امام چهارم(ع) به «عبیدالله‌بن ‌عباس‌‌بن‌علی(ع) نگاهی کرد و ‌اشک چشمانش را فرا گرفت و فرمود: روزی به رسول خدا
(صلی الله علیه وآله) سخت ‌تر از روز احد نگذشت که عمویش حمزه در آن کشته شد و بعد از آن در جنگ موته است که عموزاده‌‌اش جعفر‌بن ابی‌طالب کشته شد. سپس فرمود: روزی چون روز تو نباشد ای حسین! سی‌ هزار مرد که گمان می‌کردند از این امّتند، دور او را گرفتند و هر کدام با کشتن او به خدا تقرّب می‌‌جستند و او خدا را به آنها یادآور می‌‌شد؛ ولی پند نمی‌‌گرفتند تا او را با ظلم و ستم به شهادت رساندند. سپس فرمود: خدا [عمویم] عباس را رحمت کند که جانبازی کرد و خود را فدای برادر ارجمندش نمود تا دو دستش قطع شد و خداوند در مقابل آن دو دست؛ مثل عمویش حضرت جعفر طیار دو بال به او عنایت کرد تا با آنها به همراه ملائکه در بهشت پرواز کند، همانا حضرت عباس(ع) نزد خداوند تبارک و تعالی منزلتی عظیم دارد که تمام شهدا در روز قیامت بر او غبطه می ‌خورند [و تمنای مقامش را می ‌نمایند].» (۵)

جای دارد که شهیدان همگی غبطه خورند /// به مقامی‌که تو را داده خداوند کریم

۲. امام عسکری(ع) نیز در مورد عظمت «فضل بن شاذان» این شخصیت خراسانی فرموده است: «أَغْبِطُ أَهْلَ خُرَاسَانَ لِمَکَانِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ وَ کَوْنِهِ بَیْنَ أَظْهُرِهِمْ؛ (۶) من بر مردم خراسان غبطه می‌ خورم که فضل بن شاذان در میان آنهاست.»

اساساً هیچ کس بدون احساس حسد نیست و هر کسی ممکن است که در زندگی خود به نوعی گرفتار این صفت باشد؛ امّا مهم، پیگیری و ترتیب اثر ندادن به این صفت است. امام صادق(ع) می‌فرماید: «ثَلَاثَهًْ لَمْ یَنْجُ مِنْهَا نَبِیٌّ فَمَنْ دُونَهُ التَّفَکُّرُ فِی الْوَسْوَسَهًْ فِی الْخَلْقِ وَ الطِّیَرَهًْ وَ الْحَسَدُ إِلَّا أَنَّ الْمُؤْمِنَ لَا یَسْتَعْمِلُ حَسَدَهُ؛ (۷) سه چیز است که پیغمبر و کمتر از پیغمبر از آن رهایی نیابند: فکر کردن در وسوسه‌های راجع به خلقت و چگونگی آفرینش (و سؤال‌هایی که در این زمینه برای انسان پیش می‌‌آید)، فال بد زدن و حسد بردن، جز آنکه شخص با ایمان حسد خود را به کار نمی‌بندد (۸) (و به دنبال آن، به فکر سلب نعمت از محسود نمی‌افتد و کاری انجام نمی‌‌دهد).»
به این جهت پیامبر گرامی(ص) می‌‌فرماید: «إِذَا تَطَیَّرْتَ فَامْضِ وَ إِذَا ظَنَنْتَ فَلَا تَقْضِ وَإذَا حَسَدْتَ فَلاَ تَبْغ؛ (۹) چون فال بد زنی، اعتنا نکن! چون گمان بد بری، قضاوت مکن! و چون حسد بری، دنبالش را مگیر!»

تکبر مذموم و ممدوح

امام هادی(ع) در ادامه فرمایش خود به نتایج سوء تکبر و فخرفروشی‌ اشاره کرده و می‌‌افزاید: «وَ الزَّهْوُ جَالِبُ الْمَقْت‏ وَ الْعُجْبُ صَارِفٌ عَنْ طَلَبِ الْعِلْمِ دَاعٍ إِلَى الغَمْطِ وَ الْجَهْلِ؛ (۱۰)
خود‌برتربینی و رفتار متکبرانه، دشمنی و نفرت می‌‌آورد و خودخواهی و خودپسندی آدمی را از طلب علم باز می‌ دارد و حقّ دیگران را ناچیز می‌‌شمارد و موجب نادانی می‌‌شود.»

تکبر گاهی بد است و آن در موقعی است که انسان در مقابل بندگان خدا، خودستایی و فخرفروشی کند و توقع داشته باشد که دیگران او را بی ‌جهت محترم داشته و تکریمش کنند و روحیه استکباری را در خود تقویت نماید. این خصلت زشت از عادات ایام جاهلیت بوده و امری مذموم است و اگر در مقابل خداوند و دستورات آن باشد، انسان را تا مرز کفر پیش می‌‌برد. خداوند متعال این صفت را به ابلیس نسبت داده و می‌فرماید: «و هنگامی‌که به فرشتگان گفتیم: به آدم سجده و خضوع کنید، همگی سجده کردند؛ جز شیطان که سر باز زد و تکبر ورزید [و به خاطر تکبر] از جمله کافران شد!» (۱۱) امام هادی(ع) در مورد عواقب زیانبار تکبر مذموم و منفی می‌‌فرماید: «مَنْ رَضِیَ عَنْ نَفْسِهِ کَثُرَ السَّاخِطُونَ عَلَیْهِ؛ (۱۲) آن کس که خودپسند و از خود راضی است، غضب‌‌کنندگان به وی زیاد خواهند بود.»

اما گاهی تکبر، خوب و پسندیده است و آن در صورتی است که نیت خیری در کار باشد، مثلاً انسان در مقابل افراد سرکش و شیطان‌صفت تکبر کند. در معارف دینی نیز مواردی ذکر شده است که تکبر خوب می‌‌باشد؛ از جمله در میدان جنگ، در مقابل دشمن (۱۳) و همچنین در مقابل شخص متکبر، و همچنین لازم است که زن مسلمان در مقابل مرد نامحرم رفتار متکبرانه‌‌ای داشته باشد.

دو نمونه از تکبر ممدوح

الف. امام علی (ع) در مورد تکبر ممدوح فرمود: «خِیَارُ خِصَالِ النِّسَاءِ شِرَارُ خِصَالِ الرِّجَالِ: الزَّهْوُ وَ الْجُبْنُ وَ الْبُخْلُ؛ فَإِذَا کَانَتِ الْمَرْأَهًُْ ذَاتَ زَهْوٍ لَمْ تُمَکِّنْ مِنْ نَفْسِهَا وَ إِذَا کَانَتْ بَخِیلَهًْ حَفِظَتْ مَالَهَا وَ مَالَ بَعْلِهَا وَ إِذَا کَانَتْ جَبَانَهًًْ فَرِقَتْ مِنْ کُلِّ شَیْ‏ءٍ یَعْرِضُ لَهَا؛ (۱۴) [برخی از] نیکوترین خُلق و خوی زنان، زشت‌ترین خصلت‌های مردان است، مانند: تکبّر، ترس، بخل؛ هرگاه زنی متکبّر باشد، بیگانه را به حریم خود راه نمی‌‌دهد، و اگر بخیل باشد، اموال خود و شوهرش را حفظ می‌‌کند و چون ترسان باشد، از هر چیزی که به آبروی او زیان می‌رساند، فاصله می ‌گیرد.»

ب. در مقاتل نقل شده است: «هنگام ورود حضرت زینب کبرای‌(ع) به مجلس ابن‌زیاد، حضرت چنان با ابهت و عظمت وارد شد که آن حاکم ستمگر بی‌اختیار گفت: مَنْ هَذِهِ الْمُتَکَبِّرَهُ؟ (۱۵) این بانوی بزرگ ‌منش کیست؟» رفتار بزرگ ‌منشانه و با هیبت حضرت زینب (س) به دو جهت صورت گرفت: هم تکبر در برابر متکبر و هم در مقابل نامحرم.

علامه مجلسی (ره) نیز در ذیل آیه «سَأَصْرِفُ عَنْ آیاتِیَ الَّذِینَ یَتَکَبَّرُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَق»؛ (۱۶) «به‌زودی کسانی را که در روی زمین به ناحق تکبّر می‌‌ورزند، از [ایمان به] آیات خود، منصرف می‌سازم.» به دو نوع تکبر مثبت و منفی‌ اشاره کرده است و می ‌فرماید: «چون تکبر نوع ممدوح هم دارد، مانند تکبر در مقابل اهل گناه و فساد، به همین جهت خداوند متعال تکبر به ناحق را نکوهش می‌کند، نه تکبر به حق را.» (۱۷)

بخل مثبت و منفی

امام علی‌النقی (ع) در مورد بخل که یکی دیگر از صفات زشت انسانی است، می‌فرماید: «وَالْبُخْلُ أذَمُّ الأخْلاَقِ؛ (۱۸) بخل، زشت‌ترین اخلاق به شمار می‌رود.» آنجا هم باز دقت لازم است؛ چون افراط در بذل مال «اسراف» محسوب می‌‌شود و در مقابل، تفریط در آن را بخل می‌گویند که هر دو قبیح است و حدّ‌ اعتدال آن «جود» و «سخا»ست که امری پسندیده و محمود می‌باشد؛ البته گاهی خود بخل هم به همین معنا پسندیده است؛ همچنان‏که امام‌علی(ع) می‌فرماید: «وَ إِذَا کَانَتْ بَخِیلَهًًْ حَفِظَتْ مَالَهَا وَ مَالَ بَعْلِهَا؛ (۱۹) اگر زن، بخیل و ممسک باشد، ‌ مال خود و شوهرش را نگهداری می‌کند.»

بنابر این اگر برخی از صفات اخلاقی و کمالات انسانی را به حدّ اعتدال رفتار کنیم، صفت پسندیده و محمودی است؛ وگرنه ممکن است تبدیل به ضدّ‌کمال بشود. چنانکه خداوند متعال در قرآن‌کریم بارها به رسول‌گرامی اسلام‌(ص) تذکر داده و آن گرامی را از افراط و تفریط باز می‌دارد و می‌ فرماید: «ای رسول ما! هرگز دستت را بر گردنت زنجیر مکن [و ترک انفاق و بخشش منما] و بیش از حد نیز دست خود را مگشای، تا مورد سرزنش قرار‌گیری و از کار فرو مانی.»(۲۰)

طمع مثبت و منفی

پیشوای دهم‌(ع) در مورد صفت طمع نیز می‌فرماید: «الطَّمَعُ سَجِیَّهًْ سَیِّئَهًْ؛ (۲۱) طمع، خوی بدی محسوب می‌شود.»
این خصلت نا‌زیبا نیز در انحطاط روحی و اخلاقی انسان تأثیر فراوان دارد. طمع، چشم دوختن به دارایی‌های مردم و توقع نابجا از آنان است که انسان را به نهایت ذلت و پستی سوق می‌دهد و در مقابل، صفت استغنا قرار دارد؛ البته توقع بجا از مردم خوب است که از طریق ارتباطات سالم و منطقی صورت گیرد؛ چون هیچ کس از ارتباط و تعامل با مردم بی‌نیاز نیست و اگر در قضیه بی‌نیازی و استغنا، انسان مقداری افراط کند، باز ممکن است به دام خصلت دیگری به نام تکبر و خود بزرگ‌‌بینی گرفتار شود و آدمی خشک و منزوی تلقی گردد که با روح اسلام سازگار نیست.

همچنین طمع در مسائل معنوی و درخواست از خداوند متعال ممدوح و مطلوب است و بارها در قرآن مورد ستایش قرار گرفته است. از جمله از زبان ساحران مصر می‌‌فرماید: «ما طمع داریم که پروردگارمان خطاهای ما را ببخشد؛ چرا که ما نخستین ایمان ‌آورندگان بودیم!» و از زبان حضرت ابراهیم (ع)یادآور می‌‌شود که: «و به پروردگار عالمیان طمع دارم گناهم را در روز جزا ببخشد!»(۲۲)
به این جهت در مورد پیاده کردن اوصاف اخلاقی و عمل به آنها، نباید دچار افراط و تفریط شد؛ البته لازم است که برای مصونیت از این آفت حتماً از رهنمودهای اساتید اخلاق و انسان‌های کمال‌ یافته بهره‌برداری کرد.

ــــــــــــــــــ
پاورقی:
۱) بحار‌الانوار، علامه مجلسی، نشر‌الوفا، بیروت، ۱۴۰۴ ق، ج ۶۹، ص ۱۹۹، باب جوامع مساوی‌الاخلاق.
۲) البته نسبی بودن برخی از ارزش‌های اخلاقی در روایات؛ ارتباطی به نسبی بودن اصل اخلاق و معیارهای ثابت اخلاقی ندارد.
۳) معراج السعادهًْ، ملا‌احمد نراقی، نشر هجرت، ص ۴۱۷.
۴) الکافی، محمد‌بن‌یعقوب کلینی، نشر اسلامیه، تهران، ۱۳۶۲ ش، ج ۲، ص ۳۰۷، باب‌الحسد.
۵) أمالی صدوق، ص ۴۶۲، المجلس السبعون.
۶) رجال‌کشی، با کوشش شیخ طوسی، نشر دانشگاه مشهد، ج ۲، ص ۸۲۰؛ وسائل الشیعهًْ، شیخ حرّ عاملی، مؤسسه آل‌البیت، قم، ج ۲۷، ص ۱۰۱.
۷) الکافی، ‌ج ۸، ص ۱۰۸.
۸) علامه مجلسی رحمت‌الله در توضیح این حدیث می‌نویسد: «ظاهر این حدیث آن است که حسدی که در خاطره انسان خطور کند، بی‌آنکه آن را برای مردم آشکار سازد، گناه نیست؛ وگرنه اتصاف انبیا بدان ممکن نیست و امکان دارد که مقصود از حسد در اینجا معنای عامی‌باشد که غبطه را نیز شامل گردد.»
۹) تحف‌العقول عن آل‌الرسول، ص ۵۰.
۱۰) بحارالانوار، ج ۶۹، ص ۱۹۹، باب ۱۰۵، جوامع مساوی الأخلاق.
۱۱) بقره/۳۴.
۱۲) بحارالانوار، ج ۶۹، ص ۳۱۶.
۱۳) امام علی(ع) بعد از آنکه «عمرو بن عبدود» را در جنگ خندق کشت، وقتی که از میدان به طرف مسلمین می‌آمد، قدم‌ها را آهسته برمی‌داشت و خودش را خیلی رشید گرفته بود و متکبرانه می‌آمد، پیغمبر اکرم فرمود: «این نوع راه رفتن راه رفتنی است که خداوند جز در این موقع آن را مبغوض می‌دارد.» (مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج ۲۲، ص ۶۲۳).
۱۴) نهج‌البلاغه، حکمت ۲۳۴.
۱۵) نگاهی به خطبه‌های حضرت زینب(س)، عبد الکریم پاک‌نیا، نشر فرهنگ اهل بیت علیهم‌السلام، ص۷۲.
۱۶) اعراف/۱۴۶.
۱۷) بحار الانوار، ج ۵، ص ۱۹۲.
۱۸) بحارا الانوار، ج۶۹، ص۱۹۹.
۱۹) نهج‌البلاغه، حکمت ۲۳۴.
۲۰) اسراء/۲۹.
۲۱) بحار الانوار، ج ۶۹، ص ۱۹۹.
۲۲) شعرا/۸۲.
از: حوزه نیوز

همچنین ببینید

عصر ظهور در کلام امام باقر علیه السلام

این آگاهیها و اطلاع رسانی آن ستارگان هدایت موجب شده است که اهل ایمان و منتظران حکومت عدل حضرت مهدی علیه السلام بیش از پیش امیدوار و دلبسته ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *