بدون تردید از سویی شناساندن حضرات معصومین علیهم السلام برای نسل نو بر مبلّغان و متولیان فرهنگ دینی امری شایسته و ضروری است، و از سویی دیگر نامها و القاب آن گرامیان حکایت گر برخی از ویژگیهای زیبای اخلاقی و اجتماعی آنان میباشد…
«ربیع بن عبد الرحمن» گفت: «کَانَ وَ اللَّهِ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ مِنَ الْمُتَوَسِّمِینَ یَعْلَمُ مَنْ یَقِفُ عَلَیْهِ بَعْدَ مَوْتِهِ وَ یَجْحَدُ الْإِمَامَ بَعْدَهُ إِمَامَتَهُ فَکَانَ یَکْظِمُ غَیْظَهُ عَلَیْهِمْ وَ لَا یُبْدِی لَهُمْ مَا یَعْرِفُهُ مِنْهُمْ فَسُمِّیَ الْکَاظِمَ لِذَلِکَ؛ (۱) به خدا سوگند! حضرت موسی بن جعفر علیه السلام از فراستمندانی بود که می دانست پس از رحلتش از دنیا چه کسی بر او وقف نموده و امامت امام بعدی را انکار میکند؛ ولی با این حال غیظ خود را بر ایشان فرو میبرد و آنچه را که از ایشان می دانست، ابراز و اظهار نمی نمود. برای همین «کاظم» نمامیده شد.»
بنابراین، لقب «کاظم» برای حضرت گویای همین خصلت و شهرت ایشان در فرو خوردن خشم و غضب است. «ابن حجر عسقلانی» دانشمند و محدث اهل سنت می نویسد:
«موسی کاظم، وارث علوم پدر و دارای فضل و کمال بود. در پرتو گذشت و بردباری فوق العاده ای که در رفتار با مردم نادان از خود نشان داد، کاظم لقب یافت….»
نمونه ای از بردباری امام کاظم علیه السلام
مردی در مدینه با دشنام و توهین امام علیه السلام را آزار می داد. برخی از یاران امام علیه السلام پیشنهاد کردند که او را از میان بردارند؛ اما امام علیه السلام آنان را از این کار منع کرد. محل کار او در مزرعه ای بیرون مدینه بود. امام بر چهارپایی سوار شد و خود را به مزرعه او رساند. مرد با دیدن امام فریاد می زد، زراعت مرا پایمال نکن!
اما حضرت اعتنایی نکرد و همچنان جلوتر آمد. وقتی امام روبروی مرد کشاورز رسید، پیاده شد و با گشاده رویی پرسید: برای این مزرعه چقدر خرج کرده ای؟ گفت: صد دینار. فرمود: امیدواری چقدر سود نصیب تو شود؟ گفت: دویست دینار.
حضرت سیصد دینار به او داد و فرمودک زراعت هم از آن خودت. بدان آنچه را که امیدواری برداشت کنی، خدا به تو خواهد رساند. آن مرد بی درنگ از جا برخاست و سر امام کاظم علیه السلام را بوسید و با نهایت پوزش از امام خواست گناهش را نادیده بگیرد. امام علیه السلام تبسمیکرد و بازگشت. روز بعد آن شخص در مسجد نشسته بود که امام وارد شد. تا نگاه مرد به امام علیه السلام افتاد، گفت: خدا بهتر می داند رسالت خود را در کدام خاندان قرار دهد.
دوستان با شگفتی پرسیدند: داستان چیست؟ تا دیروز به امام دشنام میگفتی؟ او دوباره امام علیه السلام را دعا کرد و با دوستانش به ستیزه برخاست. امام علیه السلام از یارانش پرسید: کدام بهتر است؟ نیت شما یا رفتار من؟ (۲)
پی نوشت :
۱) علل الشرایع، ج ۱، ص ۷۵۷.
۲) بحار الانوار، ج ۴۸، ص ۱۰۲.
منبع : ماهنامه اطلاع رسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان شماره۱۴۵