* سید محمدسعید مدنی
«هوالذی خلقالموت والحیاهًْلیبلوکم ایکم احسن عملاً» خداوند موت و حیات را خلق کرد تا شما را به بهترین اعمال بیازماید. (ملک-۲)
در ایام عاشورا و برپایی مراسم عزاداری حسینی و در روزهایی که جانها و وجدانها بیش از هروقت و زمان دیگری مستعد و آماده پذیرش سخنان حق و منطقی هستند، خواسته و ناخواسته، خودآگاه و ناخودآگاه این سؤال اگر نگوییم «همه»، در ذهن بسیاری مطرح میشود که «چگونه میتوان حسینی بود و در خط آن امام بزرگوار حرکت کرد؟» چگونه میتوان بعد از پایان این مراسمها و عزاداریها و سخنرانیها و حسینحسین گفتنها، خود را حتیالمقدور حفظ کرد و به یاد امام حسین(ع) بود و در حال و هوای او زندگی کرد…؟
این سؤال بسیار مهم و دغدغه مبارکی است که به سراغ آدمی میآید و ذهن و احساسات و وجدان او را درگیر میکند. سؤالی که در اینجا سعی میشود به آن پاسخ مختصر داد، اما قبل از آن ذکر مقدمه و توجه به چند نکته لازم است.
۱- امام حسین(ع) الگویی دستیافتنی
نکته اول که باید به آن توجه داشت و آن را در خود به یک باور و یقین تبدیل کنیم این امر به ظاهر بدیهی است که: امام حسین(ع) قابل الگوبرداری است! برخلاف دیدگاهها و سخنانی که یا از سر خلوص و ارادت و یا از روی غرض و کاملاً حسابشده طوری درباره امام حسین(ع) سخن میگویند که گویی او موجودی فراانسانی و فرا زمینی و آسمانی است و اصلاً غیرقابل فهم و درک است و هیچ سنخیتی و تشابهای به ما انسانهای معمولی ندارد، باید باور کنیم که خیر! امام حسین(ع) و سایر ائمه(ع) و حتی شخص رسول گرامی اسلام(ص) «انسان» هستند، البته انسانهایی که در اوج قله انسانیت قرار دارند. با اینحال انسان هستند. به تعبیر مرحوم دکتر شریعتی: «انسان مافوق، نه مافوق انسان»! قرآن کریم، پاسخ چنین نظراتی را با الگو معرفیکردن پیامبر(ص) میدهد: «لقد کان لکم فی رسولالله، اسوهًْ حسنه» (احزاب- ۲۱) به تحقق پیامبر الهی(ص) برای شما الگوی حسن است.
و در آیات مختلف قرآنی از پیامبر خواسته است تا برای مردم بر انسانبودن خود تأکید کند؛ «قل انّما انا بشر مثلکم یوحی الی» (الکهف- ۱۱۰) یعنی: به مردم بگو من بشری هستم مثل شما که بر من وحی میشود.
این است که در نمازهای واجب و یومیه ما ۹ بار تأکید میکنیم که: «اشهد انّ محمداً عبدهُ و رسوله» محمد(ص) بندهای از بندگان خداوند است که رسول خدا هم هست. البته این درست است که ما نمیتوانیم در سطح آن بزرگواران عمل کنیم، آنها حقیقت ایمان و اسلام مجسم و خالصترین و صالحترین بندگان خداوند هستند، پیشتاز و راهنمای کاروان بشری هستند و در اوج قله انسانیت قرار دارند، خود آن بزرگواران هم بر این امر تأکید کرده و فرمودهاند که شما نمیتوانید مثل ما باشید، اما میتوانید در راه و مسیر آنها، پشتسر آنها حرکت کنیم. حضرت علی(ع) در نامهای به عثمانبن حنیف، استاندار خود در بصره، که در نهجالبلاغه آمده است (نامه ۴۵) مینویسد: «انکم لاتقدرون علی ذلک، لکن اعینونی بورع و اجتهاد و عفهًْ و سداد»، شما نمیتوانید در سطح اعمال من عمل کنید، اما میتوانید مرا با تقوی و تلاش و عمل صالح و پاکدامنی یاری نمائید- امام جعفر صادق(ع) نیز خطاب به شیعیان و ارادتمندان خود فرموده است: کونوا لنازینا، ولا تکونوا علینا شینا (امالی صدوق- ص ۳۲۷) یعنی با عمل و رفتار و خود در میان مردم، زینت و آبروی ما باشید، نه اینکه بهعنوان محب و شیعه، طوری رفتار و زندگی کنید که موجب وهن و ضربه زدن به مکتب و آیین نشوید. حضرت علی(ع) در اواخر عمر شریف خود خطاب به کسانی که با انجام وظایف و علیرغم ادعای دوستی، یاری نکردن ایشان، دل ایشان را خون کرده بودند، چنین میفرماید: «لقد ملأتم قلبی قیحا و شحنتم صدری غیظا» دل من از دست شما پرخون، و سینهام از خشم شما مالامال است. (نهجالبلاغه – خطبه ۲۷)
فرض آنکه این بزرگواران، انسانهایی هستند که قابل پیروی و الگوبرداری، و اصلا آمدهاند به پیروان و بهطور کلی همه انسانها «چگونه زیستن» در دنیا و رستگاری در آخرت را بیاموزند. به قول امام موسی صدر: «این بزرگواران مروارید و گوهر نیستند که داخل ویترین باشند و آنها را نگاه کنیم و از آنها تعریف کنیم، اینها الگوهای قابل استفاده و در دسترس ما هستند» (انسان آسمانی).
۲- نیاز انسان به الگوهای جامع
نکته بعدی که باید به آن توجه داشت و البته این هم سخنی بدیهی است، اما به خاطر القائات غلط و بعضا شیطانی و مغرضانه و بدفهمیهای ناشی از آن، مرتب باید در این باره به خود و دیگران تذکر دهیم این است که اسلام و پیامبر و امام حسین(ع) و سایر معصومین(ع)، به ما کوچکترین احتیاجی ندارند، ما هستیم که برای سعادتمندی دنیا و آخرت خود به آنها احتیاج داریم. آنها جز از خدا از هیچ قدرت و دیارالبشری خواسته و نیازی ندارند. آنها در برابر خداوند فقیر مطلق و در برابر انسانها و کل کائنات، بینیاز مطلق هستند. بنابراین باید بر این به معنای واقعی باور داشته باشیم که حضرت زهرا(س)، امام حسین(ع)، حضرت حجت(عج) نه به اشک ما نیاز دارند، نه به تعریف و تمجید و نه به عزاداری و نوحهسرایی و سخنرانی و کتابنویسی و … ما در باره خودشان، آن بزرگواران هرچه خواستهاند برای نجات و سعادت ما خواستهاند، هرچه انجام دادهاند برای خدمت و اصلاح و خیر و صلاح پیروان و جمیع انسانها و بشریت بوده است. اگر مورخی، عالمی، جستوجوگری و هرکسی سراغ دارد که حضرت علی(ع)، قهرمان قهرمانان و صاحب آن شمشیر پرآوازه، جایی و وقتی برای شخص خودش، خانوادهاش و قبیله و خاندان خودش، شمشیر کشیده، نشان دهد تا در حرف و نظر خود اصلاح کنیم.
این خداوند است که به پیامبران بزرگ و پیامبر عظیمالشان خود میفرماید به مردم بگویید، ما از شما چیزی بهعنوان اجر و مزد رسالت نمیخواهیم، اجر ما پیش خود محفوظ است. «قل لا اسئلکم علیه اجرا…» (سوره شعراء، آیات متعدد) بنابراین اینکه شخص شخیص رسول گرامی اسلام، تا همه ائمه(ع)، بر حفظ و زنده نگاه داشتن خاطره عاشورا و بزرگداشت نام و راه و هدف حسین(ع)، تاکید فرمودهاند، برای این نیست که آنها از طریق ما میخواهند از دشمنان خود انتقام بگیرند، یا مثلا بهوسیله این مردم و اشکهای ما میخواهند، بر قلوب عزادار و داغدیده خود مرهم بگذارند. بلکه این همه تاکید و توصیه برای بزرگداشت عاشورا و گریه و عزاداری بر حسین(ع) برای این است که راه را گم نکنیم. حسین(ع) را مصباح هدی و سفینه نجات خود قرار دهیم، خودمان را از منجلاب زندگی و خطرات و دامهایی که دشمنان بشریت برای ما طراحی کردهاند و بر سر راه ما گذاشتهاند نجات دهیم و…
۳- لزوم شناخت کامل برای عمل به هر مکتبی
نکته بعدی باید بدانیم برای پیروی از هر فرد و مکتبی باید آن را بشناسیم. بدانیم کی بود، چی بود، چه کرد، راهش چه بود، روشش کدام بود، چه هدفی داشت و…؟ تا وقتی ما شناخت در اینباره نداشته باشیم، دوستیها و طرفداری ما، حتی دشمنی و مخالفتهای ما، یعنی آنچه اسلام به آن «تولی و تبری» میگوید، احساسی و چشم بسته و از سر عادت و سنتی است که از بزرگترها و گذشتگان به ما ارث رسیده است! آن وقت به جای اینکه راه و مرام و مکتب و دیدگاه و فرهنگ حسینی را دوست داشته باشیم و به آن عمل کنیم، فقط از اسم «حسین» خوشمان میآید، و در عوض اینکه از راه و مرام و مکتب و فرهنگ یزیدی نفرت داشته باشیم و تا میتوانیم از آن دوری و تبری بجوئیم. فقط از اسم و لفظ «یزید» نفرت خواهیم داشت و با آن دشمنی میکنیم. حال آنکه دعوای اسلام و امام حسین(ع) بر سر اسم و ظواهر امور نیست، بر سر مرام و فرهنگ است. پس این مرام و فرهنگ را باید شناخت. اسلام هم بر این موضوع بارها تاکید کرده است و آیات فراوانی به مسلمانان درباره لزوم شناخت و کسب معرفت یادآوری کرده است. علمای شیعه مثل علامه طباطبایی- علامه جعفری و همچنین علمای سنی مثل طنطاوی نوشتهاند که بیش از ۷۵۰ آیه در قرآن درباره شناخت و معرفت موجود است. برای نمونه خداوند در آیات پایانی سوره فرقان، یکی از نشانههای «عبادالرحمن» را چنین معرفی میکند: «الذین اذا ذکروا بایات ربهم لم یخروا علیها صما و عمیانا (آیه ۷۳) یعنی: بندگان و عبادتکنندگان ما، کسانی هستند که هرگاه متذکر آیات خدای خود شوند، کورکورانه در آن آیات ننگرند تا بر مقام و معرفت و ایمانشان بیافزاید، یا آنجا که در سوره اسراء میفرماید: «ولا تقف ما لیس لک به علم…) (اسراء، ۳۶) (از آنچه که به آن آگاهی نداری، پیروی مکن) خلاصه کلام اینکه همانطور که اسلام مسلمان بیشناخت و بیبصیرت نمیخواهد، امام حسین(ع) نیز دوستدار و عزادار بیمعرفت نمیخواهد! برای این است که رسول خدا(ص) میفرماید: «یک ساعت تعقل بالاتر از ۷۰ سال عبادت کردن است…»
آموزههای حسینی را در عمل تداوم بخشیم
نکته پایانی و مهمتر اینکه، وقتی باور کنی که امامحسین(ع)، انسان است، انسانی قابل الگوبرداری و پیروی کردن و در مسیر ایشان حرکت کردن، و وقتی ایشان را در حد فهم و توان خود شناختیم، آنگاه باید به آنچه میگوئیم و میدانیم و ادعای باور داشتن داریم، «عمل» کنیم. قرآن کریم در آیات مختلفی کسانی را که میدانند و عمل نمیکنند، سرزنش کرده است، «اتامرون الناس بالبر و تنسون انفسکم….»؟
آیا مردم را به نیکی دعوت میکنید و خودتان را فراموش میکنید. (بقره ۴۴)
استاد شهید علامه مطهری در یکی از آثار باارزش خود مینویسد: «اساسا فلسفه شهادت امام حسین(ع) این بود که میخواست اسلام را در مرحله عمل زنده کند.» (حق و باطل) دنبال بهانه برای بیعملی و توجیه رفتارهای غیرمسئولانه خود نباشیم. نگوئیم چون دولت چنین است، گرانی چنان است، قیمت ارز آن است، هوا سرد است، هوا گرم و… منتظر دیگران نباشیم، ما امام داریم، دنبالهروی او باشیم. حبیب ابن مظاهر، قیس بن مسهر، عابس ابن ابیشبیب، مسلم ابن عوسجه، … در بدترین شرایط و حاکمیت خبیثترین جنایتکاران، «حسینی» بودند، حجرابن عدی، عمرو ابن حمق، رشید هجری، در روزگار بنیامیه و معاویه علوی بودند، … هرکسی اندازه فهم و به قدر وسع و در حوزه کاری و شعاع وظایف، وفق معرفتش به آموزههای حسینی عمل کند، بسیاری از مشکلات حل میشود، در اینباره هیچ کاری را نباید دستکم گرفت و هر کار خیری حسینی است، حسینی رفتار کردن، یعنی نماز، یعنی خدمت به همنوع، یعنی پاکدامنی، یعنی ادب، یعنی تواضع، یعنی آخرتباوری و…. مطلب را با سخن خواندنی و قابل تعمق یکی از دانشمندان اسلامیبه پایان میرسانیم. «خوشا بر احوال آنها که به کار خیر موفقند. امیرالمومنین(ع) میفرماید کار خیر انجام دهید و هیچ کار خیری را کوچک مشمارید، انجام دهید از روی تقوا. اگر از روی تقوا انجام شود، مورد قبول پروردگار است، و چیزی که در پیشگاه احدیت مورد قبول قرار گیرد کوچک نیست….
(استاد محمدتقی شریعتی، از چشمه کویر، ص۲۸۴)