مریم پاک آئین
به مناسبت مبعث حضرت رسول اکرم صل الله علیه و آله و سلم
در میان تمام مخلوقات، هیچ کس بهاندازه رسول خدا (ص) سختى و مصیبت نکشید. امام باقر (ع) فرمودند:
«اگر دچار مصیبت جسمى یا مصیبت مالى یا دچار مصیبت فرزندت شدى، مصیبت خود را براى پیامبر (ص) بازگو کن؛ زیرا هیچیک از مخلوقات خداوند مانند ایشان دچار مصیبت نشدهاند.»
۱
استفاده از کلمه «المخلوقات » در جایى که امام مى فرمایند «هیچ مخلوقى مانند ایشان دچار مصیبت نشدهاند» نشانگر عظمت مصیبت ایشان است. تا جایى که علما اذعان کردهاند شدّت این مصائب براى انسان ها قابل درک و فهم نیست. ۲
در این مقاله، به برخى از مهم ترین نگرانى ها و آزارهایى اشاره مى کنیم که رسول خدا (ص) در طول زندگى با آن مواجه شدند.
۱. سرنوشت جانشینى
از آنجایى که امر رسالت، با معرفى وصى شایسته، کامل مى شد و تداوم پیدا مى کرد، حضرت رسول (ص) با دستور مستقیم خداوند که فرمود: «یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ …» ۳ جانشین پس از خویش
موعود، شماره ۱۸۹، ص: ۱۷
را به مردم معرفى کردند؛ در هنگامه غدیر، حضرت رسول (ص) از جان خودشان پس از ابلاغ امامت امیرالمؤمنین على (ع) بیمناک بودند. به همین خاطر، خداوند به ایشان وعده داد که:
«وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ؛ ۴
خداوند تو را از دست این مردم حفظ مى کند.»
البتّه تنها نگرانى پیامبر اکرم (ص)، براى جان خویش نبود؛ بلکه نگرانى اصلى پیامبر (ص) این بود که قریش، پس از رحلت آن حضرت، با على (ع) و مسئله خلافت چه خواهند کرد. حضرت رسول (ص) از مظلومیت این خاندان و کنار زدن امیرمؤمنان (ع) از صحنه سیاسى و حقّ قطعى و مشروعش، بارها اظهار نگرانى کرده و وقایع بعدى را به حضرت على (ع) یادآور شده بودند.
ایشان با پیش بینى این وقایع، به حضرت امیرالمؤمنین على (ع)، مى فرمودند: «بیم آن دارم که اگر بر سر خلافت و حقّ خویش با آنان به کشمکش بپردازى و منازعه کنى، تو را بکشند.» ۵ و «آنچه بر او، نسبت به آن بیم دارم، آن است که قریش پس از من، با او از در نیرنگ و حیله در آیند.» ۶
۲. مظلومیت اهل بیت (ع)
در تاریخ، بارها و بارها دیده شده است که حضرت محمّد (ص) با دیدن اهل بیت (ع)، به سختى گریستند و وقتى از علّت گریه ایشان جویا مى شدند، مى فرمودند: «براى فرزندانم گریه مى کنم و آنچه که اشرار امّت من، پس از من براى آنها ایجاد مى کنند.» ۷
ایشان که از کینه ها و حسادت هاى منافقان، بزرگان و دیگر کوردلان آگاه بودند، بارها تأکید کردند:
«… بیم من از پیشوایان و زمامداران گمراه کننده و ریخته شدن خون خاندانم پس از من است.» ۸
۳. سرنوشت امّت
یکى از بزرگترین نگرانى هاى رسول خدا (ص)، براى امّتشان بود؛ امّتى که با سختى هاى بسیار، مسلمان شده بودند. رسول اکرم (ص) از چند چیز براى امّت خویش بیمناک بودند:
الف) پیروى از هواى نفس
رسول خدا (ص) مى فرمودند:
«آنچه که بیش از هر چیز، بر شما بیم دارم، پیروى از هواى نفس و آرزوى دراز است؛ هواپرستى، [آدمى را] از حق باز مى دارد و آرزوى دراز، آخرت را از یاد انسان مى برد.» ۹
ب) دنیا زدگى
نگرانى دیگر پیامبر (ص) آن بود که با دست یافتن مردم به مال و ثروت و چشیدن شیرینى دنیا، دل هاى آنان دنیا زده شود و از ارزش ها دست بشویند و در کسب ها و در آمدها، مراعات حلال و حرام ننمایند. ایشان مى فرمایند:
«بر شما از آن بیم دارم که پس از من، دنیا به روى شما گشوده شود (و به دنیا و ثروت برسید.) آنگاه یکدیگر را نشناسید! آن وقت است که آسمانیان هم شما را نشناسند.» ۱۰
و در بیانى دیگر چنین مى فرمایند:
«بیشترین بیمى که بر امّت خودم پس از خویش دارم، این کسب هاى حرام و در آمدهاى نامشروع و شهوت پنهانى و رباست.» ۱۱
پس از رسول خدا (ص)، خلافت به دست نااهلان افتاد و در زمان عثمان، خلافت بى پیرایه بر مسلمانان، تبدیل به سلطنت تجمّل گرایانه اى شد که در زمان معاویه به اوج خود رسید.
ج) گمراهى
رسول خدا (ص) با پیش بینى آینده امّت و جانشینان ناخلف، نگرانى خویش را چنین ابراز مى کردند:
«بر امّت خویش، از زمامدارانِ گمراه کننده بیمناکم.» ۱۲
و فرمودند:
«بر شما از آن بیم دارم که دین، سبک شمرده شود؛ حکم و داورى، خرید و فروش شود؛ پیوندهاى خانوادگى از هم بگسلد؛ قرآن را وسیله ساز و آواز قرار دهید و کسانى را جلو بیندازید که برترین شما نیستند.» ۱۳
ایشان مى فرمودند: «از سه چیز پس از خودم براى امّتم بیم دارم: گمراهى پس از هدایت، در چاه فتنه ها افتادن و شهوت شکم و فرج.» ۱۴
۴. سلطه و نفوذ منافقان
در زمان حیات رسول خدا (ص)، یکى از بزرگترین نگرانى هاى ایشان، منافقانى بود که آن قدر زیرکانه ظاهرسازى مى کردند که مردم به ایمان آنان باور داشتند؛ کسانى که با ظاهر مسلمانشان، بارها و بارها، قصد جان رسول خدا (ص) را کردند، جنگ ها را به انحراف کشاندند و در نهایت، نگذاشتند مسئله جانشینى ایشان به نتیجه مطلوب برسد.
درباره منافقان، گفتنى زیاد است. در اینجا به این حدیث از رسول اکرم (ص) بسنده مى کنیم که فرمودند:
«از منافق شیرین زبانى بر شما بیمناکم که حرف هایش برایتان آشناست؛ ولى عمل و رفتارش به گونه اى است که نمى شناسید.» ۱۵
۵. مشکل سازى یهودیان
یکى دیگر از مشکلاتى که از همان زمان حیات رسول خدا (ص) وجود داشت، کارشکنى ها و دخالت ها، تحریکات و دشمنى یهودیان با رسول خدا (ص) و مسلمانان بود.
یهودیان، پشت همه غزوات بودند؛ یا در مقابل پیامبر (ص) صف بندى مى کردند یا در پشت صحنه جنگ، به تحریک کافران مى پرداختند.
پس از رحلت رسول اکرم (ص)، یهودیان به کارشکنى هاى خود ادامه دادند و در شهادت امامان معصوم (ع)، نقش داشتند. امروز نیز، این دشمنى ها با امام غایب (عج) ادامه دارد.
۶. کج اندیشى مسلمانان به خاطر تهمت هاى ناروا
از ابتداى بعثت، تا همین امروز که در آن زندگى مى کنیم، تهمت هاى بى شمارى به رسول خدا (ص) زده شده است. برخى از این تهمت ها، به تحریک یهودیان انجام مى شد و بیشتر آنها از طرف قریش بر سر زبان ها مى افتاد. در این بخش، به چند تهمت و ناسزا، اشاره مى کنیم:
الف) تهمت شهوت رانى: البتّه تاریخ درباره پاکدامنى رسول خدا (ص)
گواهى داده است؛ امّا برخى از تاریخ نویسان بى انصاف، به خاطر تعدّد زنان پیامبر (ص)، به ایشان چنین تهمتى زدند؛ بدون آنکه در نظر بیاورند نخستین همسر رسول خدا (ص)، حضرت خدیجه (س) بود و در زمان زندگى ایشان، پیامبر (ص) هیچ همسر دیگرى اختیار نکردند؛ علاوه بر آن، با دقّت در همسران رسول خدا (ص) مى توان دریافت که ملاک انتخاب ایشان، جوانى و زیبایى و ثروت آنها نبود؛ بلکه بى سرپرستى زنان و در برخى موارد کنترل اوضاع سیاسى، باعث چنین پیوندى مى شد. ۱۶
ب) تهمت جنون: پس از دعوت عمومى، قریش، در بین مردم شایع کردند که محمّد امین (ص)، دیوانه شده است که سخن از خداى جدیدى مى زند. «قرآن» نیز حالت آنها را توصیف کرده و مى فرماید که آنان تهمت را مظلومانه به زبان مى آوردند و مى گفتند: «او یا به خدا تهمت دروغ مى زند یا مبتلا به جنون شده است.» ۱۷ خداوند درباره این گروه مى فرماید:
«کسى به پیامبرى برانگیخته نشد؛ مگر آنکه گفتند او ساحر است یا دیوانه! آنها به گفتن این سخنان، یکدیگر را سفارش کردند؛ بلکه آنان گروهى سرکشند.» ۱۸
ج) آموختن از دیگران: مشرکان، از هر فرصتى براى تهمت زدن به رسول خدا (ص) بهره مى بردند. آنها که شاهد بودند رسول خدا (ص) با یک غلام مسیحى نسشت و برخاست مى کنند، چنین اتّهامى به ایشان زدند:
«محمّد (ص)، از این مرد مسیحى مى آموزد و بیان مى کند!»
قرآن در پاسخ این گروه فرمود:
«ما مى دانیم که آنها مى گویند بشرى قرآن را به او مى آموزد؛ ولى زبان کسى که به آن اشاره مى کنند، عجمى است؛ در حالى که قرآن به زبان عربى روشن است.» ۱۹
د) ابتر بودن رسول خدا (ص): قریشیان چنین تهمتى به حضرت رسول (ص) زدند و این در پى فوت مکرّر فرزندان پسر رسول خدا (ص) بود. آنها آن قدر این تهمت را تکرار کردند که قلب رسول خدا (ص) شکست. خداوند در عوض، حضرت زهرا (س) را به ایشان بخشید و سوره کوثر را بر پیامبر (ص) نازل کرد:
«ما به تو کوثر عطا کردیم. پس براى خداوندت نماز گزار و قربانى کن. آنها که به تو مى گویند ابتر، نسل خودشان قطع مى شود.» ۲۰
۷. سوگ عزیزان
در طول دوران بعثت و پس از آن، پیامبر (ص)، بهترین یاوران و پشتیبانان خود را از دست دادند؛ حضرت ابوطالب و حضرت خدیجه (ع). این داغ ها، علاوه بر آن چند بارى بود که رسول اکرم (ص)، پسران خود، از جمله، ابراهیم را از دست دادند و در سوگ آنها قلب مهربانشان به درد آمد.
حضرت محمّد مصطفى (ص)، در سوگ عموى خود فرمودند:
«این شخصى که در بستر مرگ افتاده، همان عموى مهربان من است. در دوران محاصره در «شعب»، شب ها مرا از خوابگاهم بیرون مى کرد و دستم را مى گرفت و در نقطه دیگرى وسایل استراحتم را فراهم مى نمود و فرزند دلبند خود، على را در خوابگاه من مى خوابانید و نظر او این بود که هرگاه قریش به طور ناگهانى بریزند و بخواهند مرا در حالت خواب، قطعه قطعه کنند، تیرشان به هدف اصابت نکند …» ۲۱
همچنین، حضرت رسول (ص) تا آخر عمر، از غم از دست دادن حضرت خدیجه (س)، داغدار بودند و هرگاه سخنى از ایشان مى شنیدند، مى گریستند و از خوبى هاى او یاد مى کردند و مى فرمودند:
«خدیجه! و کجاست مثل خدیجه؟ زمانى که مردم تکذیبم کردند، تصدیقم کرد. بر دین خدا یارى ام نمود و با مالش به کمکم شتافت. خدا به من فرمان داد تا او را به قصر زمرّدین بهشتى که سختى و محنت در آن نیست، بشارت دهم.» ۲۲
پى نوشت ها:
______________________________
(۱). «الکافى»، ج ۳، ص ۲۲۰؛ به نقل از حدیث لوح، موعود عصر (عج)، ۱۳۸۸، ص ۱۴۳
(۲). «حدیث لوح»، موعود عصر (عج)، ۱۳۸۸، ص ۱۴۳، سخنرانى آیت الله حسین وحید خراسانى به مناسبت شب شهادت رسول اکرم (ص) مصادف با ۱۹/ ۲/ ۱۳۸۰.
(۳). سوره مائده، آیه ۶۷
(۴). همان.
(۵). «بحارالانوار»، ج ۳۳، ص ۱۵۳؛ به نقل از جواد محقق، «بیم ها و نگرانى هاى بزرگ پیامبر صلى الله علیه و آله وسلم»، مجله کوثر، شماره ۵۰.
(۶). همان، ج ۳۹، ص ۷۶ و ج ۴۰، ص ۲۹ و ۳۵.
(۷). «بحارالانوار»، ج ۲۸، ص ۴۸.
(۸). همان، ج ۴۳، ص ۳۱۳.
(۹). همان، ج ۳۲، ص ۳۵۵.
(۱۰). همان، ج ۷۹، ص ۱۳۷.
(۱۱). همان، ج ۷۰، ص ۱۵۸ و ج ۱۰۰، ص ۵۴.
(۱۲). همان، ج ۲۸، ص ۳۲.
(۱۳). همان، ج ۶۹، ص ۲۲۷، ج ۷۱، ص ۹۲ و ج ۷۶، ص ۲۴۳.
(۱۴). همان، ج ۲۲، ص ۴۵۱، ج ۱۰، ص ۳۶۸ و ج ۶۸، ص ۲۶۹.
(۱۵). همان، ج ۳۳، ص ۵۸۸.
(۱۶). جعفر سبحانى، «فروغ ابدیت»، ج ۱، ص ۲۶۳.
(۱۷). سوره سبا، آیه ۸.
(۱۸). سوره ذاریات، آیه ۵۲- ۵۳.
(۱۹). سوره نحل، آیه ۱۰۳.
(۲۰). «المیزان»، ج ۷، ص ۳۷۰.
(۲۱). «مناقب ابن شهرآشوب»، ج ۱، ص ۲۷؛ به نقل از جعفر سبحانى، همان، ص ۲۸۹.
(۲۲). «بحارالانوار»، ج ۴۳، ص ۱۳۰؛ به نقل از «لا یوم کیومک یا اباعبدالله»، ص ۲۷.[۱] [۱] —، موعود، ۲۰۵جلد، مؤسسه فرهنگى هنرى موعود عصر(عج) – تهران، چاپ: ۱.