اسطوره‏های یونانی با رویکرد اسلام‌هراسی در “نبرد تایتان‌ها”

شبکه سوم سیما فیلم سینمایی "نبرد تایتان‏ها" را در میان مجموعه فیلم‏های سینمایی منتخب نوروزی خود قرار داده و اعلام کرده بود که ساعت ۲۴ روز سه‌شنبه دوم فروردین آن را به روی آنتن می‌برد. اما این فیلم شب گذشته پخش نشد و به‌جای آن فیلم "ربوده شده" پخش شد.

آنچه می‎خوانید نقدی است بر این فیلم، که پس از ارائه دو مقدمه مفصل در مورد تاریخ اسطوره‏های یونانی و نیز ترویج اسطوره‏ها در سینمای غرب، به بررسی "نبرد تایتان‏ها" و نحوه به تصویر کشیدن اسطوره‏ها در این فیلم می‎پردازد.

22459 nmzlztg1n2 - اسطوره‏های یونانی با رویکرد اسلام‌هراسی در "نبرد تایتان‌ها"

حمید مریدیان: در رده‌ی اساطیر، اسطوره‌های یونان از شهرت و آوازه‌ی جهانی برخور دارند به طوری که تأثیر گذاری قابل وصفی را بر فرهنگ و تمدن مدرن بعد از خود گذاشته‌اند. تاریخ این اساطیر با داستان هومر آغاز می‌شود که کمتر از یک هزار سال قبل از میلاد می‌زیسته‌ (حدودا سال ۷۷۵ ق.م)

هومر اثر خود را با داستان ایلیاد شروع می‌کند که نخستین اثر مکتوب یونان است و بعد از آن اودیسه منصوب به اوست که همتای داستان ایلیاد است. یکی از مشخصات منظومه‌های هومری پرداختن به ذکر عملیات قهرمانه، خدایان و پهلوانان داستان است که توجهی به روانشناسی آنها نشده و کمتر به قضاوت اخلاقی در مورد آنها پرداخته شده.بعد از هومر، هزیود بزرگترین و مهم‌ترین شاعر یونانی به شمار می‌رود که شجره‌ی خدایان هزیود بعد از داستان هومر از اهمیت زیادی برخوردار است.

ویژگی‌های اساطیریونانی

جامعه‌ی آغازین یونان، مادر تبار بود و با تغییر آن در گذر زمان رفته‌رفته به سوی جامعه پدر سالاری و متکی بر پدر خدا پیش رفت و خانواده‌ی خدایان متکی بر شیخوخیت و پدرسالاری شکل گرفت.

طبق روایات یونانی آفرینش از اجتماع زن یا مادر سالاری سر می‌گیرد که خدایان مهم و بزرگ آن همه زن هستند و سپس به اجتماعی دیگر منتقل می‌شود که بر پدر سالاری استوار شده است. مهمترین خدایان همه مرد یا نرینه هستند مانند اورانوس، زئوس، کرونوس و…

در بینش اسطوره‌ای یونانیان انسانها چون نباتات خود به خود از زمین رسته می‌شوند ولی در عین حال متأثر از آموزه‌ی بقا هستند که خدایان غالباً بر جهان و قلمرو خود نظارت و فرمانروایی می‌کنند و بعد از مدتی، در طول زمان قائل به انتقال انسان پس از مرگ به عالم مردگان شدند.

بسیاری از اساطیر یونانی تجسم شخصیت انسان‌اند که خدایان در شکل و شمایل انسانی صورت پردازی شده‌اند مانند تایتان‌ها[۱]، و خدایان یونانی که به هیأت انسانی بودند.و این خصوصیت باعث انس و الفت و گرایش فراوان به خدایان باستان یونانی شده است.

شاید علت شمایل گرایی به انسان این بود که تا آن روز چیزی به فکر انسان‌ها خطور نکرده بود و خدایان سیمایی واقعی نداشتند و به هیچ موجود زنده‌ای شبیه نبودند.[۲]. البته در بعضی از اعصار خدایان به شکل جاندار پدیدار می‌شوند که به هیأت حیوانی یا پرندگان یا ساختار سه‌گانه خدا و خدابانو و شهریار و ملکه و حیوان نرو ماده پدیدار در می‌آیند، مانند ساتیرها که خدایان جنگل‌اند و ترکیب یافته از شکل بز و انسان هستند یا سینتورها به هیأت دیو و آدمی‌اند و گاهی نیم انسان و نیم اسب‌اند.

در خدایان یونانی ویژگی مخصوصی که دیده می‌شود این است که خدایان به صورت دوستان و همنشینان خوب بدل یافتند بخلاف خدایان بابلی و مصری که دست نیافتنی و دارای عظمت و ابهّت غیرقابل وصفی است که آدمیان بعضاً از آنها وحشت می‌کردند ولی با این توصیف کسی نمی‌توانست به خدایان یونان متکی باشد زیرا از طرفی قابل اعتماد نبودند.

در فرهنگ اسطوره‌ای یونان خبری از جادو وجادوگری نیست وحتی جادو را در بین خود طرد می‌کنند و فقط در بین آنها دو زن دیده می‌شود که از قدرت هراس انگیز و خارق العاده‌ای برخوردارند سیرسه (circe) و مدیا یا مِدِه (Medea).از این رو غول‌ها نقش ویژه‌ای دارند که به شکل کینه توزانه علیه خدایان اقدام می‌کنند و در مقابل آن‌ها پهلوانانی صف آرایی می‌کنند که جایگاه اسطوره‌ای خاصی را در حماسه‌های یونانی می‌آفرینند مانند هرکول که زندگیش را وقف مبارزه بر ضد هیولاها و دیوها کرده بود که این اسطوره‌های حماسی تاریخ کهن آنها را شکل می‌دهد
در اینجا نباید اثرگذاری اسطوره‌های بابلی در شکل‌گیری در اساطیر یونانی را نادیده گرفت ولی در عین حال از ستاره شناسی مانندبابل باستان خبری نیست و مثل بابلیان اعتقادی بر تأثیر ستارگان به زندگی مردم ندارند، بلکه از کاهن و مردگان چنانچه بابلیان گریزان بودند وحشتی ندارند.

ویژگی دیگر در رابطه با زنای با محارم و مادرکشی است که بسیاری از تراژدهای یونان را برگرفته است همچنین در اساطیر یونانی آدمخواری با بچه کشی پیوند دارد برخلاف اسطوره‌های مصری که برای انسان قداست ملکوتی قائل‌اند و نیمی از حقیقت او را روحانی می‌دانستند و از این رو برای کشتن و قربانی کردن انسان‌ها حرمت قائل بودند ولی در اساطیر یونانی قربانی کردن انسان‌ها دیده می‌شود که غالباً با قربانی دختران پیوند دارد.

در آخر باید گفت به طور کلی در طول حیات اساطیر یونانی سه مرحله تحولات و تغییرات به ظهور پیوست که این مراحل را می‌توان مرحله حماسی، مرحله تراژدیک و مرحله فلسفی نامید.[۳]

اسطوره‌های یونانی در رسانه

در چند دهه اخیر میلادی به ویژه در سالهای اخیر مشاهده می‌کنیم که رسانه‌های غربی به خصوص هالیوود در تولید و ساخت فیلم و سینما رویکرد اسطوره‌ای را برگزیده و به نحوی مروج تمدن عهد باستان و فرهنگ اسطوره‌ای ملل مختلف شده است. اما نکته تأمل برانگیز این است که سینمای هالیود که برای نشر باورهای غربی از هیچ کوششی دریغ نمی‌ورزد و برای پیوند دادن ذهن بشر با گذشته افسانه‌ای خود رو به تولید انبوه فیلم‌های اسطوره‌ای آورده است چه اهداف و مقاصدی را دنبال می‌کند و اصولاً چه منافعی را در تولیدات سینمایی به همراه دارد که همیشه به دنبال آنهاست؟ این قبیل سؤالات ما را بر آن داشت که به صورت جداگانه به این موضوع مهم بپردازیم.

در بین تمدن‌های ملل باستان که در صنعت سینما جایی را برای خود باز کرده و سبب شده که گرایش و اقبال با استفاده از این تفکر در فیلم‌ها به وسیله نمادها و اسطوره‌هایش بیشتر شده باشد تمدن اسطوره‌ای یونان باستان است که به علت داشتن قابلیت‌ها و ویژگی‌های منحصرو قابل ذکر سبب شده که سینمای هالیوودی برای دستیابی به اهداف و تأمین منافع خود از این طریق و همچنین تأثیرگذاری بیشتر در عرصه رسانه به تولید آن روی بیاورد. اما مهمترین ویژگی که در رأس اسطوره‌های یونانی سبب این شده است که رسانه‌های غربی را شیفته خود کند اهمیت موضوع پرداختن به انسان است که در بینش یونانیون از جایگاه والایی برخوردار است، هنر یونانی همیشه آماده بالا بردن وجود و اندیشه تا مقام خدایی بوده است و Mythe را به صورت انسانی مجسم کرده تا اهمیت این اندیشه را نشان دهد و بلکه تاریخ را به همین صورت در مقابل او جلوه‌گر ساخته است.[۴]

به عبارتی دیگر می‌توان گفت که تمامی هنر و تفکر یونانی در وجود انسان تمرکز یافته و انسان‌ها در اسطوره‌های یونانی به صورتی پدیدار شده‌اند که تفاوت اساسی با دیگر فرهنگ‌ها در این خصوص دیده می‌شود. الاهیات آنها که در اشعاراولیه یونانی به وسیله هومر و هزیود منعکس شده به گونه‌ای است که انسان محور هستی قرار می‌گیرد و تصویر خدایان به شکل و شمایل آدمیان ساخته و پرداخته می‌شوند که از جنس آدم و با قابلیت ممتازی شکل گرفته و در این بین در تصویر هومری از جهان تلاش شده که انسان در مرکز قرار بگیرد. چنانکه قهرمان‌های واقعی هومر انسان‌های خدا گونه‌ای هستند که به صورتی ناقص از الگوی خدایی پیروی می‌کنند و این طرز تلقی سبب جای گرفتن اندیشه‌های هومری در آرمان‌های مذهبی یونانیون شده است.

تفکر هومر به گونه‌ای انسان مرکز و اومانیستی بود که زمینه مساعدی را برای حامیان این اندیشه در قرن نوزدهم فراهم کرد و سبب شد دوباره تفکر باستانی احیاء شود و برگشت به اسطوره‌ها این بار با رویکرد جدید و طراحی کلاسیک با استفاده از تمام ظرفیت‌ها شکل گیرد و زمینه تسلط بر تاریخ و طبیعت بشری مهیّا شود. خداشناسی که در غرب در دوره رنسانس و بعد از آن تحریف شد همان انسان محوری است که به اصطلاح خداشناسی طبیعی می‌توان از آن یاد کرد. جنبش فلسفی و ادبی امانیستی که زیربنای رنسانس بود مقام انسان را ارج می‌نهاد و او را میزان اشیاء می‌دانست.

امانیسم دوره رنسانس و بعد از آن همان جنبه ای است که متفکران از آن طریق تفسیر انسان و کمال انسانی را در جهان طبیعت و تاریخ جستجو می‌کنند و بدین صورت ادبیات یونان باستان بر تفکر تئولوژین‌های قرن نوزدهم تأثیر گذاشتند. بنابراین سرچشمه تفکرات امانیستی را می‌توان در یونان باستان جستجو کرد.

اصطلاح اومانیسم[۵] از واژه یونانی اومانیتاس[۶] مشتق شده که تحت تأثیر ادبیات کلاسیک یونان باستان قرار گرفت که بر تعلیم و تربیت آدمی‌به عنوان موجودی مختار، آزاد و مستقل تأکید می‌ورزید و معتقد بودکه انسان می‌تواند حیات خویش را مستقل از نظام کلیسایی قرون وسطا طراحی کند.

همانطوری که در یونان باستان تعلیم و تربیت به وسیله هنرهای آزاد صورت می‌گرفت و چنین مقرّراتی فقط شایسته انسان تلقی می‌شد.[۷]

اومانیست‌ها مصمم بودند حیات روحی انسان عصر کلاسیک را که در قرون وسطا از دست رفته بود از طریق ادبیات کلاسیک او باز گردانند و در این زمینه از ابزار رسانه‌ای مدرن برای القاء‌تفکر امانیستی از انسان بهره جستند تا از این راه بتوانند خود مختاری و خودسالاری آدمی را به او بازگردانند و با ادبیات باستانی آزادی و اختیار انسان‌ها را به نحوی مؤثر به کار گیرند. امروزه در عرصه رسانه به این ایده افراطی به عنوان طرفداری از ارزش‌های انسان دامن زده می‌شود و حامیان این تفکر با استیلاء فرهنگی با ابزار رسانه در پی رساندن عده‌ای به عنوان انسان‌های برتر در رأس قدرت‌اند تا از این رهگذر علاوه بر توجه و ارج نهادن انسان‌ها راه به خدمت گرفتن اندیشه‌های آنان و سلب آزادگی و بردگی ذهنی آنها را فراهم آوردند.

نقد «نبرد خدایان»

یکی از فیلم‌های هالیودی که به احیاء مفاهیم و اندیشه‌های انسان محوری عصر باستان به عنوان الگوی عصر جدید می‌پردازد فیلم نبرد خدایان یا تاتیان‌ها است که در آن نبرد خدایان یا به عبارتی ابر انسان‌ها با یکدیگر به نمایش گذاشته می‌شود. یکی از موضوعات محوری فیلم که در آن برجسته می‌شود شخصیت بعضی انسان‌هاست که نصیبی ببیشتر از دیگران برخوردارند و آن جنبه‌ی خدایی بودن آنهاست که باعث شده نیم بدن آنها از عنصر خدایی تشکیل بشود. این انسان‌های خدا گونه که قلمرو تحت نفوذ آنها و سیع است از قدرت‌های فوق العاده و خارق العاده برخوردارند؛ به طوری که همه‌ی امور بندگان و همه قدرت‌ها در دست این خدایان اسطوره‌ای است که بر انسان‌های زیردست خود تسلط و غلبه دارند و بر آنها حکمرانی می‌کنند و انسان‌ها ناچارند برای در امان ماندن از خشم و ناراحتی خدایان رو به آنها بیاورند و در پناه اطاعت و عبادت درگاه آنها خواسته‌های خود را بیابند.

چیزی که سعی شده در متن فیلم از اول تا آخر در ذهن مخاطبان جای بگیرد، پذیرفتن انسان‌های برتر در برقراری نظم و نظام نوین جهانی است که با جهت گیری خاص بتوانند از این طریق راه سلطه و غلبه بر مردم دنیا را فراهم آورند تا علاوه بر تأمین منابع مادی انسان‌ها درسایه استیلاء و سلطه آنها، امنیت و صلح را برقرار کنند. حتی تلاش شده در این فیلم با القای توهم سلطه، رعب و وحشتی را در دل مخاطبان ایجاد کنند که به سبب آن این باور در عمق جانشان شکل بگیرد که زمین باید دارای حاکمانی خداگونه باشد تا مصالح و منافع مادی انسان‌ها برای ادامه زندگی تأمین شود. در غیر این صورت هرج و مرج سراسر دنیا را خواهد گرفت، چیزی که در شهرآرگون به سبب خشم خدای زئوس رخ داد و سبب شد امور عادی و روزمره مردمان آن دیار مختل شود.

در این فیلم وانمود می‌شود که دنیا بدون حضور ابرانسان‌ها که کلیه امکانات و تکنولوژی در دست آنهاست، معنی نخواهد داشت و نظم نوین جهانی در صورت در رأس قرار گرفتن آن ها حاصل خواهد شد، چیزی که اربابان غربی در پی به ثمر نشاندن آن هستند و ابزارهای رسانه‌ای را برای این منظور به خدمت گرفته‌اند.

نبرد تایتان‌ها به تصویرکشیدن اسطوره های یونانی است که درآن خدایان آسمانی و زمینی درمقابل یکدیگر زورآزمایی می‏کنند و هر کدام با استفاده از نیروهای خوددیگری رامغلوب می‏کند. آنچه درفیلم به ظاهردیده می‏شود به صحنه آمدن ستاره ها و اسطوره های یونانی است که در جایگاه خویش نقش خود را طبق افسانه های هومری به خوبی ایفاء می‏کنند. زئوس بزرگترین خدایی که گاهی وی را زئوس پاتروس یعنی زئوس پدر می‏نامیدند.[۸] خدای خالق آسمانها و مردم معرفی می‏شود. او خدایان را در مقامشان منصوب می‏کند و به این ترتیب بالاترین جایگاه را در بین خدایان داراست. او دو برادر به نام پوزیدن و هادس دارد که پوزیدون را به فرمانروایی بر دریاها می‏گمارد و هادس را به عنوان خدای حاکم بردنیای مردگان که همراه با بدبختی و تاریکی است منصوب می‏کند.خدایانی که دراین فیلم به صحنه می‏آیند خدایان محتاج و نیازمندی هستند که وابسته به عبادت و اطاعت مردمانی اند که تحت سلطه آنها به عنوان رعیتی فرمانبردار اطاعت پذیری و تبعیت دارند.در واقع در این فیلم این خدایان هستند که برای اینکه ابدیت و فناناپذیری خود را تامین کنند، دست به دامن بشر فناپذیر می‏شوند تا به عنوان منبعی، ادامه حیات بوسیله انسان ها میسر باشد.

این توضیحات همه برای بیان محتوای اصلی داستانی است که بازیرکی تمام ازسوی سازندگان این فیلم به نفع اربابان زرسالار یهودی و صهیونیستی، مورداستفاده قرارگرفته است.نقش اصلی و محوری این فیلم حول شخصیتی است که به عنوان منجی و موعود مورد توجه قرارمی‏گیرد و به عبارتی این فیلم را باید در زمره فیلم های آخرالزمانی قرارداد که به نوعی نقش منجی را به عنوان یک موعود و منتظر همگانی انسانها برجسته می‏کند و نیاز انسانها را برای سر و سامان دادن به وضع آنها تامین و ارتباط صلح آمیز با خدایان را تنظیم می‏کند.
 
کودکی که قراراست همه چیزرا تغییردهد و با پایان دادن به ظلم و ستم خدایان علیه آنها قیام کند.درابتدای این فیلم تصویر کودک موعودی را نشان می‏دهد که بوسیله ماهیگیری از یک تابوت رها شده در دریا بالا کشیده می‏شود.این صحنه در ابتدای دیدن تابوت موسی نبی که معروف به تابوت عهد است را تداعی می‏کند که علیه ستمکاری و ظلم فرعون قیام کرد و او را از کرسی خداییش به پائین آورد.البته شک و شبهه ای پیرامون این پیامبر اولوالعزم الهی وجود ندارد و به فرموده قرآن موسی(ع) یکی از اولیای الهی است که خداونداورابه پیامبری برگزید«وکلم الله موسی تکلیما»

اما مرتبط کردن این منجی که در آخر فیلم به پیروزی وی و غلبه او علیه خدایان می‏انجامد و مردمان شهر آرگون بوسیله این منجی از سقوط کردن رهایی پیدا می‏کنند نکته ای است برای نشان دادن این که منجی آخر الزمان و منجی موعود از نسل بنی اسرائیل است که مردمان زمین بوسیله او از ظلم و ستم فرمانروایان زمینی رهایی پیدا می‏کنند چیزی که درهمه فیلم های آخرالزمانی ازتیرس چشم کار گردانان هالیوودی مخفی نمی‏ماند و با منسوب کردن منجی آخرالزمان به تفکرات مستکبرانه و سلطه جویانه خویش راه را برای القاء افکار ضد ارزشی خود در جامعه جهانی هموا ر می‏سازند.

مطلب دیگری که شایان ذکر است در مورد خصوصیات این منجی آخرالزمانی است که اورا از دیگران متمایز کرده است حتی از خدایا ن آلیمپوس.

پرسیوس که به عنوان یک ناجی در این فیلم مطرح میشود بدنی تشکیل یافته ازدو عنصر خدایی و انسانی دارد که نه خداست و نه انسان اما علاقه دارد به شیوه انسانها زندگی کند و از قرار گرفتن در کنار خدایان خودداری می‏کند و با هر پیشنهاد از سوی خدایان طفره می‏رود و میلی نشان نمی‏دهد حتی در قسمتی ازاین فیلم گفته های زنی را که همیشه از لحظه تولدبه همراه پرسیوس بوده رانشان می‏دهدکه آیو نام دارد[۹] و وظیفه مراقبت و نگهبانی ازپرسیوس برعهده اوست.اوجمله ای رابه پرسیوس می‏گویدکه درتاییدویژگی برترومتمایزاوست به طوری که پرسیوس بالاترازجایگاه و متمایز از خدایان و انسان هاقرارمیگیرد.جمله توفقط یک نیمه انسان، نیمه خدانیستی توبهترین هردوتای آنهایی ازجانب آیوآن هم درلحظه های حساس فیلم که چیزی به سقوط شهرآرگون باتمام مردمانش نمانده!

این ادبیات به کاربرده شده درفیلم ازاین که شبیه به اسطوره های یونانی باشد بیشترمشابه اسطوره هاوافسانه های یهودی است که در مورد انسان خدانما یا به عبارتی خدای انسان نما بیان شده است درتفسیر کابالیستی از انسان، آدمی مقام الوهیتی می‏یابد که درنهایت صورتگری به شکل خداست[۱۰] این شخصیت و الگو که درلسان آنها به آدم کدمون نام گذاری شده فقط مختص یهودیان است که به عنوان نژاد برتر از سایر مخلوقات و انسانها قرار می‏گیرند و به صورت تجلی تمام خداوند حی در انسان همسان و هم ردیف خدا می‏شوند و در بعضی گفته ها از برابری او با خدا سخن به میان آمده که ارزش عددی هر دو مساوی است و نام یهوه و آدم برابر با عدد ۴۵ است که هیچ یک برتری بر دیگری ندارد و در بعضی تفاسیر الحادی از خدا همان آدم قدمون اراده شده است [۱۱]

این قداست و ویژگی برتر تا جایی به اوج رسیده که حتی خدای اصلی هم دست به دامن او می‏شود و هنگامی‏که قدرت خود را رو به اضمحلال می‏بیند و از جانب هادس که درپی رسیدن به قدرت و جانشینی به جای برادرش زئوس است، احساس خطر می‏کند از پسر خود پرسیوس در پی یاری رساندن به پدر صدا می‏زند و تقاضای کمک می‌کند.

در واقع پرسیوس نماینده یک جریان و تفکر یهودی است که به عنوان نژاد برترسعی در نابودی و از بین بردن دشمنان خود دارد که برای این کار نیروهای دیگری را با خود متحد می‏کند که در ادامه به آنها می‌پردازیم.

در این مرحله از فیلم پرسیوس برای نبرد با دشمنان خودکه درراس آنهاهادس خدای تاریکی ها قرار دارد، آماده می‏شود. او که در پی از بین بردن کراکن هیولای دریا و زاده هادس است مانع اصلی خود را هادس می‏بیند که باید از سر راه برداشته شود اگر چه با از بین رفتن کراکن نیروها و قدرت هادس تضعیف می‏شود.

آیو که همیشه به همراه پرسیوس است به فرمانده لشکر شهر آرگون راه از بین بردن کراکن (هیولای دریایی) را نشان می‏دهد که به عنوان یک راز در اختیار جادوگران سرزمین استیکس قراردارد و آنها هستند که همه چیزرا در مورد کشتن کراکن می‏دانند و به همین خاطر است که پرسیوس با متحدان و نیروها ی خود سراغ جادو گران می‏رود و به آنها متوسل می‏شود.

دراینجا نکته قابل توجه، مطرح شدن جادوگرانی است که برای رسیدن به اهداف پرسیوس منجی باید از آنها کمک بجوید و به عبارتی سازندگان این فیلم عقیده به جادوگری و سحر و جادو را به عنوان یک عنصر در پیشبرد مقاصد و رسیدن به آرمان نهایی توسط منجی ضروری و لازم میدانند و نقش آن را برای پیروزی و پی بردن به راز و رموز پنهان برجسته می‏کنند.چیزی که در عرفان یهود کابالا به آن پرداخته می‏شود و قابل اهمیت است، درحالیکه در اسطوره های یونان که این فیلم در ظاهر به آن می‏پردازد از سحر و جادو سخنی به میان نمی‏آید و از جادو گری خبری نیست و حتی نقش جادوگران در نظام اساطیر یونان طرد می‏شود و فقط به نقش ویژه غولها به عنوان موانعی در سر راه قهرمانان اشاره می‏شود.حتی در داستان هومر از سه خواهر کهن سال نام برده می‏شود که یک چشم دارند و از قلمرو خود پاسداری می‏کنند ولی اشاره ای به جادوگران سرزمین استیکس نمی‏شود.[۱۲]

پس می‏توان گفت جادوگری از خصیصه هاوبن مایه های اعتقادی دین یهود است که در قالب فیلم با دست آویزکردن موضوع دیگر به آن به خوبی پرداخته شده و پیوند جادوگری به همراه منجی ضرورتی دانسته می‏شود که منجی در ارتباط با نیروهای سحر و جادواست.

درادامه پس ازآنکه پرسیوس باقوای خود برای پیداکردن جادوگران سرزمین استیکس به راه می‏افتد ماجراهای جالبی به وقوع می‏پیوندد و از این جاست که نبرد بین نیروهای پرسیوس با دشمنان جبهه مقابل آغاز می‏شود که دقت دراین صحنه ها، زوایای مختلف این داستان را آشکار می‏کند. تکنیکی که صحنه گردانان پشت فیلم با ظرافت خاص کارگردانی کرده‌اند.

نبرد با حمله ور شدن یکی از دشمنان خون آشام پرسیوس به نام آکرسیوس شروع می‏شود. او که از سوی هادس مأمور است پرسیوس را از میان بردارد، دارای نیروی قدرتمند شیطانی است که به وسیله هادس این نیرو برای از بین بردن منجی به او داده شده است و با رجعت این فرد از دنیای مردگان نیروهای تاریکی و ظلمانی قدرتمند شده‌اند. او همان فردی است که زئوس با همسرش همبستر شد و بذر پرسیوس را در وجود همسرش کاشت و نتیجه آن شدکه بر اثر کارزئوس، آکرسیوس خشمگینانه همسر خود را کشت و آن را با بچه، در میانه تابوت نهاده روانه دریاکرد، ولی دست بر قضا پرسیوس از میان آن تابوت جان به در برد و نجات پیداکرد. آکرسیوس بعد از مطلع شدن از زنده ماندن پرسیوس نقشه انتقام از او و پدرش زئوس را در سر پروراند.

شمشیری را که اوبرای کشتن پرسیوس به کارمی‏برد به گونه ای است که تداعی مفهوم آشنایی رابه ذهن متبادر می‏کند آری شمشیر دولبه ای که درغالب فیلم ها مخصوصا فیلم های اسلامی‌به عنوان شمشیر ذوالفقار به تصویر کشیده می‏شود.

به نظر می‏آید که کارگردانان هالیوودی در این فیلم سعی در شناساندن یک جریان در قالب شخصیت آکرسیوس کرده‌اند که در برابر اقدامات منجی فیلم دست به شمشیر است و مانع پیشبرد اهداف اوست. جریان شیعی و علوی که مانند سدی در برابر اهداف سلطه جویانه صهیونیزم جهانی در دنیای امروز قرار گرفته پایگاه و جایگاه این تفکر منحرفانه نزد اربابان غربی کشور ایران است که نقشه ها وخواسته های زرسالان یهودی را به رویاهای دست نیافتنی تبدیل کرده که روز به روز ریشه این مکتب که با انقلاب مردم ایران در دهه ۱۹۸۰ شکل گرفت، از همه جاسر بر می‏آورد بطوریکه تأثیر آن را در کشورهای مستعمره بخصوص در کشورهای عربی که علیه رژیمهای متحد با تفکرات لیبرالیستی و یهودی مابی سعی در القاء ارزشهای ضد دینی دارند، منجر به شکل گیری انقلاب مردمی‌شده. این برداشتها در این بخش از این فیلم زمانی چهره از حقیقت بر می‎دارد که با قطع شدن یکی از دستان آکرسیوس عرصه بر او تنگ میشود و با فرار کردن به جای دیگر تغییر مکان می‏دهد اما آکرسیوس به کجا می‎گریزد؟ در ادامه تعقیب پرسیوس با افراد خود، برای چند لحظه ای چشم ها با صحنه های آشنا با ذهن روبرو میشود که نشان دهنده سرزمین ایران است آن هم در قالب نماد ملی این کشور یعنی تخت جمشید و سمبل های آن مثل پرسپولیس که از بالای تپه ای برای لحظه ای گذرا نمایش داده می‏شود که با این کار درصدد نشان دادن نظام برخاسته ازتفکر دینی و علوی از اسلام ایرانیان است که امروزه مهد اسلام راستین و حقیقی است.

بعد از جنگ و گریز پرسیوس و یارانش با عقرب های متولد شده از خون، آکرسیوس در حاشیه صحرایی توسط عقربها محاصره می‎شوند و در این لحظه است که صدای مخوف و مبهم در بیابان می‏پیچد.طنین صدایی که در لحظه اول نامفهوم و مبهم به نظر می‏آید ولی با کمی دقت از حنجره های بیابانگردان صحرایی صدای لهجه عربی به گوش می‏رسد که با لحن خشک و خشن می‏گوید و اطیعوالجن. آری جنهای صحرایی که افراد حاضر را به اطاعت از خود دعوت می‏کنند[۱۳]آن هم در بیابانی بی آب و علف که قلمرو و محدوده عرب های بیابان گردصحرایی است. سرزمین عربستان صعودی که مجاور با ایران است جایی که اسلام ازآن جابرخواسته.[۱۴] 
یاران پرسیوس آنهارابه عنوان دشمنانی یادمی‏کنندکه موجودات آدمکشی هستند و به جادوگران بیابانی لقب گرفته‌اند. اما پرسیوس از آنها سپاسگزاری می‏کند و جنیان برای آنکه دشمن خود را خدایان و هم پیمانان آنها می‏دانند با پرسیوس برای از میان برداشتن دشمن مشترک همکاری می‏کنند و پیمان دوستی و اتحاد می‏بندند.

همه این قرائن نشان از فرهنگ مسلمانانی دارد که اسلام آمریکایی و غربی دربین آنها رسوخ کرده و واضحترآنکه نشان دهنده جریانی است که امروزه درعالم اسلام به سرکردگی کشورهای عربی خصوصا عربستان که انتشاردهنده این تفکرارتجاعی است، با نام وهابیون تندرو قابل شناسایی است.

افرادی که هر روز بهانه تازه ای به دست دشمنان قسم خورده اسلام می‏دهند و باراه‌انداختن ترور و قتل و خون ریزی، چهره زننده ای از اسلام را به نمایش می‏گذارند؛ به طوری که در این فیلم هنگام درگیری در دنیای مردگان، وزمانی که پرسیوس برای نجات مردم شهرآرگون به سفارش جادوگران باید سرمدوسا را از تنش جداکند جن همراه پرسیوس که نشان اسلام هولناک و خشن اما در عین حال احمق و قابل سوءاستفاده است خود را در عملیات انتحاری منفجر می‏کند تا در پیروزی پرسیوس منجی سهمی داشته باشد که می‏توان گفت این نوع خود زنی هم جهت با اهداف و آرمان های صهیونیستی است که این جریان را برای نیل به مقاصد خود همراه کرده است. به طوری که با دستان خود خویشتن را از بین می‏برند و از آن طرف با نقشه از قبل طراحی شده از میدان به در می‏شوند. چنانچه در حادثه ۱۱سپتامبر این حرکت به وقوع پیوست و زمینه مساعد برای اقدامات بعدی مهیا شد.

بنابراین اگر بخواهیم اهداف و مقاصد از ساختن این گونه فیلم‏ها را بررسی کنیم می‏توان به چند گزاره مهم اشاره کرد.

۱: اینکه موعود و منجی در سینمای هالیوودی همیشه بر خواسته از غرب است که ترجیحا از نژادی برتر به نام بنی اسراییل متولد می‏شود که سعی می‏کند خود را فاتح جنگ آرماگدون و آخرالزمانی در فیلم معرفی کند مانند فیلم ارباب حلقه‏ها، ماتریکس و…

۲.اینکه در عرصه سینما چهره ای که از اسلام ارائه می‏شود تصویر زننده، فریبکارو پر از خشم و کینه و نفرت است که به هیچ چیز جز جهاد و قتل و خونریزی فکر نمی‏کند و نهایتا اگر انصاف را در رابطه با مسمانان به خرج دهند چهره ای از اسلام خنثی و منفعل به نمایش گذاشته میشود که همگام و همنوا در اجرای مقاصد و خواسته‏های آنها گام بر میدارد که این نوع اسلام همان اسلام مورد انتظار آنهاست.

در نبرد تایتان‌ها که از فیلم‏های آخرالزمانی است به همین موضوعات اشاره می‏شود یعنی علاوه بر منجی موعود غربی، جریان مقابل یعنی دشمنان منجی که مسلمانان آزادی خواه و جریان مقابل جبهه استکبارکه تفکر شیعی صادره از سرزمین ایران است به تصویرکشیده می‏شود که آخرالامر منجی بر آنها غالب می‏شود و آنها را شکست داده از بین می‏برد و در نهایت ضربه آخر را بر آنها فرود می‏آورد که به منزله پایان دادن و خاتمه به این جریان و تفکراست که در این فیلم با قطع شدن سرمدوسا هیولای چند سر ریشه کن می‏شود.

از طرفی جریان دیگری که موافق با منجی نیست و لی برای از بین بردن جریان مقابل، که دشمنی مشترک محسوب می‏شود منجی راهمراهی میکند و در راستای اهداف تعیین شده منجی رایاری می‏رساند.

توجه به این نکته ضروری است که گرایش فیلم‏های آخرالزمانی دراین چنددهه ساخته شده توسط صحنه گردانان این فیلم‏ها به طوری بی سابقه درصدداجرائی کردن پروژه اسلام هراسی و اسلام ستیزی بوده که تا حدود زیادی موفقیت حاصل شداما در چند ساله اخیر ساخت فیلم‏های آخرالزمانی با رویکردی جدید پا به عرصه رسانه گذاشته آن هم کوبیدن و نفی تفکر اسلام حقیقی و اصیل که شیعه ستیزی است و مبانی شیعی دراین گونه فیلم‏ها مورد هجوم قرارمی‏گیرد تا جایی که این عملکرد برنامه راهبردی برای مقابله با خط فکری جریان اسلام گرایی در دنیا شده که در این مرحله سینما و رسانه ساحل نجات و پناهگاه صهیونیستی است که با تمام قوا و امکانات سعی در نجات و حفظ موقعیت به دست آمده می‏کند.

پی نوشت‌ها:

[۱] اساطیر یونان / جان یین سنت
[۲] سیری در اساطیر یونان و روم / ادیت همیلتون
[۳] فرهنگ اساطیر یونان و روم / دپیر گریمال ج ا
[۴]. فرهنگ اساطیر یونان و روم، دپیر گریمال ج ۱.
[۵]. Homanism.
[۶]. Humanitas.
[۷]. خدا و دین در رویکرد امانیستی / مریم صانع‌پور.
[۸] تاریخ ادیان /حسین توفیقی
[۹] شاید بتوان گفت که همراهی و نگهبانی از پرسیوس که به عهده او گذاشته شده تداعی کننده همان داستان موسی(ع) است که در قصه قرار گرفتن موسی (ع) درتابوت و رها کردن در آب توسط مادر این پیامبر الهی، خاله موسی نقش مهمی داشت و سبب شد موسی به سمت خانواده فرعون راهنمایی شود چیزی که دراین فیلم آیویکی ازاله‏های یونانی ماموربه آن است
[۱۰] فرهنگ نمادها
[۱۱] فرماسونری جهانی /هارون یحیی
[۱۲]اساطیر یونان / جان یین سنت / باجلان فرخی
[۱۳] جنهاهمان گروهی اندبا شمایل و لباس‏های عربی و چهره ای زشت که "Djinn" نام دارند، و به کمک لشکر اندک آرگوس‏ها می‏آیند.

منابع:

سیری در اساطیر یونان و روم / ادیت همیلتون / عبدالحسین شریفیان / نشر اساطیر ۱۳۸۳
فرهنگ اساطیر یونان و روم / دپیر گریمال ج ا / احمد بهتش، نشر دانشگاه تهران ۱۳۵۰
اساطیر یونان / جان یین سنت / باجلان فرخی / اساطیر ۱۳۸

 
رجانیوز

همچنین ببینید

images 4 259x165 - زلزله مراکش؛ آمار کشته‌ها از دو هزار نفر فراتر رفت

زلزله مراکش؛ آمار کشته‌ها از دو هزار نفر فراتر رفت

آمار زلزله‌ قدرتمند ۶.۸ درجه‌ای در مرکز مراکش که باعث خسارات شدیدی در چندین ناحیه …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *