ضرورت‌ انس‌ با موعود(ع‌)

عزیزالله حیدری

برای‌ رشد معنوی‌، حلقه‌ای‌ از عشق‌ و ارادت‌ به‌ یکی‌ از قدیسان‌ خداوند ایجاد کنید و هر روز این‌ پیوند را قوی‌تر نمایید تا جایی‌که‌ احساس‌ کنید لحظه‌ای‌ از آن‌ وجود مقدس‌ دور نیستید. ۱
جی‌پی‌ وسوانی‌

عبارت‌ فوق‌ از یک‌ عارف‌ شبه‌ قاره‌ هند در قرن‌ حاضر نشان‌ می‌دهد انسانی‌ که‌ هنوز بهره‌ای‌ از آگاهی‌ بر خویش‌ دارد و دچار بحران‌ هویت‌ نگشته‌، برای‌ اینکه‌ خویشتن‌ را از هرز رفتن‌ نجات‌ بخشیده‌ و سکویی‌ برای‌ پرش‌ داشته‌ باشد چاره‌ای‌ جز پیوند با یک‌ قدیس‌ ندارد، آیا انسان‌ چنین‌ نیازی‌ ندارد؟ آنچه‌ ما را به‌ این‌ نیاز خویش‌ آگاه‌ می‌کند و عطش‌ شیدایی‌ قدیس‌ بزرگ‌ را زنده‌ نگه‌ می‌دارد همانا داشتن‌ منظر صحیح‌ و بی‌غبار به‌ زندگی‌ و جهان‌ هستی‌ است‌. این‌ قدم‌ اول‌ است‌ و گام‌ دوم‌ شناسایی‌ آن‌ روح‌ بزرگ‌ و احساس‌ خوبیها و عنایت‌ اوست‌ تا اشتیاق‌ را برانگیزد و شوق‌ پیوند دائم‌ را برافروزد؛ زیرا اینکه‌ من‌ بدانم‌ در بیرون‌ از خانه‌ کسی‌ هست‌ انگیزه‌ای‌ و حرکتی‌ نمی‌آفریند اما اگر بدانم‌ آنکه‌ در می‌زند محبوب‌ من‌ با ویژگیهای‌ دلپسند من‌ است‌، آنگاه‌ خیز برمی‌دارم‌ و از اینجا رابطه‌ «هست‌» و «باید» هم‌ به‌طور جدی‌ درک‌ می‌شود. ۲ آدمی‌ که‌ از هویت‌ خویش‌ و هستی‌ غافل‌ است‌ انتظاری‌ ندارد و فقط‌ به‌ تأمین‌ معاش‌ می‌پردازد.
انتظار در بینش‌ مترقی‌ شیعی‌ دقیقاً حاصل‌ درک‌ صحیح‌ از انسان‌ و هستی‌ است‌. انسان‌ منتظر به‌ قدر و ارزش‌ و پیچیدگی‌ وجود خویش‌ و نظم‌ و زیبایی‌ جهان‌ پی‌برده‌ و برای‌ این‌ اساس‌ به‌ دنبال‌ راهبری‌ است‌ که‌ توانایی‌ رهبری‌ او را داشته‌ باشد. آدمی‌ که‌ قدر و ارزش‌ خود را نمی‌داند جاهل‌ است‌ گرچه‌ مسلح‌ به‌ دانش‌ روز باشد. چنانکه‌ امیر مؤمنان‌ علی‌(ع‌) فرمود:
کفی‌ بالمرء جهلاً أن‌ لا یعرف‌ قدره‌. 3
برای‌ نادانی‌ شخص‌ همین‌ بس‌ که‌ قدر و ارزش‌ خود را نشناسد.
چنین‌ انسانی‌ به‌ دنبال‌ آداب‌ و نظمی‌ بر رفتار خویش‌ نیست‌ در حالی‌که‌ انسان‌ خودآگاه‌ منتظر که‌ نظام‌ هستی‌ و تناسب‌ و زیبایی‌ آن‌ 4 را یافته‌ می‌داند که‌ نمی‌توان‌ بدون‌ هماهنگی‌ با نظم‌ هستی‌ زیست‌.
از همین‌جاست‌ که‌ منتظران‌ به‌ حالت‌ «اشفاق‌» 5 توصیف‌ شده‌اند. اشفاق‌ حالتی‌ مرکب‌ از ترس‌ و بیم‌ و احساس‌ نیاز است‌. 6
نتیجه‌ این‌ حالت‌ همان‌ دغدغه‌ای‌ است‌ که‌ برای‌ رهبری‌ صحیح‌ پیدا می‌شود و او کسی‌ جز امام‌ نیست‌. امام‌(ع‌) بنا بر مبانی‌ شیعی‌ دارای‌ مقام‌ عصمت‌ است‌. عصمت‌ ترکیبی‌ از دو خصلت‌ آگاهی‌ و آزادی‌ است‌. آگاهی‌ امام‌(ع‌) و آزادی‌ او به‌ ویژگی‌ ارجمندی‌ می‌پیوندد که‌ دلسوزی‌ تمام‌ نام‌ دارد. او به‌ شدت‌ حتی‌ بیش‌ از خود ما با ما مهربان‌ و شفیق‌ است‌. چنانکه‌ امام‌ صادق‌(ع‌) خطاب‌ به‌ «زید شحّام‌» می‌فرماید:
والله یا زید إنّی‌ أرحم‌ بکم‌ من‌ أنفسکم‌ . 7
به‌ خدا قسم‌ من‌ از شما به‌ خودتان‌ مهربان‌ترم‌.

نشانی‌ از آگاهی‌

مردی‌ به‌ نام‌ رمیله‌ می‌گوید:
در زمان‌ خلافت‌ امیر مؤمنان‌ علی‌(ع‌) دچار بیماری‌ شدیدی‌ شدم‌، اما در روز جمعه‌ای‌ احساس‌ بهبوید نموده‌ و گفتم‌ بهتر است‌ به‌ نماز امام‌(ع‌) حاضر شوم‌، اما هنگامی‌ که‌ نماز خواندم‌ و برای‌ سخنرانی‌ امام‌(ع‌) نشستم‌ ناگهان‌ دوباره‌ احساس‌ ناراحتی‌ نمودم‌، اما صبر کردم‌ تا سخن‌ امام‌(ع‌) پایان‌ یافت‌. هنگام‌ خروج‌ از مسجد، امیرالمؤمنان‌ فرمود: «تو را دیدم‌ که‌ از درد به‌ خود می‌پیچیدی‌». من‌ داستان‌ خود را باز گفتم‌. امام‌(ع‌) فرمودند: «ای‌ رمیله‌! هر مؤمنی‌ که‌ بیمار می‌شود، ما با بیماری‌اش‌ رنجور می‌گردیم‌ و با غم‌ او غمگین‌ می‌شویم‌ و دعایی‌ نمی‌کند مگر برایش‌ آمین‌ می‌گوییم‌ و هنگامی‌ که‌ ساکت‌ باشد برایش‌ دعا می‌کنیم‌». من‌ به‌ ایشان‌ گفتم‌: «ای‌ امیرمؤمنان‌! خدا مرا فدایت‌ کند، آیا این‌ توجهات‌ شما برای‌ کسانی‌ است‌ که‌ در حیطه‌ حکومت‌ و نظر شما هستند؟» پاسخ‌ داد: «ای‌ رمیله‌! هیچ‌ مؤمنی‌، چه‌ در شرق‌ زمین‌ و چه‌ در غرب‌ زمین‌ از نگاه‌ ما غایب‌ نیست‌.» 8
و امام‌ زمان‌(ع‌) می‌فرماید:
فإنّا یحیط‌ علمنا بأنبائکم‌.
دانش‌ ما به‌ اوضاع‌ و احوال‌ شما احاطه‌ دارد. ۹
چرا چنین‌ نباشد و حال‌ آنکه‌ موعود(ع‌) به‌ علم‌ ریزان‌ و سرشار توصیف‌ شده‌ است‌:
ألسلام‌ علیک‌ أیّها العلم‌ المنصوب‌ و العلم‌ المصبوب‌. 10
سلام‌ بر تو ای‌ پرچم‌ افراشته‌ و علم‌ ریزان‌ و سرشار.

نشانی‌ از رهایی‌ و آزادی‌

امام‌(ع‌) وابستگی‌ ندارد، وجودی‌ مطهر است‌ 11 که‌ از آدمها پلی‌ برای‌ خود نمی‌سازد. او دست‌ آدمی‌ را گرفته‌ و از خاک‌ به‌ افلاک‌ می‌کشاند. امیرالمؤمنان‌(ع‌) به‌ هنگام‌ بیعت‌ مردم‌ با ایشان‌ فرمودند:
لیس‌ أمری‌ و أمرکم‌ واحد إنّی‌ أریدکم‌ لله وأنتم‌ تریدوننی‌ لانفسکم‌. 12
هدف‌ شما با من‌ هماهنگ‌ نیست‌ من‌ شما را برای‌ خدا می‌خواهم‌ و شما مرا برای‌ خود (اهداف‌ حقیر) می‌خواهید.
بنا بر آنچه‌ گذشت‌ امام‌ موعود(ع‌) احیاگر هویت‌ حقیقی‌ انسان‌ است‌ و چنین‌ است‌ که‌ گسترش‌ عقل‌ انسان‌ که‌ به‌ انتخاب‌ صحیح‌ می‌انجامد از برنامه‌های‌ اصلی‌ امام‌ موعود(ع‌) است‌. او دست‌ مهر بر سر انسانها کشیده‌ و عقول‌ را به‌ کمال‌ می‌رساند و انضباط‌ روحی‌ در انسان‌ شکل‌ می‌گیرد. ۱۳ در نتیجه‌ هویت‌ واقعی‌ خویش‌ را می‌یابد و آن‌ وقتی‌ است‌ که‌ از تنزل‌ و تنوع‌ رهیده‌ به‌ تحرک‌ می‌رسد و آن‌ ویژگی‌ انسان‌ منتظر است‌ که‌ به‌ برترین‌ هدف‌ (سبحان‌ ربی‌الاعلی‌) روی‌ آورده‌ و در انتظار ابرمردی‌ می‌نشیند که‌ یادآور این‌ مقصد و برپا کننده‌ حاکمیتی‌ در این‌ حد است‌. در دعای‌ ندبه‌ می‌خوانیم‌:
المذکّر بک‌ و بنبیک‌.
او یادآور تو و پیامبر توست‌.
آری‌ فاتح‌ دروازه‌ عبودیت‌ و رهایی‌ انسان‌ از عبودیتهای‌ حقیر و ذلت‌بار اوست‌.
أین‌ باب‌ الله الذی‌ منه‌ یوتی‌.
کجاست‌ آن‌ در خدایی‌ که‌ از او وارد می‌شوند. ۱۴
برخی‌ ویژگیهای‌ شوق‌ برانگیز او عبارتند از:
عزیز کننده‌ دوستان‌ و خوار کننده‌ دشمنان‌ خدا؛
وسیله‌ پیوند زمین‌ و آسمان‌ (پیوند انسان‌ با خدا)؛
جوینده‌ خون‌ شهید کربلا؛
صدرنشین‌ قلّه‌ نیکی‌ و پرهیزکاری‌؛
هماهنگ‌ کننده‌ انسانها براساس‌ تقوی‌؛
زاده‌ بدرهای‌ درخشان‌؛
زاده‌ ستاره‌های‌ نورانی‌؛
زاده‌ دانشهای‌ کامل‌؛
زاده‌ دلیلهای‌ آشکار. ۱۵
این‌ است‌ که‌ همه‌ انسانها، نه‌ فقط‌ شیعیان‌ به‌ انتظار اویند بلکه‌ او آرمان‌ هر دل‌ باورمند از مرد و زن‌ است‌ که‌ در فراقش‌ می‌نالند که‌:
بنفسی‌ أنت‌ أمنیه‌ شایق‌ یتمنّی‌ من‌ مؤمن‌ و مؤمنه‌ ذکرا فحنّا. ۱۶
جانم‌ فدای‌ آنکه‌ آرمان‌ هر مرد و زن‌ مؤمن‌ است‌ که‌ فریادش‌ می‌کنند.
فقط‌ اسمها فرق‌ می‌کند یکی‌ او را «مسیح‌» و دیگری‌ او را «مهدی‌» می‌نامد.
اما همه‌ جان‌ به‌ کف‌ گرفته‌ و برایش‌ فدا می‌کنند. به‌ او که‌ با همه‌ غیبت‌ بیرون‌ از ما نیست‌ (مغیّب‌ لم‌ یخل‌ منّا) آن‌ دور از وطنی‌ که‌ کناره‌ از ما نگرفته‌ (من‌ نازح‌ ما نزح‌ عنّا).
پس‌ جانم‌ فدای‌ آن‌ بنیاد اصیل‌ که‌ هم‌طرازی‌ ندارد:
أثیل‌ مجد لایجاری‌. 17

نمونه‌هایی‌ کوچک‌ از پاسخ‌ آن‌ میر مهر

۱. آیت‌الله بدلا(ره‌) از علمای‌ متقی‌ و مدرسان‌ راحل‌ حوزه‌ می‌گوید:
روزی‌ با اتوبوس‌ عازم‌ مسجد جمکران‌ شدم‌، عده‌ زیادی‌ از جوانها در ماشین‌ بودند، با هم‌ به‌ مسجد جمکران‌ می‌رفتیم‌. بعد از نماز و دعا موقع‌ برگشتن‌ باز با هم‌ همراه‌ شدیم‌. یکی‌ از جوانها که‌ از نظر اخلاق‌ و ادب‌ و لباس‌ خوب‌ نبود به‌ جوان‌ دیگری‌ گفت‌: من‌ چهل‌ شب‌ چهارشنبه‌ آمدم‌ چیزی‌ ندیدم‌. من‌ خیلی‌ ناراحت‌ شدم‌. گریه‌ام‌ گرفت‌، گفتم‌: یا صاحب‌الزمان‌ به‌ من‌ کمک‌ کن‌ یک‌ حرفی‌ بزنم‌ که‌ به‌ دل‌ این‌ جوان‌ اثر کند، یک‌ مرتبه‌ این‌ شعر به‌ دلم‌ افتاد:
پاک‌ کن‌ دیده‌ و آنگاه‌ سوی‌ آن‌ پاک‌نگر چشم‌ ناپاک‌ کجا دیدن‌ آن‌ پاک‌ کجا
بعد از مدتی‌ آن‌ جوان‌ آمد و گفت‌: چشمم‌ را پاک‌ کردم‌ و آن‌ عادت‌ را ترک‌ نمودم‌ و باز چهل‌ شب‌ چهارشنبه‌ به‌ مسجد جمکران‌ رفتم‌ و نتیجه‌ نگرفتم‌. سؤال‌ کردم‌: برای‌ چه‌ رفته‌ بودی‌؟ در پاسخ‌ یک‌ حاجت‌ مبتذلی‌ را ذکر کرد. گفتم‌ دلت‌ را پاک‌ کن‌ و اخلاص‌ داشته‌ باش‌ تا نتیجه‌ بگیری‌. بعد از مدتی‌ دوباره‌ آمد و گفت‌: چهل‌ شب‌ دیگر رفتم‌ همانطور که‌ فرموده‌ بودید عمل‌ کردم‌، با قلب‌ پاک‌ و اخلاص‌ عمل‌ تا الحمدلله از مسجد و عنایت‌ آقا امام‌ زمان‌(ع‌) حاجتم‌ را گرفتم‌.
این‌ موارد نشان‌ می‌دهد که‌ دادن‌ حاجت‌ هم‌ بهانه‌ای‌ است‌. مقصد رشد و هدایت‌ است‌ که‌ با هدف‌ آفرینش‌ هماهنگ‌ است‌. 18
۲. نگارنده‌ در اتومبیلی‌ که‌ به‌ سوی‌ جمکران‌ می‌رفت‌ سوار شدم‌ راننده‌ برایم‌ چنین‌ گفت‌:
شبی‌ مسافری‌ پیشنهاد دربستی‌ داد و من‌ او را سوار نمودم‌. هنگام‌ طی‌ مسیر، مسافران‌ کنار خیابان‌ صدا می‌زدند جمکران‌! و مسافر من‌ می‌گفت‌ سوار کن‌. چند نفری‌ را سوار کردم‌ ولی‌ به‌ عنوان‌ گلایه‌ گفتم‌: شما گفتید دربست‌! پاسخ‌ داد نگران‌ نباش‌ کرایه‌ دربست‌ را هم‌ بگیر. مسأله‌ مهمی‌ نیست‌، من‌ آنقدر به‌ این‌ آقا مدیونم‌ که‌ این‌ خرجها ارزشی‌ ندارد. وجودم‌ پرسش‌ شد که‌ می‌شود به‌ ما هم‌ بگویید. نفسی‌ تازه‌ کرد و گفت‌: مثل‌ همیشه‌ در محل‌ کسب‌ خود که‌ جاذبه‌ تجاری‌ خوبی‌ هم‌ دارد نشسته‌ بودم‌ و گاه‌ با مشتریان‌ به‌ ویژه‌ زنان‌ و دختران‌ خوش‌ و بش‌ می‌کردم‌. ناگاه‌ دوستی‌ قدیمی‌ وارد شد و با هم‌ مشغول‌ گفت‌وگو شدیم‌. او از برخوردهای‌ من‌ ناراحت‌ بود؛ حق‌ هم‌ داشت‌. من‌ تا گلو در فساد و تباهی‌ فرو رفته‌ بودم‌ دوستم‌ با لحنی‌ همراه‌ شماتت‌ و دلسوزی‌ گفت‌: تا کجا می‌خواهی‌ بروی‌؟ آخر نمی‌دانی‌ ما امام‌ زمان‌(ع‌) داریم‌ و او از حال‌ ما باخبر است‌؟ گفتم‌: من‌ معتاد گناهم‌! اگر می‌تواند نجات‌ دهد. گفت‌: آخر تو خودت‌ هم‌ باید کاری‌ کنی‌… گفتم‌: مثلاً…. گفت‌: به‌ جمکران‌ بیا. گفتم‌: اگر کار به‌ یک‌ جمکران‌ درست‌ است‌ خوب‌، برویم‌.
آن‌ شب‌ چهارشنبه‌ به‌ سوی‌ قم‌ حرکت‌ کردیم‌. حس‌ غریبی‌ داشتم‌ از یک‌ طرف‌ کشش‌ گناهان‌ و لذتها مرا وسوسه‌ می‌نمود، از طرفی‌ احساس‌ می‌کردم‌ چیزی‌ در حال‌ وقوع‌ است‌. اما حالا آمده‌ بودم‌ به‌ مسجد رسیدیم‌ وضویی‌ گرفتم‌. بعد از مدتها غفلت‌ چه‌ حس‌ شادمانه‌ای‌ داشت‌. به‌ مسجد پا نهادم‌. مثل‌ جنینی‌ بودم‌ که‌ حرکتهای‌ روز تولد را انجام‌ می‌دهد. نمازها را خواندم‌ و از سجده‌ای‌ که‌ صد صلوات‌ می‌فرستند فارغ‌ شدم‌ دیگر گفت‌وگویی‌ نکردم‌. دعایی‌ نداشتم‌؛ زیرا چنان‌ در نشئه‌ شیرینی‌ و لذت‌ این‌ نماز و توسل‌ بودم‌ که‌ خواسته‌ام‌ به‌ نتیجه‌ رسیده‌ بود. دوباره‌ متولد شده‌ بودم‌ اکنون‌ پنجمین‌ هفته‌ است‌ که‌ می‌آیم‌. یکی‌ از شبها که‌ دوباره‌ به‌ همان‌ بزمها دعوتم‌ کردند. گفتم‌ دیگر نمی‌آیم‌ من‌ لذتی‌ چشیده‌ام‌ که‌ با هیچ‌ چیز عوض‌ نمی‌کنم‌. آری‌ امام‌ موعود(ع‌) آن‌ شب‌ همه‌ سلولهای‌ وجودم‌ را تسخیر کرده‌ بود. او ابدیت‌ مرا امضا نمود حالا این‌ خرجهای‌ کوچک‌ ارزشی‌ دارد؟
شایان‌ ذکر است‌ که‌ این‌ جذبه‌ها از کارهای‌ مقام‌ امامت‌ و به‌ ویژه‌ امام‌ موعود(ع‌) است‌ چنانکه‌ در قرآن‌ آمده‌ است‌:
و جعلناهم‌ أئمّه‌ یهدون‌ بامرنا. ۱۹
ما آنها را امام‌ قرار دادیم‌ که‌ به‌ وسیله‌ امر ما مردم‌ را هدایت‌ می‌کنند.
علامه‌ طباطبایی‌(ره‌) در ویژگی‌ این‌ نوع‌ هدایت‌ می‌فرمایند:
از اینگونه‌ آیات‌ استفاده‌ می‌شود که‌: امام‌ علاوه‌ بر ارشاد و هدایت‌ ظاهری‌، دارای‌ یک‌ نوع‌ هدایت‌ و جذبه‌ معنوی‌ است‌ که‌ از سنخ‌ عالم‌ امر و تجرد می‌باشد و به‌ وسیله‌ حقیقت‌ و نورانیت‌ باطن‌ ذاتش‌ در قلوب‌ شایسته‌ مردم‌ تأثیر و تصرف‌ می‌نماید و آنها را به‌ سوی‌ مرتبه‌ کمال‌ و غایت‌ ایجاد جذب‌ می‌کند. ۲۰
تحول‌ روحی‌ کسانی‌ چون‌ یولی‌ دختر چینی‌ و دکتر صائب‌ اسیر عراقی‌ و… به‌ وسیله‌ حضرت‌ حجت‌(ع‌) از این‌ مقوله‌اند و این‌ درخت‌ سبز هر روز میوه‌ می‌دهد.
۳. یکی‌ از دوستان‌ طلبه‌ که‌ دارای‌ صفات‌ خوبی‌ چون‌ تقوی‌ و صداقت‌ و اخلاص‌ نیت‌ است‌ برای‌ نگارنده‌ تعریف‌ نمود:
برای‌ مسأله‌ ازدواج‌ اقدام‌ کردم‌ و به‌ نتیجه‌ رسید و روز خرید عروسی‌ تعیین‌ شد. آن‌ روز مدرسه‌ بودم‌ و پولی‌ هم‌ نداشتم‌ که‌ به‌ خانه‌ بروم‌. دلم‌ گواهی‌ می‌داد که‌ اگر بر سر تکلیف‌ و وظیفه‌ باشیم‌ مولایمان‌ امام‌ مهدی‌(ع‌) ما را تنها نمی‌گذارد.
بعد از تعطیلی‌ درسها به‌ خانه‌ رفتم‌. هنگام‌ ورود خواهرم‌ با شتاب‌ پیش‌ آمد فکر کردم‌ می‌خواهد اعتراض‌ کند که‌ چقدر بی‌فکری‌! اما با آرامش‌ گفت‌: خوب‌ کردی‌ پول‌ فرستادی‌ باید تا بعد ازظهر خرید می‌کردیم‌. گفتم‌ پول‌ رسید؟ گفت‌: آری‌! دوستتان‌ آمد و گفت‌ این‌ پول‌ مال‌ فلانی‌ است‌. روی‌ آن‌ نوشته‌ بود هدیه‌ امام‌ زمان‌!
دوستمان‌ می‌گوید بعد از چند سال‌ هنوز ندانسته‌ام‌ که‌ چه‌ کسی‌ آن‌ پول‌ را آورد.
«دل‌ می‌رود ز دستم‌ صاحب‌ زمان‌ خدا را» بیرون‌ خرام‌ از غیب‌ طاقت‌ نمانده‌ ما را
ای‌ کشتی‌ هدایت‌ از غرق‌ ده‌ نجاتم‌ شاید دوباره‌ بینم‌ دیدار آشنا را
«ده‌ روز چرخ‌ گردون‌ افسانه‌ است‌ و افسون‌» یک‌ لحظه‌ خدمت‌ تو بهتر ز ملک‌ دارا ۲۱

ماهنامه‌ موعود شماره ۴۹


پی‌نوشتها :

۱ .جی‌پی‌ وسوانی‌، با خالق‌ هستی‌، ترجمه‌ مقدم‌.
۲ .علی‌ صفایی‌، درسهایی‌ از انقلاب‌، ج‌ اول‌.
۳ .خطبه‌ 16، نهج‌البلاغه‌.
۴ .ر.ک‌: سوره‌ نمل‌(27) آیه‌88: «و تری‌ الجبال‌ جامده‌ و هی‌ تمرّ مرّ السحاب‌ صنع‌ الله الذی‌ أتقن‌ کلّ شی‌ء إنّه‌ خبیر بما تفعلون‌»؛ و کوهها را می‌بینی‌ [ و ] می‌پنداری‌ که‌ آنها بی‌حرکتند و حال‌ آنکه‌ ابرآسا در حرکتند، [ این‌ ] صنع‌ خدایی‌ است‌ که‌ هر چیزی‌ را در کمال‌ استواری‌ پدید آورده‌ است‌. در حقیقت‌ او به‌ آنچه‌ انجام‌ می‌دهید آگاه‌ است‌.
۵ .ر.ک‌: سوره‌ شوری‌(42) آیه‌18: «یستعجل‌ بها الذین‌ لا یؤمنون‌ بها والذین‌ امنوا مشفقون‌ منها و یعلمون‌ أنها الحق‌…»؛ کسانی‌ که‌ به‌ آن‌ ایمان‌ ندارند شتابزده‌ آن‌ را می‌خواهند و کسانی‌ که‌ ایمان‌ آورده‌اند، از آن‌ هراسناکند و می‌دانند که‌ آن‌ حق‌ است‌.
۶ .فرهنگ‌ عربی‌، فارسی‌، ماده‌ شفق‌.
۷ .محمدباقر مجلسی‌، بحارالانوار، ج‌47، ص‌143، ج‌197.
۸ .شیخ‌ عباس‌ قمی‌، سفینه‌البحار، ج‌3، ص‌408.
۹ .بحارالانوار، ج‌53، ص‌175.
۱۰ .زیارت‌ آل‌ یاسین‌.
۱۱.سوره‌ احزاب‌(33) آیه‌(33): «إنّما یرید الله لیذهب‌ عنکم‌ الرجس‌ أهل‌البیت‌ و یطهّرکم‌ تطهیرا»؛ خدا فقط‌ می‌خواهد آلودگی‌ را از شما خاندان‌ [ پیامبر ] بزداید و شما را پاک‌ و پاکیزه‌ گرداند.
۱۲.نهج‌البلاغه‌، صبحی‌ صالح‌، خطبه‌ 136.
۱۳.لطف‌الله صافی‌ گلپایگانی‌، منتخب‌الاثر، ص‌607، به‌ نقل‌ از امام‌ باقر(ع‌): «إذا قام‌ قائمنا وضع‌ الله یده‌ علی‌ رؤس‌ العباد فجمع‌ بها عقولهم‌ و کملت‌ بها أحلامهم‌»؛ هنگامی‌ که‌ قائم‌ ما به‌پا خیزد، خداوند دستش‌ را بر سر بندگان‌ می‌گذارد و بدین‌وسیله‌ عقلهای‌ آنها افزایش‌ یافته‌ و خردهای‌ آنها به‌ کمال‌ می‌رسد.
۱۴.دعای‌ ندبه‌.
۱۵.همان‌.
۱۶.همان‌.
۱۷.همان‌.
۱۸.میر عظیمی‌، مسجد جمکران‌ تجلیگاه‌ صاحب‌الزمان‌(ع‌)، ص‌80.
۱۹.سوره‌ انبیاء(۲۱) آیه‌73.
۲۰.سیدمحمد حسینی‌ طباطبائی‌، شیعه‌ در اسلام‌، ص‌260.
۲۱.فیض‌ کاشانی‌.

همچنین ببینید

فرج صالحان‏

بسيارندمردان و زنانى كه در ميانه درد و رنج وابتلا، آنگاه كه احساس مى كردند ديگر هيچ روزنه اميدى نيست دست نياز وتوسل به سوى ائمه معصومين، ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *