بهترین چیزی که انسان مومن از خدا می خواهد عاقبت به خیری است منتهی عاقبت به خیری تنها با دعا حاصل نمیشود باید در مسیر آن گام برداشت
بهترین دعاها برای عاقبت بخیری و دوری از بلایا
«شیعه نیوز»: بهترین چیزی که انسان مومن از خدا می خواهد عاقبت به خیری است منتهی عاقبت به خیری تنها با دعا حاصل نمیشود باید در مسیر آن گام برداشت. به مطالب زیر توجه نمایید:
۱.امام امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) سرانجام نیک و فرجام خوش را این گونه از خداوند طلب میکند: «نَسأَلُ اللّهَ مَنازِلَ الشُّهَداءِ وَ مُعایَشَهَ السُّعَداءِ وَ مُرافَقَهَ الاَنبِیاءِ .» از خدا درجات شهیدان و زندگی سعادتمندان و همنشینی با پیامبران را درخواست میکنیم.
۲.دعاهای قرانی برای عاقبت به خیری
۱-رَبَّنَا لاَ تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنَا وَهَبْ لَنَا مِن لَّدُنکَ رَحْمَهً إِنَّکَ أَنتَ الْوَهَّابُ؛ آل عمران-۸
پروردگارا، پس از آن که ما را هدایت کردی، دلهایمان را دستخوش انحراف مگردان و از جانب خود، رحمتی بر ما ارزانی دار که تو خود بخشایشگری. قرآن کریم برای عاقبت به خیری و مردن با ایمان و پایداری در ایمان اهمیت ویژه ای قایل شده است.
۲- رَبَّنا اَفرِغ عَلَینا صَبراً وَ تَوَفَّنا مُسلِمینَ؛ پروردگارا، بر ما شکیبایی فرو ریز و ما را مسلمان بمیران.
حضرت ابراهیم و یعقوب ع پسران خود را به همان سفارش کردند: ای پسران من، خداوند برای شما این دین را برگزید. پس البته نباید جز مسلمان بمیرید.
۳- یوسف صدیق (علیه السلام) نیز به خداوند عرضه داشت: « تَوَفَّنی مُسلِماً وَ اَلحِقنی بِالصّالِحینَ »؛ (مرا مسلمان بمیران و مرا به شایستگان ملحق فرما).
۳.دعای مشهور برای عاقبت بخیری
اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا
۴. امام چهارم در دعای ۱۱ صحیفه سجادیه عاقبت به خیری را از خداوند طلب کرده است:
کَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَیْهِ السَّلَامُ بِخَوَاتِمِ الْخَیْر :
یَا مَنْ ذِکْرُهُ شَرَفٌ لِلذَّاکِرِینَ، وَ یَا مَنْ شُکْرُهُ فَوْزٌ لِلشَّاکِرِینَ، وَ یَا مَنْ طَاعَتُهُ نَجَاهٌ لِلْمُطِیعِینَ، صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اشْغَلْ قُلُوبَنَا بِذِکْرِکَ عَنْ کُلِّ ذِکْرٍ، وَ أَلْسِنَتَنَا بِشُکْرِکَ عَنْ کُلِّ شُکْرٍ، وَ جَوَارِحَنَا بِطَاعَتِکَ عَنْ کُلِّ طَاعَهٍ. فَإِنْ قَدَّرْتَ لَنَا فَرَاغاً مِنْ شُغْلٍ فَاجْعَلْهُ فَرَاغَ سَلَامَهٍ لَا تُدْرِکُنَا فِیهِ تَبِعَهٌ، وَ لَا تَلْحَقُنَا فِیهِ سَأْمَهٌ، حَتَّى یَنْصَرِفَ عَنَّا کُتَّابُ السَّیِّئَاتِ بِصَحِیفَهٍ خَالِیَهٍ مِنْ ذِکْرِ سَیِّئَاتِنَا، وَ یَتَوَلَّى کُتَّابُ الْحَسَنَاتِ عَنَّا مَسْرُورِینَ بِمَا کَتَبُوا مِنْ حَسَنَاتِنَا وَ إِذَا انْقَضَتْ أَیَّامُ حَیَاتِنَا، وَ تَصَرَّمَتْ مُدَدُ أَعْمَارِنَا، وَ اسْتَحْضَرَتْنَا دَعْوَتُکَ الَّتِی لَا بُدَّ مِنْهَا وَ مِنْ إِجَابَتِهَا، فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اجْعَلْ خِتَامَ مَا تُحْصِی عَلَیْنَا کَتَبَهُ أَعْمَالِنَا تَوْبَهً مَقْبُولَهً لَا تُوقِفُنَا بَعْدَهَا عَلَى ذَنْبٍ اجْتَرَحْنَاهُ، وَ لَا مَعْصِیَهٍ اقْتَرَفْنَاهَا. وَ لَا تَکْشِفْ عَنَّا سِتْراً سَتَرْتَهُ عَلَى رُءُوسِ الْأَشْهَادِ، یَوْمَ تَبْلُو أَخْبَارَ عِبَادِکَ. إِنَّکَ رَحِیمٌ بِمَنْ دَعَاکَ، وَ مُسْتَجِیبٌ لِمَنْ نَادَاکَ .
نیایش آن حضرت در طلبِ فرجام نیک
ای آن که یاد تو یادآورانت را بزرگی دهد، و ای آن که سپاس تو سپاسگزارانت را رستگار کند، و ای آن که فرمانبرداریِتو فرمانبردارانت را رهایی بخشد، بر محمد و خاندانش درود فرست؛ و با یاد خود، دلهای ما را از هر یاد دیگری بپرداز؛ و با سپاس خود، زبانهای ما را از هر سپاس دیگر، و با فرمانبرداری خود، اعضای ما را از فرمانبرداری دیگران بازدار.
اگر برای ما فراغتی مقدّر کردهای، آن را فراغتی بیگزند و سالم قرار ده که وبال نیاورد و دلهایمان را نمیراند، تا فرشتگانی که گناهان ما را مینویسند، با کارنامهای سفید و تهی از تیرگیهای گناه از پیش ما به سوی تو برگرداند، و فرشتگانی که کارهای نیک ما را مینویسند، شادمان از آنچه در کارنامهی ما نوشتهاند، پیش تو آیند.
چون روزهای زندگی ما سپری شود و مدت عمر ما به سر آید و فراخوانِ تو ما را فرا خوانَد ـ همان که از اجابت آن چاره و گریزی نیست ـ بر محمد و خاندانش درود فرست و چنان کن که آنچه فرشتگانِ نویسنده برای ما رقم میزنند، به توبهای مقبول خاتمه یابد، تا پس از آن ما را به سبب گناهی که کردهایم و نافرمانیای که بدان آلوده گشتهایم، باز نداری،
و در آن روز که از رازهای پنهان بندگانت پرده بر میداری، پیش چشمِ همگان، پرده از گناهان ما بر نداری.
تنها تویی که با هر کس تو را بخوند، مهر میورزی، و به هر کس که تو را ندا دهد، جواب میگویی.
۵.عوامل و موانع عاقبت به خیری
شاید نتوان یک یا چند عامل را علت عاقبت به خیری و یا عاقبت به شری دانست اما آن مواردی که مسلّم است را در پاسخ این سؤال خواهم آورد.
رسول گرامی خدا فرمودهاند: « لَا یَزَالُ الْمُؤْمِنُ خَائِفاً مِنْ سُوءِ الْعَاقِبَهِ لَا یَتَیَقَّنُ الْوُصُولَ إِلَى رِضْوَانِ اللَّهِ حَتَّى یَکُونَ وَقْتُ نَزْعِ رُوحِهِ وَ ظُهُورِ مَلَکِ الْمَوْتِ لَه (بحار الأنوار ج ۲۴ ص ۲۶ )؛ مؤمن پیوسته از سوء عاقبت خود بیمناک است و یقین ندارد که آیا مقام خشنودى و رضاى خدا را دریافت خواهد کرد یا نه تا هنگام مرگ و آمدن ملک الموت.»
ما نیز از اینکه شما در زمره مؤمنین قرار داشته و چنین دغدغه ای دارید خوشحالیم و امیدواریم حسن عاقبت شامل همه ما گردد.
خوب است بدانید عاقبت به خیرى همان تامین سعادت آخرت است و هر کارى که انسان خالصانه براى سعادت آخرت انجام دهد تامین کننده آن میباشد.
زندگی فرصتی است برای خدایی شدن انسان و هدف زندگی انسان هم همین خدایی شدن است. اگر انسان زندگی و نیت و رفتار خود را خدامحور کند و برای نزدیک شدن به خدا زندگی کند, حتما عاقبت او نیز خدایی و نیک خواهد شد, زیرا هر کسی همانگونه می میرد, که زندگی میکند. همان گونه که رفتار و انتخاب های انسان در کیفیت آخرت او کاملا موثر است, نوع زندگی و انتخاب های انسان در عاقبت به خیری او در همین دنیا نیز تاثیر مستقیم دارد.
بطور خلاصه می توان گفت: بدون شک هیچ عملی مانند انجام واجبات الهی و عمل به تکالیف خدایی در حسن عاقبت موثر نمیباشد؛ همان طوری که مهمترین عامل در بد عاقبتی ارتکاب محرمات الهی و انجام گناهان است.
الف-مهمترین عوامل عاقبت بخیری:
۱- ایمان
ایمان اولین و اساسى ترین و محکم ترین ریسمان نجات است و مطمئن ترین ضامن عاقبت به خیرى مى باشد. عن ابى عبداللّه (علیه السلام)… و قال فى قوله عزّ وجلّ «فقد استمسک بالعروه الوثقى» قال: هى الایمان باللّه وحده لاشریک له…؛ از امام صادق(علیه السلام) است که درباره این کلام الهى «فقد استمسک بالعروه الوثقى» فرمود: عروه الوثقى همان ایمان به یگانگى خداوند بى شریک مى باشد»، (اصول کافى، ج ۲، ص ۱۴، روایت ۱ به نقل از سرالاسراء، على سعادت پرور، ج ۲، ص ۳۲۴)
جمله فقد استمسک… پاره اى از آیه الکرسى است که در آیه ۲۵۶ سوره بقره آمده است یعنى… کسى که به طاغوت [بت و شیطان و هر موجود طغیانگر] کافر شود و به خدا ایمان آورد، به دستگیره محکمى چنگ زده که گسستن براى آن نیست… بنابراین آن دستگیره محکم (عروه الوثقى) که قابل گسستن نیست همان «ایمان» به خداوند تعالى است.
۲- تقوا
خداوند متعال در چندین آیه قرآن به صراحت عاقبت بخیری را از آن متقین دانسته است . (۱) چرا که انسان متقی، عقلش سرجاست و شهوت و غضب، پول و ریاست و … عقلش را زائل نکرده است و چون عقلش درست کار میکند، عاقبت اندیش است و عاقبت اندیشی اش در نهایت وی را عاقبت بخیر میکند.
از آن جا که «تقوا» در تامین عاقبت بخیری و دوری از بد عاقبتی نقش کلیدی دارد توجه شما را به توضیحی در این باره جلب می نماییم :
«تقوا» یعنى، قدرت کنترل نفس به گونه اى که محرمات را ترک کرده و به واجبات عمل نماید. براى تقویت تقوا باید در دو بعد نظرى و عملى اقدام نمود.
در «بعد نظرى» با تقویت مبانى عقیدتى، به ساختمان و چهارچوب عقاید استحکام بخشید و سپس با عمل، در راسخ تر شدن آنها کوشید.
آنچه در «بعد عملى» لازم است توجه نمود در گام اول استوارى بر انجام واجبات و ترک گناهان و در گام دوم پالودن نفس از رذایل اخلاقی و آراستن به فضایل و بیرون راندن حب دنیا و تعلقات دنیوى از ژرفاى ضمیر میباشد.
براى تقویت تقوا، عمل به سفارش هاى زیر را توصیه مى کنیم:
۱- از غذاى حرام پرهیز کنید.
۲- گناهان را به طور کلى ترک نمایید.
۳- واجبات مخصوصا نمازها را در اول وقت بخوانید.
۴- تا آن جا که مى توانید نمازهاى مستحبى مخصوصا نماز شب را ترک نکنید.
۵- ارتباط با ولی الله الاعظم، امام زمان (عج الله تعالی فرجه) با یاد و عمل به آنچه مورد رضایت حضرت میباشد.
در خصوص رعایت تقوا آن چه لازم است این است که انسان دائما در حال مراقبه از نفس خویش باشد و لحظه اى زمام نفس را به دست شیطان ندهد.
بنابراین بهترین راه براى عاقبت به خیر شدن مراقبت دائم از نفس خویش است یا به عبارت دیگر مطمئن ترین راه و روش، ایمان و عمل صالح است. خداوند در سوره العصر مى فرماید: «به عصر قسم که انسان ها همه در زیانند. مگر کسانى که ایمان آورده و اعمال صالح انجام دادهاند و یکدیگر را به حق سفارش کرده و یکدیگر را به شکیبایى و استقامت توصیه نمودهاند».
در حدیثى از امیرالمؤمنین على(علیه السلام) وارد شده: «انکم ان اغتنمتم صالح الاعمال، نلتم عن الاخره نهایه الآمال؛ تحقیقا چنین است که اگر شما اعمال صالح را مغتنم شمرید به آن غایت بلند آرزوهاى اخروى خواهید رسید» (الغرر والدرر، باب العمل، به نقل از سرالاسراء، استاد على سعادت پرور، ج ۲، ص ۲۰۹).
۳- توبه
از دیگر عوامل مؤثر در عاقبت بخیری، «توبه» است. ممکن است کسی در طول عمر خود دراثر غفلت و نادانی گناه کرده باشد و قبل از مرگ بیدار گشته توبه کند و راه خود را به سوی خدا اصلاح نماید و عاقبت به خیر گردد و بر عکس ممکن است کسی یک عمر در راه دین باشد و در نهایت در اثر مثلا نافرمانی نسبت به امام زمان خویش پایش بلغزد و از مسیر، منحرف و عاقبت اش بد باشد.
فضیل عیاض که یک عمر نافرمانی خداوند را کرد، با توبه ای خالصانه یک باره دگرگون شده و مسیر خود را کاملا تغییر داد.
رسول ترک، بخاطر احترامیکه به اهل بیت و مخصوصا امام حسین میگذاشت با همه ی آلودگی که داشت، نجات یافت و موفق به توبه ای حقیقی شد.
۴- اخلاص در عمل
از «اخلاص» به اکسیر اعظم تعبیر شده است. یعنی یک عمل به ظاهر کوچک همراه با اخلاص از کوهی از عمل بدون اخلاص با ارزش تر است. اخلاص به عمل انسان بها و قیمت می دهد. عمری عبادت بدون اخلاص، پشیزی ارزش ندارد.
بندگی، امری مستمر و ادامه دار است و به یک روز و یک ماه و یک سال خاتمه نمییابد. اگر در این میان لغزشی صورت گیرد انسان زمین می خورد. آدمی هر قدر که مراحل بندگی را بپیماید، شیطان نیز با حیله های قوی تر وارد میشود و هیچ گاه انسان از این دشمن قسم خورده به طور کامل راحت نمیگردد. البته اگر مؤمنی به درجه مخلـَصین برسد دیگر شیطان را به او راهی نیست. «قال رب بما اغویتنی لازینن لهم فی الارض و لاغوینهم اجمعین الا عبادک منهم المخلصین؛ (سوره مبارکه حجر، ۳۹و۴۰)
ابلیس گفت: پـروردگـارا! به خاطر این که مرا گمراه ساختى (و این انسان زمینه بدبختى مرا فراهم ساخت) من نعمتهاى مادى روى زمین را در نظر آنهازینت مى دهم (و انسانها را به آن مشغول مى دارم) و سرانجام همه را گمراه خواهم ساخت مگر آن بندگان خالص شده تو.
لذا باید سعی کرد هر کاری را فقط برای رضای خداوند انجام داد.
ب-مهمترین عوامل سوء عاقبت
۱- حب دنیا
«دنیازدگی» یا «فریب از مظاهر دنیای دون» از عوامل اصلی سوء عاقبت است. چنانکه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله) فرمود: «حُبُّ الدُّنْیَا رَأْسُ کُلِّ خَطِیئَهٍ وَ مِفْتَاحُ کُلّ سَیِّئَهٍ وَ سَبَبُ إِحْبَاطِ کُلِّ حَسَنَه؛ حب دنیا اساس هر خطا، و کلید هر گناه و سبب نابودی و ضایع شدن هر خوبی و حسنهای است» (إرشاد القلوب، ج ۱، ص: ۲۱)
عشق به دنیا، بدترین بیماری هاست، زیرا که باعث غفلت از آخرت مى شود. بهترین راه علاج دنیا زدگی، «یادآوری مداوم مرگ و آخرت» است زیرا: «ذکر الموت یهوّن اسباب الدّنیا؛ یاد مرگ اسباب دنیا داری را خوار مى گرداند» (شرح آقا جمال الدین خوانسارى بر غرر الحکم، ج ۴، ص : ۳۱).
«شریح قاضی» از جمله کسانی بود که عاقبت در برابر اربابِ زر و زورِ دنیا و زورمندانِ زرمدار، کرنش کرده و برای دو روزه مردار دنیا به آن نزدیک شده و لذا در حساس ترین برهه تاریخ اسلام، بدترین تصمیم ممکن را گرفت و ننگ ابدی را به جان خرید و روند تاریخ را به سبب آلودگی خود به دنیا عوض کرد.
«بلعم بن باعورا» – از علماء بنی اسرائیل و معاصر حضرت موسی (علیه السلام) – نخست در صف مؤمنان و حاملان آیات و علوم الهى بود، امّا با وسوسه شیطان و طاغوت زمان یعنی فرعون، منحرف شد. وی پیرو آئین ابراهیم و صاحب کرامت بود؛ چنانکه مردم از اطراف و اکناف به نزد او میآمدند تا درباره آنان پیشگویی کند و برای برکت یافتن دارایی و زندگی آنها دعا نماید. (مرکز فرهنگ و معارف، اعلام قرآن از دایره المعارف قرآن، ص ۱۶۰).
اگر چه نام بلعم باعورا در قرآن نیامده است اما همه مفسران بزرگ، مضمون آیات ۱۷۵ و۱۷۶ سوره اعراف را درباره او دانستهاند: «وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ الَّذی آتَیْناهُ آیاتِنا فَانْسَلَخَ مِنْها فَأَتْبَعَهُ الشَّیْطانُ فَکانَ مِنَ الْغاوین؛ و بر آنها بخوان سرگذشت آن کس را (بلعم باعورا) که آیات خود را به او دادیم (اسم اعظم یا استجابت دعا) ولى سرانجام خود را از آن تهى ساخت و شیطان در پى او افتاد و از گمراهان شد». امام باقر (علیه السلام) درباره این آیه می فرماید: «اصل آیه، درباره بلعم است. سپس خداوند آن را مَثَل قرار داده براى مردمى که اهل قبله هستند (مومن میباشند) ولی هوا و هوس خود را بر هدایت الهى مقدم مى شمارند» (تفسیر مجمع البیان، طبرسی، ج ۱۰، ص۱۱۵ ).
امام رضا (علیه السلام) نیز فرمود: بَلعَم فرزند باعور، اسم اعظم الهى را مى دانست و دعایش مستجاب مى شد، ولى به دربار فرعون جذب شد و با آنکه در ابتداى کار، مبلّغ حضرت موسى (علیه السلام) بود، ولى سرانجام بر علیه موسى و یاران او اقدام کرده و بد عاقبت شد. (تفسیر نور الثقلین، ذیل آیه ۱۷۶).
آرى، زرق و برق دنیا و دربار حاکمان و پادشاهان، عامل سقوط علما و دانشمندان است.
قرآن سرانجام این عابد مستجاب الدعوه را چنین بازگو میکند: «وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها وَ لکِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ یَلْهَثْ ذلِکَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُون؛ و اگر مى خواستیم، (مقام) او (بلعم باعورا) را با این آیات (و علوم و دانش ها) بالا مى بردیم (اما اجبار، بر خلاف سنّت ماست؛ پس او را به حال خود رها کردیم) و او به پستى گرایید و از هواى نفس پیروى کرد. مَثَل او همچون سگی (هار) است که اگر به او حمله کنى، دهانش را باز و زبانش را بیرون مى آورد و اگر او را به حال خود واگذارى، باز همین کار را مى کند (گویى چنان تشنه دنیاپرستى است که هرگز سیراب نمى شود). این مَثَل گروهى است که آیات ما را تکذیب کردند؛ این داستانها را (براى آنها) بازگو کن، شاید بیندیشند (و بیدار شوند)».(اعراف: ۱۷۶)
۲- گناه، عامل غلبه سیاهی بر سپیدی قلب
آنگاه که شخص گناه مرتکب میشود در دل او نقطه ای سیاه حادث میشود و تکرار گناه و عدم توبه کم کم منجر به این میشود که انسان نعوذبالله به سوءخاتمه در زندگیاش مبتلا شود.
روایت از امام صادق «صلوات الله علیه» است «قال: اِذا اَذنَبَ الرَّجُلُ خَرَجَ فی قَلبِه نُکتَهٌ سَوداء» آنگاه که شخص گناه مرتکب میشود در دل او نقطه ای سیاه حادث میشود؛ اولش این است؛ یک نقطه سیاه؛ «فَاِن تابَ اِنمَحَت» اگر پشیمان شد، توبه کرد، لطف الهی این است که آن سیاهی را و تاریکی را خدا محو میکند؛ «وَ اِن زادَ» اگر نعوذ بالله این متنبه نشد و بر گناه افزود، «زادت»؛ آن نکته سوداء توسعه پیدا میکند «حَتّی تَغلِبَ عَلی قَلبِه» گناه بر روی گناه، گناه بر روی گناه، هر چه گناه بر روی گناه بیاید این سیاهی و تاریکی توسعه پیدا میکند تا این که غلبه میکند بر دل.
پرسشگر گرامی!
برای عاقبت به خیر شدن باید به خدا پناه برد و ضمن عمل به دین, تحت ولایت خدا و اولیای او زندگی کرد؛ در غیر این صورت خطر سقوط فراوان است؛ لذا لازم است در هر کاری ابتدا به عواقب آن اندیشید. کما اینکه حضرت علی (علیه السلام) در این خصوص می فرماید: «أَعْقَلُ النَّاسِ أَنْظَرُهُمْ فِی الْعَوَاقِبِ؛ (تصنیف غرر الحکم و درر الکلم ص : ۵۲ ) عاقل ترین مردم (کسی است که) دور اندیشی بیشتری نسبت به عاقبت کارهایش داشته باشد.»
دوست عزیز، بدان که:
هر اندازه انسان در برابر پروردگار خاضع تر باشد، محبوب تر است و در تأمین سعادت اخروی و تضمین عاقبت بخیری او مؤثرتر است؛ اما درک این که واقعا به چنین موفقیت ارزشمندى نائل شده یا نه چندان آسان نیست و بلکه مصلحت انسان نیز نمى باشد؛ زیرا موجب غرور و عدم التجاى بیشتر در درگاه خدا و مانع کسب فیوضات بیشتر است.
غرور و اطمینان به نفس، خود زمینه ساز گمراهى و اغواى آن مى شود. پیامبر اکرم(صلی الله علیه و اله) در نمازهاى خود این دعا را مى فرمود: «الهى لا تکلنى الى نفسى طرفه عین ابدا؛ خداوندا مرا لحظه اى به خودم وا مگذار» وقتى یکى از همسرانش با اشاره به مقام بلند حضرت نزد خدا از او علت این دعا را پرسید، حضرت فرمود: خداوند برادرم یونس را لحظه اى به حال خود واگذاشت و آمد به سر او آنچه که آمد.
پس آدمى همواره باید خود را در حالت خوف و رجا نگه دارد و پیوسته در پى کسب هر چه بیشتر رضاى حق تعالى برآید و از خودش در این راه مدد جسته و به اهل بیت (علیهم السلام) نیز متوسل شود.
در پایان این نکته را نیز یادآور میشویم که برای دست یابی به عاقبت بخیری می توانید از ادعیه هایی که در این زمینه نقل گردیده کمک بگیرید که برخی از آنها شامل موارد ذیل میباشد:
۱- دعاى یازدهم صحیفه سجادیه که براى حسن عاقبت وارد شده است.
۲- ربنا لا تزغ قلوبنا بعد اذ هدیتنا و هب لنا من لدنک رحمه انک انت الوهاب
۳- اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا
۴- اللهم اختم لنا بالخیر و السعاده و ارزقنا خیر الدنیا و الآخره
۵- الهی لا تکلنی الی نفسی طرفه عینا ابدا
۶- ربنا آتنا فی الدنیا حسنه و فی الآخره حسنه و قنا عذاب النار
منبع: شفقنا