۱. جهان آینده و دیدگاهها
اشاره : جهان آینده و آینده جهان، از دلنگرانیهای جامعههای بشری بوده و هست. این دل مشغولی و نگرانی، ریشه در فطرتف جستوجوگران دارد که هماره و همهگاه، میخواهد پردهها و حجابها را بردارد و ابهامها را بزداید و بازدارندهها را از پیش راه کنار بزند و روشن، در جامجم، فردا و فرداهای خویش را بنگرد، تا براساس آن نگرش، زندگی فردی و اجتماعی خویش را سامان و سازمان دهد. در این نوشتار، نگاهی افکنده خواهد شد به دیدگاهها، ویژه غربیان، که امروزه در این باب سخنها دارند و نظریهها ارایه دادهاند.
در بخش بعدی درنگی در آموزههای ادیان الهی و از جمله اسلام در باب آینده جهان خواهیم کرد و باور شیعه را که همان اسلام زلال و بیآمیغ است، در کانون توجه خواهیم داشت که باوری بس ژرف، همه سویه، امیدآفرین، روشن، تاریکیزدا، درباره آینده جهان و جهان آینده دارد.
دیدگاههایی که از سوی صاحب نظران غربی، مجال طرح یافتهاند و ما به آنها دسترسی پیدا کردهایم، گاه خوشبینانهاند و گاه بدبینانه که از باب نمونه، به چند مورد اشاره میکنیم:
۱. آینده جهان در نگاه غربیان
۱-۱. دیدگاه موج سومی
آلوین تافلر و همسرش هایدی تافلر، در آثار خود: شوک آینده 1، جابهجایی قدرت 2، به سوی تمدّن جدید ۳، بر این باورند که:
انسان امروز، تاکنون دو موج بزرگ را پشت سر نهاده و در آستانه موج سوم است:
موج نخست : دوران کشاورزی بود که هزاران سال به درازا کشید و انسانها در آن دوران، رهای از هر شکل و ماهیتی میزیستند و زندگی خویش را با همان ابزار آغازین و طبیعی، به پیش میبردند و زندگی طبیعی را در دامن پر مهر طبیعت سپری میکردند و از بسیاری از دشواریها و تشویش خاطرهای انسان امروز، به دور بودند.
موج دوم : دوران طلوع تمدّن صنعتی بود که زندگی مردمان را دستخوش دگرگونیهای ژرف ساخت و با رویکرد صنعتی و اقتصادی، اندیشههای فلسفی، سیاسی و علوم اجتماعی شکل گرفت، قراردادهای اجتماعی، جایگزین تقدیرگرایی و مشیت الهی شد و پدیده لیبرالیسم و سپس سکولاریسم، رو به گسترش نهاد و همه چیز با این تراز سنجیده شد.
این موج بیش از سیصد سال پایید، تا این که زمینههای مرحله سوم فراهم گردید.
موج سوم، با سرعت و شتاب، عرصهدار شد و خود را در زوایای گوناگون زندگی انسان امروز، نمایاند. در موج سوم، همه چیز بر محور دانایی، به پیش میرود و توانایی در گرو علم و دانایی است. بزرگراههای اطلاعاتی و آگاهی، زیر ساخت اصلی اقتصاد موج سوم خواهد بود. و ایده «بزرگتر بهتر است»، به کنار میرود و «از نو مهندسی کردن» به جای آن مینشیند و این، به باور تافلر، تنها راه نجات تمدّن غرب است:
موج سومی که توصیف کردیم میتواند آمریکا را به سوی آیندهای بهتر و متمدّنتر و معقولانهتر و دموکراتیکتر پیش ببرد. ۴
به نظر تافلر، تمدّن صنعتی، در حال جان کندن است و درد زایمان تمدّنی جدید و نوین را از سر میگذراند. ۵ توت گینگریچ، در مقدمه خود بر کتاب تافلرها، مینویسد:
آلوین و هایدی، کلیدی را در اختیار ما گذاشتند، تا به واسطه آن به هم ریختگی فعلی را در چارچوب مثبت و آیندهای پویا و پرهیجان، ببینیم. 6
در نظریه تافلرها، دانایی، اصل اصیل و زیربنایی است. این اصل بلند، در زمینههای گوناگون سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی حرف اول را میزند و جهان آینده نیز در پرتو آن شکل میگیرد و تمدّن میآفریند. آن دست از کشورهایی که به این واقعیت تاریخی تن دهند، سوار بر موج خواهند شد و آینده خود و فرزندان خویش را خواهند ساخت و آنانی که این واقعیت را در نیابند، در کام تنوره طوفان تاریخ فرو خواهند غلتید. ۷
اروپا محوری و امریکا مرکزی و چیرگی بر فرهنگهای پیرامونی و فراهم کردن روند جهانی شدن، دورنمایه این دیدگاه است. البته، این دیدگاه و داوری نسبت به آینده جهان، نه مبنای فلسفی دارد و نه مبنای جامعهشناختی؛ بلکه از یک نقطه شروع میکند و با ارایه مثال و نمونه به نقطه دیگر میرود و بر این اساس،
میکوشد، تا آینده بشر را با نظریه موج سوم و محور بودن «دانایی» آیندهای روشن جلوه دهد.{mospagebreak}
۱-۲. رویارویی تمدّنها
ساموئل هانتینگتون، در ترسیم و تصویر جهان آینده و آینده جهان و تمدّنهای بشری، نگاه و داوری دیگری دارد که بازتابهای گسترده و گوناگونی را درپی داشته است. در باور وی، رشتههای گفسل میان تمدّنها به عنوان نقطههای بروز بحران و خونریزی جانشین مرزهای سیاسی و ایدئولوژیک دوران جنگ سرد خواهد شد ۸ و هیچ تمدّن فراگیر و جهانشمول، در دنیا پا نخواهد گرفت.
او، تمدّنهای زنده را هفت تمدّن میداند: غربی، کنفسیوسی، ژاپنی، اسلامی، هندو، ارتدکس، آمریکای لاتین و به احتمال آفریقا و در فرجام به این نتیجه میرسد که تمدّن اسلامی و کنفسیوسی، در کنار هم، رویاروی با تمدّن غربی و مسیحی خواهند بود و دومی، بر اولی پیروز خواهد گردید: ۹
مشکل رهبری جهان، از نظر سیاسی در قرن آینده در دست آمریکا و اروپا خواهد بود و احتمالاً مرکز قدرت، از آمریکا به فدراسیون اروپا منتقل خواهد شد. پس از آنها، ژاپن و چین و روسیه سرمایهگذاری خواهند داشت. پس اگر قرن آینده، قرن آمریکا نباشد، به احتمال زیاد، قرن اروپا خواهد بود. ۱۰
وی، وجوه ناسازگاری میان تمدّنها را نه تنها واقعی که اساسی و بنیادی میداند و با شش مقدمه، نظریه رویارویی و برخورد تمدّنها را ارایه میدهد و ثابت میکند. ۱۱
بر این نظریه، نقد کنندگان و خردهگیران، از زوایای گوناگون سیاسی، فرهنگی و اجتماعی و… نقد وارد
ساختهاند که ما در این نوشته در صدد بررسی آنها نیستیم و تنها چند نکته را یادآور میشویم:
۱ ـ این نظریه، نظریهای زیرکانه و قیممآبانه است و با مسأله نظم نوین جهانی پیوند تنگاتنگ دارد. هدف نهایی آن این است که ساختاری هرمی از جهان ارائه دهد که در رأس آن هرم، آمریکا قرار داشته باشد. این نظریهپرداز، از دریچه فرهنگ آمریکایی به دنیا مینگرد؛ از این روی نگاه وی به دیگر فرهنگهای پیرامونی نگاهی کینهورزانه و دشمنانه است؛
۲ ـ در این دیدگاه، تنها خطری که برای آمریکا انگاشته شده، خطر ایدئولوژیکی است و از طرح مسئله رقابت اقتصادی، پرهیز شده وحال آنکه امروز ژاپن درون آمریکا را فتح کرده و رقیبی جدی و رقیبی اثرگذار بر سیاست و اقتصاد آمریکاست؛
۳ ـ در این نگاه، تمدّن غرب یکپارچه انگاشته شده و حال آنکه واگرایی و شکاف در کشورهای غربی امری غیر قابل انکار است؛
۴ ـ تقسیمبندی که در این دیدگاه از تمدّن، بامفهوم نژادی و دینی، در نظر گرفته شده، با فرهنگهای دیگر، به ویژه با تمدّن اسلامی که مبتنی بر فرهنگ و ارزشهای دینی است، فاصله فراوانی دارد. ۱۲
۱-۳. پایان تاریخ و لیبرال دموکراسی
فرجام تاریخ و واپسین انسان 13 نام نوشتهای است که فرانسیس فوکویاما، نظریهپرداز ژاپنیالاصل مقیم آمریکا، نگاشته و نظریه خود را در آن مطرح کرده است. به عقیده وی، در جهان آینده نه فاشیسم و نه کمونیسم، هیچیک جایی نخواهد داشت و تنها لیبرال دموکراسی است که بر هماوردان ایدئولوژیک خود، چیرگی مییابد و ممکن است نقطه پایان تاریخ و آخرین شکل حکومت بشری نیز باشد:
آیا در پایان قرن بیستم، سخن گفتن دوباره از نوعی تاریخ منسجم و جهتدار بشری که در نهایت بخش اعظم بشریت را به دموکراسی لیبرال رهنمون خواهد ساخت، معنایی دارد یا نه؟
پاسخی که من به آن رسیدهام به دو دلیل جداگانه پاسخی است مثبت:
یکی از دلایل با اقتصاد ارتباط دارد و دیگری با آنچه پیکار برای شناسایی نامیدهام. 14
به اعتقاد فوکویاما، دموکراسی لیبرال، آرزوی یکپارچهای است که الهامبخش سرزمینها و فرهنگهای گوناگون جهان است. در این مدل از حکومت و تمدّن، کشورها با یکدیگر همانندی مییابند و ناگزیر از دید و نگرش ملی، در قالب یک دولت متمرکز به یکپارچگی دست مییابند.
در جامعهای که وی ترسیم میکند، شور و شوق و نبردهایایدئولوژیکی، جایخودرابهحسابگریاقتصادی و برآوردن چشمداشتهای مصرفی، خواهد داد.
گی میآید و آن اسلام است شمال و جنوب، بیداری جهان اسلام، رشد ملیگرایی و … ناسازگاری بنیادین با لیبرالیسم ندارند. ۱۵ در واقع لیبرالیسم، از آن رو بر جهان چیره میشود که در برابرش ایدئولوژی بسیج کنندهای برای رویارویی وجود ندارد.
او در پاسخ از رخداد انفجار یازده سپتامبر در آمریکا و نظریه خویش میگوید:
من معتقدم که در نهایت بحث من صحیح است. مدرنیته، لوکوموتیو بسیار نیرومندی است که با اتفاقاتی از این دست، از خط خارج نخواهد شد… ۱۶
بر این نظریه نیز، نقدهای فراوانی وارد کردهاند که پایههای آن را سست ساخته است. 17
از جمله «مایکل اریچ لسناف» در نقد این دیدگاه مینویسد:
این ادعا… گستاخانه است. نظریه فوکویاما هم، مثل نظریه هگل، مبتنی بر نظری فوقالعاده اروپا محور، نسبت به تاریخ است. مثلاً تمدّن چینی… هرگز بر اصول آزادی و برابری یا دموکراسی لیبرال نبوده است… همچنین دست کم، یک ایدئولوژی غیر غربی هست که هنوز به نظر، پر از نیروی زندگی میآید و آن اسلام است. اسلام، در
هر شکل آن، اعم از اسلام در روندکلی، اسلام رادیکال، یا اسلام بنیادگرا. برای من روشن نیست که آیا اسلام، یا شاخهای از آن، مدعی تجسم اصول آزادی یا برابری است، یا نه؟ اما به نظر من، کاملاً قابل تصور است که آنها هم میتوانند مدعی چنین اصولی باشند. ۱۸
فوکویاما، به باور مایکل ایچ لسنا، از نیروهای متراکم و انرژیهای انبوه مسلمانان در سرتاسر جهان به آسانی، گذشته و نظریه خود را با این انگاره که مسلمانان، بازدارندهای بر سر راه به حقیقت پیوستن نظریه او نیستند، مطرح کرده و نیز رشد ملیگرایی را امری ساده و غیر قابل توجه شمرده است و حال آن که چنین نیست، بلکه باید به این نکته توجه داشت که مردم آزاد شده از بند کمونیسم، به سادگی به اردوگاه امپریالیسم نخواهند پیوست و نقطه اشتراک کمونیسم و امپریالیسم پنداری بیش نیست.
ملتها، رشد و بالندگی و درک بالایی یافتهاند و به آسانی در برابر قدرت غرب و امپریالیسم زانو نخواهند زد. در این بین رام کردن مسلمانان و به بند کشیدن آنان که گذشته بسیار درخشان و تمدّن انسانی و ارزشی داشته و خود نقشآفرین بودهاند، و تمدّنساز، کار آسانی نیست. این نشان میدهد که ویژگیهای محلی و بومی، روحی و ایدئولوژیکی و فرهنگی گوناگون را نمیتوان و نباید نادیده گرفت و این که فوکویاما، لیبرالیسم را نظریه پایان تاریخ و آخرالزمان شمرده و آن را بهترین و آخرین مدل و شیوه تمدّن و حکومت دانسته وهم و خیالی بیش نیست و با واقعیت چندان سازگاری و همخوانی ندارد.
«اژی دبره» مینویسد:
سرمایهداری دموکراتیک، صاحب بلا منازع میدان شده، ولی در اشتباه است، اگر فکر کند که میتواند آن را کنترل نماید و نیز با پیروزیش تاریخ متوقف خواهد شد، پیروزی انکارناپذیر سرمایهداری در حال حاضر در بطن خویش و درازمدت شکست سرمایهداری را پرورش خواهد داد. شکست سرمایهداری روزی فرا خواهد رسید که وهم و پندار برخاسته از دامن آن محو شود وهم و پنداری که مارکسیسم نیز، مبلغ و منادی آن بود… آن روز چندان دور نخواهد بود که در جهان فرا صنعتی تقدمها وارونه شود، به طوری که فرهنگ برترین جایگاه را از آن خود سازد و پس از آن به ترتیب، سیاست و اقتصاد. ۱۹
بدینسان، میتوان نتیجه گرفت که: این سه اندیشه و سه فلسفه که درباره تمدّنها ارایه شده؛ یعنی نظریه تافلر، هانتینگتون و فوکویاما هر سه خصلتی واگرایانه و یکسان انگارانه دارند و بخشهای زیادی از فرهنگها و سنتها و مذهبهای پیرامون خود را نادیده میگیرند و به همین دلیل، واقعبینانه نیستند.
البته دیدگاههای دیگری نیز وجود دارد که پارهای خوشبینانه و امیدآفرین و پارهای یأسآفرین و بدبینانهاند. صاحبان دیدگاه بدبینانه، به پیامبران فنا و محکومیت معروف شدهاند.
«ژان پل سارتر» فرانسوی، «اشپنگلر» آلمانی، «توینبی» انگلیسی و «سارکلین» آمریکایی، از این دستهاند. گرچه این فیلسوفان درباره تمدّن کنونی غرب و آینده آن اتفاق نظر ندارند، لکن بسیاری از آنان تمدّن غربی را محکوم به فنا میدانند و بر این باورند که ممکن است بشر راه خود را در سپیدهدم تمدّن جدیدی بیابد. اشپنگلر، بر این باور است که تمدّن غربی، خود به خود، در اواخر قرن بیستم به پایان خود نزدیک خواهد شد.
البته در قرنهای پسین، بدبینی، بیشتر به صورت اعتقاد به بدی زمانه و فساد تمدّن موجود و زایش تمدّنی جدید و نوین درآمده است. 20
۲. آینده جهان در نگاه ادیان الهی
در بستر تاریخ، همواره انسانهایی آمدهاند و آرزوی فردایی بهتر و روشنتر را نوید دادهاند. سرآمد این انسانها، پیامبران الهی بودهاند که آینده جهان را به گونهای دلپذیر و سامانیافته و آرامشبخش ترسیم کردهاند، همه ادیان الهی، در این ویژگی، همخوانی دارند و با اندک اختلافی در مصداق، در اصل آینده درخشان و آمدن مصلحی نجاتبخش، هم عقیدهاند.
در این نگاه خوشبینانه، آینده تاریخ نه ابتر و ناتمام است و نه ناکام، بلکه انسانها با فطرت کمالجویی و آرمانخواهی که دارند، به سمت و سوی تکامل فکری و اخلاقی و معنوی پیش میروند ۲۱ و پیروزیازآنصلاحو پارسایی و فلاح و رستگاری است.
و صلح و عدالت و آزادی و صداقت را بر زور و مکر و استکبار و استعباد قطعی میشمارند. و بر این باورند که بشر هر چه جلوتر برود، بر بلوغ عقلی و پختگیاش افزوده میشود و نیاز به مصلح و منجی را بیشتر و بهتر حس خواهد کرد. ۲۲
در کتاب جوک، از کتابهای هندویان آمده است:
سرانجام، دنیا به کسی برگردد که خدا را دوست دارد و از بندگان خاص او باشد و نام او فرخنده و خجسته باشد. ۲۳
به عقیده برهماییان و بر اساس کتاب ددانک، از کتابهای مقدس آنها:
دست حق درآید و جانشین آخر «ممتاطا» ظهور کند و مشرق و مغرب عالم را بگیرد و همه جا خلایق را هدایت کند. ۲۴
در مزامیر داوود آمده است:
شریران منقطع خواهند گشت و اما متوکلان به خداوند، وارث زمین خواهند شد. ۲۵
و در تورات به روشنی به این حقیقت اشاره شده است:
و نهالی از تنه یسی بیرون آمده شاخهای از ریشههایش خواهد شکفت و روح خدا بر او قرار خواهد گرفت. مسکینان را به عدالت داوری خواهد کرد و به مظلومان زمین به راستی حکم خواهند نمود… جهان از معرفت خداوند پرمیگردد… ۲۶
و در انجیل میخوانیم :
کمرهای خود را بسته و چراغهای خود را افروخته بدارید، باید مانند کسی باشید که انتظار آقای خود را میکشد… تا هر وقت آید و در را بکوبد و بیدرنگ برای او باز کنند. خوشا به حال آن غلامان که آقای ایشان چون آید، ایشان را بیدار یابد. ۲۷
قرآن مجید نیز، به روشنی از پیروزی حق بر باطل 28، از وارث زمین شدن شایستگان و صالحان 29 و از پیشوایی مستضعفان 30 خبر داده و بر آنچه در کتابهای مقدس پیشین آمده، مهر تأیید زده است:
و لقد کتبنا فیالزبور من بعد الذکر أنّ الارض یرثها عبادی الصالحون. 31
در کتاب زبور ] کتاب آسمانی داوود [ بعد از یادها که در آن کردیم، نوشتیم: بندگان صالح من، وارث زمین خواهند بود و آنان در این جهان از جهانیان میراث برند.
اسلام، آینده را روشن میبیند و در چشمانداز آن تیرگی، مهآلودگی و غباری نمیبیند؛ از این روی، به گوناگون بیانها از آینده زیبا که محرومان زمین بیرق عدالت را خواهند برافراشت و بر اریکه قدرت خواهند نشست نوید میدهد.
نوید میدهد از روزی که عدالت دامن میگسترد، نابرابریها رخت برمیبندند، انسانها از ستم رهایی مییابند. برادری، صلح و صفا، فضای جامعههای انسانی را عطرآگین میکند، زمین برکت و گنجینههای خودرابیرون میریزد و آسمان، باران رحمت الهی را بر دشت و دمن میباراند. همه و همه چیز شادابی مییابند.
آری، در اندیشه ناب اسلامی، حق بر باطل پیروز میگردد، ارزشهای اسلامی، همه جا را در عطر و بوی خوش خود فرو میبرند و مدینه فاضله شکل میگیرد و آن که انسانهای پاک باز را رهبری میکند، تا به این اوج برسند «مهدی» است.
این حماسه جاودانه و بزرگ انسانی رخ خواهد داد اگر از عمر دنیا یک روزباقی نمانده باشد:
لو لم یبق من الدنیا إلاّ یوم واحد، لطوّل الله ذلک الیوم حتی یخرج رجل من ولدی. 32
اگر از دنیا یک روز بیشتر نمانده باشد، خدا آن روز را میگستراند و بر درازای آن میافزاید، تا مردی از فرزندان من ظهور کند.
از منظر مسلمانان، به ویژه شیعیان، یک ساحل نجات و یک تکیهگاه استواری در آینده تاریخ وجود دارد که دور یا نزدیک، برای انسانها پیش خواهد آمد و آنان را از امواج نابسامانیها، بحرانها و چالشها به آرامش و آسایش رهنمون خواهد شد. از این حقیقت، در فرهنگ دینی با عنوانهایی چون: فرج بعد از شدت 33 و انتظار فرج، یاد شده و انتظار فرج، از برترین عبادتها به شمار آمده است. 34
از آنچه بدان اشارت کردیم روشن شد: دیدگاه دین باوران و مسلمانان نسبت به فرجام تمدّنها و تاریخ بشری، دیدگاهی ویژه و جامع است. در عین آن که تز جهان وطنی را مطرح میکند، به فرهنگهای پیرامونی خود تا زمانی که در راستای همکاری و زندگی مسالمتآمیز با مسلمانان قرار داشته باشند، هیچگونه برخوردی ندارد. و آنان که نه خود تسلیم حق میشوند و نه به دیگران اجازه ورود به حوزه حقیقت را میدهند، اتمام حجت میکند و اگر حق را نپذیرفتند و با منطق تسلیم نشدند، برخورد شدید میکند. ۳۵
ادامه دارد
ماهنامه موعود شماره 33
پینوشتها :
* برگرفته از مجله حوزه، مرداد ـ آبان 1380.
۱ . شوک آینده، الوین تافلر، ترجمه حشمتالله کامرانی، نشر سیمرغ، تهران.
۲ . جابجایی قدرت، تافلر، ترجمه شهیندخت خوارزمی، نشر سیمرغ.
۳ . تمدن جدید، الوین تافلر و هایدی تافلر، ترجمه محمدرضا جعفری.
۴ . همان، ص 108.
۵ . به سوی تمدّن جدید، ص 109.
۶ . همان، ص 26.
۷ . همان، ص 23.
۸ . موج سوم و دموکراسی، سامویل هانتینکتون، ترجمه دکتر احمد شهسا، پیشگفتار، ص 39، علمی و فرهنگی، تهران.
۹ . همان.
۱۰. گفت و گوی تمدّنها و برخورد تمدّنها، سید صادق حقیقت، ص 26، مؤسسه فرهنگی طه، قم.
۱۱. همان.
۱۲. روزنامه ایران 21/7/76، دکتر مجتهدزاده؛ گفت وگوی تمدّنها و برخورد تمدّنها، سید صادق حقیقت، ص 33.
۱۳. مجله سیاست خارجی، شماره 2 و ۳، سال هفتم، مقاله «فرجام تاریخ و واپسین انسان»، نوشته فرانسیس فوکویاما، ترجمه علیرضا طیب 367، دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی.
۱۴. همان، ص 369.
۱۵. مجله پگاه حوزه، شماره 19، ص 19.
۱۶. همان، شماره 24، ص 5.
۱۷. مجله موعود، شماره 10 و ۱۱، ص 77.
۱۸. فیلسوفان سیاسی قرن بیستم، مایکل ایچ لسناف، ترجمه خشایار، دیهیمی، ص 475، نشر کوچک، تهران.
۱۹. مجله سیاست خارجی، شماره 2 و ۳، سال هفتم، ص 387.
۲۰. تاریخ تمدّن غرب و مبانی آن در شرق، کرین بریتون، جان کریستوفر، ترجمه پرویز داریوش، ص 553، سازمان چاپ و پخش کتاب، تهران.
۲۱. قیام و انقلاب مهدی، شهید مطهری، ص 59، صدرا.
۲۲. دیباچهای بر رهبری، صاحبالزمانی، ص 91، مؤسسه مطبوعاتی عطایی، تهران.
۲۳. مهدی، انقلابی بزرگ، مکارم شیرازی، ص 54، چاپ امیر، قم.
۲۴. همان.
۲۵. همان، ص 55، به نقل از کتاب مقدس، ص 857.
۲۶. همان، ص 566.
۲۷. همان، ص 57.
۲۸. سوره توبه(9)، آیه 3؛ سوره صف(61)، آیه 9؛ سوره فتح(47)، آیه 28.
۲۹. سوره انبیا(۲۱)، آیه 105.
۳۰. سوره قصص(28)، آیه 5.
۳۱. سوره انبیا(۲۱)، آیه 105.
۳۲. بحارالانوار، علامه مجلسی، ، ص 83، ۵۱، مؤسسه الوفاء، بیروت.
۳۳. مجموعه آثار، شهید مطهری، ج 18، ص161، صدرا، تهران.
۳۴. بحارالانوار، ج 51، ص57.
۳۵. نهجالفصاحه، مجموعه سخنان رسول اکرم، ترجمه ابوالقاسم پاینده حدیث شماره 409، جاویدان، تهران؛ منتخب الاثر، لطفالله صافی گلپایگانی، ص 493، داوری، قم.