غیبت صغری و وضعیت علمی و فرهنگی شیعه-۴

حسن حسین زاده شانه چی

اشاره: نویسنده در این سلسله مقالات پس از بیان تاریخ غیبت، جغرافیاى انسانى و ترکیب جمعیتى مهمترین شهرهاى اسلامى در دوران غیبت صغرى به بررسى مراجع، فعالیت‏ها و حوزه‏هاى علمیه شیعه در این دوران پرداخت. نخستین حوزه علمى شیعه که مورد بررسى قرار گرفت حوزه علمى قم بود. در این حوزه خاندان مهمى مى‏زیستند که از جمله آنها خاندان »بابویه« بودند. از این خاندان علماى بزرگى برخاستند که یکى از این علما »على‏بن موسى‏بن بابویه« است. در شماره قبل موقعیت علمى این عالم بزرگوار تا حدى مورد بررسى قرار گرفت و اینک ادامه این بحث را پى مى‏گیریم.

ابن‏بابویه روابط مستمرى با علماى بغداد و کوفه و نائبان خاص داشت و سفرهایى به این شهرها کرده و در طى آن به تحصیل و تدریس پرداخته بود. عباس‏بن عمر کلودانى مى‏گوید که در یکى از سفرهاى ابن بابویه به بغداد در سال ۳۲۸ ق. از او اجازه روایت تمام کتاب‏هایش را گرفت.۱
ابن‏بابویه ازطریق مکاتبه با حسین‏بن روح با ناحیه مقدسه نیز در ارتباط بود. ضمن یکى از نامه‏هایش از امام درخواست کرده بود که از خدا بخواهد تا فرزندى صالح به‏وى عطا کند. در توقیعى که پس از آن براى وى صادر شد بشارت ولادت دو پسر به او داده شد که یکى از آن دو محمدبن على معروف به شیخ صدوق است.۲
خاندان برقى نیز از خاندان‏هاى علمى بزرگ در قم بودند. چهره شاخص این خاندان احمدبن محمدبن خالد برقى است. خاندان وى که اصالتاً کوفى و از موالى اشعریان بودند، به دلایلى به ایران مهاجرت کرده و در قریه »برق‏رود« قم سکنى گزیدند؛ ازاینرو به نام برقى شهرت یافتند. احمدبن محمدبن خالد در اوایل عصر غیبت مى‏زیست و تصانیف بسیارى داشت. شیخ طوسى در فهرست خود نزدیک به صد کتاب از وى نام مى‏برد که در موضوعات مختلف فقهى، آداب و سنن، تفسیر و علوم قرآنى، تاریخ و موضوعات کلامى و عقیدتى است. وى در سال ۲۷۴ و یا ۲۸۰ ق. درگذشته است.۳
از همین خاندان محمدبن عبیداللَّه برقى ملقب به ماجیلویه است که داماد احمدبن محمد برقى است و در شعر و ادب سرآمد بوده و روایاتى نیز نقل کرده است.۴ یکى از اصحاب نزدیک احمدبن محمد برقى که در نزد وى به آموختن و فراگیرى پرداخت ابن سمکه است. او کتاب مفصلى در تاریخ عباسیان نوشته و آن را کتاب العباسى نامیده بود. این کتاب نزدیک به ده‏هزار صفحه بوده است.۵
ابن قولویه، جعفربن محمد (متوفا ۳۶۲ ق.) از دانشمندان و محدثان این عصر بود. او کتاب‏هاى فقهى به تعداد ابواب فقه داشت. از کتاب‏هاى ارزنده وى کتاب جامع‏الزیارات است که با نام کامل‏الزیارات چاپ شده است. این کتاب داراى ۱۰۸ باب در فضیلت زیارت معصومین(ع) است که از زیارت نبى‏اکرم (ص) شروع و به زیارت امامزادگان ختم مى‏شود. قسمت عمده کتاب – از باب ۱۶ تا باب ۹۸ – درباره فضیلت زیارت امام حسین (ع) کیفیت، آداب و ادعیه آن است.۶
چند تن دیگر از عالمان بزرگ قم در این عصر عبارتند از:
محمدبن حسن بن فرّوخ الصفّار (متوفا ۲۹۰ ق.) او از اصحاب امام عسکرى (ع) بود و درباره مسائلى که براى او پیش مى‏آمد با آن حضرت مکاتبه مى‏کرد. بیش از سى‏کتاب براى وى ذکر شده است که غالباً در ابواب فقهى است. از مجموع کتاب‏هاى وى کتاب بصایرالدرجات فى فضایل آل محمد(ع) به‏دست ما رسیده است. این کتاب که در ده‏جزء مرتب شده است حاوى ۱۸۸۱ روایت است که هر جزء را به بیان فضیلتى از فضایل اهل بیت(ع) اختصاص داده است.۷
محمدبن حسن بن ولید که از وى به شیخ اهل قم و فقیه آنها نام برده شده است. وى در نقل روایات بسیار معتبر و موثق بوده و صاحب تألیفاتى است. ابن ولید در سال ۳۴۳ ق. درگذشت. او از مشایخ روایت شیخ صدوق است.۸
عبداللَّه بن جعفر حمیرى قمى (متوفا بعد از ۲۹۸ ق.) وى از رجال بزرگ شیعه بود که نه تنها در شهر قم بلکه در کوفه نیز از جایگاه والایى برخوردار بود. مسافرت او به کوفه و استماع محدثان کوفه از وى معروف و مشهور است. او کتاب‏هاى بسیارى تصنیف کرد. ۱۳ تا ۱۷ عنوان کتاب براى او نام برده‏اند که در موضوعات مختلف عقیدتى چون توحید و امامت هستند. وى از
جمله کسانى است که کتابى در باب غیبت داشته به نام کتاب‏الغیبه والحیره. وى همچنین کتابى درباره توقیعات و کتابى درباره مسائلى که محمدبن عثمان عمرى نائب دوم امام بیان کرده بود، داشت.۹ ارزنده‏ترین کتاب وى که به دست ما رسیده است کتاب قفرب‏الاسناد اوست. تألیف کتاب‏هایى تحت این عنوان همانند کتاب‏هاى امالى در میان محدثان شایع بود. در این کتاب‏ها محدثان پاره‏اى روایات را که از حیث سندى عالى و در عین حال سلسله سند آن کوتاه بود و تعداد راویان در سند حدیث تا معصوم کم بود، گرد مى‏آوردند و از این‏رو آن را قفرب الاسناد مى‏گفتند. این‏گونه کتاب‏ها و نقل این‏گونه روایات نوعى افتخار براى محدثان محسوب مى‏شد به‏جز حمیرى کسان دیگرى چون على‏بن ابراهیم قمى، ابن بفطّه و ابن‏بابویه، قرب‏الاسناد داشته‏اند.
قرب‏الاسناد حمیرى اخبارى است با اسناد نزدیک به امام صادق و امام رضا (ع). این قسمتى از کتاب است که باقى مانده و سایر اجزاى کتاب ازبین رفته است. نجاشى از برخى اجزاء دیگر که قرب‏الاسناد به امام جواد و به حضرت صاحب‏الامر است یاد کرده است. قرب‏الاسناد به امام صادق و امام کاظم(ع) همان است که علامه مجلسى در بحارالانوار تحت عنوان تألیف عبداللَّه‏بن جعفر حمیرى از آن نقل مى‏کند.۱۰
على‏بن ابراهیم قمى از محدّثان و فقیهان قم و از استادان کلینى مؤلف الکافى بود. احادیث بسیارى نقل کرده و تألیفات متعددى داشت ازجمله کتاب اختیارالقرآن و قرب‏الاسناد و کتاب‏هایى در موضوعات تاریخى. از وى جمعاً ۱۵ کتاب نام برده شده است۱۱ که از میان آنها تنها تفسیر او به‏دست آمده است که خوشبختانه کامل و بدون افتادگى است. علامه تهرانى در الذریعه تصریح مى‏کند که على‏بن ابراهیم و کتاب تفسیر صغیر و کبیر نداشته بلکه هر دو یکى است و
برگرفته از تفسیر امام حسن عسکرى نیز نیست. على‏بن ابراهیم در ابتداى کتاب خود مختصرى از روایات مبسوط و مسند را از امام صادق از جدش امیرالمؤمنین (ع) در بیان انواع علوم قرآن نقل کرده است. او در تفسیرش فقط احادیثى را که از امام صادق (ع) در تفسیر آیات روایت شده، آورده است. شاگرد وى و راوى این تفسیر قسمتى از روایات امام باقر (ع) را که بر ابوالجارود املا فرموده در اثنا این تفسیر گنجانیده است و نیز روایات دیگرى از سایر استادانش در آن درج کرده است. این کتاب دوبار چاپ سنگى شده و در سال ۱۳۸۷ ق. در دو جلد به قطع وزیرى چاپ شد.۱۲
شهر قم به‏واسطه وجود محدثان بسیار و موثق، مرکز نقل و حفظ احادیث اهل بیت(ع) بود و از این حیث جایگاه والایى داشت به‏طورى که حتى سایر مراکز تشیع به محدثان قمّى اعتبارى خاص مى‏بخشیدند و چنانچه یکى از محدثان قم به شهر آنها وارد مى‏شد، مورد توجه اهل علم و حدیث واقع مى‏گردید. مثلاً زمانى که عبداللَّه بن جعفر حمیرى که از اصحاب امام عسکرى (ع) بود، در سال ۲۹۲ ق. به کوفه وارد شد، چون خبر به‏گوش مردم رسید همگى بر گرد او جمع شدند و به استماع حدیث از وى پرداختند.۱۳ درواقع این امر ناشى از این بود که قمى‏ها داراى اعتقادات سالم و به‏دور از انحرافات افراطى و تفریطى بودند. ازنظر پاى‏بندى به تشیع دوازده‏امامى، قم داراى موقعیت ممتاز و برترى نسبت به کوفه بود. درواقع کوفه و بغداد مرکز گرایش‏هاى فرقه‏اى و اندیشه‏هاى افراطى و غالى بود، درحالى که در قم از هیچ یک از فرق شیعه چون زیدیّه، اسماعیلیّه، فطحیّه و واقفیّه اثرى نبود.
مادلونگ، اسلام‏شناس آلمانى دراین‏باره نوشته است:
شیعیان قم در وفادارى به امامت دوازده امام باقى ماندند و هیچ‏گونه انشقاق فطحى یا واقفى در میان تعداد بى‏شمار محدثان امامى این شهر یاد نشده است…۱۴
شهر قم از نظر عقیدتى یک‏دست بود و تابعیت تک‏تک امامان را پذیرفته بود و در عصر غیبت نیز پیوند خود را با نواب خاص حفظ کرد. عالمان قم بشدت با مظاهر انحراف و افراطى‏گرى مقابله مى‏کردند؛ به عنوان مثال احمدبن محمدبن خالد برقى راوى موثق و عالم بزرگ به‏جهت نقل برخى روایات ضعیف مورد اعتراض علماى قم قرار گرفت و احمدبن محمدبن عیسى که زعامت دینى شهر را داشت او را از شهر اخراج کرد. البته پس از چندى که حقیقت آمر آشکار شد وى را بازگردانیده و از او دلجویى کرد.۱۵ همین قضیه براى سهل‏بن زیاد آدمى پیش آمد. احمدبن محمدبن عیسى که به غلّو و دروغگویى وى در نقل روایات شهادت مى‏داد وى را از قم رانده و از وى اظهار برائت کرد و مردم را از شنیدن احادیثش نهى کرد و او ناچار به رى رفت.۱۶ محمدبن افورمه از دیگر کسانى بود که متهم به غلّو شد و نزدیک بود اهل قم وى را بکشند.۱۷
جو مقابله با افراطى‏گرى به‏گونه‏اى بود که حتى اجازه ورود چنین اندیشه‏هایى به شهر داده نمى‏شد، محمدبن على بن ابراهیم صیرفى که در کوفه به کذب و غلّو مشهور بود. زمانى که به قم آمد به‏همین اتهام از شهر اخراج شد.۱۸ حتى علماى قم از نقل روایاتى که بوى غلّو مى‏دادند نیز خوددارى مى‏کردند. ابن ولید محدث بزرگ حاضر نبود برخى روایات ابن‏صفّار را که در کتاب‏هایش نقل کرده روایت کند؛ زیرا در آنها شائبه غلّو درباره ائمه(ع) وجود داشت.۱۹
مامقانى در تنقیح‏المقال از قول وحید بهبهانى درباره این شیوه اهل قم مى‏نویسد:
… آنها جایگاه خاصى از رفعت و جلال و مرتبت معینى از عصمت و کمال را برحسب اجتهاد و رأى خود قایل بودند که تعدّى از آن را جایز نمى‏شمردند و بنا به عقیده‏شان این تعدّى را ارتفاع و غلّو مى‏دانستند…
وى سپس مواردى را که آنها از مصادیق غلّو درباره ائمه(ع) مى‏دانستند برمى‏شمرد.۲۰
به هرحال این جوّ قم چنان موقعیت علمى ثابت و مقبولى را براى آن پدید آورده بود که مى‏توانست مرجع حل و فصل برخى مسائل و مشکلات شود، به‏طورى که حتى نائب خاص امام نیز گاه در مشکلات علمى به آنها رجوع مى‏کرد. نقل شده است که حسین‏بن روح نوبختى کتابى به نام التأدیب را به‏نزد گروهى از فقیهان قم فرستاد و از آنها خواست تا کتاب را بررسى کنند و ببینند چه مقدار مطالب آن با نظر آنها مخالف است.۲۱ این امر نشان مى‏دهد که مکتب علمى قم مبناى اساسى براى سنجش آرا و اقوال علمى شیعه بود.
مکتب کوفه :
شهر کوفه را باید اولین شهرى دانست که تمایلات شیعى در آن به طور وسیعى بروز و ظهور یافت. این امر به زمانى برمى‏گردد که امام على(ع) مرکز خلافت خویش را از مدینه به این شهر منتقل کرد. گرایشات شیعى در میان قبایل یمنى به خصوص قبایل ربیعه و حمیر ومذحج و همدان فراوان بود.۲۲ این امر را به وضوح از ستایش‏هاى امام(ع) از این قبایل در جنگ صفین مى‏توان دریافت.۲۳ در دوران امویان شهر کوفه مرکز تجمع شیعیان و حرکت‏هاى ضد اموى بود. قیام‏هایى که پس از واقعه کربلا در شهر به وسیله شیعیان و علویان برپا شدگویاى همین مطلب است. در زمان امام صادق(ع) مراودات برخى خاندان‏هاى شیعى و گروهى از محدثان با امام(ع) موجب شد تا جوّ علمى شهر شکل گیرد به زودى شهر کوفه یکى از مراکز حدیثى شیعه گردید. بسیارى از اصحاب ائمه(ع) محدثان کوفى بودند. با انتقال ائمه(ع) به عراق، در نیمه اول قرن سوم، این شهر به جهت نزدیک بودن به محل استقرار امامان و گسترش مراودات شیعیان با ایشان موقعیت ممتازترى یافت.
در عصر غیبت این شهر گرچه موقعیت علمى خود را کمابیش حفظ کرده بود ولیکن همانند گذشته نبود مرکزیت یافتن شهر قم به عنوان شهرى علمى که عالمان آن داراى عقاید درستى بودند از یک سو، و شکل‏گیرى تدریجى مکتب بغداد از سوى دیگر، موجبات ضعف موقعیت علمى کوفه را فراهم ساخته بود.
با این حال هنوز شهر کوفه به عنوان مرکز اصلى تشیع قلمداد مى‏شد و داراى مکتب خاصى بود که محدثان و فیهان شهر از آن پیروى مى‏کردند. در این شهر خاندان‏هاى علمى قدیمى مى‏زیستند که تا این دوران جایگاه علمى خویش را حفظ کرده بودند. از جمله اشعریان که از قبایل یمنى بودند و شاخه‏اى از آنها در قم زعامت علمى و دینى را داشتند آل‏نفهیک از قبیله نخع، آل جهم از قبیله لخم، آل زربى از بنى‏اسد و آل اَعیَن از دیگر خاندان‏هاى مشهور شهر بودند.
در بین این خاندان‏ها، آل اَعیَن از همه سرشناس‏تر بودند. این خاندان که اصل آنها از اعراب غساسه بود داراى عقیده‏اى راسخ در تشیع و مکانت علمى والایى بودند. آنها بزرگترین خاندان شیعه مذهب درشهر کوفه بودند که رجال علمى و مذهبى آنها بیش از دیگران و ممتازتر از دیگران بودند. نخستین رجال دینى آنها در زمان امام سجاد وامام باقر(ع) بودند و بازماندگان آنها تا عصر غیبت باقى بودند و در میان آنها فقیهان و قاریان و ادیبان و راویان حدیث بسیار بود. در شهر کوفه محله‏اى به آنها اختصاص داشت که پیش‏تر از آن قبیله بنى‏شیبان بود و مسجدى داشتند که در آن نماز اقامه مى‏کردند و خانه‏هایشان آنجا بود.۲۴ در عصر غیبت چند تن از این خاندان شاخص بودند: على‏بن سلیمان بن حسن از شاخه بکریون، که توقیعاتى از ناحیه امام(ع) درباره وى صادر شد. وى از مشایخ روایت ابن‏بابویه قمى است و کتابى به نام النوادر نوشت.۲۵ على‏بن یحیى ابوالحسن زرارى، شیخ طوسى در کتاب الغیبه در فصل مربوط به کسانى که امام مهدى(ع) را دیده‏اند روایتى از محمدبن حسن قمى نقل مى‏کند که بر طبق آن امام(ع) راوى را در مسائل دینى‏اش به ابوالحسن زرارى ارجاع داده بود. طوسى این امر را دلیل بر این مى‏داند که او وکیل امام بوده است.۲۶ محمدبن سلیمان بن حسن که از اصحاب امام‏عسکرى(ع) بود و در ایام غیبت با امام(ع) در ارتباط بود و گویا وکیل آن حضرت بوده است. او در سال ۳۰۰ ق. درگذشت و تألیفاتى از خود باقى گذاشت.۲۷ اما چهره شاخص این خاندان در این غصر، ابوغالب زرارى است، عبیدالله بن احمدبن محمد (۳۶-۲۵)ق. از شاخه بکریون خاندان اعین بود. او عالمى فرهیخته و صاحب تصنیفاتى بود که تنها رساله وى در باب رجال خاندان اعین به دست ما رسیده است.
این کتاب در واقع رساله‏اى است که وى براى پسرش نوشته و در آن به شرح احوال خاندان اعین ورجال آنها پرداخته است. این کتاب قدیمى‏ترین کتاب رجالى شیعه است که ما در دست داریم و برخى این
کتاب را پس از پنج کتاب رجالى معتبر و متقدم؛ یعنى رجال ابن غضایرى، رجال نجاشى، فهرست طوسى، رجال طوسى و اختیار معرفهالرجال وى، معتبرترین کتاب رجالى شیعه دانسته‏اند.۲۸ ابوغالب همچنین کتابى در تاریخ نوشته که نتوانسته آن را به اتمام برساند و تنها هزار صفحه از آن را نوشته بود.۲۹
از دیگر خاندان‏هاى علمى کوفه آل نفهیک از قبیله نخع هستند. نجاشى از آنها تعبیر به »بیت من اصحابنا« دارد. عبیدالله بن احمد بن نهیک از چهره‏هاى برجسته این خاندان است که بسیارى از اصول اربعمائه (اصول چهارصدگانه) را گرد آورده بود.۳۰ ابو على احمدبن احمدبن عمار (متوفا ۳۴۶ ق.) از مشایخ جلیل القدر کوفه بودکه احادیث و اصول بسیارى را روایت کرده. وى تألیفاتى داشت از جمله کتابى درباره پدران نبى‏اکرم(ص) و ایمان ابوطالب.۳۱
یکى از چهره‏هاى برجسته علمى کوفه »ابن عقده« است. وى، احمدبن محمدبن سعید همدانى (متوفا ۳۳۳) زیدى جارودى بود اما ارتباط زیادى با فقیهان و محدثان امامیه داشت و روایات بسیارى از ایشان نقل کرده است. از جمله کتاب‏هاى او، کتابى است درباره رجالى که از امام صادق(ع) روایت کرده‏اند. او از چهار هزار نفر نام برده است و از هر یک حدیثى راکه روایت کرده‏اند، ذکر مى‏کند بیشتر کتب او در شرح احوال راویان امامیه است.۳۲ او همچنین کتابى به نام الولایه نوشته بود که نام راویان حدیث غدیر را در آن گرد آورده بود. همچنین کتابى در تفسیر آیه »انّما انت منذر و لکّل قوم هاد« و کتابى در طرق حدیث منزلت نوشته بود.۳۳
جو علمى کوفه برخلاف قم بسیار آشفته و نااستوار بود. عدم ثبات عقیده از خصوصیات بارز کوفیان بود که از دیرباز بدان شناخته شده بودند. سستى آنها در عقیده‏شان بارها و در مواضع مختلفى، در زمان امام على(ع) و امام حسن(ع) و در واقعه کربلا و قیام‏هاى پس از آن به ثبوت رسیده بود. گذشته از این شهر کوفه جو ناآرامى داشت و از ابتدا محل درگیرى‏هاى عقیدتى، گرایشات مختلف افراطى و تفریطى بود. اغلب گرایشات افراطى شیعى برخاسته از همین شهر بود.
گرایشات افراطى و اندیشه‏هاى غلوّآمیز که سابقه دیرینه‏اى در این شهر داشت در عصر غیبت نیز همچنان باقى بود در میان عالمان و محدثان کوفى در این عصر به نام کسانى برمى‏خوریم که به غلو و ارتفاع متهم و یا مشهور بودند.۳۴ شهر کوفه همچنین منشأ پیدایش بسیارى از فرقه‏هاى شیعى چون زیدیه، خطابیه، واقفیه و… بود در عصر غیبت نیز غالباً محدثان زیدى، و فقیهان واقفى و فطحى مذهب در کوفه حضور داشتند بر خلاف شهر قم که حضور چنین افرادى را
برنمى‏تابید. از آن جمله مى‏توان به على‏بن حسن طاهرى واقفى مذهب و على‏بن حسن بن فضّال، که به داشتن مذهب فطیحه مشهور بود، اشاره کرد.۳۵ منقول است که طاطرى در مذهب خود بسیار متعصب بود و کتاب‏هاى زیادى در دفاع و حمایت از آن نوشته بود.
از ویژگى‏هاى عالمان کوفه دسترسى آنها به اصول چهارصدگانه‏اى بود که در ایام حضور ائمه(ع)، نگاشته شده بود و اساس فقه مکتوب شیعى را تشکیل مى‏داد اکثراصول چهارصدگانه در دست محدثان و راویان کوفى بود و آن‏هارا روایت مى‏کردند درباره على‏بن محمد بن زبیر کوفى (متوفا ۳۴۸ق) که بیش از صدسال عمر کرد گفته شده است که اکثر این اصول را روایت مى‏کرد.۳۶
همچنین ابوعلى احمدبن محمد بن عمار (متوفا ۳۴۶ق) که از مشایخ جلیل‏القدر کوفه بود نیز بسیارى از اصول را در دست داشت و روایت مى‏کرد.۳۷ در شهر کوفه‌اندیشه‏هاى کلامى و عقلى بسیار رایج بود علماى کلام و متکلمان شیعه در کوفه زیاد بودند و تألیف و نگارش در حوزه علوم کلامى کم نبود. این امر بیشتر ناشى از وجود فرقه‏هاى مختلف و حضور اندیشه‏هاى گوناگون بود که ناخواسته موجب پدید آمدن بحث‏هاى کلامى و عقلى میان اندیشمندان مى‏شد.


پى‏نوشت‏ها :

۱. النجاشى، رجال، ص ۲۶۱.
۲. الطوسى، فهرست، ص ۵۱ تا ۵۳؛ النجاشى، همان ص ۱۸۲؛ الخویى، معجم رجال الحدیث، ج ۳، ص ۵۰.
۳. التفرشى، نقدالرجال، ج ۴، ص ۱۰۸.
۴. همان، ص ۱۴۱؛ ر.ک: قولویه، جعفربن محمد، کامل‏الزیارات، نشر الفقاهه، قم، ۱۴۱۷ ق.
۵. الصفّار، محمدبن حسن، بصائر الدرجات، منشورات مکتبه المرعشى، قم، ۱۴۰۴ ه’ ق.
۶. الطوسى، فهرست، ص ۴۴۲.
۷. همان، ص ۱۰۲.
۸. حمیرى، عبداللَّه بن جعفر، قرب‏الاسناد، مؤسسه آل البیت(ع) قم، ۱۴۱۳ ه’ ق.
۹. الطوسى، فهرست، ص ۸۹.
۱۰. قمى، على‏بن ابراهیم، تفسیر القمى، دارالکتاب للطباعه والنشر، قم، ۱۳۸۷ ه’ ق.
۱۱. النجاشى، همان، ص ۲۱۹.
۱۲. جعفریان، رسول، تشیع در ایران، ج ۱، ص ۲۰۹.
۱۳. التفرشى، همان، ج ۱، ص ۱۵۵، به‏نقل از ابن غضایرى، ج۱، ص۱۳۸.
۱۴. همان، ج ۲، ص ۳۸۴.
۱۵. النجاشى، همان ص ۳۲۹.
۱۶. همان، ص ۳۳۲.
۱۷. همان، ص ۳۴۵.
۱۸. مامقانى، تنقیح‏المقال.
۱۹. الطوسى، الغیبه، ص ۲۴۰ و ۲۲۷.
۲۰. ر.ک: جعفرى، محمد، تشیع در مسیر تاریخ، ترجمه آیهاللهى، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، ۱۳۷۲، ص ۱۲۹.
۲۱. ر.ک: المنقرى، نصربن مزاحم، وقعه صفین، مکتبه المرعشى، ۱۴۱۸، ص ۲۸۷ و ۲۸۸.
۲۲. رک: الزرارى، ابوغالب، رساله ابى‏غالب، مرکز البحوث والتحقیقات الاسلامیه، ۱۴۱۱ ه’ .ق، ص۱۲۸.
۲۳. همان، ص ۲۱۹.
۲۴. الطوسى، الغیبه، ص ۱۶۳.
۲۵. همان، ص ۱۶۳؛ رساله ابى‏غالب، ص ۲۲۶.
۲۶. رک: رساله ابى‏غالب، ص ۷۶.
۲۷. الطوسى، فهرست، ص ۷۵.
۲۸. الطوسى، الرجال، ص ۴۳۰.
۲۹. الطوسى، فهرست، ص ۷۰.
۳۰. التفرشى، همان، ج ۱، ص ۱۵۸.
۳۱. النجاشى، همان، ص ۹۵.
۳۲. رک: همان، ص ۳۳۲، التفرشى، همان، ج ۴، ص ۲۶۹؛ النجاشى، همان، ص۲۶۶.
۳۳. الطوسى، فهرست، ص ۳۹۱-۳۹۲.
۳۴. الطوسى، الرجال، ص ۴۳۰.
۳۵. الطوسى، فهرست، ص ۶۲.
۳۶. همو، الغیبه، ص ۲۲۱.
۳۷. همو، الرجال، ص ۴۳۰ و ۴۳۳.

 

موعود شماره ۳۲

همچنین ببینید

بحران حیرت در دوره غیبت

واژه حیرت به معنای سرگردانی از ریشه «ح‌ی‌ر» است. از این ریشه، در «قرآن کریم» تنها واژه «حیران» و در «آیه 71 سوره انعام» آمده است.1 در روایات، ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *