ماجرای سوریه نیز ناشی از مباحثی است که عرض شد. عدم انعکاس و تحلیل ایران نیز از وقایع سوریه ساده نیست. در سوریه نیز مانند سایر کشورها مردم مطالباتی دارند و نظام هم در حال ایجاد اصلاحات است. برای مثال قوانین مختلفی که در این کشور سالها پیاده میشد، لغو شد. مثلا قوانین فوق العاده، دادگاه های ویژه امنیتی. همچنین مطالباتی چون مبارزه با بی عدالتی و فساد و ایجاد فرصت کاری برابر، آزادی بیان و مطبوعات از سوی دولت «بشار اسد» با شیبی ملایم در حال اجراست.
شرح وقایع حوادث منطقه در مصاحبه موعود با سید هادی سید افقهی، کارشناس سیاسی مسائل خاورمیانه
این روزها حرف درباره اش زیاد شده است. بحرین، یمن، لیبی، مصر، تونس، عربستان، سوریه و…. به لطف رسانه هم که صبح تا شب خبرهای مختلفی مخابره میشود که تن آدم را می لرزاند و باعث میشود عده ای بگویند که «بس است دیگر خودمان کم غصه داریم!» اما هنوز، حتی اگر بخواهی برای فرار از عذاب وجدان خودت را به آن راه بزنی، با دیدن یکسری از صحنه ها خونت به جوش می آید و وقتی میبینی کاری از دستت ساخته نیست گونه ای تر میکنی و آهی میکشی. نقدها و نظرات گوناگونی نیز این روزها از سوی سیاسیون و غیر سیاسیون و حتی مردم کوچه و بازار به گوش می رسد. سوالها بسیار و پاسخها اندک. به حکم وظیفه به سراغ یکی از کارشناسان مسائل سیاسی منطقه رفتیم که برای موعودی ها نامی آشناست. «سید هادی سید افقهی» که به قول خودش یکی از نخستین کسانی است که باب مباحث “مسیحیت صهیونیستی” را در ایران باز کرد. وی پاسخگوی سوالاتی بود که این روزها شاید ذهن مخاطبان موعود را به خود مشغول داشته است. او از عدالت میگوید و فریادی که این روزها از سر آگاهی سر داده میشود:
- خیزش هایی در منطقه شکل گرفته است که موج عظیمی از پیامدها و بازخوردها را به همراه دارد. به نظر شما مهمترین عامل شکل گیری این قیامها چه چیزی می تواند باشد؟
مهمترین ویژگی قیامهای منطقه بحث «عدالت محوری» است. ما در کمتر قیامی چه در شرق و چه در غرب شاهد تاکید بر روی این محور هستیم. شاید بشود گفت این شعار به قدری پررنگ شده است که دیگر شعارها مثل مرگ بر امریکا و مرگ بر اسرائیل را هم تحت شعاع قرار داده است. در اثبات این سخن می توان خواسته ها و مطالبات این قیامها را در سه دسته تقسیم کرد: ۱- تحقق یکسری مناسبات صنفی و مادی مثل اشتغال، فقر و بحث معیشت و … است که این لایه پست ترین لایه عدالت است.
۲- که ارزشمند تر از لایه قبل است شامل مطالبات آزادی خواهانه سیاسی- اجتماعی- فرهنگی است. مطالبه ای که در آن شعار “خود بودن” و رها شدن از وابستگی به کشورهای بیگانه و بنده بی چون و چرا بودن سر داده میشود. در این مرحله است که مردم می خواهند حکومتی داشته باشند که دست نشانده نباشد و خودش و مردمش برای آن تصمیم بگیرند.
۳- لایه سوم که هسته مرکزی این قیامهاست و خواستگاه و الهام بخش سایر مطالبات نیز هست، بازگشت به ارزشهای معنوی و هویت دینی شان است. احیاء قوانین و ارزشها و فضایل اسلامی و بومی و مخالفت با ارزشهای تخریبی غرب در این لایه قرار دارد.
اکنون میبینیم دانشجویانی به میدان آمدهاند که هوشیارند و پرورش یافته انفجار اطلاعات هستند نسل شتابان علم. بنابراین اینها عادی بر خورد نمیکنند و به بیانی می فهمند دارند چکار میکنند. طوری که وقتی بسیاری از احزاب سعی کردند این حرکت دانشجویان را مصادره کنند مجال نیافتند. این میشود که وقتی از مردم در کشورها سوال میکنند که چرا قیام کردید حرف از بی عدالتی و ظلم و فساد و نبود آزادی می زنند.
عدالت خواهی در این کشورها نیز بر سه محور استوار است: ۱- کنترل تعامل نظامهای سلطه با منطقه، ۲- تعامل کشورهای منطقه با خودشان نه مثل روابطی که الان عربستان و بحرین دارند و ۳- مبارزه با رژیم های سلطه که با مردمشان با بی عدالتی برخورد میکنند. این سه بردار مکمل یکدیگرند. از آنجا که انسانهای عاقل عدالت طلب میشوند بنابراین می توان این قیامها را قیامهای عاقله دانست.
- در رابطه با این قیامها عده ای سخن از دستکاری غرب و فرماندهی آن می رانند و عده ای هم آنرا به عنوان یک خیزش طبیعی اسلامی مطرح میکنند. نظر و دلایل شما درباره این موضوع چیست؟
من دستکاری غرب را می پذیرم. می پذیرم که آنها به کشورهای مختلف وارد شدند و در نظام طبیعی و فطری مردم و مناسباتشان که هویت اسلامی دارد دست به تخریب زدند و الآن هم دارند نتیجه دستکاری خودشان را می چشند. اما با منظور توهم توطئه به این معنی که این اتفاقات تماماً توسط غرب صورت میگیرد مخالفم و برایش دلیل هم دارم. نظام سلطه به سرکردگی آمریکا چه در زمان استعمار کهن، در چه در زمان استعمار نوین و چه در استعمار کنونی دست به تأسیس منظومه هایی در کشورهای تسخیر شده اش زده است. این منظومه ها دارای ابعاد مختلف سیاسی، نظامی و اقتصادی هستند و پوشش تمام این ابعاد رسانه ها هستند که مناسبات را تنظیم و توجیه میکنند تا این امر تداوم یابد.
برای حفظ این منظومه ها نگهبانانی لازم است در نتیجه رژیم هایی به ویژه در منطقه خاورمیانه که دارای ارزش چند بعدی است شکل دادهاند و حامی آن هم هستند. برای مثال در منطقه جنوبی خلیج فارس تمامی نظامهای سلطه پادشاهی موروثی، یعنی بدترین نوع نظام سلطه است که در آن مردم از هیچگونه حقی برخوردار نیستند. از سوی دیگر این منظوه با توجه به تفاوت های ماهوی کشورها فرق دارند و نحوه قیامها و برخورد با قیامها نیز متفاوت اند.
امریکا طی سالها تلاش در بحرین ناوگان پنجم دریایی خود را مستقر کرده است. در قطر دو تا از بزرگترین پایگاه های زمینی خود را ایجاد کرده است، عربستان محل اصلی یکی از بزرگترین پایگاه های هوایی آمریکاست و در یمن نیز طی سالهای گذشته امریکا درپی ایجاد بزرگترین پایگاه جاسوسی بود و به همین دلیل در ۴-۵ سال گذشته به اسم مبارزه با بن لادن و القاعده حضوری گسترده در این سرزمین داشت.
و حالا این قیامها اول از همه حکام یا همان نگهبانان منظومه را تهدید کرده است و جایگاهشان را متزلزل ساخته و از سوی دیگر به عناصر این منظومه آسیب وارد میکند. همین میشود که ما شاهد انفعال آمریکا در حوادث اخیر و موضع گیری های ضد و نقیضش در مورد کشورهای مختلف هستیم از سانسور اخبار بحرین گرفته تا تمرکز روی حوادث سوریه. به گونه ای که قیام مردم بحرین را که برای دستیابی به حکومت مشروطه سلطنتی است را به یک قیام طایفه گرایانه شیعی بر علیه اهل سنت تقلیل دادهاند و از این روست که به نیروهای سعودی اجازه حضور در این سرزمین را می دهند. اما وقتی با شعار ” اخوان، سنۀ، شیعه، هذا الوطن، ما نبیعه” یعنی ما اهل سنت و شیعه برادریم و سرزمین خود را به کسی نمی فروشیم، رو به رو میشود دچار تناقض میگردد.
حال چگونه میشود گفت امریکا خودش با دست خودش دارد تلاشهای عظیم سالهای اخیرش را نابود میکند. برای مثال در روز نکبت که تظاهر کنندگان از ۵ طرف از مرزهای رژیم صهیونیستی گذشتند و سربازهای اسرائیلی در وسط جمعیت گم شدند ترس و دلهره بین غرب مشهود بود. این قیامها پدیده ای را همراه داشته و آن شکسته شدن دیوارهای ترس مردم است که نه به نفع غرب، بلکه به نفع اسلام و مردم در راستای تحقق شعارهایشان است.
- این قیامها همراه خود گفتمان ها و چالش ها و همچنین خسارتهای بسیاری دارند. بنظر شما چطور و با چه مکانیسمی می توان از میزان این خسارتها کم کرد؟
خسارات در این قیامها طبیعی است. بالاخره قطع یک درخت کهنسالی که در همه زمینه ها ریشه دوانده است کار آسانی نیست. اما کاهش دادن این خسارات و تلفات موضوع مهمی است، به گونه ای که باعث تاخیر در انقلاب و دور شدن از اهداف نشود. در اینجا باید بحث آسیب پذیری را پیش کشید.
یکی از اولین آسیبهای انقلاب ها بالا رفتن نرخ تلفات انسانی است. ممکن است مردم به لحاظ تلفات انسانی سخاوتمندانه عمل کنند، اما چالش اصلی تر به سرقت رفتن انقلاب هاست. در انقلابات منطقه ما شاهد فقدان رهبری متمرکز و واحد و استراتژی واحد هستیم. اگرچه برخی از احزاب و افراد خواستند خودشان را اتاق فکر این قیامها معرفی کنند اما من به شخصه به این امر نرسیدم و معتقدم شیوه انقلابهای منطقه با تعریف عقل جمعی دارد مدیریت میشود. این عقل جمعی یعنی ممکن است حتی افراد و گروه ها با هم خویشاوندی سیاسی و ایدئولوژیک نداشته باشند اما در هدف مشترک اند و با استفاده از این اهداف مشترک شعار مشترک سرنگونی نظام سر می دهند (الشعب یرید اسقاط النظام).
گروه ها در مرحله اول خواستار نبود این نظام اند اما هرچه دایره تخصصی تر و صنفی تر میشود خواسته ها نیز تخصصی تر میشوند و یکسری خلل و تعارض ایجاد میشود که ناشی از همان نبود استراتژی و فرماندهی واحد است.
خطر این مرحله حساس تر میشود چرا که این تعارض ها می تواند پاشنه آشیلی باشد برای نفوذ نیروهای استعماری. استعمار در این مرحله دست به یارگیری می زند و هر حلقه ای که دنیوی تر و سست تر باشد و تشابه گفتمانی اش با غرب بیشتر باشد مورد توجه و آسیب قرار میگیرد. مثلاً در حوادث اخیر در مصر و تونس شاهد رشوه دادن های امریکا به احزاب و حلقه های مختلف هستیم.
البته انقلابات منطقه همگی از ارزش یکسانی برای غرب برخوردار نیستند. می توان کل این انقلابات را در سه دسته ارزشی برای غرب طبقه بندی کرد:
۱- بعضی برای غرب صرفاً ارزش اقتصادی دارند و هیچ کنش و واکنشی با کشورهای اطرافشان ندارند. مثل کشور لیبی که یک سرزمین وسیع با قلمرو اندک و ارزش اقتصاد نفتی است.
۲- بعضی کشورها برای غرب و آمریکا ارزش استراتژیک و جغرافیای سیاسی، امنیتی و سوق الجیشی دارد. کشورهایی مثل سوریه، یمن، اردن، مصر(که ارزش حفاظت پیرامونی برای اسرائیل دارند) در این تقسیم بندی قرار میگیرند.
۳- بعضی از کشورها دو منظورهاند. هم ارزش اقتصادی و نفتی دارند و هم ارزش استراتژیک دارند. مثل کشورهای بحرین، قطر، کویت و عربستان.
در منطقه و در جریان قیامهای اخیر تنها کشوری که اشغال شد بحرین بود. چرا که ارزشی چند گانه برای غرب داشت. هم ناوگان پنجم دریای امریکا در آنجاست و هم نفت خیز است و هم مرز امنیتی عربستان به حساب می آید. برخورد استکبار جهانی نیز با توجه به ارزشها متفاوت است.
- در مورد کشور سوریه حرف و حدیث های زیادی وجود دارد که بعضاً مورد انتقاد مردم قرار میگیرد. نظر شما در رابطه با مسائل این کشور چیست؟
ماجرای سوریه نیز ناشی از مباحثی است که عرض شد. عدم انعکاس و تحلیل ایران نیز از وقایع سوریه ساده نیست. در سوریه نیز مانند سایر کشورها مردم مطالباتی دارند و نظام هم در حال ایجاد اصلاحات است. برای مثال قوانین مختلفی که در این کشور سالها پیاده میشد، لغو شد. مثلا قوانین فوق العاده، دادگاه های ویژه امنیتی. همچنین مطالباتی چون مبارزه با بی عدالتی و فساد و ایجاد فرصت کاری برابر، آزادی بیان و مطبوعات از سوی دولت «بشار اسد» با شیبی ملایم در حال اجراست.
اما پشت سر این مطالبات به حق مردم سوریه، یک جبهه متشکل از آمریکا، اتحادیه اروپا و رژیم صهیونیستی و برخی کشورهای عربی مثل عربستان، قطر و حزب المستقبل لبنان وارد کار شد. ماجرا ازین قرار است که این کشورها می خواهند از فضای انقلابی منطقه بهره گرفته و تکلیفشان را برخی کشورها برای همیشه مشخص کنند که حکومت بشار اسد یکی از مهمترین آنهاست. در مناسباتشان نیز ۳ درخواست را مطرح میکنند:
۱- سوریه باید روابط استراتژیک خود را با ایران قطع کند.
۲- سوریه باید دست از حمایت گروه های مقاومت اسلامی مثل حزب الله و حماس و … بردارد.
۳- سوریه بدون هیچ قید و شرطی وارد صلح با اسرائیل شود.
با این سه شرط آیا چیز دیگری برای سوریه باقی می ماند؟ همین میشود که سرمایه گذاران وارد کار میشوند. آمریکا نقشه می ریزد، اسرائیل پشتیبانی اطلاعاتی میکند و عربستان نیز پول و لجستیک می دهد. و جریانهای مخالف و ناراضی نیز از آن استقبال میکنند. که هدف نهایی شان تبدیل سوریه به یک کشور زانو زده و بی خطر است.
بنابراین سیاست حمایت ایران از سوریه در مسیر سرنگون نشدن حکومتش توجیه میشود.
- چه آینده های برای خیزش های منطقه پیش بینی میکنید؟
آینده قیامها بستگی به میزان آسیبهای فرا رویشان و میزان انسجام و وحدت انقلابیون دارد.
همانطور که در مورد آسیب های این انقلابها گفتم، کادر رهبری مناسبی که بتواند توطئه های آمریکا و رژیم صهیونیستی و کشورهای مرتجع عربی را بی اثر کند و در مقابل مصادره انقلاب ها بایستد و سوار بر موج انقلاب شود موفق تر است. هرچقدر مردم در برابر آسیبها با برنامه تر و عاقلانه تر و با صبر برخورد کنند سرنوشت بهتری خواهند داشت.
البته تا همین جای انقلابها نیز می توان به جرئت گفت که این کشورها به دستاوردهای والایی رسیدهاند. که در نهایت به نفع انقلاب اسلامی و منطقه است. این امر را در سخنرانی های مقام معظم رهبری که یکی از تحلیلگران قوی مسائل سیاسی جهان هستند می توان در دو حیطه مشاهده کرد. ۱- نقش آمریکا در بی عدالتی هایی که سالها به مردم از طریق حمایت دیکتاتور ها روا داشته شده است و ۲- مسئله الگو شدن انقلاب اسلامی ایران است که کشورهای غربی نمی خواهند این اتفاق بیفتد. چراکه شاهدند بعد از این همه سال فشار و تحریم این کشور کماکان پابرجا و استوار تر از قبل است و این الگو شدن ایران در زمینه های نظامی، سیاسی و… دیوانه شان میکند!
در این زمینه هم با یک پارادوکس روبه رو میشوند از یکسو میگویند ایران نقشی ندارد و از سوی دیگر اقرار میکنند از ایجاد کشوری شبیه رژیم ایران اظهار نگرانی میکنند. ازین رو در تلاشند شعارهای جدایی دین از سیاست را در این انقلابها جاری سازند. شعاری که خودشان هم هیچ اعتقاد و پایبندی ای به آن ندارند و مثال های نقضش را می توان در رفتارهای جرج بوش یا شکل گیری نظام تماماً (به اصطلاح) یهودی اسرائیل مشاهده کرد.
به عنوان خاتمه بحث، یک سوال مطرح است. در روزهای اخیر گفتگوهایی در بین مردم و حتی مسئولان نیز شکل گرفته است که حوادث منطقه را زمینه ساز وقایع بزرگ آخرالزمانی و ظهور امام زمان -عجل الله تعالی فرجه- می دانند. شما ربطی بر این قضایا میبینید؟
در چند ماه گذشته ما شاهدیم که عده ای در مصاحبه ها آمدهاند و دست به یک نگاه تطبیقی زدهاند. اما نگاه مصداقی برای تفسیر مسائل بسیار خطرناک است. چرا که یکی از خرده هایی که خود ما به مسیحیان صهیونیست وارد میکنیم این است که آنها با چه حقی دست به تعیین تاریخ می زنند. و زمان جنگ آرمگدون و پایان جهان و … را تعیین میکنند. مثلاً همین چند روز پیش یعنی ۲۱ مارس ۲۰۱۱ که به گفته برخی جریانات مسیحیت صهیونیستی قرار بود زمان رخ دادن وقایع بزرگی در جهان باشد. اما چه شد؟
این اتفاق داشت در کشور ما هم رخ می داد و نمونه آن سی دی های «مستند ظهور نزدیک است» بود که نتیجه ای جز بی اعتمادی مخاطب را در پی ندارد.
به نظر با حوادث منطقه به جای مصداقی برخورد کردن باید مفهومیبرخورد کرد و مهمترین مفهوم در حوادث اخیر همانطور که گفتم مسله «عدالت خواهی» است. عدالت خواهی یکی از مبشرات آخر الزمان هست که طبق روایات در این دوره مردم همگی طالب عدالت میشوند و شور و اشتیاق خاصی نسبت به شرف قدوم حضرت نشان می دهند. این گفتمان تکلیف گرا خیلی منطقی تر و سازنده تر و البته امید بخش تر نیز هست.
والسلام علیکم ورحمۀ الله و برکاته.