ذبح اسلام در قلب اروپا

جوان آنلاین: ملادیچ جانور صربستانی وحشی و شیطان ظالم، مسئول کشتار حدود ۱۰ هزار مسلمان بی‌گناه در شهر سربرنیتسا در سال ۱۹۹۵ است. ۱۶ سال پس از مخفی‌کاری صهیونیست‌ها در رسانه‌‌های غربی، ملادیچ در روستای لازاروو در ۶۰ کیلومتری شمال بلگراد، در ۲۵ می سال ۲۰۱۱ دستگیر شد.

ملادیچ در این مدت از طرف ارتش صربستان، کلیسای ارتدوکس، فامیل‌ها و دوستان حمایت می‌شد و به راحتی در جشن‌های عروسی و مسابقات فوتبال شرکت می‌کرد و به رستوران‌های گرانقیمت می‌رفت، اما دولت صربستان، امریکا، اروپا و سازمان ملل نمی‌توانستند ردی از وی پیدا کنند!
یک زن مسلمان می‌گفت: «در تمام این سال‌‌ها، آن هیولا توسط دولت صربستان مخفی نگه داشته می‌شد و آنها می‌دانستند که وی کجاست ولی حالا او را تسلیم عدالت می‌کنند، خب به هر حال، دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است! ولی من از محکمه‌ای می‌ترسم که هیچ گاه حکمی صادر نکند!» حالا بعد از دستگیری ملادیچ، این سؤال مطرح است که آیا او هم مانند اسلوبودان میلوسویچ، رئیس جمهور سابق صربستان که گفته می‌شود به علت مسمومیت مرده، کشته خواهد شد؟

کشتار در قلب اروپا

بر اساس ارزیابی‌ها کشتار مسلمانان از سال ۱۹۹۲ آغاز شده، ولی با قتل عام‌ها در سربرنیتسا به اوج خود رسید. گورهای دسته جمعی مسلمانان هنوز هم در سر‌اسر مناطق کوهستانی بوسنی پراکنده باقی مانده است.

به‌رغم تمام این کشتار‌های مخوف، رسانه‌های غربی، نه ملادیچ و نه میلوسویچ را به عنوان تروریست معرفی نمی‌کنند. آنها تنها بن لادن را به عنوان بزرگ‌ترین تروریست می‌شناسند. خب همین اندازه هم در مقابل استاندارد‌های دوگانه امریکایی‌های تحت کنترل یهودیان و اروپاییان صلیبی و رویکرد رسانه‌های آنها در قبال اسلام و مسلمان زیاد است.

فواد ریاد، قاضی دیوان دادگستری سازمان ملل در سال ۱۹۹۵ در خلال جلسه تفهیم اتهام غیابی ملادیچ گفته بود: « برای وحشیگری‌های بی‌حد و حصر ملادیچ مدرک وجود دارد. هزاران نفر از مردم اعدام و در گورهای دسته جمعی دفن شدند، هزاران نفر زنده به گور شدند، مردان و زنان زیادی مثله و بعد کشته شدند، بچه‌ها در جلوی چشم مادرانشان کشته شدند و پدر بزرگی را نیز به خوردن جگر نوه‌اش مجبور کردند.»

جالب اینکه همه این اتفاقات در بوسنی – هرزگوین افتاده است، در قلب اروپای مسیحی، جایی که مسلمانان و خود چشم آبی‌های اروپایی بیشترین جمعیت را دارند، همان بوسنی‌ای که قرن‌ها تحت تأثیر فرهنگ غربی قرار گرفته و برای مسلمانان آن، مذهب و مذهبی بودن با شاخصه انطباق‌پذیری معنا شده است، بنابر این مسلمانان بوسنی را به سادگی نمی‌توان از کروات‌های کاتولیک و صرب‌های اوتدوکس تشخیص داد.

اروپا مسلمان نمی‌خواهد

در سال ۱۹۴۵، بوسنی – هرزگوین در داخل یوگسلاوی سوسیالیست و رژیم رئیس جمهور تیتو تبدیل به جمهوری شد و مسلمانان به عنوان یک ملت جدا تعریف شدند و همانند دیگران از حقوق یکسانی برخوردار بودند، ولی مشکلات با سقوط کمونیسم و انحلال یوگسلاوی در سال ۱۹۹۱ آغاز شد. به دنبال یک رفراندوم در سال ۱۹۹۲، بوسنی – هرزگوین به عنوان یک کشور مستقل اعلام استقلال کرد، از همان زمان بود رئیس جمهور بوسنیایی – صرب یوگسلاوی یعنی اسلوبودا میلوسویچ، موجی از خشونت را به راه‌انداخت که بعد‌ها تبدیل به خشونت‌بارترین و خونین‌ترین جنگ در اروپا بعد از جنگ جهانی دوم گشت. سربازان بوسنیایی – صرب، به رهبری رادوان کارادزیچ، معروف به آریل شارون بوسنی، سارایوو را که توسط مسلمانان کنترل می‌شد محاصره کردند. خشونت‌ها از یک منطقه آرام آغاز شد و بدترین نسل کشی علیه مسلمانان به وقوع پیوست. مسلمانانی که در انبارها و محل‌‌هایی اینچنینی دستگیر می‌شدند بعد از هفته‌ها گرسنگی، شکنجه می‌شدند و بی‌رحمانه سلاخی و در گورهای دسته جمعی دفن می‌گشتند و هنوز هم بسیاری از این گورها ناشناخته باقی مانده‌اند.

کشتار پیش چشمان هشیار!

عدم واکنش امریکا و اروپا به قتل عام‌ها باعث تشدید کشتار توسط صرب‌ها شد. واقعیت این بود که رئیس جمهور سابق فرانسه ژاک شیراک اعلام کرده بود که فرانسه دیگر وجودمسلمانان را در اروپا تحمل نخواهد کرد.

شرایط به قدری پیچیده بود که حتی مسلمانان بوسنی خودشان هم نمی‌دانستند در چه مخمصه‌ای گرفتار شده‌اند زیرا کسانی که روستاهایشان را ویران و خانه‌‌هایشان را آتش می‌زد و آنها را می‌کشت، از همسایگان آنها بودند و برای نسل‌ها در کنار هم با صلح و آرامش زندگی کرده بودند.

اولین تلفات این جنگ مربوط به شهر موستار بود که قدمت آن به قرن شانزدهم بر می‌گشت و در زمان امپراتوری عثمانی ساخته شده بود و به عنوان نمادی از تنوع فرهنگی بوسنی باقی مانده بود. خود این شهر همراه با پل معروفش هر دو ویران شدند. سازمان ملل موفق به عکس‌العمل در زمان مناسب نشد، ولی کمی‌بعد مردم دنیا را با ساخت یک پناهگاه به اصطلاح ایمن برای مسلمانان سارایوو، گورازده و سربرنیتسا فریب داد. جایی که مسلمانان از دست قاتلان صرب در امان نبودند.

حدود ۳۰۰ هزار نفر از مسلمانان به طور سیستماتیک سلاخی شدند و ۲۵ هزار نفر معلول گشتند اما هیچ کس واقعاً نمی‌داند که چه تعداد دیگری خارج از این آمار کشته شده‌اند. صدها هزار نفر از زنان و دختران مسلمان به صورت گروهی مورد تجاوز اراذل و اوباش صرب قرار گرفتند. چند صد هزار نفر از زنان مسلمانی که در امنیت و آسایش زندگی می‌کردند، همسران و خانواده‌‌هایشان را از دست دادند و بدون هیچ سرپناهی در خیابان‌ها آواره شدند، بدون هیچ وسیله‌ای برای زندگی و بقا. این جرائم در بازه‌ای ۴۴ ماهه بین سال‌های ۱۹۹۲ تا ۱۹۹۵، در برابر دیدگان هوشیار امریکا، اروپا و به اصطلاح قهرمانان حقوق بشر اتفاق افتاد.

یک شاهد عینی از کشتارهای سربرنیتسا گفته است: «مسلمانان برای کمک و نجات به سربازان هلندی و سایر افسران سازمان ملل التماس می‌کردند، ولی سربازان درخواست آنها را برای کمک رد می‌کردند، با اینکه از کشته شدن آنها اطمینان داشتند و به صرب‌ها اجازه می‌دادند که آنها را با خود ببرند.

پس از گذشت پنج روز از تجاوزات صرب‌ها به سربرنیتسا، سر‌اسر این منطقه به یک کشتارگاه تبدیل شد و دره‌های زیبا و آرام در مجاورت سربرنیتسا به گورهای دسته جمعی مبدل گشت که هنوز برخی از آنها ناشناخته باقی مانده‌اند. عده‌ای می‌گویند که حدود ۷ هزار مسلمان کشته شدند. برخی دیگر این عدد را ۱۰ هزار می‌‌دانند و برخی نیز این عدد را بسیار بیشتر تخمین زده‌اند. اگرچه از تعداد دقیق کشته‌ها عددی منتشر نخواهد شد، ولی روزنامه Independent چاپ انگلیس گزارش کرده که سازمان ملل اجازه داده است تا ۸ هزار نفر در سربرنیتسا کشته شوند. در توصیف چگونگی کشتار مسلمانان، یک سرباز صرب به نام «درازن اردمویچ»، ادعا می‌کند که خود به تنهایی یکصد نفر را در قتل عام سربرنیتسا کشته است. او به دادگاه محاکمه میلوسویچ گفته است: «مردان و پسران توسط اتوبوس به مزارع حمل و در آنجا کنار هم ردیف شده و به آنها شلیک می‌کردند. ابتدا توسط مسلسل به رگبار بسته می‌شدند و در نهایت با کلت به سر آنها تیر شلیک می‌شد. بسیاری از آنها با دست‌ها و چشم‌های بسته بودند. سربازان در ابتدا با کسانی که می‌شناختند بد رفتاری می‌کردند و سپس آنها را می‌کشتند.» این سرباز صرب هنوز هم نمی‌تواند بفهمد که چرا این کار را انجام می‌دادند.

فرمانده سابق ناتو، وستلی کلرک می‌گوید که میلوسویچ به او گفته بود که از برنامه ریزی‌های انجام شده برای قتل عام سربرنیتسا آگاه بوده است، اما عکس العملی از طرف کسی ندیده بود تا وی را از کشتار مسلمانان باز دارد.

مسئولیت سازمان ملل

دبیر کل سازمان ملل، کوفی عنان با پذیرش شکست سازمان ملل، این اظهارات را در مورد کشتار مسلمانان در سربرنیتسا در یک گزارش ۱۵۵ صفحه‌ای بیان کرده بود:

« قتل عام مسلمانان برای همیشه سازمان ملل را سرافکنده کرد؛ سازمانی که باید مسئولیت کشتار مسلمانان در مناطق امن تحت حفاظت خود را قبول نماید. شورای امنیت سازمان ملل باید علیه این جنایات آشکار عمل قاطع انجام می‌داد. از جنگ جهانی دوم به بعد اروپا شاهد چنین کشتاری در این مقیاس نبوده است. فاجعه سربرنیتسا برای همیشه با تاریخ گره خواهد خورد و ناظران و نیروهای سازمان ملل را به خاطر نادیده گرفتن تجاوزات صرب‌ها سرزنش خواهند کرد. فرماندهان هلندی، مکرراً خواهان استفاده از نیروی هوایی بود ولی سازمان ملل این درخواست‌ها را نادیده گرفت. این کار سازمان ملل که به اشتباه اعلام کرده بود تنها از نیروی هوایی ناتو به عنوان آخرین راه حل در برابر صرب‌ها استفاده خواهد کرد، اشتباه بود. نتیجه اساسی که از سربرنیتسا گرفته می‌شود، این بود که تلاش‌های عمدی و سیستماتیک برای ایجاد رعب، اخراج یا قتل عام مردم باید با تمام ابزار‌های لازم و اراده سیاسی برای انجام کار به شیوه‌ای عقلایی، دفع می‌شد.

کوفی عنان در انتقاد به کارکنان مرکز فرماندهی سازمان ملل که به همراه خود وی، نیروهای حفظ صلح در سربرنیتسا و« گروه تماس» شش کشور که بر بالکان نظارت دارند، گفته است: « اصلی‌ترین مسئولیت ( کشتار) بر عهده رادوان کارادزیچ رهبر صرب‌های بوسنی در زمان جنگ و راتلو ملادیج فرمانده نظامی اوست که طراحی کشتار را انجام داد. هر دو نفر از طرف دادگاه بین‌المللی جرائم جنگی تحت تعقیبند، ولی هنوز آزادانه زندگی می‌کنند.» کوفی عنان اظهار داشت: «باقی ۲۵۰۰ نفر از مردم در گورهای دسته جمعی پیدا شده‌اند. هزاران نفر دیگر نیز احتمالاً در گورستان‌های دیگر پیدا خواهند شد. نبش قبرها نشان داده است بسیاری از آنها بادست‌ها و چشمان بسته کشته شده‌اند. به برخی از آنها از پشت شلیک شده است و برخی دیگر تیر به سرشان اصابت کرده است. سقوط سربرنیتسا بسیار تکان دهنده بود، زیرا مردم تحت محاصره باور داشتند که نیروهای سازمان ملل و ناتو از آنها در برابر سربازان صرب مراقبت خواهند کرد. سربازان صرب، شورای امنیت سازمان ملل را نادیده گرفتند و آنها را تحت فشار قرار دادند و در سربرنیتسا به آسانی تاخت و تاز کردند و این نیروهای نظامی‌بودند که باید کشتار را متوقف می‌کردند.»

تحقیق یک گروه پارلمانی در هلنددرباره کشتار سربرنیتسا، باعث شد که دولت هلند به صورت سیاسی مسئول کشتار مسلمانان در سربرنیتسا شناخته شود.

تحقیق این گروه پارلمانی در بررسی نقش سازمان ملل به خاطر ناتوانی در مراقبت از مسلمانان، نشان می‌دهد امتناع برنارد ژاویر، ژنرال فرانسوی مسئول نیروهای سازمان ملل در منطقه از صدور مجوز حملات هوایی برای حمایت از نیروهای حافظ صلح هلند اشتباه بوده است، همچنین این گزارش، رهبر سابق بوسنیایی – صرب، رادوان کارادزیچ و ژنرالش، راتکو ملادیچ را در نهایت به عنوان مسئول قتل عام‌ها در سربرنیتسا معرفی کرده است.

مرده‌هایی که دادگاهی نمی‌شوند

قتل عام‌ها در بوسنی بعد از قرار داد صلح دیتون در سال ۱۹۹۵ پایان یافت. این قرار داد باعث شکل‌گیری دو هویت متمایز در منطقه شد: اول مسلمانان بوسنی و کروات‌‌ها و دیگری صرب‌‌ها که هر دو هویت پارلمان، رئیس جمهور، پلیس و نیروی نظامی جدا داشتند. این دو هویت متمایز به جای وحدت و یکپارچگی، باعث تقویت جدایی و ناسیونالیسم شدند.

اگرچه محل نگهداری کارادزیچ و ملادیچ یک راز آشکار بود اما آنها شهامت آن را نداشتند که این دو نفر را دستگیر و تحویل دادگاه جرائم جنگی لاهه بدهند. شاید این دو نفر اطلاعاتی را در مورد حمایت کشورهای اروپایی، از قتل عام آنها و کشاندن بوسنی به باتلاق امروزی داشته‌اند که باعث دستپاچگی و ترس این کشورها از افشای این اطلاعات شده است.

در ۱۱ مارس ۲۰۰۶، میلوسویچ که به ۶۰ جنایت جنگی علیه بشریت ناشی از جنگ در بوسنی، کرواسی و کوزوو متهم گشته بود، در سلول خود در بازداشتگاه سازمان ملل در لاهه مرده پیدا شد. پیش از این اتفاق هم، میلوسویچ دست به شکایت زده بود که او هم توسط دارو مسموم شد. متأسفانه میلوسویچ قبل از اینکه به اعدام محکوم شود، مرد و تمام امید‌های بستگان و خانواده‌های کشته شدگان را برای شنیدن حکم دادگاه علیه خودش تبدیل به یأس کرد. دادگاه نیز به علت محکوم نکردن وی متهم است. در طول این پنج سال با وجود هزاران شهود و ده‌ها هزار مدرک که دادگاه علیه میلوسویچ داشت، ولی این کار را انجام نداد و باعث شد که میلوسویچ را نتوان هرگز به عنوان یک گناهکار یا بی‌گناه خواند.

پایان پیش از موعد این دادگاه، سؤالات مهمی درباره شیوه برخورد دادگاه‌های بین المللی که مسئول تصمیم‌گیری‌های کلیدی در این مورد بودند، به وجود آورده است، تصمیم‌‌هایی که منجر به ایجاد یک پروسه فرسایشی و پربهای پنج ساله شد و ۲۰۰ هزار دلار هزینه‌های دادرسی را هدر داد.

ریچارد دیکر، مشاور حقوقی دیده‌بان حقوق بشر می‌گوید: «این یک شکست بزرگ برای عدالت است و بیشتر از همه، این یک شکست برای قربانیان محسوب می‌شود.»

اسکارف، مدیر بخش حقوق بین الملل دانشگاه «وسترن ریزرو» در ایالت کلیولند نیز معتقد است: « قضات دادگاه از صدور حکم مرگ برای او می‌ترسیدند. ترس از این حکم چیزی بود که واقعاً وجود داشت. در واقع کارشناسان حقوقی می‌گویند که قضات اشتباهات متعددی مرتکب شدند. آنها نباید به یک مرد بیمار اجازه دفاع از خود را می‌دادند. آنها نباید با ادغام کردن سه جرم در یک مورد، موافقت می‌کردند و آنها نباید میلوسویچ را از سایر متهمان مرتکب به اینگونه جرائم جدا می‌کردند.»
حال سؤال این است که آیا ملادیچ هم قبل از اینکه محاکمه شود، خواهد مرد؟

همچنین ببینید

نشست 157

از صهیونیسم یهودی تا نظم نوین جهانی

نشست ۱۵۷ فرهنگ مهدوی با عنوان «از صهیونیسم یهودی تا نظم نوین جهانی» با مشارکت …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *