رجعت؛ یک اتفاق، یا یک ضرورت

سید على محمد رفیعى

از سوى برخى از منکران یا تردیدکنندگان در باره رجعت، گاه این پرسش‏ها یا تردیدها مطرح مى‏شود که:
۱. اگر هدف از بازگشت برخى مؤمنان و غیر مؤمنان در رجعت، مجازات یا پاداش برخى از افراد درگذشته در این دنیاست، رجعت لزومى ندارد؛ زیرا افراد نیکوکار، در بهشت برزخى به سر مى‏برند و آمدن آنها به این دنیا، هر چند سرسبز و آباد باشد، همانند بردن آنان از بهشت به جهنم است. افراد بدکار نیز در جهنم برزخى عذاب مى‏شوند و آوردن آنها به این دنیا، هر چند عذابى مکرر و بسیار ببینند همانند بردن آنها از جهنم به بهشت خواهد بود؛ از این رو که نه عذاب مادى و معنوى این جهان با عذاب برزخ و قیامت قابل مقایسه است نه نعمت‏ها و نه خوبى‏هاى مادى و معنوى آن با خوشى‏ها و نعمت‏هاى مادى و معنوى برزخ و قیامت .

۲. اگر مقصود این است که مؤمنان و کافران پیشین وعده‏هاى الهى را به چشم خود در این دنیا ببینند، این آگاهى، از جهان دیگر نیز براى آنها حاصل خواهد شد.

۳. اصولاً با وجود رویدادى عظیم و فراگیر به نام قیامت، چه نیاز به اتفاقى جزئى و موردى به نام رجعت است؟ پاداش‏ها و کیفرها در قیامت داده خواهد شد.

و برخى پرسش‏ها و شبهه‏هاى دیگر که در جاى خود مى‏توانند درست نیز باشند.

در این نوشتار، هدف آن است که با روشن ساختن برخى جنبه‏هاى رجعت، این نظر مطرح شود که رجعت، با وجود قبول درستى پرسش‏هاى بالا، باز یک ضرورت است؛ ضرورتى که با حذف آن در هدف‏ها، آرمان‏ها و طرح‏هاى اسلام خلل پدید مى‏آید و هیچ چیز دیگرى جاى خالى آن را پر نمى‏کند.

از اینرو، به طرح ضرورت رجعت، تنها در سه جنبه تکوینى، تاریخى – عقیدتى و کمال انسانى مى‏پردازیم .

الف) ضرورت تکوینى
از بسیارى آیات و روایات چنین برمى آید که ظلم و ستم، به ویژه ستمى که پاسخ داده نشود و در آن حق مظلوم از ظالم گرفته نشود، حدودى که جارى نشوند و مجازات‏هایى که به اجرا در نیایند، همه و همه به تنهایى و در کنار یکدیگر، مایه آن خواهند شد که نظم زمین و آسمان بر هم خورد، باران در جاى خود نبارد، نعمت‏ها دگرگون شوند، سرزمین‏هاى آباد، بایر، خشک و غیر زراعى شوند، باغ‏ها و درختان به شوره‏زار تبدیل شوند، روحیات مردم تغییر یابد. و از این قبیل آثار وضعى و پیامدهاى طبیعى گناهان اجتماعى که بر عالم تکوین تاثیر خواهند نهاد.

از سوى دیگر، مى‏دانیم که قرار است پس از ظهور، زمین سراسر آباد و سر سبز شود و هر چیزى به جاى خود بازگردد. و مى‏دانیم که عالم، عالم علل و اسباب است و قرار است کار این جهان، جتى پس از ظهور نیز، جز در مواردى خاص، با علل و اسباب پیش رود.

بر اساس این دانسته‏ها، اگر قرار باشد زمین آباد شود، باید علت‏ها و سبب‏هاى خشکى و خرابى آن از میان برود. حال اگر این علت‏ها و سبب‏ها این باشند که در زمان‏هاى گذشته خونى به ناحق ریخته شده، حقى غصب شده و ستمى بر کسى رفته است و در پى آن کیفرى در کار نبوده و به همین خاطر، زمین‏هایى سر سبز، کویر و شوره زار شده‏اند، ضرورى است که آن افراد و عوامل زنده شوند، حدود و مجازات‏ها به اجرا درآیند و حق‏ها به جاى خود باز گردند تا باران‏هایى که به این دلایل بر سر زمین یا سر زمین‏هایى نباریده‏اند باز ببارند و نعمت‏هایى که راه آنها بسته شده بود باز ارزانى زمین و زمینیان شوند.

ب) ضرورت تاریخى – عقیدتى
مى‏دانیم که بسیارى از پیروان ادیان و مذاهب نادرست، آنها که تعصب و عنادى ندارند، حق را مى‏پذیرند و اگر تشخیص خود را غلط دانستند، نظر خویش را تغییر مى‏دهند، تنها به خاطر این پیرو برخى دین‏ها و مذهب‏ها شده و در عقیده خود مانده‏اند که نمى‏توانند بپذیرند که پیشوایانشان دروغ گفته‏اند، به نیرنگ دست یازیده‏اند، توطئه‌اندیشیده‏اند، دین ساخته‏اند و آن را به خدا نسبت داده‏اند، یا دینى الهى را در حساس‏ترین شرایط تاریخى خود به انحراف کشانده‏اند.

این افراد اگر بدانند که در گذشته چه رخ داده است و این را از زبان همان بدعتگران، دین سازان و انحراف آفرینان بشنوند از عقیده خویش دست خواهند برداشت و به حق خواهند گروید.

از دیگر سو مى‏دانیم که قرار است پس از ظهور، همگان به حق گرایند و با رغبت، به مذهب و آیینى رو کنند که حق است و قرار است تنها با آنان ستیز شود که حق را در مى‏یابند امّا بر باطل خود اصرار مى‏ورزند.

بر این اساس، اگر قرار باشد که در این دنیا حق بر پیروان و مذاهب و ادیان باطل که حسن ظن به پیشوایان خود دارند آشکار شود، راهى جز این نیست که همان پیشوایان باطل از همان جایگاهى که پیروانشان به عنوان آرامگاه براى آنان مى‏شناسند بیرون آیند، دو باره زنده شوند و خود اقرار کنند که چگونه آیندگان را اغفال کرده، به اشتباه کشانده و گمراه ساخته‏اند. جز این طریق، پیروان حقجو امّا خوشبین، به گمراهى پیشوایان خود یقین نخواهند یافت و پیروان معاند و حق ستیز شناخته نخواهند شد.

به همین ترتیب، لازم است که پیامبران نیز پا به این جهان بگذارند تا شاهدى باشند براى آیین حقى که آورده‏اند و میزانى براى سنجش دیگرگونى‏ها و تحریف‏هایى که در آیین آنان صورت پذیرفته است .

ج) ضرورت کمال انسانى
هدف از آفرینش انسان‏ها رسیدن به کمال و نزدیکى به کمال مطلق است که از آن با »قربه الى الله« یا تقرب و »نزدیکى به خدا« یاد مى‏شود. این نزدیکى به خدا براى هر انسان باید در طول عمر محدود او در این دنیا به دست آید .هر لحظه این عمر اگر براى هر انسان، باایمان و عمل صالح و بهترین عمل در هر لحظه همراه باشد، آن انسان پس از مرگ خویش در بالاترین و والاترین درجات جا خواهد داشت. هر لحظه که براى هر انسان به گونه‏اى مطلوب سپرى مى‏شود، در آخرت براى او سال‏ها، قرن‏ها و هزاره‏ها پیشرفت خواهد بود و هر لحظه که از دست او برود، در جهان دیگر باید سالها، قرنها و هزاره‏ها را طى کند تا به آن نقطه اى برسد که مى‏توانست با یک لحظه دنیا برسد.

مؤمنانى هستند که پس از مرگ و دیدن آنچه به دست آورده و آنچه از دست داده‌اند آرزو مى‏کنند که باز به دنیا باز گردند، عمل صالح کنند. در راه خدا کوشش، تلاش و جهاد نمایند، به مردم خدمت کنند، در راه استقرار حقیقت و تاسیس و استمرار حکومت حق بکوشند و در این راه رنج ببینند و در صورت لزوم کشته شوند تا به درجاتى بالاتر و والاتر از آن چه هم اکنون در آن هستند دست یابند. اینان مشتاق این هستند که از بهشت برزخى با همه نعمت‏هایش بیرون آیند و رنج زندگى دنیا را به جان بخرند تا آن گاه که باز مى‏گردند در مراتبى بالاتر قرار گیرند، مراتبى که بدون این کوشش‏ها، تلاش‏ها و مجاهدت‏هاى چند روزه دنیا باید با سال‏ها، قرن‏ها و هزاره‏ها در عالم دیگر بدست آید.

از دیگر سوى هستند انبیا، جانشینان انبیا و اولیایى که در این دنیا آمدند و رفتند امّا مردم نتوانستند بیش از قطره‏اى از دریاى وجود آنها بهره ببرند. آنها نیز مشتاق هستند که به این دنیا باز گردند تا باز در راه خدا به هدایت مردم بپردازند و بخش‏هایى دیگر از ظرفیت‏هاى گسترده و پهناور وجود خویش را در اختیار مردم بگذارند. با این کار، هم سهمى در استقرار دین حق در سرتاسر گیتى بر عهده بگیرند، هم دیگر نیروها و توان‏هاى آنها بى حاصل نماند، هم خود از این طریق تقربى بیشتر کسب کنند.

براى اینکه ظرفیت‏هاى بالقوه مؤمنان خالص به فعل آید و براى آن که ظرفیت‏هاى بالفعل انسان‏هاى کامل در خدمت ایمان، مؤمنان و حکومت ایمانیان به کار گرفته شود و براى اینکه استعدادها و توان‏هایى که خداوند در انسان‏ها نهاده است عبث نباشد، ضرورى است که مؤمنان استوار و انسان‏هاى کامل دو باره در این جهان حاضر شوند و راه نیمه تمام خود را تمام کنند. امّا مؤمنانى هستند که بیم آن دارند که اگر به این دنیا باز گردند، گرفتار ضعف‏ها، خطاها و وسوسه‏هایى شوند که آنها را از مرتبه خویش پایین‏تر خواهد آورد. چنین مؤمنانى مایل نیستند که به این جهان برگردند و نیز بر نخواهند گشت .

 ماهنامه موعود شماره ۲۹

همچنین ببینید

رجعت (قسمت سوم)

محمّد رضا ضمیریدر دو شماره قبل تحت عنوان «رجعت » مباحثی مستند به روایات درباره «بازگشت برخی از شهدا و صالحین » به دنیا (قبل از وقوع قیامت ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *