سریال‌های ماورایی سیما در خدمت منافع چه کسانی است؟

 

36433 ogq5ytzlym - سریال‌های ماورایی سیما در خدمت منافع چه کسانی است؟

رجانیوز- آنچه در پی می آید گزیده ای از تحلیل مفصلی است که نشان می دهد که آموزه های توراتی- انجیلی درباره عالم ماورا، که در سینمای جهان پیشینه ای طولانی دارد، به مرور در سریال‌های صداوسیمای جمهوری اسلامی و یا سیاست‌های پخش فیلم‌های سینمای جهان در رسانه ملی، نفوذ و رسوخ کرده و اکنون فضای سریال‌های رمضانی را نیز تسخیر کرده است:

متافیزیکِ فیزیکی و پیشینه کانون‌های سینمایی توراتی

پرداختن به “ماوراء” در مدیوم تصویر پیشینه دارد و محدود به چندساله اخیر نمی‌شود. اما این پیشینه صرفاً سابقه و تاریخ نیست؛ بلکه “هویت و غایت” پدیده‌ای با عنوان ” پرداخت تصویریِ ماوراء” را معین می‌سازد. نگاهی اجمالی به “پرداخت تصویری ماوراء” از سال‌های پس از جنگ دوم جهانی تا اواخر دهه اول هزاره دوم میلادی نشان می‌دهد که این “گونه سینمایی” با “الگوی خاص”ای که در ابتدا در خدمت تبلیغ آموزه‌های غیرعقلانی کلیسا درباره جهان مردگان، نبوت و ارتباط با غیب، شیطان، ارواح خبیثه، دیوها، ملکوت و جهان تاریکی (جهنم) -در مقابل هجمه مادیگرایی سوسیالیستی- قرار داشت، با طی مراحل بلوغ خود، به الگویی برای تحویل و تفسیر مفاهیم و مضامین ماورائی ادیان، بر اساس اصول و مبانی “الهیات طبیعی” تبدیل شد. “مسأله حلول”، “پدیده عمومی نبوت”، ” خرافه استیگماتا” و بسیاری آموزه‌های محل مناقشه دیگر در آیین مسیحیت، دستمایه خوبی را در اختیار کانون‌های خاص فیلمسازی با گرایش‌های توراتی و پیشامسیحی قرار داد تا تحویل و تأویل ” ماوراء مجرد توحیدی” به “ماوراء مادّیِ متکثر”، از خود نظام اعتقادی مسیحیت آغاز شود. هرچند ” ماوراء مادی” ترکیبی متناقض‌نما جلوه می‌کند؛ اما اقتضای مدیوم تصویر و ضرورت ” به چشم آمدن ماوراء” تعیین خاصی به معنای آن بخشید که آن را از تناقض نجات می‌دهد؛ این معنای خاص بر برداشتی شبه مادی از ماوراء متکی است. وجه مشترک این خط رسانه‌ای دیرینه، محدودیت حضور و قدرت خداوند و عامل مستقیم بودن موجودات و پدیده‌های متکثر “به اصطلاح ماورایی” است که تبلوری مادی دارند. شیطان، فردوس، دوزخ، فرشتگان، اجنه، ارواح انسانی و در برخی موارد خود خداوند نیز در اینگونه تولیدات موضوع و محل مادی دارند. بررسی فیلم‌هایی همچون دانشجوی پراگی (۱۹۱۳)، سوگ‌های شیطان (۱۹۲۶)، آسمان می‌تواند منتظر باشد (۱۹۴۳)، شهر مرده (۱۹۶۰)، چشم شیطان (۱۹۶۰)، نوزاد روزماری (۱۹۶۸)، طالع نحس (۱۹۷۶)، جن‌گیر (۱۹۷۳)، وکیل مدافع شیطان (۱۹۹۷)، چه رویاهایی می‌آیند (۱۹۹۸)، حس ششم (۱۹۹۹)، دوگما (۱۹۹۹)، استیگماتا (۱۹۹۹)، پایان روزگار (۱۹۹۹)، دیگران (۲۰۰۱)، تپه خاموش (۲۰۰۶)، کنستانتین (۲۰۰۵)، ۱۴۰۸ (۲۰۰۷) و بسیاری فیلمهای دیگر سالهای اخیر، این روند و درونمایه را به خوبی نشان می‌دهد.

نکته حائز اهمیت این است که این پیشینه‌ به تدریج ” الگویی برای پرداخت تصویری ماوراء” ایجاد کرده است که از سوی کانون‌های تولیدکننده غیر امریکایی نیز برای پرداختن به موضوعات ماورائی مورد استفاده قرار گرفته است. به عبارت بهتر، این پیشینه یک “استاندارد ماورائی” را در سینما رقم زده است که از سوی تولیدکنندگان دیگر نیز به عنوان “تنها رهیافت پرداختن به ماوراء در قالب تصویر” مورد پذیرش قرار گرفته است.

سینمای ماورائی و پروژه دین نوین جهانی

گرایش کانون‌های سینمایی امریکا به آموزه‌های پیشامسیحی اعم از رازآمیزگروی و اکالتیسم، هندوئیسم، بودیسم، کیهان-گرایی یونانی، ادیان مصر، ادیان بین النهرین، آموزه‌های کنعانی، آموزه‌های پاگانیستی اروپای باستان، عرفان سرخپوستی و شمنیسم مایایی و از همه مهمتر کابالای یهودی، با فیلم‌های صریح دهه اخیر برای کسانی که تولیدات هالیوود را دنبال می‌کنند، مسأله‌ای روشن و بدیهی است. تمامی این شبه ادیان‌های باستان و رهیافت‌های عرفانی کهن در اصولی مشترک هستند که عمده آن به تصویرسازیِ متکثر از ماوراء و عامل بودن موجودات ماورائی در زندگی روزمره انسان و ناچیز بودن عاملیت خداوند و سلطه او در برابر این موجودات، مربوط می‌شود. تمامی این شبه ادیان و مذاهب عرفانی، ساختاری طبیعت‌گرا در الهیات خود دارند و متافیزیک و ماوراء را به عنوان “امتداد نامرئی طبیعت” مورد بررسی قرار می‌دهند. امتداد نامرئی که موجودات غیرارگانیک متعددی را در خود جای داده است و این موجودات می‌توانند زندگی این سوی مرگ و آن سوی مرگ انسان را مورد تآثیر قرار دهند. آموزه‌های ادیان وحیانی در فیلم‌های اخیر کانونهای سینمایی هالیوود به این مفاهیم تأویل می‌شوند تا جایی که حتی از نبوت و پیامبری به عنوان نوعی از ارتباط با موجودات ماورائی شبه مادی و نه خداوند، یاد می‌شود. این تجربه در خصوص باورهای مسیحی به طور موفق به اجرا درآمده است به طوری که در حال حاضر مبانی اصلی ایمان کاتولیک در مجموعه این آثار به نوعی از تجربه طبیعی- و البته ارزشمند و عمومی- در خصوص ارتباط با ماوراء اعم از نبوت، حلول و عروج، تقلیل یافته است. شواهدی وجود دارد که نشان می‌دهد تلاش برای تأویل آموزه‌های دین خاتم و قرآن کریم، بر اساس اصول عقاید فرادینی و الهیات طبیعی، در حال انجام است. این روند و پروژه فرهنگی عظیم در صورت موفقیت به الگوهای مشترک و یکسانی برای فهم آموزه های ماورائی در سراسر جهان خواهد انجامید که بر اساس آن تفاوت ادیان صرفاً در صورت و ظواهر آنها خواهد شد و همگی با غایتی این جهانی به صورت یکسان فهم خواهند شد.

نکته حائز اهمیت در این پروژه که تشریح ابعاد و اسناد آن به مجال دیگری نیاز دارد، این است که در مراحل آن نه تنها هیچ موضع‌گیری علیه ادیانی همانند اسلام صورت نمی‌گیرد بلکه گفته می‌شود آنچه در الهیات طبیعی به اثبات می‌رسد در “متون اسلامی” مورد تأیید است. به عبارت روشن متون ادیان وحیانی علیه ادیان وحیانی به خدمت گرفته شده و تفسیر می‌شود؛ لذا هیچ حساسیتی در قبال این تفسر و قلب ماهیت باورهای دینی، شکل نمی‌گیرد. خیز استفاده از متون اسلامی در مدیون تصویر، علیه اسلام ناب برداشته شده است.

متن‌های اسلامی، فرا متن‌های ضداسلامی

در درک آنچه در حال وقوع است فهم تمایز میان روایت‌ها و فراروایت‌ها امری ضروری است. عمده نقدها و مناقشاتی که به سریالهای ماورائی امسال و سالهای اخیر تلویزیون ضرغامی وارد شده است به این مسأله پرداخته‌اند که آیا فلان و بهمان مطلب طرح شده در فیلم را در آموزه های اسلامی داریم یا خیر. مثلاً آیا ارواح بلافاصله پس از مرگ وارد برزخ می-شوند یا ممکن است برای مدتی در مرتبه و نشئه‌ای سرگردان باشند؟ آیا خواب و رویای صادق مورد تأیید احادیث است یا خیر؟ آیا شیطان می‌تواند تجسد داشته باشد یا خیر؟ آیا ارتباط ارواح پس از این دنیا با یکدیگر میسور است؟ و آیا فرشته مراقبی برای هر مومن گماشته شده است؟

تلاش برای سنجش صحت و سقم این روایات و رسیدن به پاسخی برای پرسش‌های این چنینی نه تنها بخشی از ماجراست بلکه اساساً فرع ماجراست. اصل ماجرا فرا روایت‌هایی است که بواسطه ” تکنیک‌ها و الگوهای غیربومی تصویرسازی از ماوراء” شکل می‌گیرد. به عنوان مثال صرف نظر از اینکه روایت اختلافی تجسد ابلیس قابل پذیر ش باشد یا نه؛ پرداختن به ابلیس در “ژانر دلهره‌آور، خود یک فرا روایت محتوایی است” که می‌تواند ضد اسلامی توصیف شود. اینکه آیا متون دینی تجسد یا دخل و تصرف و سلطه ابلیس در زندگی روزمره انسان را تأیید می‌کنند یا خیر یک روایت است که به راحتی با دقت در سند و اعتبار متون مورد مراجعه قابل قضاوت می‌باشد؛ اما اینکه آیا اسلام از آن جهت که اسلام است و نه از آن جهت که ” مجموعه‌ای از متون” است، طرح شدن ایلیس در یک درام دلهره‌آور را مجاز می‌داند یا نه، مسأله دیگری است که قضاوت درباره آن صرفاً از یک “اسلام شناس”، نه یک “صرفاً حدیث شناس” یا “عقاید اسلامی‌شناس” و یا ” احکام اسلامی‌شناس” بر می‌آید.

بنابراین ممکن است با فیلم یا اثر هنری مواجه باشیم که تمامی جزئیات روایی آن با “متون اسلامی” مطابق داشته باشد اما “فرا روایت‌ های” ساختاری آن که ناظر به تنظیم داستان و تکنیک‌های سینمایی است، کاملاً متعارض و ضد با “آموزه-های اسلامی” باشد.

دست اندرکاران معاونت سیما با ارائه بیانیه و تمسک به کسانی چون آقای ع.ب. که پژوهشگری در حوزه حدیث است و کتابی در فهرست نویسی احادیث تنظیم نموده است، تنها می‌توانند امیدوار باشند که مطابقت روایتهای داستانی‌شان با “متون اسلامی” به اثبات برسند؛ که البته در این خصوص نیز تا کنون موفقیتی به دست نیاورده‌اند و مطابق دیدگاه بسیاری از صاحبنظران، روایتهای اختلافی و محل مناقشه را دستمایه داستهانهای خود قرار داده‌اند.
اما اینکه مسئولین محترم معاونت سیما بتوانند توجیهی برای “فرا روایت‌”های ضد اسلامی تولیدات ماورائی خود بیابند، امری در غایت بعد و مستحیل می‌نماید.

چه کسانی الگوهای سینمای ماورائی را به ایران اسلامی وارد کردند؟

سینمای ماورائی از اواخر دهه هفتاد با پیگیری‌های شبکه‌ای که مرکزیت آن در بخش بین الملل بنیاد سینمایی فارابی قرار داشت و در رسانه ملی نیز افرادی با آن همراه بودند، تحت عنوان سینما و ماوراء وارد ادبیات تصویری ایران شد. کمی‌بعد برنامه سینما و ماوراء از رسانه ملی آغاز به کار کرد و به تدریج عمده فیلمهایی که فراروایتهای مسیحی و یهودی را درخصوص ماوراء متضمن داشتند در این برنامه پخش شد.

با توجه به ذهنیت تاریخی مدیران میان‌سال فرهنگی از لزوم مقابله با جبهه مادیگرایی که در سالهای اولیه انقلاب به دلیل جریان جاندار مادیگراییِ سوسیالیستی، اهمیت بسیار داشت، طرح سینما و ماوراء به دلیل اینکه در هر حال و اجمالاً به مسأله غیب و جهان ماوراء می‌پردازد به عنوان جریانی “ذاتاً دینی” ارزیابی شد و مورد حمایت قرار گرفت. هرچند مدیران درجه اول رسانه‌ ملی از این حقیقت که جنگ مادیگرایی- معنویت به تقابل معنویت- معنویت تبدیل شده است غافل بودند، اما در لایه دیگری کسانی در تلاش بودند به صورت مشخص با الهام گرفتن از “الگوهای هالیوودی بازنمایی ماوراء”، باب جدید را در ادبیات تصویری رسانه ملی باز کنند. در زمان تولید سریال تلویزیونی “او یک فرشته بود” جناب آقای ر. ب. که در حال حاضر از عناصر متنفذ حوزه ریاست سازمان صدا و سیما می‌باشد، شخصاً نسخه‌ای از فیلم سینمایی کنستانتین تهیه کرد و آن را در حالی که این جمله را بر زبان داشت در اختیار عوامل سریال او یک فرشته بود قرار داد: “از اینها الهام بگیرید!”

اخیراً نیز در حوزه ریاست سازمان بررسی اولیه‌ای بر روی فیلمهای سینمایی خارجی که بهشت و جهنم را به تصویر کشیده اند انجام شده است. به نظر می‌رسد فاز بعدی این جریان تولید سریالهایی است که به طور مشخص فرجام انسانها را در بهشت و دوزخ تصویرگری می‌کنند. با تغییر ساختار معاونت سیما و آغاز به کار دکتر دارابی، این جریان همچنان مورد حمایت قرار گرفت و مسیری که سالها پیش آغاز شده بود در رمضان سال ۹۰ به یکی از نقاط عطف خود رسید.

سریالهای ماورائی سیما و نهادینه‌سازی تفسیر پیشامسیحی از متون اسلامی

فراروایت‌های یک فیلم در واقع به پیام‌ها و گفتمان کلانی اشاره دارد که صرف نظر از جزئیات داستانی، در کلیت ساختار و فرم اثر نهفته‌اند و به ذهن مخاطب انتقال می‌یابند. این تأثیر پذیری بر خلاف تأثیر پذیری در حوزه روایتها، عموماً به صورت ناخودآگاه صورت می‌گیرد.

بررسی دقیق تولیدات ماورائی سیما و تولیدات ماورائی امریکایی، نشان می‌دهد به رغم روایت‌های داستانی متفاوت در این دو دسته تولیدات که یکی ظاهراً بر “متون اسلامی” و دیگری بر متون “یهودی- مسیحی” استوار است؛ فرا روایت-های حاکم بر هر دو دسته از تولیدات یکسان هستند و به آموزه‌های کانون فکری- اعتقادی پیشامسیحی در خصوص ماوراء، تعلق دارند.

اینکه شیطان موجودی ماورائی و نیرومند است که باید از او هراس داشت و شاید فراری بود، اینکه شیطان بر شئون مادی و معنوی زندگی انسانها سلطه دارد و اینکه میان مذهبی بودن و در معرض خطر شیطان بودن ملازمه ای هست و اینکه شیطان در پی نابودی و تباه کردن دنیای انسان است از جمله فرا روایت‌های مشترک دیدگاه مسیحی- یهودی و سریالهای ماورائی معاونت سیماست.

به عنوان مثالی بارز اینکه امر متافیزیکی و ماورائی از آن جهت که مجرد و متافیزکی است در امر مادی و جسمانی حلول می‌یابد از جمله فرا رویات‌های یهودی- مسیحی و بهائی است که در تار و پود سریالی چون سقوط یک فرشته نیز حضور تام دارد. تمام آنچه در مکاتب انحرافی چون بهائیت، کابالا و شبکه‌های معنوی اجتماعی چون عرفان حلقه و اکنکار وجود دارد بر پایه فرا روایت “حلول” قوام می‌یابد و این سریال صرف نظر از انکه روایت‌هایش با متون اسلامی قابل توجیه باشند یا نه، این انگاره را در ذهن مخاطب تثبیت می‌کند.

همینکه ترس و نگرانی از وجود شیطان در اطراف فیزیکی ما در زندگی روزمره به دغدغه اصلی دینی تبدیل می‌شود خود یک فراروایت مسیحی است که به هیچ روی با اولویت بخشی که در اسلامی‌به مسائل و پدیده‌های گوناگون تعلق گرفته است سازگار نیست. ولی نهاد کلیسا از آنجا که بخش عمده‌ای از چرخه مالی و اجتماعی آن بر سازمان اکزورسیستی کلیسا با قدمت صدها ساله متکی است، ترویج چنین اولویت و انگاره ای از شیطان را در تفکر دینی، وظیفه خود می‌داند. اما عجیب اینجاست که شبکه تولیدی خاص با بهره‌گیری از امکانات و سرمایه رسانه جمهوری اسلامی ایران به بازخوانی متون اسلامی‌بر اساس این انگاره و فراروایت می‌پردازد.

بدون تردید رمضان امسال پایان این سناریو نیست و نهضت تا بازتعریف و تفسیر کامل توراتی از آموزه‌های اسلامی ادامه خواهد یافت. ولی سوال اینجاست که تغافل مسئولین درجه اول رسانه ملی و هوشمندی کسانی که آگاهانه چنین خط رسانه‌ای را هدایت و حمایت می‌کنند تا کجا ملازم یکدیگر خواهد بود؟

همچنین ببینید

لوشاتو

لوکاشنکو: به پریگوژین گفتم که نیروهای واگنر مثل حشره له خواهند شد

رئیس جمهور بلاروس تأکید کرد که به رئیس واگنر در مورد نابودی اعضای گروه هشدار …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *