حافظ و مهدویت-۱

مجتبى معظمى

حافظ را کمتر کسى است که نشناسد، شهرتش جنبه جهانى دارد و نام او براى ایرانیان نامى کاملاً آشناست و اغلب آنها از اشعار او ابیاتى را از بر دارند.

انتخاب تخلّص »حافظ«، حکایت از ذوق هنرى و تعلق خاطر سراینده، به قرآن و مفاهیم ملکوتى آن دارد. پیوند عشق و عرفان حافظ را موفق کرد تا از ترکیب این دو عنصر مجموعه‌‌اى شگفت‌‌انگیز و دلپذیر بوجود آورد.

در غزلیات حافظ، علاوه بر عشق الهى که سرچشمه عرفانى دارد، موارد بسیارى درباره عشق انسانى و نشانه‌‌هاى آن یافت مى‌‌شود. در اینگونه از غزلها آشکارا از اندام آدمى: چشم، ابرو، خال، زلف، لب لعل و خصوصیات جسمانى و مادى صحبت مى‌‌شود و سراینده آن را به‌‌صورت یک ارتباط منطقى با محبوب ازلى مرتبط مى‌‌سازد، این عشق انسانى در نهایت منجر به عشق الهى مى‌‌شود.

در تعریف عشق آمده است که: عشق بر دوگونه است، یکى احساسات و عواطف و محبت انسانها نسبت به یکدیگر که آن را عشق مجازى مى‌‌گویند و دیگرى عشق به پروردگار جهانیان که آنرا عشق حقیقى گویند و در این مقال مى‌‌خواهیم بدانیم که عشق به حضرت پیامبر، صلّى‌‌اللَّه‌‌علیه‌‌وآله، و خاندان طاهرینش در کدامیک از این دو تعریف مى‌‌گنجد، در این‌‌باره از پیامبر اکرم، صلّى‌‌اللَّه‌‌علیه‌‌وآله، نقل است که: »هیچ بنده‌‌اى مؤمن نیست تا اینکه من نزد او از زن و فرزند و مال و همه مردم محبوب‌‌تر باشم.« و در روایتى آمده است: »از خودش«.1

 و در حدیث دیگرى مى‌‌فرماید: »خدا را به‌‌خاطر نعمتهایى که به‌‌شما داده دوست بدارید و مرا به‌‌خاطر دوستى خدا.«2

 حاصل آنکه دوستى و محبت به اولیاى حق همان مسأله محبت به خداست، عشق ورزیدن به اهل بیت، علیه‌‌السلام، همان عشق ورزیدن به  مقام ربوبیت است و درحقیقت دوستى اهل بیت، علیهم‌‌السلام، حکم پلى را دارد که عاشق را به‌‌سوى حق و حقیقت هدایت مى‌‌کند.

حافظ نیز سرمنشأ عشق و راه وصل را در جمال یار جستجو مى‌‌کند و جمال یار را بازتاب جمال حق در عرصه آفرینش مى‌‌داند. طى این سلوک و وجود روح‌‌افزاى محبوب به عاشق حیاتى دوباره مى‌‌بخشد و اثر فنا را در وى مى‌‌زداید و نامش را براى ابد در جریده عالم ثبت مى‌‌کند.

هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده عالم دوام ما

اکنون مى‌‌خواهیم بدانیم چه‌‌کسى مى‌‌تواند بر فردى مثل حافظ اثر بگذارد و اساساً انسان کامل در عصر حافظ چه‌‌کسى بوده است؟

آیا مشایخ شهر که الگوى عوام به‌‌عنوان یک انسان کامل بوده‌‌اند مى‌‌توانستند الگوى حافظ باشند؟ به‌‌طور یقین پاسخ منفى است.

نشان اهل خدا عاشقى است با خود دار
که در مشایخ شهر این نشان نمى‌‌بینم

نشان انسان کامل و در لسان حافظ (مرد خدا) عاشقى است و خواجه عشق را در مشایخ شهر نمى‌‌بیند.
زاهد ظاهربین نیز از نمادهاى منفى شعر حافظ است. زاهد فقط به‌‌ظاهر مى‌‌نگرد و از باطن و نهانخانه دل بى‌‌خبر است.

زاهد ظاهرپرست از حال ما آگاه نیست
در حق ما هرچه گوید جاى هیچ اکراه نیست

چنانچه پیداست، حافظ زاهد را به‌‌عنوان راهبر نمى‌‌پذیرد، معشوق حافظ از خاک بوجود آمده، ولى به آن دلبستگى ندارد و به‌‌عبارتى رنگى از تعلق بر خویش ندارد.

غلام همت آنم که زیر چرخ کبود
ز هر چه رنگ تعلق پذیرد آزاد است

پس محبوب حافظ باید انسان کامل باشد، استاد مطهرى، رحمهالله‌‌علیه، در شرح انسان کامل مى‌‌گوید:
»انسان، مانند بسیارى از چیزهاى دیگر کامل و غیرکامل دارد و شناخت انسان کامل و انسان نمونه از دیدگاه اسلام، از آن نظر براى ما اهمیت دارد که اگر بخواهیم یک مسلمان کامل باشیم، باید بدانیم که انسان کامل چگونه است و سیماى معنوى انسان کامل چه مشخصاتى دارد، تا در پرتو این شناخت بتوانیم خود و جامعه خود را آنگونه بسازیم. انسان کامل در اسلام یک انسان ایده‌‌آل و ذهنى نیست، بلکه وجود عینى دارد«.

استاد مطهرى، پیغمبر اکرم، صلّى‌‌اللَّه‌‌علیه‌‌وآله، را به عنوان یک نمونه انسان کامل و بعد از ایشان حضرت امام على، علیه‌‌السلام، را به‌‌عنوان نمونه دیگر معرفى مى‌‌نماید.

استاد ادامه مى‌‌دهد:
»عقل، عشق، محبت، عدالت، خدمت و آزادى از انواع ارزشهاى انسانى هستند، حال کدام انسان، انسان کامل است، او که فقط عابد محض است؟ یا عاشق محض؟ عادل محض؟ و… نه هیچکدام، انسان کامل نیست، انسان کامل انسانى است که همه این ارزشها، [درحد اعلى] و [هماهنگ با یکدیگر] در او رشد کرده باشد و على، علیه‌‌السلام، چنین انسانى است«. 3
 
انسان کامل در شعر حافظ

استاد مطهرى در کتاب آیینه جام، ابیاتى را تحت عنوان انسان کامل در شعر حافظ گردآورى نموده است، که از آن جمله‌‌اند:

گرچه شیرین دهنان پادشهانند، ولى
او سلیمان زمانست که خاتم با اوست

در احادیث شباهتهاى فراوانى براى آن حضرت با انبیا ذکر شده است و از آن جمله در شباهت آن حضرت با سلیمان، علیه‌‌السلام، آمده است: بادها به‌‌اذن خداوند مسخّر وى مى‌‌گردند و سلطنت او بر تمام زمین گسترده خواهد شد و امیر مؤمنان در این رابطه مى‌‌فرماید:

»نخستین‌‌کارى که قائم در انطاکیه انجام مى‌‌دهد این است که تورات را از غارى بیرون مى‌‌آورد که عصاى موسى و انگشتر سلیمان در آن است.«4

 و نیز مى‌‌فرماید:
»در بیت‌‌المقدس، تابوت سکینه و [انگشتر سلیمان] و الواحى را که بر موسى نازل شده بیرون مى‌‌آورد.«5
 همچنین امام صادق، علیه‌‌السلام، مى‌‌فرماید:
»عصاى موسى و انگشتر سلیمان در دست او خواهد بود.«6
 
تو خود چه لعبتى اى شهسوار شیرین کار
که در برابر چشمى و غایب از نظرى

امیر مؤمنان در این رابطه مى‌‌فرماید:
»هنگامى که امام غایب از دیده‌‌ها پنهان شود و مردم از غیبت او ازحد شرع بیرون روند، توده مردم خیال مى‌‌کنند که حجت خدا ازبین رفته و امامت باطل شده است. سوگند به خداى على در چنین روزى »حجت خدا در میان آنهاست«، در کوچه و بازار آنها گام برمى‌‌دارد و بر خانه‌‌هاى آنها وارد مى‌‌شود و در شرق و غرب عالم به سیاحت مى‌‌پردازد و گفتار مردمان را مى‌‌شنود بر اجتماعات آنها وارد شده سلام مى‌‌فرمایند…«7

 در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود
از گوشه‌‌اى برون آى اى کوکب هدایت

روایت زیر با مصرع دوم بیت مذکور مطابق است.

امام زین‌‌العابدین، علیه‌‌السلام، مى‌‌فرماید:
»فتنه‌‌هایى چون امواج تاریک شب بر آنها هجوم مى‌‌آورد که کسى از آنها رهایى نمى‌‌یابد، بجز افرادى که خداوند از آنها پیمان گرفته است، آنها شعله‌‌هاى هدایت و سرچشمه‌‌هاى دانش و فضیلت هستند، که خداوند آنها را از هر فتنه تاریک نجات مى‌‌دهد«.8

 حاصل آنکه بیت یاد شده از حافظ برگرفته از واقعیاتى است که در متن احادیث نقل است: خواجه شیراز در شرایط نابسامان جامعه در جستجوى کوکب هدایت، حضرت مهدى موعود، عجّل‌‌اللَّه‌‌تعالى‌‌فرجه، است تا ازطریق وى به حقایق دست یابد.

هواخواه توأم جانا و مى‌‌دانم که مى‌‌دانى
که هم نادیده مى‌‌بینى و هم ننوشته مى‌‌خوانى

پیامبر اکرم، صلّى‌‌اللَّه‌‌علیه‌‌وآله، مى‌‌فرماید:
»نیکان عترت من، و پاکان بستگان من، در کودکى حکیم‌‌ترین مردمان، و در بزرگى داناترین آنان هستند. آگاه باشید که ما خاندانى هستیم که از علوم خدا به‌‌ما تعلیم شده است و از حکمت خدا به‌‌ما عطا شده، و از صادق مصدق فرا گرفتیم«.9

 آرى آن حضرت خزانه‌‌دار علوم الهى است و اسرار الهى را از صادق مصدق فرا گرفته و به‌‌همین علت از اسرار درونى خواخواهان خود مطلع است.
ادامه دارد


 ماهنامه موعود شماره۲۵

پى‌نوشتها:
× برگرفته از کتاب: دلبرى برگزیده‌ام، مجتبى معظمى
۱ و ۲. مجموعه ورّام »آداب و اخلاق در اسلام«، ج اول.
۳. انسان کامل، ص۵۱.
۴. بشارهالاسلام، ص۲۵۳.
۵. الزام الناصب، ص۲۰۲.
۶. منتخب‌الاثر، ص۲۲۱.
۷. بشاره‌الاسلام، ص۳۷.
۸. غیبت نعمانى، ص۸۴.
۹. منتخب‌الاثر، ص۱۵۱.

 

همچنین ببینید

از کیومرث تا سوشیانس

عقیده به ظهور «موعود» مخصوص به دین یا ملت خاص نیست. هر یک از ملل منتشر در عالم به نوعی برای این اعتقاد اقرار آورده اند و برای رهایی جهان از ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *