روز دوشنبه ۲۱ ذیحجّه قافله امام حسین(ع) به زرود(موضعى از طریق مکه به سوى کوفه، بعد از رمل) فرود آمد. در نزدیکى اردوى امام، زهیر بن قین، بجلى فرود آمده او از هواداران عثمان به شمار مىرفت و در آن سال مراسم حج را بجاى آورده و به کوفه باز مىگشت.(۱)
راوى مىگوید: در منزل زرود بود که با زهیر نشسته و غذا مىخوردیم که ناگهان فرستاده حسین(ع) بر ما وارد شد و سلام کرد و گفت: اى زهیر بن قین! مرا اباعبداللّه به سوى تو فرستاده که او را ملاقات کنى. ما همه دست از غذا کشیده و سکوت کردیم، همسر زهیر که دیلم (یا دُلَهم)(۲) دختر عمرو بود. گفت: سبحان اللّه! فرزند پیامبر تو را فراخوانده و کسى را به دنبالت فرستاده و تو از رفتن خود دارى مىکنى؟! چه مىشود اگر نزد او رفته و سخن او را بشنوى!
زهیر از جاى برخاست و به سوى امام رفت، طولى نکشید که مراجعت نمود در حالى که چهرهاش مىدرخشید و مَسرور بود، فرمان داد تا خیمه را برچیده و در جوار اردوى امام خیمه زنند. و بعد به همسرش گفت: تو را طلاق دادم زیرا دوست ندارم از من جز خوبى به تو برسد.
من تصمیم گرفتهام که همراه حسین(ع) باشم و جانم را فداى او کنم، سپس همسر خود را با مقدار آذوقه و مال با چند تن از عموزادهایش همراه کرد تا او را به مقصد برسانند. همسر زهیر برخاست و گریه کرد و با او وداع کرد و گفت: خدا یار و مددکار تو باشد، و براى تو این سفر را به خیر کند و در روز واپسین این از خود گذشتگى مرا به جدّ حسین(ع) یادآور باش.(۳)
زهیر بعد از وداع با همسرش به همراهان خود گفت: «هر کسى از شما دوست دارد، با من بیاید و الّا این آخرین دیدار ماست! و بعد حدیثى را براى همراهان خود نقل کرد که ما در «بلنجر(۴)» جنگ مىکردیم و خداوند ما را پیروز کرد و غنائمى را بدست آوردیم. سلمان باهلى (در روایات دیگر سلمان فارسى دارد) به ما گفت: آیا به این فتح و پیروزى و گرفتن غنائم خوشحال و مسرورید؟ گفتیم: آرى! گفت: زمانى که محضر سید شباب آل محمد(ص) را درک کردید به جنگ نمودن در کنار او و یارى نمودن او… که نصیب شما خواهد شد، بیشتر شاد باشید. و من اکنون شما را به خدا مىسپارم.»(۲۴) تا این جا چند امر توبه زهیر را زیباتر نموده، اوّل این که او عثمانى بود، ۱۸۰ درجه تغییر جهت داد و صد در صد حسینى و کربلایى شد، دوم اینکه از مال و اموال و همسر و همراهان گذشت خصوصاً که از سفر حج برگشته بود و سخت مشتاق بود که بستگان و دوستان را ببیند و سوغاتى سفر حج را تقدیم آنان نماید.
سوم امر که زیبایى توبه او را زیباتر مىکند جوابى است که در شب عاشورا در پاسخ امام حسین(ع) بیان نمود. آنگاه که حسین(ع) چراغ را خاموش و از یاران خود خواست که از کربلا خارج شوند و بیعت خود را نیز از آنها برداشت، زهیر درجواب آن حضرت عرض کرد: بخدا سوگند دوست دارم کشته شوم، باز زنده گردم، و سپس کشته شوم، تا هزار مرتبه، تا خدا تو را و اهل بیت تو را از کشته شدن در امان دارد.(۵)
چهارم این که در روز عاشورا خطبه جانانهاى در حمایت و معرّفى امام حسین خواند، که امام حسین(ع) خیرخواهى او را تصدیق کرد.
زهیر بن قین به طرف لشکر دشمن خارج شد در حالى که سوار بر اسب بود و لباس جنگ بر تن داشت، و خطاب به آنان گفت: اى مردم کوفه! از عذاب خدا بترسید، حق مسلمان بر مسلمان این است که برادرش را نصیحت کند، ما هم اکنون برادریم و بر یک دین مادامى که جنگى بین رخ نداده است و چون کار به جنگ کشد شما یک امّت و ما امّت دیگرى خواهیم بود خدا ما را بوسیله خاندان رسولش در مقام امتحان بزرگ قرار داده تا ما را بیازماید، من شما را به یارى این خاندان و ترک یزید و عبیداللّه بن زیاد فرا مىخوانم زیرا شما در حکومت اینان جز سوء رفتار و قتل و کشتار و بدارآویختن و کشتن قاریان قرآن همانند حجربن عدى و اصحاب او و هانى بن عروه و امثال او ندیدهاید.
سپاهیان عمر بن سعد به زهیر ناسزا گفتند و عبیداللّه را مدح و دعا کردند، سپس گفتند: ما از این مکان نمىرویم تا حسین و یارانش را بکشیم و یا آنها را نزد عبیداللّه ببریم!
زهیر گفت: اى بندگان! فرزند فاطمه به محبّت و یارى سزاوارتر از پسر سمیّه (عبیداللّه بن زیاد) است. اگر او را یارى نمىکنید، دست خود را به خون او آلوده نکنید او را رها کنید تا یزید هرچه مىخواهد، با او رفتار کند، بجان خودم سوگند که یزید بدون کشتن حسین نیز از شما خوشنود خواهد بود.
در این اثنا شمر تیرى به سوى زهیر پرتاب کرد و گفت: ساکت باش! خدا صداى تو را فرو نشاند تو ما را به زیادى سخنت آزردى.
زهیر در پاسخ شمر گفت: اى اعرابى زاده! من با تو سخن نگویم، تو حیوانى بیش نیستى! من گمان ندارم حتّى دو آیه از کتاب را بدانى، مژده باد تو را به رسوایى روز قیامت و عذاب دردناک الهى.
شمر گفت: خدا تو و امام تو را پس از ساعتى خواهد کشت! زهیر گفت: مرا از مرگ مىترسانى؟! بخدا سوگند در نظر من شهادت با حسین بهتر از زندگى جاودانه با شماست. راستى این جملات از یک تائب که شاید ۱۲ الى ۱۴ روز است به حسین(ع) ملحق شده است بسیار زیبا و عمیق است.
سپس زهیر رو به مردم کرده و با صدایى بلند گفت: «اى بندگان خدا! این مرد درشت خوى شما را نفریبد، بخدا سوگند شفاعت رسول خدا هرگز به گروهى که خون فرزندان و اهل بیت او را بریزند و یاران آنها را بکشند نخواهد رسید.»(۶)
شخصى از طرف امام حسین(ع) پیغام داد اى زهیر! برگرد، که امام مىفرماید: بجان خودم سوگند همانگونه که مؤمن آل فرعون قومش را نصیحت کرد، تو نیز در نصیحت این گمراهان انجام وظیفه و بر دعوت آنها به راه مستقیم پافشارى نمودى اگر سودى داشته باشد.»(۷)
پنجمین نکتهاى که توبه زهیر را زیباتر نموده این است که گاه حسین(ع) را دلدارى مىداد، در جملهاى عرض کرد: مولاى من بعد از قتل عباس و حبیب در چهرهات انکسار ظاهر شده است مگر ما بر حق نیستیم؟ فرمود: «بلى و حقّ الحقّ محقین؛ بله بر حقترین حق، ومن بر حق حقداران مىباشم.»(۸)
و تا آنجا زهیر پیشرفت که این جمله زیبا را به زبان آورد: «لوکشف الغطاما ازددت یقیناً؛ اگر پردهها کنار روند بر علم من افزوده نمىشود.»
و بعد از نماز ظهر دست خود را روى شانه امام حسین(ع) نهاد و این رجز را خواند:
اقدم هدیت هادیّاً مهدیّاً
الیوم تلقى جدّک النّبیّاً
وحسناً و المرتضى علیّاً
وذا الجناحین الفتى الکمیا
و اسد اللّه الهشید الحیّا؛ به پیش اى هدایت شده و راهنما، امروز جدّت نبى اکرم را دیدار خواهى کرد، و همچنین حسن(مجتبى) و على مرتضى و صاحب دو بال (جعفر طیّار) آن جوانمرد شجاع را و حمزه شیر خدا شهید زنده را دیدار خواهى نمود.(۹)
او از جمله اصحابى بود که پیشاپیش امام حسین(ع) شمشیر زد تا به درجه والاى شهادت رسید.(۱۰)
حسین(ع) پس از شهادت او فرمود: «اى زهیر! خدا تو را از لطف خود دور مدارد و قاتلان تو را همانند لعنت شدگان مسخ شده به لعنت ابدى خود گرفتار سازد.»(۱۱)
با توجه به نکات پیش گفته مىتوان گفت توبه زهیر از زیباترین توبههاى صحنه تاریخ بشرى است.
پی نوشتها.
۱. ابصار العین، محمد سماوى، قم، بصیرتى، ص ۹۵.
۲. اللهوف، ص ۳۰.
۳. بلنجر به فتح باء و لام و سکون نون و فتح جیم، شهرى است در نواحى دریاى خزر مراصد الاطلاع، ج ۱، ص ۲۲۰، قصه هجرت، ص ۱۷۹.
۴. اثبات الهداۀ، حرّ عاملى، ج ۲، ص ۵۸۸، دلائل الامامه، طبرى، ص ۷۴.
۵. ارشاد، مفید، قم آل البیت (ع)، ج ۲، ص ۹۲.
۶. کامل ابن اثیر، بیروت، دارصادر، ج ۴، ص ۶۳.
۷. نفس المهموم، شیخ عباس قمى، قم، بصیرتى، ص ۲۴۳.
۸. موسوعه کلمات الامام الحسین، معهد تحقیقات باقرالعلوم، مؤسسۀ الهادى، ۱۳۷۳، ص ۴۴۳.
۹. نفس المهموم.
۱۰. همان، ص ۱۸۱.
۱۱. موسوعه، همان، ص ۴۴۳، بحارالانوار، ج ۵، ص ۲۵.
حجۀالاسلام سید جواد حسینى