کوتاه نگاری هایی درباره فلسفه وعرفان ۱۲
قوانین منطقی تنها ضامن صحّت صورت استدلالاند و در صحّت و بطلانمواد استدلال هیچ نقشی ندارند و معمولاً اختلافها و انحرافها از آنجا شروعمیشود که مواد وهمی و یا ظنّی در قالب استدلال ریخته و ارائه میشوند.
از جمله مطالبی که لازم است در نقد فلسفه بدان اشاره شود، جایگاه علممنطق است. در این باره نکات زیر گفتنی است:
۱ـ بخشی از آنچه در علم منطق منعکس شده است، مطالب صحیح و درستیاست و جزء قوانین حاکم بر ذهن و ادراک آدمی است.(۱) همه انسانها به قوهفطری الهی خود واجد این امور هستند و در چارچوب این قوانین، ادراک واستدلال و استنتاج میکنند. از جمله این موارد، آن چیزی است که در منطق باعنوان قیاس شکل اول از آن یاد میشود و مهمترین قالب و صورتاستدلالیای است که همه انسانها برای استدلال بر مقاصد خود، از این قالببهره میبرند. فیالمثل وقتی از کسی سؤال شود که از چه رو خدا را شناختی، درپاسخ بگوید، از آن رو که هر مصنوعی صانعی دارد، جهان هستی نیز صانع وخالقی دارد که او خداوند است. این استدلال در قالب قیاس شکل اول بیان شدهاست که صورت منطقی آن چنین است:
جهان هستی مصنوع است.
هر مصنوعی صانع دارد.
جهان هستی هم صانع (خدا) دارد.
از همین رو، برخی از منطق با عنوان حکمت غریزی یاد کردهاند که بهطورفطری در نفوس بشری موجود است. ابن خلدون (م ۸۰۸هـ) در مقدمهمشهور خود مینویسد: «منطق فنی است که با طبیعت اندیشه همعنان و برصورت عمل آن منطبق است.»
۲ـ ارسطو تدوین کننده و شارح قوانین منطقی حاکم بر ذهن آدمی بوده استو نه مبدع و مبتکر آنها و انسانها پیش از ارسطو و نیز پس از وی، حتی آنانکه منطق مدوّن ارسطو را نیاموختهاند، بهطور غریزی و فطری، منطقیمیاندیشند مگر آنکه در مقام سفسطه بر آیند.
به گفته فیلسوف یهودی، ابوالبرکات، تحصیل علم نسبت به قوانین منطق، مانند آن است که کسی مبصرات را مشاهده میکند ولی چون از کیفیت ابصارغافل است، برای تحصیل علم نسبت به کیفیت ابصار کوشش نماید.(۲) اگر کسیفاقد دانش به کیفیت ابصار باشد، خللی در عمل ابصار او پیش نخواهد آمد. ازهمین رو، آنچه درباره فلسفه گفته شد که خاستگاه یونانی داشته و محصول وهم واندیشه بریده از وحی است، درباره آن بخش از مباحث و مسائل منطقی که برگرفته از ساختار فطری ذهن و قوه ادراک آدمی است، صادق نبوده و بلکه بهدلیل فطری و غریزی بودن، فعل الهی و امری صحیح بوده و وحی و شریعتنیز آن را تأیید میکنند؛ و دلیل آنکه انبیای الهی و ائمه معصومین علیهم السلام به تعلیماین مباحث نپرداختهاند، به دلیل همین غریزی و فطری بودن آن بوده است.
۳ـ فراگیری علم منطق شاید برای کسانی که وارد مباحث و مجادلاتپیچیده فلسفی میشوند، امری لازم و ضروری به شمار آید امّا برای کسانی کهدر ورای بدیهیّات و قطعیّات عقلی، برای کسب دانش و معرفت، به منبع وحیمراجعه میکنند، همان منطق فطری و غریزی آنان را کفایت میکند. از همین رومؤمنین صدر اسلام و اصحاب ائمه علیهم السلام بیآنکه به تحصیل منطق ارسطوییبپردازند، از منبع وحی کسب معرفت میکردند و حتی فردی مثل هشام بنحکم که وارد مباحث عقلی و کلامی طبق تعالیم ائمه علیهم السلام میشد، نیازی بهآموختن منطق صوری ارسطو نداشت.
۴ـ قوانین منطقی تنها ضامن صحّت صورت استدلالاند و در صحّت و بطلانمواد استدلال هیچ نقشی ندارند و معمولاً اختلافها و انحرافها از آنجا شروعمیشود که مواد وهمی و یا ظنّی در قالب استدلال ریخته و ارائه میشوند. درچنین مواردی، از منطق هیچ کاری بر نمیآید و باید با استناد به علوم ودانشهای حقیقی دیگر به ردّ و نقض استدلالها پرداخت. فیالمثل، آنچه شیطاندر برابر امر الهی مبنی بر سجده بر آدم ابراز داشت، از صورت منطقی و درستیبرخوردار بود، اما از جهت مادّه و محتوای استدلال، فاسد و باطل بود. شیطان بااین استدلال که آدم از خاک و من از آتش خلق شدهام، از سجده بر آدم امتناعورزید. صورت منطقی استدلال او چنین بود:
من از آتش خلق شدهام.
مخلوق از آتش، افضل از مخلوق از خاک (آدم) است
من افضل از آدم هستم.
آنچه در این میان شیطان را به گمراهی کشاند، این ماده و عقیده غلط او بودکه بیهیچ استناد و دلیل علمیای، مخلوق از آتش را برتر از مخلوق از خاکمیپنداشت. در اینجا البته از منطق هیچ کاری بر نمیآید و بلکه باید به منطقیبودن صورت استدلال شیطان نیز اذعان نماید.
۵ـ با توجه به آنچه گذشت، در مییابیم که بعضی از توصیفات و تعبیراتدرباره وزان و جایگاه منطق در تشخیص حق از باطل، خارج از حدّ و حقیقتامر است. به عنوان نمونه:
«ترازوی راستین سنجش درست از نادرست و محک سره از ناسره، علممیزان [منطق] است و به تعبیر شیرین و دلنشین ابن سینا در آغاز دانشنامه «علممنطق علم ترازوست»… منطق آن علم است که در او راه اندوختن نادانسته بهدانسته، دانسته میشود، پس منطق ناگزیر آمد بر جوینده رستگاری. آری اینصنعت برهان علم منطق است که متکفّل احقاق حق و اثبات واقع و اهدایحکمت است… علم شریف منطق، محک و معیار صدقی است که با مراعاتقواعد آن، تمیز میان حق و باطل در افکار و انظار داده میشود.» (۳)
اگر مقصود از تعابیر فوق، نقش منطق در تضمین صحت و حقانیت صورتاستدلال است، همانگونه که گفتیم، سخنی صحیح است؛ اما با این توضیح کههمه انسانها فطرتاً واجد چنین تشخیصی هستند و بدون نیاز به فراگیری منطقمدون ارسطویی، از این میزان برخوردارند؛ همانطور که به گفته نویسنده محترم، حتی جنیان نیز ـ بیآنکه منطق ارسطویی را آموخته باشند ـ واجد چنین میزانیهستند؛ چرا که آیه نخست سوره جن، بیانگر صورت (و نیز ماده) استدلالیصحیح جنیان است. (۴)و امّا اگر مقصود مواد استدلال است که بالبداهۀ منطقهیچ نقشی در تضمین صحّت مواد استدلال نمیتواند داشته باشد و از همین رونباید کسانی با دیدن تعابیر و توضیحات فوق در مدح منطق ارسطویی گمان برندکه با فراگیری منطق، بر فرقان و فصل الخطاب و میزان تشخیص حق از باطلدست یافتهاند، چرا که حتی بدون فراگیری منطق نیز بهطور فطری و غریزیواجد میزان برای تشخیص صورت استدلال صحیح از غلط بودهاند.
* مهدی نصیری
—————————————–
۱- ماجرای فکر فلسفی در جهان اسلام۱/ ۲۸۷، به نقل از ابوالبرکات بغدادی
۲ – همان/ ۳۰۰
۳- حسنزاده آملی، حسن، قرآن و عرفان و برهان از هم جدایی ندارند/ ۱۶ـ۹
۴ – آیه شریفه «قل اوحی الی انه استمع نفر من الجن فقالوا انا سمعنا قراناً عجباً یهدی الی الرشدفامنابه» حاوی این استدلال قیاسی شکل اول منطق است که: القرآن یهدی الی الرشد (صغری)، و کلما یهدی الی الرشد یجب ان یُوْمَنَ به (کبری) فامَنّابه (نتیجه)، (به نقل از همان منبع/۱۰