کوتاه نگاری هایی درباره فلسفه وعرفان ۱۵
اهمیت به ایمان منهای عمل، خطرناکترین جریان فکری بود که در قرن دوم هجری پدید آمد و خلفا به آن دامن زدند و اندیشۀ اباحیگری و صلح کلی ونجات همۀ مؤمنهای کذائی را مطرح کردند.
از مسلمات مکتب قران و اهل بیت علیهم السلام توام بودن ایمان و عمل است. قران پیوسته بر همراهی ایمان و عمل صالح باهم از جمله در سوره والعصر تاکید کرده است. امیر المؤمنین علیه السلام فرموده است:
الإیمان و العمل أخوان توأمان و رفیقان لا یفترقان لا یقبل الله أحدهما إلا بصاحبه(۱)
ایمان و عمل دو برادر و رفیقی هستند که از هم جدا نمیشوند و خداوند جل و علا یکی را بدون دیگری نمی پذیرد.
از جمله فرق انحرافی صدر اسلام فرقه مرجئه بودند که از جمله اعتقادات فاسد و انحرافی آنان این بود که به ایمان منهای عمل قائل بودند. آیت الله سبحانی در کتاب فرهنگ و عقاید مذاهب اسلامی در باره مرجئه می نویسد:
«مرجئه …جهشی در عقیدۀ خود دادند و آن، این که: «عمل، ارتباطی به ایمان ندارد.» و روی این اصل، اصرار ورزیده که باید به ایمان اهمیت داد، نه عمل، و سرانجام ایمان را جلو وعمل را عقب انداختند.اهمیت به ایمان منهای عمل، خطرناکترین جریان فکری بود که در قرن دوم هجری پدید آمد و خلفا به آن دامن زدند و اندیشۀ اباحیگری و صلح کلی ونجات همۀ مؤمنهای کذائی را مطرح کردند.»(۲)
اما بشنوید از بنیانگذار حکمت متعالیه جناب ملا صدرا که او نیز در جایی عقیده ای مشابه عقاید مرجئه را ابراز فرمودهاند. جناب آقای دکتر دینانی این گونه به بیان این نظریه ملاصدرا می پردازند:
«این فیلسوف بزرگ برخلاف فیلسوفان وجودی جدید، عقل نظری را بر عقل عملی مقدم دانسته و روی نظر و معرفت، بیش از عمل تکیه میکند. در نظر او، رأس همه سعادتها و بالاتر از همه خوبیها، به دست آوردن حکمت حقیقی است و حکمت حقیقی نیز علم و آگاهی به حقایقی است که به مبدأ و معاد مربوط میگردد… این فیلسوف متألّه در اینجا به نکتهای اشاره کرده که کمتر کسی از اندیشمندان اسلامی به آن توجه کرده است؛ [به لحن تایید و اعجاب گونه آقای دکتر هم توجه کنید!] او میگوید: ملاک وصول به سعادت حقیقی، جز حصول علم و معرفت به حقایق مبدأ و معاد چیز دیگری نیست. بنابراین کسی که به این نوع معرفت دست مییابد، به سعادت حقیقی نائل میشود، اگرچه او در تمام مدت عمر خود هیچگونه عمل بد یا خوبی را انجام نداده باشد. (۳)عین عبارت صدرالمتألهین در این باب چنین است: فلو فرض حصول هذه المعارف علی وجهها فی قلب احدٍ من الآدمیین من دون عمل حسناً کان او قبیحاً لکان مؤمناً حقّاً فائزاً بالسعادۀ الحقیقیۀ من غیر قصور و خلل فی ایمانه .»[یعنی اگر معارف به مبدء و معاد به نحو صحیح در قلب انسانی حاصل شود در حالی که عاری از هر گونه عمل نیک و یا زشتی باشد، قطعا مؤمن حقیقی خواهد بود و بدون هر گونه قضور و خللی در ایمانش به سعادت حقیقی دست یافته است]
شهید مطهری (ره) با وجود ارادتش به ملاصدرا و فلسفه اش بر خلاف جناب آقای دکتر دینانی در برابر این انحراف فاحش سکوت نکرده و در این باره نوشته است:
«معمولاً کتب فلسفی ما (حتی ملاصدرا که تا اندازهای ذوق عرفا را هم در فلسفه وارد کرده است، معذلک این مطلب در کلماتش هست) ایمان اسلامی را فقط به شناخت تفسیر میکنند. میگویند: ایمان در اسلام یعنی شناخت و بس؛ ایمان به خدا یعنی شناخت خدا؛ ایمان به پیغمبر یعنی شناخت پیغمبر؛ ایمان به ملائک یعنی شناخت ملائک؛ ایمان به «یومالاخر» (معاد) یعنی شناخت معاد؛ و هرکجا که در قرآن [کلمه] «ایمان» آمده است، معنایش معرفت و شناخت است و غیر از این چیزی نیست. این مطلب به هیچ وجه با آنچه اسلام میگوید قابل انطباق نیست. در اسلام، «ایمان» حقیقتی است بیش از شناخت… علمای مسلمین میگویند، دلیل آنکه ایمان اسلام فقط شناخت نیست ـ آنچنان که فلاسفه ادّعا میکنند ـ این است که قرآن بهترین نمونهها را از بهترین شناسندهها آورده است؛ عالیترین شناسندهها را معرفی کرده که خدا را در حد اعلا میشناسد، پیغمبرها را در حد اعلا میشناسد، حجّتهای خدا را در حد اعلا میشناسد و معاد را هم در حد اعلا میشناسد، اما کافر است و مسلمان نیست. او کیست؟ شیطان! ولی در عین حال چرا قرآن شیطان را کافر میخواند؟ میفرماید: وَ کانَ منَ الْکافرینَ. اگر ایمان ـ آنچنان که فلاسفه گفتهاند ـ فقط شناخت میبود، شیطان باید اول مؤمن باشد ولی شیطان مؤمن نیست. چون او شناسنده جاحد است؛ یعنی میشناسد ولی در عین حال عناد و مخالفت میورزد؛ در مقابل حقیقتی که میشناسد، تسلیم نیست؛ پس اینکه بسیاری از حکمای ما در [تفسیر] این سوره مبارکه که میفرماید: «والتّین وَ الزِّیْتون، وَ طور سینینَ، وَ هذَا الْبَلَد اْلاَمین، لَقَدْ خَلَقْنا اْلانْسانَ فی اَحْسَن تَقْویمٍ، ثُمِّ رَدَدْناهُ اَسْفَلَ سافلینَ، الِّا الِّذینَ امَنوا وَعَملوا الصّالحات» میگویند: «الّا الذین امنوا» یعنی حکمت نظری و «عملوا الصّالحات» یعنی حکمت عملی، صحیح نیست. چیزی بالاتر از حکمت نظری در «الّا الّذین امنوا» وجود دارد. حکمت نظری جزء آن است؛ پایه آن است امّا تمام ایمان، حکمت و دریافت و علم و معرفت و شناخت نیست؛ چیزی بالاتر از شناخت در ایمان وجود دارد.»
و البته در شماره های بعدی این سلسله در باره نظریات این گونه ای جناب ملاصدرا باز هم مطالبی خواهیم نوشت.
*مهدی نصیری
——————————-
۱. غرر الحکم ص ۱۵۱
۲ . فرهنگ و عقاید مذاهب اسلامی، ص ۱۴۴
۳ . دینانی، ابراهیم، ماجرای فکر فلسفی در جهان اسلام، ج ۳ ص ۸۰ به نقل از ملاصدرا، اسرار الایات، ص ۴