با توجّه به نصّ قرآن و فرمایشات حضرات معصومان(ع) انسان برههای از دوران حیات خود را در عالمی قبل از دنیا به سر برده است. در این عالم همه دارای یک ریشۀ اصل و نسب و خانواده بودند و در کنار هم زندگی میکردند؛ امّا با ورود به عالم طبیعت و دنیا آن زندگی را به دست فراموشی سپرده و گرفتار تعلّقات زمینی شدهاند. بنابراین مهمترین هدف و برنامۀ زندگی انسان یادآوری این اصل و خانوادۀ آسمانی است؛ زیرا انسان به دنبال کسب سعادت و خوشبختی دنیا و آخرت است و سعادت دنیوی، یعنی داشتن آرامش و شادی حقیقی است.
محمّد شجاعی
با توجّه به نصّ قرآن و فرمایشات حضرات معصومان(ع) انسان برههای از دوران حیات خود را در عالمی قبل از دنیا به سر برده است. در این عالم همه دارای یک ریشۀ اصل و نسب و خانواده بودند و در کنار هم زندگی میکردند؛ امّا با ورود به عالم طبیعت و دنیا آن زندگی را به دست فراموشی سپرده و گرفتار تعلّقات زمینی شدهاند. بنابراین مهمترین هدف و برنامۀ زندگی انسان یادآوری این اصل و خانوادۀ آسمانی است؛ زیرا انسان به دنبال کسب سعادت و خوشبختی دنیا و آخرت است و سعادت دنیوی، یعنی داشتن آرامش و شادی حقیقی است. این جز از طریق شناخت ارزش وجودی و خانوادۀ حقیقی که قرار است با آنها زندگی کنیم، حاصل نمیشود. در این نوشتار سعی میکنیم با شناخت خود حقیقیمان به این خانواده نزدیک شده و آثار این ارتباط را دریابیم تا در سایۀ این پیوند به سعادت دنیوی و اخروی برسیم.
آثار ارتباط با خانوادۀ آسمانی
انسان به دلیل رویارویی با نظام ابدی و همچنین بازگشت به این نظام لازم است انسی با خانوادۀ حقیقی خود داشته باشد تا در سایۀ این ارتباط به آنها ملحق شود. بنابراین اگر نتواند این شرایط و زمینههای آن را فراهم کند، جدایی ما با آنها در نظام ابدی را در پی خواهد داشت و از طرفی، اگر این ارتباط حاصل شود، شادی و آرامش را به دنبال خواهد داشت. اگر بخواهیم بدانیم عامل غصّه و ناراحتیهایمان چیست، یقیناً باید گفت علّت آن، دوری از اصل و خانوادۀ آسمانی است؛ زیرا میزان نزدیکی و تقرّب به این خانواده در واقع نزدیکی به اصل و ریشۀ خودمان است. در خطاب به این خانواده در فقراتی از زیارت عاشورا آمده است: «أن یجعلنی معکم فی الدّنیا و الآخرۀ؛ همۀ آرزو و دغدغهام این است که بتوانم با شما در دنیا و آخرت باشم» و نباید آن را تنها به عنوان یک شعار محسوب کنیم؛ بلکه باید به عنوان دعا و درخواست از خدا بخواهیم؛ یعنی انسان برای پیدا کردن خانوادۀ آسمانی و رسیدن به این خانواده باید خودش را به زحمت بیاندازد و تلاش کند تا خود را به این خانواده برساند؛ زیرا منشأ آثار و برکات و خیرات او خواهد شد. ولی در صورت ارتباط ضعیف در معرض انواع حملات شیطان، ناآرامیها، اضطرابها و شکستها و احساس پوچیها قرار خواهد گرفت. بنابراین، میتوان گفت بزرگترین اشتباه انسان این است که با داشتن امکانات و رفاه زندگی فکر میکند به امنیّت رسیده است؛ در حالی که دل طالب آرامش است و فقط طلب زوج مخصوص به خود را دارد و خواستار آن است و با داشتن این امکانات هیچ وقت به آن آرامش نخواهد رسید. پس این مهم است که بدانیم دل و حقیقتی که از آسمان آوردهایم و در دنیا در قالب زنانه یا مردانه پیوند خورده آن را دوباره به جایگاه و خانوادۀ اصلیاش برگردانیم. چون در صورت توجّه نکردن به این ارتباط، گمراهی و گرفتاری به دنبال خود خواهد آورد.
ملاک تعقّل صحیح
امیرالمؤمنین(ع) در فرمایشی نورانی میفرمایند: «من عرف نفسه عقّل و من جهلها ضلّ؛ هر کس خود را بشناسد میتواند خوب تعقّل کند و کسی که خود را نشناسد حتماً گمراه میشود.» یعنی شناخت صحیح، مبنا و ملاک تعقّل صحیح است. در واقع انتخابها، ارتباطات، افکار و رفتار انسانی که سازندۀ دنیا و آخرت او هستند میتواند با این مبنا معقول از کار در آید. در همین راستا قرآن کریم دربارۀ اصحاب جهنّم میفرماید: «لو کنّا نسمع أو نعقل ما کنّا فی اصحاب السعیر؛ اگر ما میشنیدیم یا تعقّل میکردیم از اصحاب سعیر نمیشدیم.» (سعیر از بدترین مکانهای جهنّم است). طبق این آیه میتوان برداشت کرد جهنّم محصول بیعقلی و خوب فکر نکردن انسانهاست. در اینجا به رمزی که امیرالمؤمنین(ع) فرمودند میتوان اشاره کرد کسی که نفس و ساختار کامل روحی و روانیاش را میشناسد میتواند اندیشه و تصمیم درست داشته باشد. اگر انسان را جنس مرد یا زن یا از لحظۀ تولّد تا مرگ معنا کند باز این نوع نگاه، تفکّرات و تصمیمگیریهای غلط به همراه میآورد و حتّی منجر میشود که به ابدیّت خود توجّهی کامل نداشته باشیم. بنابراین، زمانی میتوان گفت تفکّر درست داریم که زندگی قبل از دنیا و بعد از دنیا و آن ابدیّتی که قرار است با آن روبهرو شویم، توجّه داشته باشیم. پس لازم است در همۀ صحنههای زندگی به این نوع نگاه توجّه کافی داشته باشیم تا بتوانیم انتخابها، ارتباطات، رفتارها و افکار درست و صحیحی به دست بیاوریم. در واقع کسی که نتواند خود را درست معنا کند، نمیتواند تمام ساختار وجودیاش که به بلندای ابدیّت و به آن عالمیکه میلیاردها برابر بزرگتر و کاملتر از اینجاست را درک کند.
متأسّفانه اکثر انسانها با ایمانی تقلیدی که از پدر و مادرشان به ارث برده و آن را شهود نکردند، گمراه شدند؛ یعنی در هر انتخاب و تصمیمی دچار اشتباه میشوند.
رابطۀ نفس و عالم
در اینجا به فرمایش دیگری از امیرالمؤمنین(ع) اشاره کنیم که میفرمایند: «لا تجهل نفسک فإنّ الجاهل معرفۀ نفسه جاهلٌ بکل شیء؛ نسبت به خودت جاهل نباش، چون کسی که خود را نمیشناسد در واقع هیچ چیز را نمیشناسد.»
داستان زندگی بشر امروزه این است که با پیشرفتهای علمی در بدترین شرایط و وضعیت روحی، جسمی، اقتصادی، فرهنگی و … قرار گرفته است. چون اساساً پیشرفت علم مبتنی بر شناخت نفس نبوده و نیست. در اینجا حضرت تأکید دارد به جای اینکه انسانها وقت زیادی در عبادت داشته باشند، باید حجم تفکّرات و اندیشههای خود را بالا ببرند؛ یعنی باید بتواند آن «من حقیقی» را در خود زنده کنند و بدانند از کجا آمدهاند و در کجا هستند و به کجا خواهند رفت و اگر نتواند این مسئله را در خود فعّال و زنده کند باید منتظر هر نوع بلا و گرفتاری و معصیتی باشد؛ زیرا هر نوع انتخاب و تصمیمی از دریچۀ ناخودآگاه و آن بخش طبیعی صورت گرفته است؛ بنابراین میزان دلشورهها، ناراحتیها و نگرانیها به میزان فاصلهای که از خود داریم نشئت میگیرد؛ در حالی که هر چه این فاصله را نسبت به خود کمتر کنیم به مراتب مشکلاتمان کمتر خواهد شد. اگر بخواهیم زندگی خوشبختی داشته باشیم، اوّلین قدم، آشتی با آن خود حقیقی است و این پیوند قدرتی برای انسان میآورد که اگر هر مشکلی در زندگی پیش آید، آن را حل خواهد کرد. حتّی نیاز به عاطفه، توجّه و محبّت دیگران هم نخواهد داشت. در این راستا در قرآن کریم در مورد انسان آمده است: «هو الّذی سخّر لکم ما فی الأرض جمیعاً؛ همۀ آنچه که در زمین است را برای شما خلق کردم.» یعنی مقام انسان آنقدر بزرگ است که همه چیز برای او آفریده شده است و حتّی میتواند به درجه و مقام معصوم برسد. همان طور که در زیارت عاشورا هم اشاره شده است: «و أسئله أن یبلّغنی المقام المحمود لکم عندالله؛ من میخواهم به آن مقامیکه تو در آن هستی برسم.»
شخصیّت حقیقی انسان شخصیّتی است که میتواند به چنین مقامیبرسد؛ بنابراین در هیچ برههای از زمان احساس پوچی و زودرنجی به انسان دست نمیدهد. بنابراین، با فهم و درک ارزش بالای خود میتوانیم نگاه درستی داشته باشیم و این نوع نگاه هم میتواند انسان را به کسب فضیلتها و دوری از رذایل دعوت کند. در اینجاست که انسان میآموزد چه چیزهای را باید کسب و از چه چیزهایی باید دوری کند؛ امّا تا زمانی که گرفتار و اسیر «خود طبیعی و حیوانی» باشد نمیتواند دیگران را آن طور که حقیقتاً هستند، دوست بدارد و به آنها محبّت بورزد و این را میتوان از طریق انس به خانوادۀ آسمانی که انسان را سرشار از محبّت و عاطفۀ خود میکند، درک کرد.
منشأ خودخواهی و غفلت انسان
در کلام گهربار امیرالمؤمنین(ع) آمده است که میفرمایند: «من شغل نفسه بغیر نفسی تحیّر فی الظلمات و ارتبک الهلکات؛ کسی که خود را به غیر خودش مشغول کند، در تاریکیها متحیّر میماند.» با توجّه به این کلام نورانی، انسان دائماً در تاریکی است. امّا چه انسانی؟ انسانی که خود را با مسائل جانبی همچون سیاسی، اجتماعی، درسی و … مشغول کرده، موجبات غفلت و جدایی از خود حقیقیاش را فراهم کرده است و وقتی این بیگانگی و غربت ایجاد شود، لزوماً مرتکب کارهای ناشایستی که در شأن او نیست خواهد شد و همچنین به انواع بدبختیها و هلاکتها گرفتار میشود. انسانی که فقط محتاج توجّه نگاه دیگران است نمیتواند با خود و معشوق حقیقیاش خلوت و انسی داشته باشد … در حالی که همۀ عزّتها، شادیها وآرامشها در گروی ارتباط حقیقی به «خود» و «خانواده آسمانی» است؛ بنابراین مهمترین گام در پیوند خانوادۀ آسمانی این است تعلّقاتی که به آنها دل بستیم را از خود دور کرده و تعریف درست و جامعی از خود داشته باشیم تا بتوانیم رشد معنوی پیدا کنیم و در سایۀ این رشد، سعادت دنیا و آخرت را کسب کنیم.
«و الحمدلله ربّ العالمین»
ماهنامه موعود شماره ۱۳۰