سید مجتبى بحرینى
السلام علیک یا حجه الله و دلیل ارادته
سلام بر تو، اى حجت خدا و اى دلیل و رهنمون اراده پروردگاراین سلام نیز بیانگر دو کمال دیگر از کمالات حضرت صاحب الامر، عجل الله تعالى فرجه، است; یکى کمال حجت اللهى و دیگرى مقام دلیل اراده حق متعال بودن.
آن وجود مقدس حجت الله است. خدا به وسیله او بر بندگانش احتجاج مى کند و بندگان هم به واسطه او اقامه حجت مى نمایند. در عین اینکه همه حجج الهیه حجت الله اند، این لقب شریف آن قدر با آن حضرت مرتبط است که تا حجه الله گفته مى شود آن حجت بالغه الهیه در نظرها جلوه مى کند.
براى آشنایى بیشتر نسبت به مقام و لقب حجت الله به آنچه در کتاب «سوگند به نور شب تاب » (۱) آورده ایم مراجعه شود. در اینجا – مضاف بر آنچه آورده ایم – به ذکر این حدیث اکتفا مى کنیم.
حکیمه خاتون، دختر حضرت جواد، علیه السلام، گوید:
آنگاه که حضرت نرجس وضع حمل نمود، فرزندش به سجده افتاد: بر بازوانش به نور رقم خورده بود: «جاء الحق و زهق الباطل ». او را نزد پدر بزرگوارش حضرت عسکرى، علیه السلام، آوردم. پدر دست شریفش را بر چهره مبارک فرزند کشید و فرمود:
تکلم یا حجه الله و بقیه الانبیاء و خاتم الاوصیاء و صاحب الکره البیضاء و المصباح من البحر العمیق الشدید الضیاء. تکلم یا خلیفه الاتقیاء و نور الاوصیاء. (۲)
سخن بگو اى حجت خدا و بازمانده پیامبران و آخرین اوصیا و صاحب بازگشت سپید و درخشان و چراغ دریاى ژرف بس فروزان. سخن بگو اى خلیفه و جانشین پارسایان و روشناى اوصیا…
آرى، این حجت الله، حجت اللهى است که حجت خدا حضرت عسکرى، علیه السلام، از لحظه ولادت، او را حجت الله مى خواند.
و در آخرین لحظه زندگى – در حالى که پسر پدر را سقایت مى کند و وضو مى دهد – باز همین نوید را به نور دیده دارد:
فقال له ابو محمد، علیه السلام: «ابشر یا بنى فانت صاحب الزمان و انت المهدى و انت حجه الله على ارضه و انت ولدى و وصیى…» (۳)
حضرت عسکرى، علیه السلام (پس از آن که فرزند گرامى اش او را وضو داد) فرمود: «پسرم تو را بشارت مى دهم که تو صاحب الزمانى. تو مهدى هستى تو حجت خدایى بر زمین او. تو فرزند، وصى و جانشین من هستى…»
کمال دیگر که در این سلام آمده «دلیل ارادته » است.
آن وجود مقدس و فیض اقدس دلیل اراده خداست. دلیل اراده خدا یعنى چه؟ اینجا جایى نیست که دیگر من و امثال من بتوانیم حرفى رقم زنیم و یا سخنى بیاوریم. در بیان این کمال و توضیح این جلال، کمیت کملین هم مى لنگد و راه به جایى نمى برند. اراده الله چیست؟ دلیل اراده او کیست؟ این چه مقام و منزلتى است؟ آیا مى شود کسى به مقامى برسد که بر اریکه جلالت دلیل اراده اللهى تکیه بزند؟
آرى، مى شود و شده است. دلیل ادل بر امکان شى ء وقوع آن است همان آقا که به امر او این زیارت شریفه را مى خوانیم صاحب این کمال و منزلت است; دلیل اراده الله است.
در اینجا، براى ارباب بصیرت و صاحبان درایت، به یک نکته اشاره مى کنیم و آن اینکه: از مجموع مدارک رسیده در مورد اراده حق متعال و ارتباط اراده بندگان و اولیا با اراده ذات قدوس ذوالجلال سه مرحله استفاده مى شود:
مرحله نخست آن است که بنده اراده اش را تابع اراده خدا قرار دهد; هر چه خدا مى خواهد او همان را بخواهد. این حقیقت از گفتگوى جابربن عبدالله انصارى با حضرت باقر، علیه السلام، استفاده مى شود.
در آخر عمر – که به ضعف پیرى و ناتوانى مبتلا شده بود، حضرت باقر، علیه السلام، حالش را پرسید. عرضه داشت: در حالى هستم که پیرى و مرض و مرگ نزد من از جوانى و سلامتى و حیات محبوبتر است. امام، علیه السلام، فرمود:
اما من اگر خدا جوانى یا پیرى، مرض یا عافیت، مرگ یا حیات را برایم قرار دهد و بخواهد، من هم همان را مى خواهم و مى پسندم. (۴)
مرحله دوم اتحاد اراده عبد است با اراده رب. این مقام، گویى بنده خود را مسلوب الاراده ساخته است. اگر از او بپرسند: چه اراده دارى؟ چه مى خواهى؟ مى گوید: من اراده ندارم چیزى نمى خواهم. این از اسرار عجیبه و نکات دقیقه اى است که توجه به آن بیشتر لازم است.
انسانى که کمال او به اراده و اختیار اوست، کمال اراده و انسانیت او به این است که خود را مسلوب الاراده نماید و در برابر اراده خدا هیچ اراده اى از خود نداشته باشد. در مرحله سابق اراده بود ولى تابع بود. در این مرحله اصلا اراده اى نیست. اتحاد است از حیثى و وحدت از جهتى. گویاى این مقام سخن حضرت سجاد، علیه السلام، است که گوید:
وقتى سخت بیمار شدم. پدر بزرگوارم به من فرمود: چه مى خواهى؟ گفتم: مى خواهم که در آنچه پروردگارم براى من تدبیر مى کند (و رقم مى زند) پیشنهادى نداشته باشم. فرمود: آفرین که با خلیل خدا ابراهیم مشابهت دارى؟ وقتى جبرئیل به او گفت: چه مى خواهى، همین پاسخ را داد. (۵)
اگر کسى موفق شود در این وادى قدم بردارد به لذائذى مى رسد که قابل توصیف نیست و در بحبوحه بلایا و کوران حوادث آنچنان آرامش و آسایشى دارد که به تصور ما هم نمى آید. ما عسل نخورده اى هستیم که تنها مى دانیم شیرین است.
در این مقام، اراده بنده در اراده حق – تعالى – فانى است. فقط یک اراده نمود دارد و آن اراده خداست. دیگر چیزى نیست.
مرحله سوم بالاتر از این دو مرحله است و آن این است که عبد به مقامى برسد که اراده او دلیل اراده رب باشد و از طریق اراده او بتوان به اراده پروردگار پى برد. این جمله زیارت ناظر به این مرحله است.
در مرحله اول اراده بنده تابع اراده خدا بود و از اراده خدا به اراده بنده خدا پى مى بردیم. در مرحله دوم دو اراده اى از بین رفته بود. یک نمود اراده بود. ولى مرحله سوم عکس مرحله اول است; اگر مى خواهیم بفهمیم خدا چه اراده اى دارد، باید ببینیم این عبد صالح خدا چه اراده دارد. براى دانستن این که مراد خدا چیست، باید دید تعلق حجت خدا چیست؟ خواست و مشیت بارى تعالى به چه چیز تعلق گرفته است؟ به آن چه مشیت و خواست مهدى آل محمد بستگى پیدا کرده است.
اینجا دیگر قلم مى شکند و از تک و تاز در این میدان باز مى ماند دیگر این مقام فوق درک و تصور ماست. سلام بر دلیل اراده خدا! درود بر آن که رهنمون خواست حق است و از طریق اراده و مشیت او مى توان به مشیت و اراده ربوبى واقف شد!
خدایا! تو چه مى خواهى؟ تو چه اراده کرده اى؟ مشیت قاهره و اراده نافذه ات به چه چیز تعلق گرفته است؟ از کجا به این امور پى ببریم و از پس این سراپرده اسرار و خلوت سراى راز باخبر شویم؟ جواب همه این سؤالات را از این جمله زیارت مى توان گرفت: «السلام علیک یا حجه الله و دلیل ارادته.»
براى راه یافتن و مطلع شدن از هر امرى از دلیل و رهنمون آن امر جویا مى شویم. باید برویم از دلیل اراده الله بپرسیم از رهنمون مشیت حق سؤال کنیم که: خدا چه خواسته و چه اراده نموده است؟
با تذکر این نکته قلم را در شرح این جمله از رقم برداریم:
از احادیث رسیده در زمینه پیوند اراده حق متعال با قلوب شریفه حضرات معصومین، علیهم السلام، سه عنوان استفاده مى شود: یکى عنوان «هبوط » که در زیارت سیدالشهدا، علیه السلام – که حضرت صادق، علیه السلام، به جمعى از بزرگان شیعه تعلیم داده اند – رسیده است:
اراده الرب فى مقادیر اموره تهبط الیکم و تصدر من بیوتکم. (۶)
اراده پروردگار در امور مقدرش به سوى شما خاندان فرود مى آید و از خانه هاى شما صادر مى شود.
دیگرى عنوان «ورود» است.
عن ابى الحسن الثالث، علیه السلام: ان الله جعل قلوب الائمه موردا لاراده فاذا شاء الله شاؤوه و هو قول الله: «و ما تشاؤون الا ان یشاءالله ». (۷)
حضرت هادى، علیه السلام، فرمود: براستى که خداى دلهاى ائمه، علیهم السلام، را محل ورود اراده خود قرار داده است; هر گاه خدا چیزى بخواهد آنان مى خواهند که در قرآن گوید: «و نخواهید شما مگر آن که خدا بخواهد.»
سوم عنوان «وکور» است.
قال الصادق، علیه السلام: ان الامام وکر لاراده الله عز و جل. (۸)
حضرت صادق، علیه السلام، فرمود: «بدرستى که امام، علیه السلام، آشیان اراده خداى عز و جل است.
پى نوشتها:
۱. صص ۲۴ -۲۶.
۲. مشارق انوار الیقین، ص ۱۰۱.
۳. غیبت، شیخ طوسى، ص ۱۶۵; الانوارالبهیه، ص ۱۶۶.
۴. مسکن الفؤاد، ص ۸۷.
۵. رباعیات باباطاهر عریان.
۶. بحارالانوار، ص ۸۱، ص ۲۰۸; منتهى الامال، ص ۵۸۴.
۷. فروع کافى، کتاب الحج، باب زیارت قبر ابى عبدالله الحسین، علیه السلام، ح ۲; مفاتیح الجنان، اولین زیارت مطلقه امام حسین، علیه السلام.
۸. بحارالانوار، ج ۲۵، ص ۲۷۲.
مجله موعود شماره ۱۹