نبرد قرقیسیا
همانگونه که پیشتر نیز گفتیم: قرقیسیا نام منطقهای واقع در «دمشق» است و در روایات بسیاری درباره نبرد بزرگی که در آخرالزّمان در این منطقه اتّفاق میافتد سخن گفته شده است. از آنجا که برخی عالمان و محقّقان در سالهای اخیر تلاشهایی را برای انطباق نبرد قرقیسیا بر نبرد آرمگدون ـ که از نظر ما عقیدهای خرافی است و در جهت سودجوییهای مادّی و سیاسی صهیونیسم به کار گرفته میشود ـ سامان دادهاند و این، صهیونیسم را در رسیدن به اهداف شوم خود یاریگر است، نگارنده بر آن شده است ثابت کند که آرمگدون افزون بر خرافی، ساختگی و توطئهآمیز بودن، به لحاظ نشانههایی که صهیونیستها برای آن برشمردهاند ـ چه نشانههای پیش از وقوع و چه نشانههای پس از آن ـ نیز به هیچ وجه با نبرد قرقیسیا یکسان نیست و این دو نبرد هرگز این همانی ندارند.
از امام حسین(ع) روایت شده است: «همانا خداوند را در قرقیسیا سفرهای است که منادی از آسمان ندا میدهد: ای پرندگان آسمان و ای درندگان زمین، بشتابید به سوی سیر شدن از گوشتهای ستمگران».
روایت زیر نیز در این باره با سند صحیح رسیده است: امام باقر(ع) فرمود: «ای میسر، میان شما وقرقیسیا چهاندازه فاصله است؟» میسر گفت: همین نزدیکی در ساحل فرات است. آن حضرت فرمود: «آگاه باشید که همانا در آنجا واقعهای رخ میدهد که از زمانی که خداوند تبارک و تعالی آسمانها و زمین را آفرید مانندی نداشته است و تا آنگاه که آسمانها و زمین برجاست، مانندی نخواهد داشت. سفرهای است که درندگان زمین و پرندگان آسمان از آن سیر میشوند. قبیله بنیقیس در آن نابود میشوند در حالی که یاریگر یا خونخواهی ندارند». در جایی دیگر امام باقر(ع) میفرماید: «همانا فرزندان عبّاس و مروان را در قرقیسیا واقعهای است که پسر نیرومند در اثر آن پیر میشود و خداوند پیروزی را از آنان برمیگرداند و پرندگان آسمان و درندگان زمین فراخوانده میشوند: «بخورید از گوشت ستمگران.» سپس سفیانی خروج میکند».
دلایل یکسان نبودن آرمگدون و قرقیسیا
۱. یکسان نبودن در منطقۀ جغرافیایی
۱ـ ۱. منطقه جغرافیایی قرقیسیا
در «اطلس تاریخ اسلام» ذیل عنوان منطقۀ «موصل» و «جزیره» آمده است: این منطقه بخش شمالی بین النهرین را شامل میشود و ناحیهای است پهناور که منزلگاه عراقیان کهن، ایرانیان، اکراد، ارمنیها و نژادهای دیگر بوده است. این منطقه تا رود خابور از آن ایرانیان بود. در جایی که رود خابور به فرات میریزد، شهر قرقیسیا (Circesslum) بنا شده است».
۱ـ ۲. منطقه جغرافیایی آرمگدون
انطباق نداشتن این دو ناحیه روشن و مسلّم است؛ چرا که میان «مجدو» که در فلسطین و در کرانه غربی «رود اردن» واقع شده و قرقیسیا که در کنار رود فرات و جایی که «رود خابور» به رود فرات اتّصال مییابد و در آن میریزد، قرار دارد فرسنگها فاصله است. با مطالعه منابعی که دربارۀ محلّ واقع شدن قرقیسیا گزارش دادهاند و ما برخی از آنها را نقل نمودیم و نیز با نگریستن به نقشههای قدیمی و جدیدی که این ناحیه را در برگرفتهاند و با انجام همین کاوش دربارۀ آرمگدون درمییابیم که قرقیسیا به طور قطع در جانب رود فرات در ناحیه مثلثی شکلی که از برخورد دو رود خابور و فرات پدید آمده، واقع شده است و فرات هرگز از فلسطین نمیگذرد.
۲. اختلاف در شخص موعود منتظَر
طرفداران نبرد آرمگدون، تئوری پردازان و منتظِران آن در انتظار ماشیح، مشیا، مسیا، مسیحا یا همان مسیح موعودند که از دیدگاه یهودیان قرار است ظهور کند و از دیدگاه مسیحیان بازگردد. این در حالی است که مسلمانان در انتظار ظهور مهدی موعودند که از سلاله پاک حضرت رسالت پناه، محمّد مصطفی(ص) است و عیسی مسیح(ع) خود یکی از یاران او است.
۳. اختلاف در تعیین مصداق دشمنان موعود
بنیادگرایان انجیلی بر این باورند که در آرمگدون دشمن مسیح فردی از جنس انسان و یهودی است. کلاید میگوید: [دشمن مسیح] یکی از ما خواهد بود، انسانی به تمام معنا. او همسان شیطان نیست؛ به عبارت دیگر او دارای قدرت و توان معنوی و روحی نیست؛ امّا شیطان به او کمک میکند. دشمن مسیح یک انسان به تمام معنا شرور است.
آیات ذیل، که برگرفته از کتاب «مکاشفه یوحنّا» است، از آن دسته آیههایی است که کشیشان انجیلی به آن استناد میکنند: و دیدم آسمان را گشوده و ناگاه اسبی سفید که سوارش امین و حق نام دارد و به عدل داوری و جنگ مینماید و چشمانش چون شعله آتش و بر سرش افسرهای بسیار و اسمی مرقوم دارد که جز خودش هیچ کس آن را نمیداند و جامهای خونآلود در بر دارد و نام او را «کلمه خدا» میخوانند و لشکرهایی که در آسمانند. بر اسبهای سفید و به کتان سفید و پاک ملبّس، از عقب او میآمدند. و از دهانش شمشیری تیز بیرون میآید تا به آن امّتها را بزند و آنها را به عصای آهنین حکمرانی خواهد نمود و او چرخُشت خَمر غضب و خشم خدای قادر مطلق را زیر پای خود میافشرد و بر لباس و ران او نامی مرقوم است؛ یعنی «پادشاه پادشاهان و ربّ الارباب» و دیدم فرشتهای را در آفتاب ایستاده و به آواز بلند تمامی مرغانی را که در آسمان پرواز میکنند، ندا کرده میگوید: «بیایید و برای ضیافتِ عظیمِ خداوند فراهم شوید. تا بخورید گوشت پادشاهان و گوشت سپه سالاران و گوشت جبّاران و گوشت اسبها و سواران آنها و گوشت همگان را، چه آزاد و چه غلام، چه صغیر و چه کبیر» و دیدم وحش و پادشاهان زمین و لشکرهای ایشان را که جمع شده بودند تا با اسب سوار و لشکر او جنگ کنند و وحش گرفتار شد و نبیّ کاذب با وی که پیش او معجزات ظاهر میکرد تا به آنها آنانی را که نشان وحش را دارند و صورت او را میپرستند، گمراه کند. این هر دو، زنده به دریاچۀ آتش افروخته شده به کبریت انداخته شدند و باقیان به شمشیری که از دهان اسبسوار بیرون میآمد، کشته شدند و تمامی مرغان از گوشت ایشان سیر گردیدند.
کشیشان ایوانجلیک آیات یاد شده را به ظهور مسیح و جنگیدن او با دشمنانش در آرمگدون و شکست دشمنان او در پایان آن جنگ تفسیر میکنند. در «رساله دوم پولس رسول به تسالونیکیان» میخوانیم: تا دروغ را باور کنند و تا فتوایی شود بر همۀ کسانی که راستی را باور نکردند؛ بلکه به ناراستی شاد شدند.
ایوانجلیکها بر این باورند که برخی کلمات عبرانی به کار رفته در کتاب مقدّس مترادف روسیه و «مسکو» است و با این استدلال میگویند که ضدّمسیح از سمت روسیه خواهد آمد.
از نگاه صهیونیستها، دشمن مسیح شخصی در قالب و کالبد انسان است که نیروهای ضدّ مسیح را علیه او بسیج و سازماندهی میکند. به هر تقدیر، آنتی کرایست هر شخصی و با هر ویژگیای که باشد از نگاه بنیادگرایان انجیلی نیروهایی را از روسیه، چین و برخی کشورهای عربی سازماندهی و علیه مسیح وارد جنگ خواهد شد.
به گفته عدنان اکتار تا پیش از فروپاشی شوروی آنان بر این گمان بودند که جنگ، میان ائتلافی از دولتهای عربی به رهبری شوروی در یک سوی میدان و اسرائیل در سوی دیگر آن رخ خواهد داد؛ چه در جنگهای پیشین، به ویژه جنگ شش روزه و یومکیپور، شوروی از کشورهای عربی حمایت میکرد. در اوایل دهۀ ۱۹۹۰ م.،
که جنگ سرد پایان یافت و اسرائیل از دست دشمن دیرینهاش رهایی یافت، آخرین توافق سازمان آزادی بخش فلسطین و اسرائیل، نشان دهنده نبود وحدت در جبهه اعراب در برابر رژیم صهیونیستی بود. از آنجا که یهودیان همیشه میبایست یکی را هدف دشمنیهای خویش قرار دهند پس از آن رهبری جبهۀ مخالفان مسلمان خویش را جمهوری اسلامی ایران خواندند و آن را دشمن جدید اسرائیل در جنگ آرمگدون معرفی کردند و به این ترتیب سمت و سوی هدفگیری سلاحهای هستهای ایوانجلیکها و اسرائیل عوض شد.
همچنین محمود النجیری در این باره نوشته است:
تا آنگاه که اتّحاد شوروی پابرجا بود، بنیادگرایان انجیلی آن را همان کشوری میدانستند که نیروهای شر را رهبری خواهد کرد و با متّحد شدن با اعراب و مسلمانان به جنگ مسیح خواهد آمد؛ چه اتّحاد شوروی دارای سلاح هستهای، دشمن غرب، کافر و کمونیست بود. بیشک فروپاشی بلوک شرق، سبب شد سناریوی آرمگدون بازیگر اساسی و مهم خود را از دست بدهد، امّا صاحبان این پیشگوییها و کلاهبرداریها از رخ ندادن پیشگوییهای دروغین خویش شرمگین نشدند و از تغییر میدان و عرصه سیاست جهانی برخلاف آرا و نظرهای عجیبشان خجل نگردیدند؛ از همین رو دوباره نقشها را تقسیم کردند و این بار اعراب و مسلمانان را نیروهای جدید یأجوج و مأجوج معرفی کردند و از دولتهایشان خواستند بمبهای هستهای بیشتری تولید کنند و به اسرائیل بدهند؛ چه ایستادن روند تسلیحات جایز نبود و صداهایی به گوش رسید که ایستادن این روند را خلاف اراده خداوند و پیشگوییهای ایشان برای آینده به شمار میآورد. نظریۀ آرمگدون در بحرانها بسیار تکرار میشود و به گوش میرسد. آنگاه که اسرائیل لبنان را در سال ۱۹۸۲ م. اشغال کرد، یکی از رهبران و مبلّغان بارز این جنبش به نام «پت رابرتسون» در تلویزیون از رعب و وحشتی سخن گفت که جنگ آرمگدون به دنبال خود دارد و تأکید کرد در پایان سال ۱۹۸۲ م. قیامت برپا خواهد شد. هسته و کانون این قیامت اتّحاد شوروی است؛ زیرا آغازگر جنگ است و آمریکا را بمباران هستهای خواهد کرد.
برپایۀ روایتهایی که درباره نبرد قرقیسیا از ناحیه حضرات معصومان(ع) صادر شده است، افزون بر ناهمگونی شخص موعود و یاران او در این نبرد با آنچه درباره نبرد آرمگدون گزارش شده است، دشمن اصلی موعود و ویژگیهای او و نیز نیروهایی که علیه موعود سازماندهی کرده است، متفاوتند. برای نمونه در روایتی آمده است: «آمدن سفیانی به کوفه پس از نبرد ترک و روم در قرقیسیا است (یا پس از نبرد با ترک و روم در قرقیسیا است)» بر پایه این روایت دشمنان سفیانی ترک و روم است نه مسیح و یاران یهودی و مسیحی او.
نبرد سفیانی با ترک و روم در روایات دیگری نیز بیان شده است، در این روایات از دشمنان سفیانی به ترک و روم تعبیر شده است. منظور از ترک ممکن است ترکیه کنونی باشد؛ از آنجا که نبرد قرقیسیا بر سر داراییای است که در نزدیکی مرزهای سوریه و ترکیه وجود دارد. منظور از روم نیز میتواند فرانسه و ایتالیا باشد.
در کتاب «روزگار رهایی» نیز احادیث متعدّدی درباره ترکان و اینکه فتنۀ ترک در قرقیسیا واقع میشود، ذکر شده است. برای نمونه به نقل از پیامبر اکرم(ص) آمده است: «ترکان دو خروج دارند؛ در خروج نخست آذربایجان ویران میشود و دیگربار در جزیره خروج میکنند و زنان پردگی را میترسانند؛ پس خداوند مسلمانان را یاری میدهد؛ در حالی که ذبح الله اعظم در میان آنان است».
همچنین در روایتی دیگر آمده است که: «همانا ترکان به جزیره وارد خواهند شد تا اینکه اسبانشان از فرات مینوشند. سپس خداوند آنان را دچار طاعون و مرگ میکند و از آنان جز یک تن، جان سالم به در نمیبرد و نیز آنان را دچار برفی میکند که در آن صدای گوشخراش و باد است. پس ناگهان بیحرکت میشوند (میمیرند) … پس مسلمانان به سوی یارانشان میروند و میگویند: همانا خداوند آنان را هلاک و شرّشان را از شما دور کرد».
بنیادگرایان انجیلی بر این باورند که در آرمگدون دشمن مسیح فردی از جنس انسان و یهودی است. کلاید میگوید: [دشمن مسیح] یکی از ما خواهد بود، انسانی به تمام معنا. او همسان شیطان نیست؛ به عبارت دیگر او دارای قدرت و توان معنوی و روحی نیست؛ امّا شیطان به او کمک میکند. دشمن مسیح یک انسان به تمام معنا شرور است.
۴. اختلاف در علّت پیدایی
پیشتر علّت پیدایی آرمگدون را از دیدگاه صهیونیستها بررسی کردیم. اجمالاً باید گفت به باور آنان نبرد آرمگدون برای از میان بردن نیروهای ضدّ مسیح و به سروری و حکومت رساندن یهود رخ میدهد؛ این در حالی است که آنگونه که از روایات برمیآید، نبرد قرقیسیا برای به دست آوردن گنجی است که گفته میشود در ناحیه فرات وجود دارد. گزارش ابنحماد از این گنج به نقل از پیامبر(ص) چنین است: «در فرات، کوهی از طلا و نقره کشف میشود و بر سر آن از هر نُه نفر، هفت نفر کشته میشوند؛ پس آنگاه که به آن دسترسی پیدا کردید، نزدیک آن نشوید».
هدف اصلی سفیانی از جنگ عراق چیرگی بر آن کشور و ایستادگی در برابر نیروهای ایرانی و زمینهسازان ظهور امامعصر(عج)، که از عراق به سوی سوریه و قدس پیش میروند، خواهد بود، ولی در راه عراق در اثر حادثۀ عجیبی جنگ قرقیسیا رخ میدهد و آن حادثه پیدا شدن گنجی در مجرای فرات یا نزدیک مجرای آن رود است؛ به گونهای که عدّهای از مردم برای دست یافتن به آن میکوشند و آتش جنگ میان آنان شعلهور میشود و بیش از صد هزار تن کشته میشوند و هیچ یک به پیروزی قطعی نمیرسند و به آن گنج دست نمییابند، بلکه همگی از آن منصرف و به مسائل دیگر مشغول میشوند. در این کتاب، روایاتی نیز در این موضوع نقل شده است؛ از جمله نبیّ اکرم(ص) فرمودند: «فتنه چهارم هجده سال به طول میانجامد. سپس در آن هنگام که باید، پایان میپذیرد و تحقیقاً نهر فرات از کوهی از طلا پرده برمیدارد و مردم برای رسیدن به آن به جان یکدیگر میافتند و از هر نُه تن، هفت تن کشته میشوند».
۵. اختلاف در تعداد تلفات
دربارۀ تعداد تلفات در نبرد آرمگدون گفته شده است که از هر دو نفر یک نفر کشته میشود و مجموعاً ۳ میلیارد نفر کشته خواهند شد. این در حالی است که رقم تلفات نبرد قرقیسیا صد هزار نفر گزارش شده است که این با سه میلیارد نفر، ناهمگونی آشکار دارد. شیخ مفید نگاشته است: سپس جز به عراق روی نخواهد کرد. سپاه او از قرقیسیا میگذرند و صد هزار نفر از ستمگران را میکشند.
بیشک فروپاشی بلوک شرق، سبب شد سناریوی آرمگدون بازیگر اساسی و مهم خود را از دست بدهد، امّا صاحبان این پیشگوییها و کلاهبرداریها از رخ ندادن پیشگوییهای دروغین خویش شرمگین نشدند و از تغییر میدان و عرصۀ سیاست جهانی برخلاف آرا و نظرهای عجیبشان خجل نگردیدند؛ از همین رو دوباره نقشها را تقسیم کردند و این بار اعراب و مسلمانان را نیروهای جدید یأجوج و مأجوج معرفی کردند.
۶. خرافی بودن آرمگدون و مبناداری قرقیسیا
نبرد قرقیسیا چه واقع شود و چه نشود مبنای روایی دارد و در منابع گوناگون شیعه و سنّی دربارۀ آن گزارشهایی یافت میشود؛ در ضمن آنکه هیچ یک از مسلمانان تا به حال درصدد سوء استفاده از احتمال وقوع چنین نبردی نبوده است، امّا آرمگدون هیچ مبنای عقلی و نقلی مقبولی ندارد و از پایه خرافی است و ملعبۀ دست حیلهگران جهان سیاست در آمریکا و اسرائیل شده است. در مورد بخشهایی از عهد قدیم و عهد جدید که از رخ دادن جنگی خانمانسوز خبر میدهند و ما برخی از آنها را در میان مباحثمان آوردیم همگی به گذشته مربوط است؛ یعنی بیان آنها گونهای است که روشن است درباره نبردی که پیش از این رخ داده است گزارش میکنند، نه نبردی که رخ خواهد داد. آن بخشهایی نیز که از گذشته حکایت نمیکنند دارای نثری نمادین و تمثیلیاند و متون تمثیلی را میشود به شکلهای مختلف تفسیر و تأویل کرد.
نکتۀ دیگری که خرافی بودن آرمگدون را قوّت میبخشد آنکه، همانگونه که در بخش پیشین نیز گفتیم، مدّعیان و طرفداران آرمگدون، تلفات این نبرد را سه میلیارد نفر میدانند؛ حال آنکه منطقۀ مجدو ناحیهای کوچک است و به هیچ روی چنین گنجایشی ندارد.
سخن دیگر آنکه باورمندان آرمگدون تا به حال تاریخهای گوناگونی را برای رخ دادن این نبرد معیّن کردهاند؛ در حالی که آرمگدون در هیچ یک از آن تاریخها اتّفاق نیفتاده است.
و در پایان باید بگوییم کهاندیشههای بنیادگرایان انجیلی مخالفان زیادی حتّی در میان مسیحیان و یهودیان دارد؛ اگرچه رقم مخالفان صهیونیسم، به دلیل قدرت و نفوذی که صهیونیستها دارند، روز به روز کاهش مییابد. محمود النجیری نوشته است: کلیسای کاتولیک و کلیساهای شرقی همچنان تفسیرهای یهودیشدۀ جنبش بنیادگرایی پروتستانی را رد میکند. با اینکه واتیکان بارها برپایی دولت غاصب یهود را در فلسطین رد کرده است؛ امّا این اواخر تغییر مواضع این کلیسا را دربارۀ یهود تماشاگریم؛ به گونهای که یهود را از کشتن مسیح مبرّا کرد و آشتی دیپلماتیکی میان واتیکان و دولتی که همیشه آن را رد میکرد برقرار شد.