انکارکنندگان یا شکاکان موضوع امام مهدی (عج )
اما کسانی که در انکار حدیث مهدی (عج ) سخن گفتهاند و یا در مورد آن تردید روا داشتهاند , از جمله کسانی که می توان گفت احادیث مربوط به امام مهدی (عج ) را انکار و یا در آن تردید کرده است , اولین شخص « ابومحمدبن الولید البغدادی » است که « ابن تیمیه » در « منهاج السنه » از او نام میبرد. او بر حدیث « لامهدی الاعیسی بن مریم (ع ) » تکیه کرده است و ابن تیمیه در پاسخ او میگوید که به علت ضعیف بودنش نمی توان بر آن استناد کرد. وما در ضمن آوردن سخنان دیگران به این هدف می رسیم که اگر این حدیث درست و صحیح باشد جمع میان آن و احادیث مهدی امکان پذیر است . البته شرح زندگی از ابومحمد بغدادی وجود ندارد که آگاهی پیدا کنیم که او کیست .
دومین شخصی که می توان از او نام برد « عبدالرحمن بن خلدون مغربی » , مورخ معروف است که در میان اهل سنت به تضعیف احادیث مهدی (ع ) مشهور گشته است . اگر به مقدمه تاریخ او رجوع شود آگاهی پیدا میکنیم که به طور قطع , احادیث را انکار نکرده بلکه در صحت و درستی آن شک داشته است . به هرحال انکار او یا تردید در اعتقاد به دلایل آن , به راه انحراف از حق و به بیراهه رفتن است . شیخ صدیق در کتابش « الاذاعه » به بررسی سخنان وی پرداخته است و میگوید : « بی تردید مهدی (ع ) در آخرالزمان (بدون تعیین ماه یا سال ) ظهور خواهد نمود , چه اخبار در این باره متواتر باشد , مورد اتفاق جمهور علما و امت از خلف تا سلف میباشد. »
وی سپس می افزاید : « تردید درباره این فاطمی موعود که دلایل بر صحت آن دارند و یا انکار آن , گستاخی بزرگی است در برابر نصوص مشهور و فراوانی که تا حد تواتر رسیده است . »
ابن خلدون در مقدمه اش به تدقیق و تحقیق درباره احادث مهدی (ع ) پرداخته و حکم به ضعف آن داده است . او در ابتدای فصل المهدی در مقدمه تاریخ خود می نویسد : « آنچه میان همه مسلمانان در گذر دورانها مشهور بوده , این است که ناگزیر در آخرالزمان مردی از اهل بیت ظهور میکند که دین را تایید و عدل را آشکار می سازد , مسلمانان از او پیروی می نمایند و او بر کشورهای اسلامی حکومت خواهد نمود و او مهدی (ع ) نامیده میشود و خروج دجال و دیگر نشانه های روز رستاخیز و اینکه عیسی پس از او فرود می آید و دجال را از بین میبرد و در نماز به مهدی اقتدا می نماید , همه این موضوعات در روایات آمده است و آنها در این مساله به احادیثی که ائمه ما آنها را استخراج نمودهاند استدلال میکنند. باید گفت که اگر تردید در باره صاحب الزمان (عج ) از فردی آشنا به حدیث ابراز میشد یک لغزش بود تا چه رسد به فردی که خود از کسانی است که اهل حدیث و تخصص و کارشناس فن نیست . در صحت این کلام قول شیخ احمد شاکر که به بررسی احادیث مسند پرداخته است ما را کافی است . او میگوید که ابن خلدون درباره مساله ای اظهار نظر کرده که آگاهی کافی بدان نداشته است و در اصل , بدون شناخت وارد این مبحث شده است . او در قسمتی از کتاب خود به نام المهدی (ع ) در مقدمه تاریخ خود دچار اشتباه و سرگشتگی آشکاری شده است . او گفته محدثان را که جرح مقدم بر تعدیل است در نیافته است و آنچنان که اگر در عمق این مطالب دقیق میشد , هرگز چنین اظهاراتی نمیکرد. و ضمنا آیا شهادت ابن خلدون که اعتقاد به ظهور حضرت مهدی (عج ) درگذشت قرون و اعصار در میان همه اهل اسلام مشهور بوده است , نمیبایست شامل خودابن خلدون میشد و آیا فکر ابن خلدون پس از دانستن اینکه برخلاف این مقوله می اندیشند نوعی انحراف نیست و آیا همه اهل اسلام و مسلمانان بر اشتباه توافق کردهاند
اصولا این موضوع پذیرفتنی نیست بلکه این مساله را کسی نمی تواند اثبات کند مگر با دلیلی که از کتاب خدا و یا سنت پیامبر(ص ) باشد.
اما ابن خلدون در دیگر جاهای فصل کتاب بعد از نقل احادیث می نویسد که ما اینک حدیث وارده دراین باره را بیان میکنیم و سپس می افزاید این تمامی احادیثی است که ائمه ما درباره مهدی (ع ) و خروجش در آخرالزمان آوردهاند و سپس در جای دیگر میگوید آنچه که ما از اهل حدیث در موضوع اخبار مهدی (ع ) گفتهاند , در حد توان جمع آوری نموده ایم .
با توجه به این مطالب به خوبی درمییابیم که ابن خلدون تمام آنچه جلال الدین سیوطی در کتاب خود « العرف الوردی فی اخبارالمهدی » از ائمه اهل سنت نقل کرده و به اثبات رسانده است و یا اینکه حدیثی و سخنی که ابن القیم در « المنار المنیف » از حادث ابن ساعه و یا حارث بن اسامه بیان میکند نادیده گرفته است احادیثی که هم سند آنان و هم رجال آن مورد تایید کلیه اهل حدیث عامه قرار گرفته است .
اما ابن خلدون در قسمتی دیگر می نویسد : « گروهی از ائمه احادیث مهدی (ع ) را از قول اصحابی که احادیث به آنها منتهی میگردد نقل کردهاند که بر بعضی از اسناد این احادیث اشکالاتی وارد است که ما آنها را خواهیم آورد و در نزد اهل حدیث معروف اند به جرح مقدم بر تعدیل , پس اگر ما ضعفی از راویان احادیث یافتیم در خود احادیث هم شک خواهیم کرد والبته این بدین معنی نیست که این بحث در مورد راویان صحیحین هم صدق میکند زیرا که اجماع امت , پشتوانه صحت آنهاست . ولی در بقیه کتابها که احادیث را ذکر کردهاند چنین نیست و جای سخن درمورد آنها و اسناد آنها باقی هست . » بدین نحو ابن خلدون جزئی از احادیث را نقل میکند و رجال آن را مورد نقد و قدح قرار می دهد. این در حالی است که آنها از رجال و راویان صحیحین هم هستند. و خود وی است که میگوید « این قدح هرگز در مورد رجال صحیحین نباید صدق بکند! » و اینجا این نظریه به اثبات می رسد که ابن خلدون وارد میدانی شده است که هرگز اهل آن نبوده است و اصولا شناختی و آشنایی در این زمینه نداشته است .
از طرح این مسائل از دیدگاه ابن خلدون و نقد آن نتیجه میگیریم , در سخنان او مطلبی هست که از آن شک و تردید وی در صحت ادعای خود استفاده میشود , و نشان می دهد که او در دیدگاه خود , جزم و ثبات ندارد و درباره موضوعی بحث کرده که شناخت کافی درباره آن نداشته است .
سومین نفر در این موضوع که می توان به آن پرداخت « ابوالاعلی مودودی » است . او در کتاب بش به نام « البیانات عن المهدی » می نویسد که « احادیث مساله مهدی بردو گونه است , احادیثی که نام مهدی به روشنی و وضوح در آنها وارد شده است و احادیثی که فقط از ظهور خلیفه ای در آخرالزمان خبر می دهد ولی سند این روایات در آن مرحله از ثبات خالی است و بگونه ای نیست که بخاری آنها را در کتاب خود بیاورد و یا اینکه مسلم هم روایتی را نقل کرده است که در آن نام مهدی نیامده است . » و در جای دیگر او میگوید « نمی توان گفت در اسلام یک مقام دینی به نام مهدویت وجود دارد که واجب باشد تمام مسلمانان به آن اعتقاد داشته باشند. »
در جواب مودودی باید ذکر کرد که اگرچه احادیث امام مهدی (عج ) به طور مفصل در صحیحین نیامده است ولی این امر اشکالی به وجود نمی آورد زیرا که در غیر این دو کتاب در بسیاری دیگر از کتب علمای حدیث آمده است که می توان به آنها استدلال نمود و به محتوای آنها اعتقاد یافت . در مورد بحث دوم باید جواب داد که جناب آقای مودودی بر طبق گفته , کتابهایی که به عنوان مرجع می دانید مولفان آنان بیان کردهاند که احایثی که در صحیحین از پیامبراکرم (ص ) وارد شده است باید بدون شک و تردیدی پذیرفت و آنچه که در این دو کتاب حدیث در موضوع امام مهدی (ع ) آمده است همگی منقول از پیامبراکرم (ص ) میباشد. در این موضوع به نکته ای که « شیخ محمد سفارینی » در کتابش « لوامع الانوار البهیه » ذکر نموده است می پردازیم , او می نویسد که سخن درباره مهدی (ع ) بسیار گشته تا آنجا که گفته شده است هیچ مهدی نیست مگر عیسی بن مریم (ع ). ولی اهل حق این را درست نمی دانند و معتقدند که مهدی (ع ) غیر از عیسی (ع ) است و او پیش از نزول عیسی (ع ) ظهور میکند و درباره قیام او روایات بسیار زیاد است و به حدی رسیده است که در میان اهل سنت رواج یافته است تا اینکه از معتقدات آنها به شمار می آید… و روی همین اصل اعتقاد به ظهور مهدی (عج ) است که در کتابهای اعتقادی اهل سنت و جماعت آمده است و آن یکی از واجبات است .
چهارمین شخص انکار کننده روایات و احادیث حضرت مهدی (عج ) , « ابن القیم » است . او در کتابش « المنار المنیف » میگوید که : « ادعاهای ظهور مهدی مجهول در عالم غیب , حقیقت ندارد. » اما ابن القیم مانند عده ای دیگر به طور کلی احادیث مهدی را ضعیف نمی داند بلکه در کتاب حدیث صحیح و ضعیف بیان نموده است .
اقوال و عقاید معاصرین در انکار حضرت صاحب الزمان (عج )
از جمله کسانی که می توان در عصر حاضر در انکار موضوع حضرت مهدی (عج ) مورد بررسی قرار داد , عبارتند از :
۱ ـ « شیخ محمد رشید رضا » , بنیان گذار مجله « المنار » .
۲ ـ « احمدامین » .
الف : شیخ محمدرشید رضا در کتاب تفسیرالمنار میگوید که « همه احادیث واصله در مورد حضرت مهدی (عج ) به طور قطع صحت ندارد و قوت سند آنها مورد تائید قرار نگرفته است . ولی ابن خلدون به اعلال و تضعیف همه آنها اهتمام ورزیده است . هرکس در اخبار و آثار واصله پیرامون مهدی (عج ) , تتبع نماید و سرچشمه ها و منابع آنها را بشناسد درمییابد که همه این اخبار از شیعه است و از شیعه نقل گردیده است . »
درجواب محمدرشید رضا باید گفت : اعتقاد او به بطلان احادیث مهدی (عج ) برپایه تضعیف این احادیث از سوی ابن خلدون استوار است . پیش از این توضیح دادیم که ابن خلدون جزو کسانی است که در زمینه داوری و نقد صحت و ضعف احادیث بشود به وی اعتماد کرد , زیرا وی از آگاهان و کارشناسان اهل حدیث و علم و حدیث نیست , ضمنا در رد ادعاهای وی پیرامون اینکه همه احادیث نقل شده از شیعه است و به همین دلیل مردود است باید ذکر نمود که احادیث مهدی (عج ) در بسیاری از کتب معتبر سنن و مسندها نقل شده است که سند در آنها از طریق اصحاب پیامبراسلام (ص ) به شخص خود پیامبر(ص ) ختم شده است . ولی احادیث شیعه طبق ادعای شیعیان , به امامان معصوم (ع ) ختم میگردد و چه بسا به پیامبراکرم (ص ) برسد ولی احادیث صحیحین درباره امام زمان (عج ) از پیامبراکرم (ص ) است . که ربطی به شیعه ندارد و ضمنا از شیعه هم نقل قول نشده است . وانگهی مهدی موعود , آن عزیز زهرای اطهر(سلام الله علیها) در نزد شیعه « مهدی » یا « محمدبن الحسن العسکری » میباشد ولی در نزد اهل سنت نامش و نام پدرش عین نام و نام پدر پیامبراکرم (ص ) است . بنابراین اعتقاد اهل سنت درباره مهدی در یک وادی قراردارد و اعتقاد اهل تشیع و شیعیان علی بن ابی طالب (ع ) به مهدی (عج ) در یک وادی دیگر!
در خاتمه باید ذکر کنم که او به انکار مساله ای و بسیاری از غیبیات وارده در نصوص صریح و متواتر در کتاب خداوند متعال و سنت پیامبر عظیم الشان (ص ) مبادرت ورزیده است و این امر موجب آن شده که اثبات قطعی و روشن بودن این غیبیات ضرورت یابد. عدم پذیرش و انکار , جز تندروی فکری و غرور عقلی نمیباشد. افکاری که در جریانهای فلسفه اعتزالی بر داوری عقل درباره اخبار کتب و سنت استوار است بیشترین تثایرگذاری را ایفا نموده است , به طوری که برخی از سبک مغزان و زودباوران که به این سخنان پرزرق و برق دل میبندند و از اسامی و عناوین سرمست میشوند از این جریانات و گفتارها تاثیر پذیرفتهاند.
ب : اما نفر دوم « احمدامین » است . او در کتاب « ضحی الاسلام » جلد سوم صفحه ۲۴۲ و ۲۴۳ خود می نویسد : « اندیشه و تفکر مهدی (ع ) علل سیاسی , اجتماعی و دینی دارد که به نظر من از شیعه نشات گرفته است و آنان پس از خروج خلافت از دست اهل بیت آن را ابداع کردهاند » . در صفحه دیگر کتاب میگوید : « حدیث مهدی یک حدیث خرافی است و نتایج خطرناکی به خاطر آن در زندگی مسلمانان به وجود آمده است . » وی در صفحه ۳۴۴ میگوید : « افکار مردم با احادیثی که نقل میشد با نام ملاحم و داستانها و قصه ها لبریز گردید و یک فصل بزرگ در کتابهای مسلمانان باز شد که در آن تمام اخبار وقایع ذکر شده است . بدین سان توطئه ای زشت شکل گرفت که با دگرگون نمودن افکار مردم و با احادیث جعلی و داستانهای منسوب به پیامبر و اهل بیت (علیهم السلام ) پر ساختند. »
در جوابیه احمدامین باید ذکر نمود که این سخنان به منظور زیر سئوال بردن پیشینیان , دانشمندان و راویان این امت است تا گفته شود که آنان سادهاندیش بودند و از روی سادگی موضوعات را می پذیرفتند. چنین سخنی بی تردید بسیار خطرناک است , چون زیر سوال بردن نقل کننده حدیث به معنای زیر سوال بردن نقل شده است که همان سنت پیامبراکرم (ص ) میباشد. در مقابل این سخنان که زشت ترین گفتار میباشد سخنان ابوبکر خطیب بغدادی در کتاب « شرف اصحاب الحدیث » خود که از بهترین سخن هاست پیرامون اهل حدیث چنین میگوید : « خداوند تبارک و تعالی اهل حدیث را ستونهای شریعت قرار داده است و به وسیله آنان هر بدعت نکوهیده ای را از ریشه کنده است . آنان در بین مردم امنای خداوند هستند و واسطه میان پیامبر خدا(ص ) و امت بشمار می آیند , در حفظ ملت تلاش و کوشش میکنند. فضایلشان پویا و حجت ها و بیانشان استوار است . اصحاب حدیث سلاحشان کتاب الله و حجتشان سنت و اسوه شان پیامبراکرم (ص ) است . از هوای نفس گریزانند و به دیدگاه ها توجه ندارند , هر آنچه از پیامبر(ص ) روایت کنند مورد قبول واقع میگردد. زیرا آنان امانتدار هستند , آنان دادگر و نگاهدار دین هستند.
اگر در حدیثی اختلاف نظر پدید آید , باید به آنان رجوع شود و چون اظهار نظر نمایند نظرشان هر چه باشد مورد قبول واقع میشود. هرکس به بدعت گذاری تظاهر کند که به آنان اعتقاد دارد ولی در ابراز نظر , مخالفت و جسارت نماید و هرکس بر ضدایشان توطئه کند خدای متعال سرکوبش کند و هرکس به آنان دشمنی بورزد خدا از وی روی برگرداند و هرکس از آنان دوری کند رستگار نخواهد شد. و هر فرد دیندار به ارشاداتشان نیازمند است . و هر که نسبت به آنها نظر سو دارد سرانجام نابودشدنی است که خداوند بریاریشان تواناست . »
و در جایی دیگر میگوید : « خداوند آنان را پاسدار دین قرار داده است و مکر دشمنان را از آنان دور ساخته است . در شان و منزلت آنان است که حافظ آثار باشند , و در قول و عمل پذیرای شریعت محمدی و با ضبط و نقل احادیث , از سنت ختمی مرتبت (ص ) پاسداری کنند , تا بنیان آن را استوار نگاه دارند. » این مختصر سخنی از ابوبکر خطیب بغدادی میباشد که در طرفداری از اهل حدیث بیان شده است .
اما درباره این سخن احمدامین در موضوع ملاحم باید متذکر شد که این سخن بیشتر آدمی را به هلاکت می اندازد زیرا , باب ملاحم در مکاتیب سنت نبوی بیشترین احادیث و اخبار غیبیات را در زیر مجموعه خود قرار می دهد. حتی بیشترین احادیث مندرج در این باب از صحیحین و دیگر کتابهای اهل سنت میباشد. ضمنا بر این گونه امور نمی توان نام نظریه اطلاق نمود زیرا از امور غیبی است که در آن جایی برای اظهارنظر نیست . قبول این گونه امور به صحت و درستی احادیث پیامبراکرم (ص ) بستگی دارد که صحت احادیث ظهور مهدی در آخرالزمان مسجل و محرز گردیده است . عقل سلیم با نقل صحیح اختلافی ندارد بلکه با آن هماهنگی دارد. زیرا عقل تابع نقل است . تبعیت عقل از نقل به تعبیر بعضی از علما همانند تبعیت « عامی مقلد » از « عالم مجتهد » است . ظهور امام زمان (عج ) با سنت آفرینش الهی هماهنگی دارد , زیرا سنت الهی این است که حق همواره با باطل در ستیز است و خداوند در هر زمانه ای فردی را جهت اعتلا بخشیدن به دین مامور می سازد که زمین هیچ زمانی از حجت قائم خالی نباشد.
در پایان این مجموعه به توضیح این مطالب بسنده خواهیم نمود کهاندیشه امام زمان (عج ) را عده ای معتقدند از قدیم مورد بحث نبوده است به عنوان مثال عده ای اعتقاد دارند که اصولا اندیشه مهدی (عج ) از اعتقادات قدمای اهل تسنن نیست و در قرن اول هجری اصحاب پیامبر(ص ) و پیروانشان از این اندیشه یاد نکردهاند. باید در جواب گفت که احادیث و روایات فراوانی درباره ظهور مهدی در آخرالزمان به نقل از پیامبر(ص ) به ثبت رسیده است و از اصحاب به دست پیروان بعدی رسیده است . و با دقت به این تواتر آنها , چگونه می توان گفت که در قرن اول هجری از اصحاب پیامبر اکرم (ص ) و پیروانشان از این اندیشه یاد نشده است و یا احادیث نگفتهاند.
شیخ صدیق حسن خان در کتابش الاذاغه به این امر اشاره دارد و میگوید : « احادیث وارده درمورد مهدی (عج ) که امکان وقوف و تحمل بر آنها حتمیگشته است پانصد حدیث میباشد که در بین آنها نقطه صحت و حسن و ضعیف بودن وجود دارد و این روایات بدون هیچ شک و تردیدی متواتر هستند و اطلاق ویژگی تواتر بر موارد کمتری از آنها در کلیه اصطلاحات مندون در اصول , صدق میکند. از جهتی دیگر آثار رسیده از اصحاب پیامبر(ص ) که بر ظهور مهدی صراحت دارد بسیار زیاد است و حکم رفع دارد چه در این گونه موارد مجال اجتهاد نیست . »
اما مطلب دیگر در مورد اندیشه ظهور حضرت مهدی (عج ) از دیدگاه اهل نستن و اهل تشیع موضوع پایانی مقاله ما را در برخواهد گرفت , و آن این است که عده ای معتقدند از اندیشه ظهور حضرت امام زمان (عج ) اولین کسانی که حمایت کردهاند شیعیان بودهاند و ا ز جمله عقاید آنان ایمان به امام عصر(ع ) است که زمین را از داد و عدل پر میگرداند , و او امام دوازدهم محمدبن الحسن العسکری است این اندیشه و فکر از راه همنشینی و همدمی و اختلاط به اهل تسنن سرایت نموده و در اعتقادات آنان رخنه نموده است اما جزو اصول اعتقادات آنان قرار نگرفته است . در پاسخ این افراد باید ذکر نمود که میان اعتقاد اهل تشیع و اهل تسنن در این موضوع تفاوت فاحشی وجود دارد. به دلیل اینکه حضرت مهدی (عج ) در نزد اهل سنت فقط یک امام از جمله امامان مسلمین است و عدالت گستر است و در آخرالزمان خواهد آمد و رهبری مسلمانان را به دست خواهد گرفت و خروج دجال و آمدن عیسی بن مریم (ع ) در زمان او انجام می پذیرد. اما وی معصوم نیست . اهل تسنن در این مورد به احادیث ثابت و با سند از پیامبراکرم (ص ) استناد میکنند که در کتابهای آنان تدوین شده است و صحت و درستی و ثبوت آن از سوی ائمه حدیث , مفسرین و سنت شناسان و فرهیختگان و دانشمندان بزرگ آنان از « محمدبن ادریس شافعی » و « احمد حنبل » و « بخاری » و « مسلم » و « بیهقی » و « ذهبی » و « زمخشری » تا « ابن تیمیه » و « ابن کثیر » و « ابن قتیبه » و حتی معاصرین مانند « احمدامین » مورد تایید قرار گرفته است اما شیعه , امام مهدی (عج ) را فرزند امام حسن العسکری (ع ) می داند. شخصیتی که دازدهمین امام و معصوم میباشد زیرا همه امامان معصومند و دارای صفات بی حدو حصراند و او روزی خواهد آمد که تمام دنیا را پر از عدل و داد کند.
در این مبحث به ذکر سخن و کلام شیخ ثقه الاسلام کلینی (ره ) از کتاب کافی او که یکی از بزرگترین اثرات شیعه میباشد و در نزد شیعیان جایگاهی مشابه با صحیح بخاری نزد اهل تسنن دارد. و حتی می توان اذعان داشت الحق والانصاف افضل تر از صحیح بخاری است . در این کتاب چندین فصل به احادیث شیعه اختصاص یافته است که آنچه شیعه در مورد امامان خود اعتقاد دارد ذکر شده است .
۱ ـ امامان از تمامی علومیکه به فرشتگان و پیامبران رسیده است آگاهی دارند.
۲ ـ امامان از زمان مرگشان خبر دارند و نمی میرند مگر با اختیار خودشان .
۳ ـ امامان نسبت به ماکان و مایکون گذشته و آینده آگاهی کامل دارند و هیچ چیز بر آنان پوشیده نیست .
۴ ـ تمامیکتابهایی که از جانب خداوند متعال به زبانهای مختلف و گوناگون نازل گردیده است نزد امامان شناخته شده است و آنان به آن کتابها اشراف کامل دارند.
۵ ـ بجز امامان هیچ کس دیگری تمام قرآن را جمع آوری نکرده است و امامان قرآن ناطق اند و بر تمامی علوم قرآن واقفند.
۶ ـ آنچه پیش مردم حق شناخته میشود , حق نیست مگر اینکه از امامان نقل گردیده باشد و هر آنچه از آنان نقل نشده باشد , صحیح نیست .
بعد از این سخن , در پایان گفتار ذکر میکنیم که نخستین کتابی که از علمای اهل تسنن در مورد حضرت مهدی (ع ) نوشته شده است کتاب « صاحب الزمان » اثر « ابوالعنبس محمدبن اسحاق بن ابراهیم کوفی » میباشد. تذکر یک نکته را در اینجا لازم می دانم که بیان کنم و آن اینکه آنچه در کتابهای اهل تسنن از روایات به عنوان حضرت مهدی (عج ) آمده است به نقل روایات کلی اکتفا نشده است بلکه از اوصاف و خصوصیات آن حضرت نیز بحث شده است . و در مورد آنچه در این مقاله از نظر شما گذشت باید بگوییم شمه ای است از آنچه در تمامیکتب اهل سنت موجود بوده است . و سعی کردیم بدون هیچ اظهارنظری به تحلیل و شرح آنان بپردازیم و تنها مطلبی که می توانیم در پایان بیان کنم این است :
« السلام علیک فی اللیل اذا یغشی و النهار اذا تجلی »