حدیث نیاز

فاطمه رهبرى شندى

الهى!
زمین هر لحظه در معرض انفجار مى بود، اگر آرام گامهاى او نبود.
اعصار و زمان هر لحظه در خود مى پیچیدند، اگر اشارات صبر از ولى خویش در نمى یافتند.
والعصر × ان الانسان لفى خسر × الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصو بالصبر

الهى!
دلهاى ما هم چون دل زمین و زمان، سخت به تنگ آمده از شدت:
عظم البلاء و برح الخفاء و انکشف الغطاء و انقطع الرجاء…
ببین که انسان چگونه بار بلاها و مصائب را به دوش مى کشد. ببین که با چه شرمى به تماشاى «خسران » نشسته است! از چه چنین بیچاره شده ایم؟ چه دیدى که دگر پرده رحمت و ستاریت خویش برفکندى؟ ما چه کرده ایم که آن عزیز، آن آیت رحمت و حمایت نیز چنین رها و در خود گممان کرده است!
آرام زمین، صاحب زمان، ولى امر انسان کجاست؟ این گله راعى خویش مى جوید; صاحب خویش مى خواند; غیبت و تطویل مدت آن را سبب چیست؟

خدایا!
امید نمانده; پناه بر تو که قهر و غضبت، روشناى امید دلهامان را هم به ظلمت یاسى مرگبار فرو برده!

الهى!
ببین که … ضاقت الارض و منعت السماء…
چاره کن بر این زمین به تنگ آمده از ستم و فساد; که تیره غبار معصیت بشر، فضاى آسمان آن را هم به تیرگى کشیده است. صداها به آسمان نمى رسند! دعاها به سد «منع سماء»، در پژواک آن میان آسمان و زمین، معطل و معلق مانده است.
اى مظهر «سبق رحمه غضبه!»
باران رحمت و غفرانت کجاست؟!
به حق سابقه رحمت بر غضبت، به وزش نسیم رحمت و مغفرت، خورشید ولایت را از پس تیره ابر حجابها بر ما بنما!
که تنها…
انت المستعان و الیک المشتکى و علیک المعول فى الشده و الرخاء…
گفته بودند و رسیدیم نیز بدان که تنها تویى یاریگر ما و آنگاه که دل به تنگ آید از ظلم خود بر خود و دیگران بر ما، مرجع شکایاتى نیز جز تو هرگز نیست.
که تنها تویى یگانه سزاوار اعتماد و تنها پناه و پشتیبان به هر سختى و حتى گاه آسانى!… به هر قبضى و هر بسطى و به دیگر سخن، لحظه لحظه امتحان در وادى زندگى!

خدایا!
اقرارمان شنیدى! کاش سوز نیازمان تمامى پهنه این زمین «ضاق » گشته از فرط گناه را فرا مى گرفت و فریاد جگرسوز استغفارمان، سد «منعت » آسمان را فرا مى شکافت و همه گناه بنى آدم را یکباره مى سوخت، حجابهاى میان ما و تو را از بین مى برد، دعاى مضطران به اجابت مى نشست و درد فراق دلهاى ما را چاره اى مى کرد.
اما اى بخشاینده مهربان!
تو همان بخشایشگر مهربانى که خود گفته اى! اسماء و صفاتى که خود آموختیمان، حجت را بر توبه ما و رحمت تو تمام مى کند. کى «الرحمن » و «الرحیم »، «الله » را رها مى کند؟!… یاس، با اینهمه مانع و آیه هاى رحمت و غفرانیت در برابر خویش، دلها را به نفع امید، رها مى کند. دریافته ایم که راز رضا و خشنودیت نهفته در چیست که البته عرض حاجات به نزد بزرگان، بدون عرضه بر شفیعان و آبرومندان آن درگاه، میسر نیست.
اى مهربانترین مهربانان!
دیدى که در تنگى لحظه هامان، راه فرج را هم خود تو، اشاره مى کنى، پس اینک به طاعت فرمانت:
… اللهم صل على محمد و آل محمد، اولى الامر الذین فرضت علینا طاعتهم و عرفتنا بذلک منزلتهم…
درود فرست بر محمد و آل محمد، آن چهارده رشته پیوند، مبشران وصال و محبت، چهارده آیت از شفقت، برگزیدگان خدا به عشق هدایت و رحمت!
گفته بودى که به طاعت و اطاعت مستقیمشان، به اعزاز و اکرامشان نیز نزد او وقوف یابیم. اراده فرموده بودى که ما هم به عزت ایشان، نزد تو عزیز باشیم، اما نفهمیدیم…
یا محمد یا على!… یا محمد یا على!
و مگر خدایا، تو بر پیغمبر خویش نفرموده بودى که:
اللهم انک قلت و لو انهم اذ ظلموا انفسهم جاؤک فاستغفروا الله و استغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحیماخدایا! و مگر نه اینست که آنگاه که رسول رحمت نیز به نیت دعا، به نام عظیمى قسمت داد، فرمود: «الهى! بحق على!»پس ببین که کنون پر گشوده ایم با دو بال قدیر پرواز به سویت، با دو پرچم صلح جاودان با تو، و دو نشان شرف و سرفرازى در دو سرا. ببین که چگونه به تقدیم نبوت، دل به تسلیم ولایت سپرده ایم.
پس شما یا محمد یا على!
اى خدایان عصمت و عارفان محض توحید و وحدانیت!
اى راهتان، یگانه صراط مستقیم تا احد!
اى انوار هدایت و پرتوافشانان نور حق، به شبهاى ظلمت!
و اى استادگان بر تارک قدسى عرش، به نواى رحمت و محبت!
ما غرق گناهیم و تا رضاى خدا ما را، تنها یک امکان هست. محبت او بر شما بیش از همگان است، به در آستانش که رفتیم، به حکم «عرفتنا بذلک منزلتهم » باز اشاره به کوى شما و تنها صراط مستقیم شما نمود.
آیا ما را اجازت توسل به «وجیهون عندالله » هنوز میسر است؟
بى شفاعت شما، ما را بر آن آستان، راه نیست. بحق «عرفت بذلک منزلتهم » و بحق اشد حب اولى الامران بر انفاس بشر – بیش از خود آنان -;
اکفیانى، فانکما کافیان!
و انصرانى فانکما ناصران!…
کاش پیش از این دانسته بودیم!
کاش پیش از این، دریافته بودیم!
و تو «یا مولانا، یا صاحب الزمان!»از چه ما را به خویش واگذاشته اى؟ چه دیدى که چنین از ما پیوند محبت بریده اى؟ از چه چنین محروم از رخصت دیدار توایم؟
اى منتهاى مسیر رضا، رحمت و مغفرت تا خدا!
کمال شفاعت، تویى که رضایت شفیعان نیز کنون در رضاى توست. بین ما و اجابت «اهل کساء» تا خدا، تنها یک حجاب مانع است… «رضاى تو»!
یا مجیب المضطر! بحق «خودت »، اجب المضطر!
که فرج تو، شفاى جاودان همه دردها و دلتنگیهاست; و فراق از سر نارضایى تو، علت تمام سختیها و معصیتها!
اى مهربانترین مهربانان!
ز ما بگذر و بازگو بحق محمد و خاندان پاک محمد!
…الغوث، الغوث، الغوث!
ادرکنى، ادرکنى، ادرکنى!
الساعه، الساعه، الساعه!
العجل، العجل، العجل!
یا ارحم الراحمین، بحق محمد و آله الطاهرین.

 

مجله موعود شماره ۱۸

همچنین ببینید

دعایِ مهمّ امام زمان(ع)، برای برآورده شدن حاجت‌ها

سيّد علي خان در كتاب شريف «الكلم الطيّب» مي‌گويد: اين دعاي ارزشمندي است از امام زمان(ع) براي كسي كه چيزي از او ضايع گشته يا حاجتي دارد؛ ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *