چنانکه خوانندگان گرامی میدانند، در نقاط مختلفی از کتب و منابع اهل سنّت، به فضایل خاندان پیامبر(ص) تصریح شده است تا آنجا که گفته میشود در سالهای اخیر برخی از افراطیان به از بین بردن بخشهایی از آثار و منابع و نسخ کهن که در آنها از فضایل اهل بیت(ع) سخن به میان آمده است، اقدام نمودهاند.
آنچه در این مطلب، تقدیم شما میگردد، تنها گزیدهای از فضایل امیرالمؤمنین(ع) در منابع اهل سنّت، به ویژه دو منبع بسیار مهمّ اهل سنّت: «صحیح بخاری» و «صحیح مسلم» است. امید که مقبول طبعتان قرار گیرد.
الف) فضایل امیرمؤمنان(ع) در صحیحین
۱. دشمنی افراد با علی، دشمنی در راه خدا
… ابوذر میگوید آیه «هَذَانِ خَصْمَانِ اخْتَصَمُوا فِی رَبِّهِمْ؛ ۱ اینها دو دشمن بودند که در راه خدا با هم عداوت و دشمنی مینمودند»، درباره سه نفر مؤمن خالص و سه نفر کافر ازگروه قریش نازل گردید که این شش تن در جبهه مقابل با هم مبارزه میکردند: علی، حمزه و عبید\ بن حارث در جبهه توحید، شیبه، عتبه و ولید در جبهه شرک و بت پرستی.
بارقیس از امیرمؤمنان(ع) نقل میکند که آیه فوق درباره ما نازل گردیده است.۲
۲. دوستی با علی نشانه ایمان و دشمنی با وی علامت نفاق
… عدی بن ثابت از زر نقل میکند که امیرمؤمنان(ع) فرمود: «سوگند به خدایی که دانه را شکافت و انسانها را بیافرید، این پیمانی است از پیامبر اکرم(ص) بر من که مرا دوست نمیدارد، جز مؤمن و با من دشمنی نمیورزد، جز منافق.»۳
این حدیث در «صحیح» مسلم آمده است.
۳. نماز امیرمؤمنان(ع)
مطرفبنعبدالله میگوید: عمرانبنحصین در «بصره» پشت سر امیرالمؤمنین(ع) نماز خواند، آنگاه به من گفت: «مطرف! این مرد نمازی را به یاد ما آورد که با پیامبر اکرم میخواندیم؛ زیرا رسول خدا هم در هر رکوع و سجده و نشست و برخاست تکبیر میگفت.»۴
این حدیث در صحیح بخاری و مسلم با تفاوت مختصر نقل گردیده است.
۴. ابوتراب؛ لقب اهدایی پیامبر(ص)
ابوحازم میگوید: مردی نزد سهل بن سعد آمد و گفت: فلان شخص (امیر مدینه) نزد منبر پیامبر به علی بد میگوید. سهل گفت: چه میگوید؟ گفت: از او به ابو تراب یاد میکند، ابو حازم میگوید: سهل خندید و گفت: به خدا سوگند این نام و کنیه را به علی نداد؛ مگر خود رسول خدا و علی این نام را بیش از نامهای دیگرش دوست میداشت.۵
به طوری که در متن این حدیث آمده، لقب ابوتراب یکی ار افتخارات امیرمؤمنان(ع) میباشد و بیش از تمام القاب و نامهای دیگر مورد علاقه آن حضرت بوده است و چون این افتخار برای دشمنان قابل انکار نبود، دست تحریف به آن برده و از حقیقتش آن را منحرف ساختهاند.
۵. علی(ع)؛ آشناترین مردم به قضاوت
بخاری در «صحیح» خود از ابنعبّاس نقل میکند که عمر بن خطّاب میگفت: آشناترین ما به قضاوت علیّبنابیطالب است.۶
این جمله که درباره علی(ع) از خلیفه دوم نقل گردیده و این مقام که مورد اعتراف خلیفه قرار گرفته است، از خود او نیست؛ بلکه مطلبی است که رسول خدا(ص) بارها آن را گوشزد فرموده و با این عبارتها علی را گاهی آشناترین اصحاب و زمانی آشناترین تمام امّت به علم قضاوت معرفی کرده است:«أقضاهم علیٌّ»۷ و «أقضاها علیٌّ»۸
روشن است که مسئله قضاوت علاوه بر تقوا و پرهیزکاری بیشتر، اطّلاعات وسیعی نیاز دارد که بدون آشنایی با آن علوم، قضاوت صحیح امکان پذیر نیست.
بنابراین آشنا بودن علی به علم قضاوت که مورد تأیید رسول خدا(ص) واقع گردید، به منزله آشنا بودن علی به علوم و دانشهای فراوان است و جمله «علیّ أقضاهم» به جای «علی أعلمهم و أتقاهم و …» به کار رفته است.
۶. علی دوستدار خدا و رسول و رسول دوستدار علی
سهل بن سعد میگوید: رسول خدا(ص) در جنگ خیبر فرمود: «فردا پرچم را به دست کسی خواهم داد که فتح و پیروزی با دست وی نصیب ما گردد؛ او خدا و رسولش را دوست میدارد؛ خدا و رسولش هم او را دوست میدارند.» سهل میگوید آن شب لشکریان را خواب نبرد؛ زیرا هر یک انتظار داشت که پرچم به دست او داده شود. رسول خدا(ص) فرمود: «علی کجاست؟»، گفتند: چشمش درد میکند، رسول خدا از آب دهانش به چشم او زد و بر وی دعا نمود، چشم علی در اثر آب دهان و دعای پیغمبر بهبودی یافت؛ گویی که سابقه مرض نداشته است. آنگاه رسولخدا(ص) پرچم را به دست او داد. علی عرض کرد: «یا رسولالله با آنان بجنگم تا (در ایمان و عمل) مثل ما گردند؟»
پیامبر فرمود: «به سوی آنان حرکت کن و به اسلام دعوتشان بنما و برنامههای ما را بر آنها روشن کن؛ زیرا به خدا سوگند اگر خداوند تنها یک نفر را به وسیله تو هدایت کند، برایت بهتر است از شتران سرخ موی»۹
این حدیث در صحیح بخاری و صحیح مسلم آمده است؛ ولی در صحیح مسلم به صورت دیگری نیز که در زیر میآوریم، نقل شده است: ابوهریره میگوید: رسول خدا(ص) در جنگ خیبر فرمود: «این پرچم را به دست کسی خواهم داد که خدا و رسولش را دوست میدارد و خداوند به دست او پیروزی را نصیب ما خواهد گردانید.» عمر میگفت: من تا آن روز امارت و پرچمداری را آرزو نکرده بودم من هم به دور پرچم میگشتم، بدین امید که شاید رسول خدا آن را در اختیار من بگذارد؛ ولی این افتخار نصیب علی شد و رسول خدا او را فرا خواند و پرچم را به دستش داد و فرمود: «علی! به سوی دشمن حرکت کن تا خداوند این قلعه را به دست تو فتح کند.»
علی قدری حرکت کرد، آنگاه ایستاد بدون اینکه به طرف پیامبر برگردد، عرض کرد: «یا رسولالله! با این مردم تا چه حد بجنگم؟» رسول خدا فرمود: «جنگ کن تا به یگانگی خدا و نبوّت من اعتراف کنند و چون این دو را پذیرفتند جان و مالشان مصون خواهد بود و حسابشان با خداست.»۱۰
۷. علی(ع) نسبت به پیامبر(ص) به منزله هارون نسبت به موسی(ع)
مصعب بن سعد از پدرش نقل میکند که رسول خدا(ص) میخواست به جنگ تبوک حرکت کند، امیرمؤمنان(ع) را در مدینه جانشین خود قرار داد، علی(ع) عرض کرد: «یا رسول الله مرا در میان زنان و کودکان میگذاری» (و از شرکت نمودن در جنگ محرومم میسازی). رسول خدا(ص) فرمود: «آیا راضی نیستی که تو نسبت به من به منزله هارون باشی نسبت به موسی، جز اینکه تو پیغمبر نیستی؛ زیرا پس از من پیامبری وجود ندارد».۱۱
در این حدیث که مورد اتّفاق بین شیعه و سنّی است و حتّی معاویه سرسختترین دشمن امیرمؤمنان(ع) نیز نتوانست آن را انکار کند. رسول خدا(ص) خلافت و جانشینی علی(ع) را با تشبیه کردن آن حضرت به هارون تثبیت کرده و تنها موضوع نبوّت را استثنا نموده است؛ زیرا این تشبیه تمام مقامها و مراتب را که هارون دارا بود و در زیر به آن اشاره میگردد، به امیرمؤمنان(ع) اثبات مینماید:
۱.مقام وزارت: زیرا در قرآن مجید میخوانیم که حضرت موسی(ع) این مقام را از پروردگارش برای هارون درخواست نمود: «و اجعل لی وزیراً من أهلی ٭ هارون أخی.»۱۲
۲.مقام اخوّت و برادری: زیرا هارون برادر حضرت موسی(ع) بود: «هارون أخی» و علی(ع) نیز به منزله هارون بود نسبت به رسول خدا(ص).
۳. مقام خلافت: زیرا حضرت موسی(ع)، هارون را به هنگامیکه به مقام پروردگار میرفت، خلیفه و جانشین خود ساخت: «و قال موسی لأخیه هارون أخلفنی فی قومی»۱۳ و هارون در میان بنیاسرائیل قائم مقام و جانشین حضرت موسی گردید و حضرت موسی اطاعت هارون را بر بنیاسرائیل واجب گردانید و بدو نیز توصیه نمود که دعوت او را ابلاغ نموده، رسالتش را گسترش دهد.
طبق مضمون حدیث مورد بحث, امیرمؤمنان(ع) نیز خلیفه، قائممقام و نماینده رسول خدا(ص) بود.
۴. مقام وصایت: به طوری که گفتیم، هنگامیکه حضرت موسی زنده و غایب بود، هارون خلافت و جانشینی او را به عهده داشت و اگر بعد از حضرت موسی زنده بود، به طور قطع و به طریق اولی، مقام وصایت و جانشینی او را نیز به عهده میگرفت و وصیّ او میگردید؛ ولی هارون قبل از موسی(ع) از دنیا رفت.
از اینجا استحقاق امیرمؤمنان(ع) به مقام وصایت پیامبر اکرم(ص) ثابت و روشن میگردد.
۵. مقام معاونت و مأزرت: به طوری که اشاره کردیم یکی از مقامهایی که هارون دارا بود، موضوع شرکت در امر رسالت برادرش بوده است که حضرت موسی این مقام را نیز از خداوند درخواست نمود: «اُشدد به أزری ٭ و أشرکه فی أمری» این تقاضا بدین صورت جواب مثبت گرفت: «قال قد أوتیت سؤلک یا موسی»۱۴
طبق نصّ صریح حدیث مورد بحث، امیرمؤمنان(ع) مانند هارون شریک و سهیم در امر رسالت پیامبر(ص) بوده است، منتها از راه خلافت نه از راه نبوّت.
از این حدیث میتوانیم استفاده کنیم که امیرمؤمنان(ع) در دوران زندگی و پس از مرگ پیامبر(ص) بهترین فرد در میان امّت و نزدیکترین فرد نسبت به رسول خدا(ص) بوده است و همانطور که لازم بود بنیاسرائیل از هارون اطاعت و پیروی کنند، احترام علی(ع) در زمان پیامبر(ص) و اطاعت وی پس از وفات رسول خدا(ص) بر مسلمانان واجب بوده است و امیرمؤمنان(ع) افضل مردم و ناصر و پشتیبان رسول خدا(ص) و خلیفه و جانشین او در غیبت وی و پس از مرگش میباشد.
توجّه: عدّهای از نویسندگان اهل سنّت تصوّر کردهاند که رسول خدا(ص) جمله «أنت منّی بمنزله هارون من موسی…» را تنها یک بار و در موقع حرکت به «جنگ تبوک» فرموده است. بنابراین در مقام تأویل و توجیه برآمده و مقام خلافت را به زمان مخصوص منحصر دانستهاند؛ در صورتی که طبق مدارک و دلایل فراوانی که در دست است؛ رسول اکرم(ص) این جمله را در طول زندگی خود، نه یک بار، بلکه در شش مورد درباره امیرمؤمنان(ع) بیان فرموده است۱۵ و « حدیث منزلت» منحصر به جنگ تبوک نیست.
ب) فضائل و مناقب علی(ع) در میان سایر منابع اهل سنّت
۱. پیامبر(ص) فرمودند: «داناترین امّت من پس از من علیّ بن ابیطالب است.»۱۶
۲. رسول خاتم(ص) فرمودند: «بر روی صراط گردنهای است که احدی از آن عبور نمیکند مگر به وسیله براتی از علیّ بن ابی طالب.»۱۷
۳. پیامبر اکرم(ص) فرمودند: «خداوند برای برادرم علی(ع) آنقدر فضیلت قرار داده که به جهت کثرت به شمار نمیآید، هر کسی فضیلتی از فضایل او را ذکر کند و به آن اعتراف کند، خداوند گناهان گذشته و آیندهاش را میآمرزد.»۱۸
۴. پیامبر اکرم(ص) فرمودند: «شبی که به معراج رفتم درباره علی(ع) سه چیز به من وحی شد: ۱. او سرور مؤمنان است؛ ۲. او پیشوای پرواپیشگان است؛ ۳. او رهبر سپیدپیشانیان است.»۱۹
۵. خاتم الانبیاء(ص) فرمودند: «دشمنی با علی(ع) سیئهای است که هیچ حسنهای با آن سود نمیبخشد.»۲۰
۶. پیامبر(ص) فرمودند: «محبّت علی(ع) برات آزادی از آتش جهنّم است.»۲۱
۷. پیامبر اکرم(ص) فرمودند: «محبّت علی(ع) گناهان را میخورد همانگونه که آتش هیزم را میخورد.»۲۲
۸. پیامبر(ص) فرمودند: «خداوند از نور چهره علیّ بن ابی طالب(ع) هفتاد هزار فرشته آفریده که برای او و دوستدارانش تا روز قیامت طلب مغفرت میکنند.»۲۳
۹. پیامبر(ص) فرمودند: «سرلوحه نامه اعمال مؤمن، محبّت علی بن ابیطالب است.»۲۴
۱۰. رسول اکرم(ص) فرمودند: «حکمت به ده جز تقسیم شده، نُه جز آن به علی و یک جز آن به دیگران داده شده است.»۲۵
۱۱. رسول اکرم(ص) فرمودند: «اگر مردم بر محبّت علیّ بن ابیطالب گرد میآمدند، خداوند هرگز آتش را نمیآفرید.»۲۶
۱۲. پیامبر اکرم(ص) فرمودند: «اگر آسمانهای هفتگانه در یک کفّه ترازو و ایمان علی(ع) در کفّه دیگر گذاشته شود، بیگمان کفّه ایمان علی(ع) سنگینی میکند.»۲۷
۱۳. رسول اکرم(ص) فرمودند: «علی(ع) را به سوی جنگی گسیل نکردم، جز اینکه دیدم که جبرئیل در طرف راست او، میکائیل در طرف چپ او و ابر بر سر او سایهانداخته، تا هنگامیکه خداوند نصرت و پیروزی نصیبش فرماید.»۲۸
۱۴. نبیّ اکرم(ص) فرمودند: «هر کس نگوید که علی بهترین مردمان است، کافر شده است.»۲۹
۱۵. رسول اکرم(ص) فرمودند: «ما اهلبیت را به جز مؤمن پرهیزکار دوست نمیدارد و ما خاندان را جز منافق نگونسار دشمن نمیدارد.»۳۰
۱۶. پیامبر خاتم(ص) فرمودند: «هر کس مرا درباره اهل بیتم بیازارد، خدای را آزرده است.»۳۱
۱۷. حضرت محمّد(ص) فرمودند: «هر کس نمازی بخواند که در آن بر من و اهل بیت من درود نفرستد، نمازش پذیرفته نمیشود.»۳۲
۱۸. رسول اکرم(ص) فرمودند: «یاعلی! خداوند تو را، خانوادهات را، شیعیانت را، دوستدارانت را و دوستان دوستان شیعیانت را آمرزید.»۳۳
۱۹. حضرت محمّد(ص) فرمودند: «علی و شیعیانش در روز قیامت رستگارانند.»۳۴
۲۰. پیامبر اکرم(ص) فرمودند: «علی(ع) را دوست نمیدارد جز مؤمن و او را دشمن نمیدارد جز منافق.»۳۵
۲۱. حضرت ختمی مرتبت(ص) فرمودند: «هر کس علی(ع) را بیازارد مرا آزرده است.»۳۶
آیتالله سیّدصادق نجمی
پینوشتها:
۱. سوره حج (۲۲)، آیه ۱۹.
۲. صحیح بخاری, ج۵, باب قتل ابی جهل و ج۶ , تفسیر سوره الحج, ح ۳۷۴۷, ۳۷۵۱, ۳۷۵۰.
۳. صحیح مسلم، ج۱، کتاب الایمان، باب أنّ حب الانصار. علی من الایمان، ح ۸۷.
۴. صحیح بخاری، ج۱، کتاب الصلاه، باب إتمام التکبیر فی الرکوع؛ همان، کتاب الصلاه باب إتمام التکبیر و فی السجود و «صحیح مسلم»، ج۲، کتباب الصلاه، باب اثبات التکبیر فی کلّ خفض و رفع.
۵. صحیح بخاری، ج۴، کتاب باب مناقب علی بن ابی طالب؛ همان ج۱، کتاب الصلاه، باب نوم الرجل فی المسجد؛ ج۴، کتاب الادب، باب التکنّی بابی تراب؛ ج ۸ کتاب الاستئذان، باب القائله فی المسجد و «صحیح مسلم»، ج۷، کتاب فضائل الصحابه، باب فضائل علی بن أبی طالب.
۶. صحیح بخاری، ج۶، کتاب التفسیر، تفسیر «ما ننسخ من آیـ[…» ح ۴۲۱۱.
۷. سنن ابن ماجه، ج۱.
۸. استیعاب، ج۱، ص۸ (حرف العین باب علی، که در این کتاب جمله اقضاهم آمده است).
۹. صحیح بخاری، ج۴، کتاب الجهاد و السیر، باب ما قبل فی لواء البنب، ح ۲۸۱۲.
۱۰. صحیح مسلم، ج۷ کتاب الفضائل باب فضائل علی بن ابیطالب(ع) ح۲۴۰۵.
۱۱. صحیح بخاری، ج۴، کتاب فضائل الصحابه، باب غزوه تبوک، ح۴۱۵۴.
۱۲. سوره طه (۲۰)، آیه ۳۰.
۱۳. سوره اعراف (۷)، آیه ۱۴۲.
۱۴.سوره طه (۲۰)، آیه ۳۶.
۱۵. ر.ک: المراجعات، علّامه سیّد شرفالدین و کفایه الطالب، (ط ۱۳۹۰)، ص۲۸۱.
۱۶. دیلمی، فردوس الاخبار، ج۱، ص ۴۵۱.
۱۷. خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج ۱۰، ص ۳۵۷.
۱۸. خوارزمی، مناقب علی بن ابی طالب، ص ۲.
۱۹. همان، ص ۲۳۵.
۲۰. همان، ص ۳۵.
۲۱. دیلمی، فردوس الاخبار، ج ۲، ص ۲۲۶.
۲۲. ابن عساکر، تاریخ دمشق، ج ۱۵، ص ۴۵.
۲۳. خوارزمی، مقتل الحسین، ج۱، ص ۳۹.
۲۴. ابن عساکر، تاریخ دمشق، ج ۴۵، ص ۲۸۴.
۲۵. همان، ج ۴۵، ص ۲۹۴.
۲۶. خوارزمی، مقتل الحسین، ج۱، ص ۳۸.
۲۷. طبری، ریاض النضر\، ج۲، ص ۳۰۰.
۲۸. گنجی، کفایـ[الطالب، ص ۵۲.
۲۹. ابن عساکر، تاریخ دمشق، ج ۴۵، ص ۲۸۴.
۳۰. سمهودی، جواهر العقدین، ج۲، ص ۲۴۲.
۳۱. مناوی، کنوز الحقائق، ج۲، ص ۹۲.
۳۲. سنن الدار قطنی، ج ۱، ص ۳۵۵.
۳۳. خوارزمی، مقتل الحسین، ج۱، ص ۳.
۳۴. دیلمی، فردوس الاخبار، ج۲، ص ۵۰۴.
۳۵. طبرانی، معجم الکبیر، ج ۲۳، ص ۳۰۵.
۳۶. هیثمی، مجمع الزوائد، ج ۹، ص ۱۲۹.
.