با دعاى ندبه در پگاه جمعه-۳

قسمت سوم
على اکبر مهدى پور

اجتماعات پرشکوه شیعیان شیفته و عاشقان دلسوخته در بامدادان جمعه در محافل دعاى ندبه، دشمنان قسم خورده اهل بیت، علیهم السلام، را بشدت مى آزارد و خواب راحت را از دیدگانشان مى رباید. هر بانگ «یابن الحسن » که از این اجتماعات بلند مى شود و در فضاى شهر طنین مى اندازد، چون تیرى خون آلود در سینه دشمن فرو مى رود و آسایش و آرامش را از آنها سلب مى نماید.

از این رهگذر پرسشهاى زیادى از دیرباز پیرامون دعاى ندبه، به عنوان اعتراض و براى ایجاد شبهه و تردید از طرف دشمنان ابراز شده و احیانا توسط دشمنان ناآگاه انتشار یافته، غبار شک و تردید در میان نوجوانان برانگیخته، لامت سؤال در اذهان آنها پدید آورده است.

ما در این نوشتار در پى آنیم که این پرسشها را مطرح نموده، پاسخهاى ساده و روشن و در عین حال مستدل و منطقى آنها را به خدمت خوانندگان گرامى مجله «موعود» تقدیم نماییم.

قسمتى از این پرسشها از این قرار است:

۱- آیا دعاى ندبه سند معتبرى دارد؟

۲- آیا معقول است که پیش از تولد فردى در فراقش گریه کنند؟

۳- آیا دعاى ندبه با معراج جسمانى پیامبر، صلى الله علیه وآله، ناسازگار است؟

۴- آیا دعاى ندبه از عقاید کیسانیه سرچشمه گرفته است؟

۵- آیا دعاى ندبه حالت تخدیرى دارد؟

۶- آیا دعاى ندبه بدعت است؟

۷- آیا دعاى ندبه با عقل منافات دارد؟

۸- آیا دعاى ندبه با امامت دوازده امام هماهنگ نیست؟

۹- آیا معقول است که دعاى ندبه از معصوم صادر شود؟

۱۰- آیا فرازهایى از دعاى ندبه با قرآن ناسازگار است؟

در مورد پرسش نخستین در شماره پیشین بتفصیل سخن گفتیم و سلسله اسناد دعاى ندبه را در طول قرون و اعصار بررسى کردیم و تاکید شخصیتهاى برجسته اى چون علامه مجلسى را بر استحکام سند آن نقل کردیم و در اینجا اضافه مى کنیم که:

سختگیریهاى رایج در فقه شیعه، در مورد اخبار و احادیثى است که در مسیر استنباط یک حکم الزامى (واجب یا حرام) قرار بگیرد، اما در مورد مسایل مستحبى، بویژه دعاها و زیارتها، آن سختگیرى و موشکافى سندى معمول نیست، بلکه همین مقدار که مضامین آن مقبول و شرع پسند باشد و در یک کتاب مشهور نقل شود; کافى است.

پس اگر سند دعایى معتبر نباشد و صدور آن از معصوم – بالخصوص – ثابت نشود، چون به نحو عموم به دعا و نیایش امر شده و دعا از اعمال راجحه و از عبادات مؤکده است، خواندن آن بر حسب عمومات قرآنى و حدیثى راجح و مستحب است و در مقام عمل نیازى به سخت گیرى سندى نیست، بلکه قاعده «تسامح در ادله سنن » در اینجا جارى است و همین مقدار براى درک پاداش اخروى کافى است.

قاعده تسامح در ادله سنن متکى بر احادیث فراوانى است که به «احادیث من بلغ » شناخته مى شوند.

بر اساس این احادیث، اگر در مورد یک عمل خیر، اجر و پاداشى از خدا و پیامبر نقل شده باشد و این نقل به فردى رسیده باشد و او براى رسیدن به آن پاداش، به آن عمل خیر اقدام نماید، خداوند منان آن پاداش را به او عنایت مى فرماید، اگر چه چنین حدیثى در واقع از معصوم صادر نشده باشد.

در این رابطه احادیث فراوانى از معصومین، علیهم السلام، رسیده (۱) و شیخ انصارى، قدس سره، رساله مستقلى در جواز تسامح در ادله سنن به رشته تحریر درآورده است.

قوت متن و استحکام الفاظ و مضامین دعا نیز بر اعتبار آن مى افزاید. سخن شناسان و آشنایان با شیوه گفتار معصومین، علیهم السلام، از بررسى مضمون و محتواى یک متن مى توانند بر صدور یا عدم صدور آن از معصوم، علیه السلام، اطمینان حاصل کنند.

هنگامى که از مرحوم آیه الله کاشف الغطاء در مورد سند «دعاى صباح » سؤال کردند فرمود:

براى هر یک از صاحبان دانش و فرهنگ اسلوبى هست و براى هر گروهى از جوامع بشرى، بلکه براى هر ملتى از اهالى یک کشور، شیوه و اسلوبى هست… براى ائمه، علیهم السلام، نیز در مقام نیایش، ستایش، حمد و ثناى پروردگار شیوه خاصى است که هر کس با سخنان آنها مانوس باشد، برایش ملکه اى حاصل مى شود که سخنان آنها را مى شناسد و چنین شخصى تردید نمى کند که «دعاى صباح » از آنها صادر شده است. (۲)

بسیارى از بزرگان در مورد «دعاى ندبه » و «زیارت جامعه کبیره » نیز فرموده اند که بررسى متن و مضامین عالیه آنها، به تنهایى براى اثبات اعتبار آنها کافى است و نیازى به بررسى سند ندارند. (۳)

ابن ابى الحدید معتزلى، نیز در برابر کسانى که در صدور برخى از فرازهاى نهج البلاغه از مولاى متقیان امیر مؤمنان، علیه السلام، ابراز تردید کرده اند، به همین طریق استدلال کرده و اثبات نموده که همه فقرات نهج البلاغه از آن حضرت مى باشد.

وى در مورد خطبه «شقشقیه » از مصدق بن شبیب واسطى نقل مى کند که او مى گفت:

به سال ۶۰۳ ق. این خطبه را در محضر شیخ ابومحمد، عبدالله بن احمد، معروف به «ابن خشاب » مى خواندم… از او پرسیدم: «آیا شما معتقد هستید که این خطبه جعلى است؟». فرمود: «نه، به خدا سوگند، من یقین دارم که این خطبه از سخنان آن حضرت است، آنچنانکه یقین دارم که تو مصدق هستى ».

گفتم: «بسیارى از مردمان مى گویند که این خطبه از کلمات سید رضى، قدس سره، مى باشد».

گفت: «نه، رضى و نه غیر رضى، کجا این توان، این شیوه و این اسلوب را داشتند؟! ما نوشته هاى رضى را دیده ایم، با سبک و اسلوب او در سخن نثر آشنا هستیم…». (۴)

روى این بیان، معارف والا، حقایق درخشان، معانى روشن و مطالب ژرفى که با اسلوبى بدیع، بیانى شیوا، منطقى گیرا و عباراتى بسیار بلند و فصیح در این دعاى شریف آمده، ما را از ارایه هر گونه سند و منبع بى نیاز مى سازد، که چنین حقایق تابناک و دقایق درخشان هرگز از هیچ منبعى جز چشمه سار زلال ولایت سرچشمه نمى گیرد.

استاد فرزانه ما مرحوم آیه الله حاج سید مرتضى شبسترى، که در مسایل قرآنى و حدیثى، آیتى بى نظیر بود، در مقطعى که بحث ولایت ائمه اطهار، علیهم السلام، را بر اساس محکمات قرآن براى گروهى از فضلاى برجسته حوزه علمیه قم تدریس مى کرد، روزى به فراز کرسى تدریس فرمودند:

من ادعا مى کنم که هر فرازى از فرازهاى دعاى ندبه متواتر است و همه حوزه هاى علمیه را در این رابطه به بحث و گفتگو فرا مى خوانم.

کسانى که با قدرت علمى آن استاد فرزانه آشنا بودند مى دانند که او براحتى از عهده اثبات این مطلب برمى آمد.

یکى از شارحان دعاى ندبه، این راه را دنبال کرده، متن دعاى ندبه را به ۱۲۴ فراز تقسیم نموده، منابع قرآنى و حدیثى هر فرازى را در ذیل آن فراز، از کتب تفسیر و مجامع حدیثى آورده و سعى کرده که اکثر آنها را از منابع اهل سنت بیاورد. (۵)

یکى دیگر از شارحان، در شرح فرازهاى این دعاى شریف، سعى بلیغ نموده که فرازهاى آن را با آیات قرآنى تطبیق دهد و در تفسیر و تاویل آنها، از کتب تفسیر و منابع حدیثى استفاده نموده است. (۶)

یکى دیگر از نویسندگان معاصر در تفسیر و تبیین این شیوه پسندیده، تعبیر ظریفى نموده و مى فرماید:

اگر کسى خانه مسکونى دارد، از او مطالبه سند و قباله مى کنند، اگر او به دلایلى نتواند سند خانه را ارایه دهد، ولى سند خرید زمین، پروانه ساخت، پایان کار، و فاکتور خرید تک تک قطعات و مواد به کار رفته در آن ساختمان، از گچ، سیمان، آجر، تیرآهن، درب و پنجره و غیره را ارایه دهد، مالکیت او محرز مى شود، دیگر خانه را از او مطالبه نمى کنند.

روى این بیان، اگر هر فرازى از فرازهاى دعاى ندبه، جزء عقاید حقه و تعالیم مسلم جهان تشیع باشد و به تعبیر آن استاد گرانمایه هر فرازى از فرازهاى آن متواتر باشد و سند هر فرازى از آن در قرآن و سنت موجود باشد، و سبک انشاى آن از دیدگاه سبک شناسى دقیقا با دیگر دعاهاى صادره از خاندان عصمت و طهارت منطبق باشد و در کتابهاى مشهور و معتبر درج شده باشد، دیگر نیازى به ارایه سند نیست، در حالى که در شماره پیشین مجله، سند معتبر و قابل استناد آن را به خدمت خوانندگان گرامى تقدیم نمودیم و تاکید صریح شخصیت برجسته اى چون علامه مجلسى را بر اعتبار سند آن نقل کردیم که فرمود:

و اما دعاى ندبه که مشتمل است بر عقاید حقه و تاسف بر غیبت حضرت قائم، علیه السلام، به «سند معتبر» از حضرت امام جعفر صادق، علیه السلام، منقول است، که مستحب است این دعاى ندبه را در چهار عید بخوانند، یعنى جمعه، عید فطر، عید قربان و عید غدیر. (۷)

علامه مجلسى، این غواص بحار علوم اهل بیت، علیهم السلام، در همین فراز کوتاه به نکات ارزشمندى اشاره فرموده:

۱- دعاى ندبه از نظر محتوا مستقیم و مشتمل بر عقاید حقه است.

۲- دعاى ندبه ماثور است و از معصوم رسیده است.

۳- دعاى ندبه از نظر سند معتبر است.

۴- سند دعاى ندبه به امام صادق، علیه السلام، مى رسد.

۵- خواندن دعاى ندبه در چهار عید بزرگ اسلامى مستحب است.

اما در مورد پرسش دوم که گفته مى شود:

«آیا معقول است که پیش از تولد یک فرد در فراقش گریه کنند و ناله ها سر دهند؟!».

توضیح اینکه: دعاى ندبه از امام صادق، علیه السلام، نقل شده است. امام صادق، علیه السلام، به سال ۱۴۸ ق. به شهادت رسیده و حضرت بقیه الله، ارواحنا فداه، به سال ۲۵۵ ق. دیده به جهان گشوده است.

پس هنگامى که امام صادق، علیه السلام، دعاى ندبه را انشا فرموده، بیش از یک قرن به تولد حضرت ولى عصر، علیه السلام، مانده بود، پس چگونه ممکن است انسان نسبت به انسانى که بعد از یک قرن دیده به جهان خواهد گشود، گریه و زارى کند و در فراقش اشک بریزد و ناله سر دهد؟!

در پاسخ باید عرض کنیم: اگر این معنى در مورد افراد معمولى تصویر شود، حق به جانب معترض است و هرگز معقول نیست که یک انسان عاقل در مورد ششمین نواده اش گریه و زارى کند و در فراقش اشک حسرت بریزد، ولى اگر فرد مورد نظر گل سرسبد جهان خلقت باشد و همه پیامبران الهى به فرمان پروردگار نوید او را به پیروان خود داده باشند، و به مت خود فرمان انتظار داده، از غیبت طولانى او گفتگو کرده باشند، بسیار طبیعى و منطقى خواهد بود که افراد دردآشنا در طول قرون و اعصار، در انتظار آمدنش ثانیه شمارى کنند، در فراقش اشک حسرت بریزند و از طول غیبتش گریه ها سر دهند.

در قسمت اول از این مقال، بتفصیل در این رابطه سخن گفتیم و نمونه هاى ارزنده اى را از پیامبران گذشته، رسول گرامى اسلام و امامان معصوم، علیهم السلام، نقل کردیم (۸) و از سدیر صیرفى روایت نمودیم که با گروهى از اصحاب به محضر امام صادق، علیه السلام، شرفیاب شده، حضرتش را دیده بودند که روى خاکها نشسته، همانند مادر داغ فرزند دیده، سیل اشک روان کرده، ناله هاى جانسوز سر مى دهد، هنگامى که از علت آن جویا شده بودند با یک بیان جانکاه فرموده بودند که براى طولانى شدن غیبت حضرت قائم، علیه السلام، و پریشانى مؤمنان در دوران غیبت اشک مى ریزند. (۹)

و اینک چند نکته در این رابطه یادآور مى شویم:

۱- امام باقر، علیه السلام، به زراره فرمود: در روز جمعه پیش از آنکه براى خود دعا کنى در قنوت نمازت بگو:

اللهم انا نشکو الیک فقد نبینا و غیبه ولینا و شده الزمان علینا و وقوع الفتن و تظاهر الاعداء و کثره عدونا و قله عددنا، فافرج ذلک یا رب عنا بفتح منک تعجله و نصر منک تعزه و امام عدل تظهره، اله الحق آمین.

خدایا ما به تو شکایت مى کنیم از فقدان پیامبرمان، از غیبت ولى امرمان، از سختگیرى روزگار، از وقوع فتنه ها، از همدستى دشمنان، از فزونى دشمنان و کمى یاران، بار پروردگارا گشایشى فراهم ساز، با یک پیروزى نزدیک، نصرت شکوهمند و پیشواى عادلى که براى ما ظاهر فرمایى، اى خداى حق مستجاب فرما (۱۰)

۲- نظیر همین عبارت از پیشواى متقیان امیر مؤمنان حضرت على، علیه السلام، روایت شده که در قنوت خود مى فرمود:

اللهم انا نشکو الیک فقد نبینا و غیبه امامنا ففرج ذلک اللهم بعدل تظهره و امام حق نعرفه…

خدایا ما به تو شکایت مى کنیم از رحلت پیامبرمان و غیبت پیشوایمان… خدایا گشایشى فراهم کن با عدالتى که ظاهر سازى و پیشواى حقى که از او شناخت داریم… (۱۱)

۳- شهید اول را در کتاب «ذکرى » نقل کرده و فرموده است:

ابن ابى عقیل این قنوت امیر مؤمنان، علیه السلام، را از میان دعاها برگزیده و فرموده است: به من رسیده است که امام صادق، علیه السلام، به شیعیان خود امر مى کرد که بعد از کلمات فرج این دعا را در قنوت بخوانند. (۱۲)

جالب توجه است که حضرت على، علیه السلام، بیش از دو قرن پیش از میلاد مسعود آن امام موعود، در قنوت نمازش از غیبت آن قبله موعود به خدا شکایت مى کند و گشایش همه مشکلات جهان اسلام را با ظهور آن مصلح جهانى از خداى منان درخواست مى نماید. امام باقر، علیه السلام، همان متن را در قنوت نمازش مى خواند و به زراره فرمان داد که آن را در قنوتهاى خود در روز جمعه بخواند و امام صادق، علیه السلام، به شیعیان دستور مى دهد که آن را بعد از کلمات فرج در قنوت بخوانند.

۴- امام هشتم شیعیان حضرت رضا، علیه السلام، نیز به شیعیان خود دستور مى دهد که در روزهاى جمعه در قنوت نماز ظهر، دعایى را در همین رابطه بخوانند. (۱۳)

۵- امام جواد، علیه السلام، در قنوت نمازش براى تعجیل در امر فرج دعا کرده، در وصف پیروان آن کعبه مقصود مى فرماید:

فاصبحوا ظاهرین و الى الحق داعین و للامام المنتظر القائم بالقسط تابعین…

آنها پیروز شده، به سوى حق فرا مى خوانند و از امام منتظرى که قائم به قسط است پیروى مى کنند. (۱۴)

۶- امام هادى، علیه السلام، نیز در قنوت نمازش براى تعجیل در امر فرج دعا مى کرد. (۱۵)

۷- امام حسن عسکرى، علیه السلام، در قنوت نمازش دعاى بسیار شکوهمندى براى تعجیل در امر فرج فرزند دلبندش مى خواند و از خداوند درخواست مى کند که پس از سپرى شدن شب ظلمانى غیبت، روز روشن عدالت را آشکار نماید. (۱۶)

۸- هنگامى که اهل قم از جنایات «موسى بن بغى » عامل متوکل بر قم به محضر امام حسن عسکرى، علیه السلام، شکایت کردند، امام، علیه السلام، به آنها فرمود که نماز مظلوم را بخوانند و دعاى یاد شده را در قنوت آن بخوانند. (۱۷)

۹- امام باقر، علیه السلام، در قنوت نمازش از طول غیبت مى نالد و به محضر پروردگار عرضه مى دارد:

… اللهم فان القلوب قد بلغت الحناجر، و النفوس قد علت التراقى و الاعمار قد نفدت بالانتظار…

خدایا دلها به تنگناى گلوها رسید، نفسها در سینه حبس گردید و عمرها در اثر انتظار به پایان رسید.

آنگاه از خداوند مى خواهد که آرزوى باورداران را تحقق بخشد، مؤمنان را به آرزوى خود نائل سازد، دین را نصرت دهد، حجتش را آشکار نماید و به دست نیرومندش از دشمنان انتقام بگیرد. (۱۸)

۱۰- یحیى بن فضل نوفلى گوید: در بغداد به محضر مقدس امام کاظم، علیه السلام، رسیدم، چون از نماز عصر بپرداخت، دستها را به سوى آسمان برافراشت و عرضه داشت…

دعاى مفصلى نقل کرده، در پایان عرضه مى دارد:

و ان تعجل فرج المنتقم لک من اعداءک و انجز له ما وعدته یا ذالجلال و الاکرام.

و اینکه تعجیل فرمایى در فرج منتقم، که انتقام تو را از دشمنانت مى گیرد، پس آنچه را که به او وعده فرموده اى به انجام برسان اى صاحب جلالت و کرم.

نوفلى پرسید: این دعا در حق چه کسى است؟

فرمود: در حق مهدى آل محمد، علیه السلام.

آنگاه برخى از ویژگیهاى آن حضرت را مى شمارد و در پایان مى فرماید:

بابى القائم بامرالله.

پدرم به فداى آن بزرگوارى که به فرمان خدا قیام مى کند. (۱۹)

اینها نمى از یم، مشتى از خروار، و اندکى از موارد بى شمارى بود که ائمه، علیهم السلام، در مواقع نیایش، در قنوت نمازها و یا در تعقیبات نمازها و یا در تعقیبات خود از یوسف گمگشته سخن گفته، از دوران غیبتش شکوه ها نموده، در فراقش ندبه ها سر داده، براى پریشانى مؤمنان در عصر غیبتش سیلاب اشک روان ساخته، براى تعجیل امر فرجش دست نیاز به درگاه ربوبى برافراشته، از نثار تعبیراتى بسیار بلند دریغ نکرده اند. و اگر بخواهیم این موارد را استقصا کنیم، مثنوى هفتاد من کاغذ شود.

در اینجا اضافه مى کنیم که این حال انتظار و اشتیاق، به امامان، علیهم السلام، اختصاص ندارد، بلکه بسیارى از اصحاب، تحت تربیت رسول اکرم، صلى الله علیه وآله، و پیشوایان دین، با دولت کریمه حضرت بقیه الله، ارواحنا فداه، آشنا گشته، عشقى جانسوز پیدا کرده، شب و روز در فراق آن حضرت اشک مى ریختند، که یک نمونه آن، جناب سلمان است. (۲۰)

جالب تر اینکه این سوز و گداز به اصحاب پیامبر اکرم و ائمه هدى، علیهم السلام، نیز اختصاص نداشت، بلکه برخى از بزرگان اهل سنت نیز از این عشق و علاقه بهره مند بودند، که یک نمونه آن «عباد بن یعقوب رواجنى » است.

رواجنى از بزرگان اهل سنت بود، بخارى، ترمذى، ابن ماجه، ابوحاتم، بزاز و دیگر محدثان اهل سنت، از او روایت کرده اند و همه رجالیون بر وثاقت و صداقت او تاکید کرده اند. (۲۱)

اشتیاق و انتظار و سوز و گداز او به گریه و زارى ختم نمى شد، بلکه شمشیرى تهیه کرده بود که اگر عصر حضرت مهدى، علیه السلام، را درک کند با آن شمشیر در رکاب آن حضرت پیکار نماید.

نقل است که قاسم بن زکریا براى استماع حدیث به خدمت رواجنى رفت، بالاى سرش شمشیرى آویخته مشاهده کرد، پرسید: این شمشیر از آن کیست؟ رواجنى پاسخ داد:

من آن را مهیا کرده ام که در محضر حضرت مهدى، علیه السلام، با آن شمشیر بزنم. (۲۲)

نکته جالب توجه این است که رواجنى به سال ۲۵۰ ق. وفات کرده (۲۳) و حضرت بقیه الله، ارواحنا فداه، به سال ۲۵۵ ق. متولد شده است.

جالبتر اینکه از او کتابى به یادگار مانده به نام «اخبار المهدى المنتظر». (۲۴) اهمیت کتاب رواجنى در این است که آن را پیش از تولد حضرت بقیه الله نوشته است.

در جایى که یک فرد سنى پیش از ولادت آن مهر تابان به او عشق بورزد، در فراقش اشک بریزد و براى دفاع از حریمش اسلحه آماده کند، و در جایى که شخصیتى چون سلمان قرنها پیش از ولادتش در فراق او اشک بریزد، و در جایى که امامان معصوم از امیر مؤمنان تا امام حسن عسکرى، علیه السلام، در قنوت نمازشان براى تعجیل در امر فرج دعا کنند و از غیبت طولانى اش شکوه کنند، و بیش از یکصد دعا به شیعیان تعلیم کنند و دستور دهند که در عصر غیبت به خواندن آن مواظبت کنند (۲۵) اگر کسى در صدور دعاى ندبه از امام صادق، علیه السلام، تردید کند و بگوید: «آیا معقول است که امام صادق، علیه السلام، براى کسى که هنوز به دنیا نیامده اشک بریزد؟!» چنین شخصى یا نادان است و یا مغرض، زیرا دعاى ندبه یکى از صدها دعایى است که از معصومین، علیهم السلام، براى عصر غیبت توصیه شده است.

در پایان یادآور مى شوم که هرگز کسى ادعا نکرده که امام صادق، علیه السلام، دعاى ندبه مى خواند، بلکه به شیعیان امر فرموده که این دعا را در اعیاد چهارگانه بخوانند. روى این بیان دعاى ندبه یک دستورالعمل است براى شیعیان در عصر غیبت.

ولى بر اساس آنچه گفته شد، اگر کسى ادعا کند که امامان، علیهم السلام، در زمان خودشان دعاى ندبه مى خواندند، هیچ مانعى ندارد، نه خلاف عقل است و نه خلاف ذوق.

مگر نه این است که امام سجاد، علیه السلام، در روز عرفه در صحراى عرفات، در دعاى معروف عرفات، بخشى از این دعاى پر سوز و گداز را به حضرت بقیه الله، ارواحنا فداه، اختصاص داده، عرضه مى دارد:

و اصلح لنا امامنا… اللهم املا الارض به عدلا و قسطا… و اجعلنى من خیار موالیه و شیعته… و ارزقنى الشهاده بین یدیه…

خدایا امر امام ما را اصلاح کن… خدایا زمین را به دست او پر از عدل و داد کن… خدایا مرا از بهترین دوستان و شیعیان او قرار بده… و شهادت در رکاب او را به من ارزانى بدار… (۲۶)

امام سجاد، علیه السلام، با یک سوز و گداز زایدالوصفى این دعا را در صحراى عرفات خواند و همه ساله صدها هزار حاجى این دعا را در روز عرفه با هزاران آه و سوز مى خوانند.

این چه جرات و گستاخى است که برخى از بداندیشان چون سخن از دعاى ندبه به میان مى آید، آن را غیر معقول و غیر منطقى مى شمارند و در مورد صدها دعاى دیگرى که در این رابطه از معصومین، علیهم السلام، رسیده شک و تردیدى ابراز نمى کنند.

بر عاشقان شیفته و شیعیان دلسوخته است که با حضور فعال در مجالس دشمن شکن دعاى ندبه، پاسخ عملى کج اندیشان را بدهند.

ادامه دارد

پى نوشتها:

۱. الکلینى، محمد بن یعقوب، اصول الکافى، چاپ بیروت، ج ۲، ص ۸۷; البرقى، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، چاپ قم، ج ۱، ص ۹۳; الشیخ الصدوق، محمد بن على بن بابویه، ثواب الاعمال، چاپ قم، ص ۱۳۲; الحلى، احمد بن فهد، عده الداعى، چاپ بیروت، ص ۱۳; ابن الطاووس، على بن موسى، اقبال الاعمال، چاپ سنگى، ص ۶۲۷; همان، فلاح السائل، چاپ قم، ص ۱۲; الشیخ البهایى، محمد بن الحسین العاملى، مفتاح الفلاح، چاپ قم، ص ۴۰۶; المجلسى، محمدتقى، روضه المتقین، چاپ کوشانپور، ج ۱، ص ۴۵۵; العاملى، السید محمد بن على الموسوى، مدارک الاحکام، چاپ قم، ج ۱، ص ۱۸۷; الحر العاملى، محمد بن الحسن، وسائل الشیعه، چاپ آل البیت، ج ۱، ص ۸۰; المجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، چاپ ۱۱۰ جلدى، ج ۲، ص ۲۵۶; همان، مرآت العقول، چاپ تهران ج ۸، ص ۱۱۲.

۲ . کاشف الغطاء، شیخ محمدحسین، الفردوس الاعلى، چاپ تبریز، ص ۵۰.

۳ . السید شبر، السید عبدالله، الانوار اللامعه، چاپ مشهد، ص ۳۱.

۴ . ابن ابى الحدید، ابوحامد بن هبه الله المدائنى، شرح نهج البلاغه، چاپ قاهره، ج ۱، ص ۲۰۵.

۵. محب الاسلام، سید على اکبر موسوى، شرح دعاى ندبه، چاپ تهران.

۶ . زمردیان شیرازى، احمد، ندبه و نشاط، چاپ تهران.

۷ . علامه مجلسى، مولى محمدباقر، زادالمعاد، چاپ سنگى، ص ۴۸۶.

۸ . مجله موعود، شماره ۱۴، ص ۳۰ – ۳۵.

۹ . الشیخ الصدوق، محمد بن على بن بابویه، کمال الدین، چاپ تهران، ج ۲، ص ۳۵۳.

۱۰ . الشیخ الطوسى، محمد بن الحسین، مصباح المتهجد، چاپ بیروت، ص ۳۶۶.

۱۱ . المحدث النورى، میرزا حسین الطبرسى، مستدرک الوسایل، ج ۴، ص ۴۰۴.

۱۲ . الشهید الاول، محمد بن المکى، الذکرى، چاپ سنگى، ص ۱۸۴.

۱۳ . ابن الطاووس، على بن موسى، جمال الاسبوع، چاپ سنگى، ص ۴۱۳.

۱۴ . العلامه المجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، ج ۸۵، ص ۲۲۶.

۱۵ . ابن الطاووس، على بن موسى، مهج الدعوات، چاپ سنگى، ص ۶۲.

۱۶ . همان، ص ۶۴.

۱۷ . الاصفهانى، محمدتقى الموسوى، مکیال المکارم، چاپ قم، ج ۲، ص ۸۵.

۱۸ . ابن الطاووس، مهج الدعوات، ص ۵۲.

۱۹ . همان، فلاح السائل، ص ۲۰۰.

۲۰ . الطبرى، محمد بن جریر، دلائل الامامه، چاپ قم، ص ۴۴۹.

۲۱ . الذهبى، محمد بن احمد بن عثمان، سیر اعلام النبلاء، ج ۱۱، ص ۵۳۷.

۲۲ . همان، میزان الاعتدال، ج ۲، ص ۳۷۹.

۲۳ . البخارى، محمد بن اسماعیل، التاریخ الکبیر، ج ۶، ص ۴۴.

۲۴ . الزرکلى، خیرالدین، الاعلام، ج ۳، ص ۲۵۸.

۲۵ . الاصفهانى، محمدتقى الموسوى، مکیال المکارم، ج ۲، ص ۲ – ۱۰۳.

۲۶ . الشیخ الطوسى، محمد بن الحسن، مصباح المتهجد، ص ۶۹۸.

 

 

ماهنامه موعود شماره ۱۶

همچنین ببینید

دعایِ مهمّ امام زمان(ع)، برای برآورده شدن حاجت‌ها

سيّد علي خان در كتاب شريف «الكلم الطيّب» مي‌گويد: اين دعاي ارزشمندي است از امام زمان(ع) براي كسي كه چيزي از او ضايع گشته يا حاجتي دارد؛ ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *