گر سنگ از این حدیث بنالد عجب مدار!


اسماعیل شفیعی سروستانی

… در آخرین روزهایى که مطالب این شماره مهیاى چاپ مى شد، غوغاى درج نمایشنامه اى موهن در نشریه اى دانشجویى به نام «موج » بالا گرفت. برخى از خوانندگان «موعود» با تماس تلفنى و حضور در دفتر مجله ضمن اعلام انزجار از این واقعه نظر ما را در این باره جویا شدند. حسب وظیفه و تعهدى که موعود درباره مباحث ویژه «مهدوى » دارد موضوع سرمقاله این شماره را بررسى این واقعه قرار دادیم.

نمایشنامه «کنکور، وقت ظهور» که در نشریه «موج » با امضاى مستعار «مسافر کوچولو» به چاپ رسید در یک صفحه و نیم تصویرگر گفتگویى مملو از هتاکى و گستاخى به ساحت مقدس حضرت امام عصر، ارواحنافداه، بود، عباراتى که دل را مى آزرد و اشک از دیدگان جارى مى ساخت.

اگر چه خبر موثقى درباره نویسندگان، انگیزه آنان و ارتباطشان با جریانات سیاسى و اجتماعى (تا آخرین ساعات بسته شدن صفحات موعود) به دست ما نرسیده، لیکن موضوع را از چند وجه مى توان بررسى نمود.

۱- نویسندگان (ظاهرا دانشجو) پیش و بیش از آنکه متوجه اهانت و گستاخى خود باشند، براى طرح موضوع اجتماعى و سیاسى مورد نظر خود (که در جاى خود قابل نقد و بررسى است) از دو شخصیت عباس و امام، ارواحناله الفداء، بهره جسته‌اند. غافل از آنکه استفاده نابخردانه و نمادین از مقدسترین و عزیزترین شخصیت دینى و اسلامى شیعیان به هر دلیل موجب هتک حرمت است.

۲- بیان اقوالى سراسر کذب و سخیف از زبان حضرت امام، علیه السلام، اگر چه نویسنده را به عنوان کذاب و مفسده جو معرفى مى نماید از دیگر سو موجب بروز بدعت، تجرى بیگانگانى که کین اهل بیت، علیهم السلام، را در دل مى پرورند و بسط میدان تردید و تشکیک در معتقدات جوانان مى شود.

۳- اسائه ادب به ساحت قدس حضرات معصومین، علیهم السلام، با الفاظى زشت و موهن و نسبت دادن اعمالى سخیف به برگزیدگانى که شان الهى و مقام قدسى آنها مبرا از هر گونه آلایشى است موجب آزرده شدن خاطر و دل معتقدان مى شود و میدان بروز اختلاف، درگیرى و تشتت در میان صفوف مسلمین را مى گشاید. واقعه دردناکى که جامعه اسلامى و انقلابى ایران را در معرض مخاطرات جدى قرار مى دهد.

و…

بى گمان اینهمه، هر نویسنده، تصویرگر و مسببى را مستحق مجازات و تنبیه مى نماید. از همین رو «موعود» ضمن اعلام انزجار و تنفر شدید از این واقعه طالب پیگیرى جدى مسؤولان امور فرهنگى است.

و اما از وجهى دیگر:

حرمت شکنى اخیر مجله «موج » تنها حلقه اى از زنجیره بلندى است که بیش از ده سال درازا دارد. مرزهایى که مرحله به مرحله شکسته شدند و اینک پس از هتک حریم احکام صریح الهى (قصاص و…) به تعرض حریم قدس ائمه معصومین، علیهم السلام، و بالاخره امام عصر، صلواه الله علیه رسیده است.

بى گمان آن روز که نویسنده اى در یکى از نشریات فرهنگى کشور نوشت: «به حکومت رسیدن على، علیه السلام، به حکومت نرسیدن دیگر امامان شیعه و غیبت امام دوازدهم، دوازده نفر بودن آنها و… همه عرضى دین اند و به همین سبب به آنها به منزله واقعه هاى تاریخى ممکن باید نگریست و نه بیشتر، اینها همه به یک اندازه ضرورى یا تصادفند و لذا اجزاى اسلام تاریخى اند و نه اسلام عقیدتى و ایمان به اسلام عقیدتى تعلق مى گیرد و نه تاریخى » (1) این نهال خبیث آبیارى شد تا میوه تلخى چنین به بار آورد.

اما، آنچه بیش از همه موجب بروز بسیارى از ناهنجاریهاى فرهنگى در حوزه هاى مختلف شده; غفلت تمام نشدنى از مسایل و امورى است که بارها درباره آنها سخن به میان آمده و استمرار آن زمینه وقایع بزرگتر را در آینده فراهم مى سازد، که از آن میان موارد زیر در زمره عواملى هستند که طى ده سال اخیر زمینه هاى اینگونه حرمت شکنیها را فراهم ساخته‌اند.

– غفلت بسیارى از مدیران و مسؤولان دستگاه فرهنگى کشور از مطالعات فرهنگى و سیاستگزارى کلان براى فعالیتهاى فرهنگى (مبتنى بر نظامنامه فرهنگ ویژه شیعى و منابع دینى).

– غفلت از خصمى که با کنار گذاشتن سلاح و ترک جنگ رویارو، کمر به استحاله فرهنگى جامعه اسلامى و اغواى جوانان بسته است.

– غفلت از همه آنچه که جوانان ما براى ماندن در میدان نبرد با صورتهاى مختلف الحاد، ارتداد و شرک بدان نیازمندند.

– میدان دادن به عوامل معاند و معارض با دین و انقلاب به اسم اعطاى آزادى و دموکراسى.

– حمایت از مطبوعات و کسانى که عداوتشان با تفکر دینى و فرهنگى اسلامى طى سالهاى گذشته به اثبات رسیده.

– حمایت نکردن از اشخاص حقیقى و حقوقى مبشر فرهنگ ولایى شیعى که مى توانستند چونان سنگرى مانع نفوذ عوامل بیگانه به جغرافیاى فرهنگى این سرزمین اسلامى باشند.

و شاید از همین روست که امروزه با جمعیتى کلان اما جوان روبرو هستیم که قادر به نقد جدى و اصولى اقوال و نوشته هاى فراوانى که به مدد «سیاست توسعه فرهنگى » چون قارچ از میان صفحات مطبوعات و کتب سر برمى آورند نیستند.

این جمعیت جوان دوران تحصیل مدرسى خود را در میان کلاسها و با کتبى پشت سر نهاده‌اند که به دلایل مختلف از دگرگونى جدى در امان مانده و تنها با تغییراتى جزیى همه آراء و دریافتهاى غربى و غیر دینى درباره عالم و آدم را فراروى دانش آموزان قرار مى دهند.

این جمعیت جوان حریمها و مرزها را تشخیص نمى دهند و چنانکه بایسته است امر مقدس را از غیر مقدس باز نمى شناسند، و جاهلانه همه چیز را به بازى مى گیرند و قهرمانان فیلمهاى تلویزیون و سینمایى را امام خویش مى پندارند.

«موعود» مصرانه دفاع از حریم ولایت را وظیفه خویش مى داند; لیکن، باید پرسید چه ضمانتى وجود دارد که پس از شناسایى و تنبیه هتاکان حریم ولایت دیگر بار و دیگر بار در آشکارا و نهان این نوع هتاکى تکرار نشود؟ بى گمان حساب جریان سازان شناخته شده از نوجوانان و جوانان جداست.

در هنگامه اى که کودکان و نوجوانان ما از اولین سالهاى دبستان تا پایان دوره دبیرستان کمتر از سه یا چهار صفحه درباره امام حى حاضر و حجت برحق خداوند مى خوانند و جشن میلاد نیمه شعبان را با تماشاى فیلمهاى کمدى چارلى چاپلین و لورل و هاردى و کارتونهاى موش و گربه والت دیسنى پشت سر مى نهند و برپاکنندگان جشن و سرور تنها پخش نقل و نبات و شیرینى را وجهه همت خود مى سازند چه انتظارى از این نونهالان مى رود؟

در سرزمینى که مجموعه هاى دانشگاهى آن تنها چند صفحه درس معارف را در کنار صدها واحد درسى (براى خالى نبودن عریضه) به جوانان عرضه مى نمایند و با هزاران ابزار تبلیغى آنها را براى ورود به مسابقه بزرگ دستیابى به اعتبارات دنیایى و مناسبات نفسانى تشویق مى کنند به ثمر رسیدن کدام نهال را چشم داریم؟

با این همه مى خواهیم جوانى را شاهد باشیم که بتمامى همه حرمتها را پاس مى دارد؟! هیهات که چنین نخواهد شد. به استناد کدام حکم از میان احکام قرآنى و ائمه معصومین، علیهم السلام، به هر از راه رسیده اى اجازه انتشار نشریه داده مى شود تا در مقام «داعى » جمعیتى از شیعیان و مسلمین را به طرف هواجس نفسانى خود بکشد و موجب تشکیل صدها و هزارها فرقه و دسته و گروه سیاسى و مذهبى شود؟

هیهات که پراکندگان تخم پلورالیسم (تکثرگرایى) و تساهل و تسامح فرهنگى خود در زمره هتاکان واقعى به حریم مقدس کتاب خدا و ائمه معصومین، علیهم السلام، هستند. هم آنان که همواره از مصونیت اجتماعى و سیاسى و حقوقى برخوردارند و یا با اتصال به مقام آنان که مصونیتى ویژه براى خود قائلند از تعرض در امان مى مانند. و اینجاست که باید گفت: «این قافله تا به حشر لنگ است ». والسلام.
سردبیر

(۱) – «ذاتى و عرضى در دین »، کیان، شماره ۴۲، خرداد و تیر ۷۷.

ماهنامه موعود شماره ۱۶

همچنین ببینید

استاد اسماعیل شفیعی سروستانی

پرسش ذاتی وجود آدمیست؛

پرسش ذاتی وجود آدمیست؛ وآدمی پرسشگری است که همواره از منشا هستی و نسبت میان …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *