سیر تاریخى نگارش در موضوع غیبت-۲

ابراهیم امینى

کتابهاى غیبت بعد از امام حسن عسکرى، علیه‏السلام
بعد از وفات امام حسن عسکرى و در زمان غیبت صغرى نیز کتابهایى درباره غیبت امام زمان تألیف شد از باب نمونه:
۱- حسن بن حمزه عبداللّه بن محمد بن حسن بن حسین بن على سجاد کتابى در غیبت تألیف نمود. او از بزرگان و فقهاى امامیه بوده و در سال ۳۵۸ق. وفات نموده است.۱
۲- عبداللَّه بن جعفر بن حسن حمیرى کتابى در غیبت نوشته است. او از بزرگان و شخصیتهاى بزرگ قم بوده و در حدود سال ۲۹۰ق. به کوفه رفت و اهل کوفه از وى استماع حدیث نمودند.۲
۳– حسن بن محمد بن یحیى معروف به ابن اخى طاهر نیز کتابى در غیبت ولى عصر نگاشته، و در سال ۳۵۸ق. وفات نموده است.۳
۴- محمد بن ابراهیم بن جعفر نعمانى معروف به ابن ابى زینب کتابى در غیبت تألیف نموده است. نجاشى درباره‏اش مى‏نویسد:
محمد بن ابراهیم از بزرگان اصحاب و جلیل‏القدر و صحیح‏العقیده و کثیرالحدیث است. داراى کتابهایى است که یکى از آنها »الغیبه« است.۴
 کتاب مذکور به چاپ رسیده و در دسترس مى‏باشد. مؤلف کتاب در اوایل غیبت صغرى متولد شده و چنانکه از خود کتاب معلوم مى‏شود در موقع تألیف کتاب هشتاد و چند سال از عمر شریف حضرت صاحب‏الامر مى‏گذشته است.۵
 نعمانى از اصحاب مخصوص محمد بن یعقوب کلینى بوده که در سال ۳۲۹ق. یعنى سال وفات آخرین نایب امام زمان، على بن محمد سمرى وفات نموده است.
نعمانى به طورى که از کتابش معلوم مى‏شود تا اواسط قرن چهارم هجرى زنده بوده‏است، زیرا محمد بن ابى الحسن شجاعى مى‏گوید:
نعمانى در سال ۳۴۲ق. کتاب غیبت را براى من قرائت نمود.۶
 5- محمد بن قاسم بغدادى نیز کتابى در غیبت نوشته است. او از مشاهیر متکلمین امامیه و معاصر ابن همام بوده که در تاریخ ۳۲۸ق. وفات نموده است.۷
 6- سلامه بن محمد بن اسماعیل ارزنى کتابى در غیبت تألیف نموده و از بزرگان و موثقین امامیه بوده و تلعکبرى در سال ۳۲۸ق. از او استماع حدیث نموده است. او در سال ۳۳۳ق. به شام رفت. بعداً به بغداد مراجعت نمود و در همانجا وفات کرد.۸
 7- محمد بن شلمغانى نیز کتابى در غیبت نوشته است۹. وى معاصر حسین بن روح نایب سوم امام زمان بوده است. نجاشى در رجالش و شیخ در »فهرست« مى‏نویسد:
در آغاز امر، خوب بود ولى بعداً به حسین بن روح حسد ورزید و موضوعات باطلى را ادعا کرد و بدین جهت توقیعى در مذمت او از ناحیه مقدسه صادر شد و به دستور خلیفه وقت توقیف و به قتل رسید.۱۰
 8- مظفر بن على بن حسین حمدانى – که اواخر زمان مفید را درک نموده – کتابى در غیبت نوشته است.۱۱
 9- حنظله بن زکریا بن یحیى بن حنظله تمیمى نیز کتابى در غیبت نوشته است۱۲. شیخ طوسى در رجالش او را از جمله کسانى که از ائمه روایت نکرده‏اند ذکر نموده و مى‏نویسد:
از امامیه بوده و تلعکبرى از او حدیث شنیده و اجازه دارد.۱۳
 10- احمد بن محمد بن عمران معروف به ابن جندى نیز کتابى در غیبت تألیف نموده است. نجاشى مى‏نویسد:
ابن جندى استاد من است و کتابهایى نوشته که از جمله آنها کتاب غیبت است۱۴. او در سال ۳۹۶ق. وفات نموده است.۱۵
 11- محمد بن على بن حسین بن موسى بن بابویه قمى صدوق کتاب بزرگى در غیبت تألیف نموده به نام »کمال‏الدین و تمام النعمه« که به چاپ رسیده است. نجاشى درباره‏اش مى‏نویسد:
از فقهاى بزرگ امامیه است و کتابهاى زیادى تألیف نموده که از جمله آنها کتاب غیبت است. و در سال ۳۸۱ ق. در رى وفات نمود.۱۶
 شیخ طوسى در »الفهرست« مى‏نویسد:
محمد بن على بن حسین مرد جلیل‏القدر و دانشمند بى‏نظیرى است و در حدود سیصد کتاب نوشته و از جمله آنها کتاب »غیبت« است.۱۷
 12- محمد بن محمد بن نعمان، معروف به شیخ مفید نیز چندین کتاب و رساله در غیبت تألیف نموده است. او از بزرگان علماى امامیه و استاد شیخ طوسى و نجاشى است و در سال ۳۳۶ق. تولد یافته و در سال ۴۱۳ق. وفات نمود.۱۸
 13- على بن حسین بن موسى، معروف به سید مرتضى، کتابى در غیبت تألیف نموده به نام »المقنع«، نجاشى درباره‏اش مى‏نویسد:
عالم بى‏نظیرى بوده، در علم حدیث و کلام و ادبیات دست داشت. و در سال ۴۳۶ق. وفات نمود.۱۹
 شیخ طوسى نیز درباره او مى‏نویسد:
در علوم بى‏نظیر بود. در علم کلام و فقه و اصول و ادبیات تبحر داشت. کتابهایى نوشته که یکى از آنها کتابى است به نام »المقنع« در غیبت، در سال ۳۵۵ق. تولد یافت و در سال ۴۳۶ق. وفات نمود.۲۰
 
دفاع از اندیشه دوازده‏امامى

چنانکه نوبختى در کتاب »فرق الشیعه« و سعد بن عبداللَّه اشعرى در »المقالات و الفرق« نوشته‏اند، بعد از وفات امام حسن عسکرى پیروانش چهارده فرقه شدند. جمعیت قلیلى از آنان گفتند که امام حسن عسکرى فرزندى دارد و اوست مهدى موعود و غایب است. ولى طرفداران این عقیده، خیلى کم بودند، چنانکه نعمانى که در زمان غیبت صغرى مى‏زیسته مى‏نویسد:
این جمعیت کمى که در این عقیده پا بر جا ماندند همانهایى هستند که على بن ابیطالب درباره‏شان مى‏فرماید: »در پیمودن راه حق از کمى نفرات وحشت نکنید«.۲۱
 آن جمعیت کم هم کاملاً در تقیه و تحت فشار مخالفان بودند و نمى‏توانستند عقیده خودشان را اظهار دارند. حتى جرأت نداشتند که نام امام غایب را در یکى از مجالس عمومى بر زبان جارى سازند. زیرا اگر چنین سخنى از دهان یک نفر صادر مى‏شد، جانش در معرض خطر قرار مى‏گرفت.
حسن بن موسى نوبختى و سعد بن عبداللَّه اشعرى که در همان عصر مى‏زیسته‏اند مى‏نویسند:
بر ما جایز نیست که درباره امام غایب بحث کنیم و در جستجویش باشیم زیرا جانمان در معرض خطر قرار مى‏گیرد. و ما حق نداریم امام دیگرى براى خودمان اختیار کنیم، زیرا خدا آن حضرت را براى ما انتخاب نموده و خودش بهتر صلاح ما را مى‏داند. و خود امام وظیفه خودش و اوضاع زمانه را بهتر مى‏داند.
امام صادق، علیه‏السلام، با اینکه در بین مردم معروف، و ولادت و جایش معلوم بود باز هم مى‏فرمود:
هرکس مرا در مجلس عمومى ذکر کند خدا لعنتش کند.
یکى از اصحاب او را در بین راه ملاقات نمود ولى کناره گرفت. پس امام صادق، علیه‏السلام، از او تشکر کرد و فرمود:
فلان شخص مرا در راه دید و صحبت و سلام کرد. در صورتیکه کار خوبى انجام نداد.
همچنین موسى بن جعفر، علیه‏السلام، به اصحابش مى‏فرمود:
نام مرا در مجالس نبرید.
در صورتیکه آنان چنین بودند پس چگونه براى ما جمعیت اندک امکان دارد که نام آن حضرت را ببریم با اینکه مخالفین، با کمال جدیت در جستجوى آن حضرت مى‏باشند و از طرف خلیفه وقت چه ستمها مى‏شود و مراعات حقوق امثال او را نمى‏کنند. مگر امام حسن عسکرى، علیه‏السلام، مورد تعدى صالح بن وصیف قرار نگرفت؟ مگر آن حضرت را زندان نکرد تا از نام و جاى فرزندش اطلاع پیدا کند.۲۲
 فرقه دوازده امامى و معتقدین به وجود امام حسن عسکرى، در زمان غیبت صغرى، کاملاً در اقلیت بودند و بیش از حدّ، تقیه و تحفّظ مى‏نمودند و بدین جهت چندان مورد توجه واقع نمى‏شدند و بحث و انتقاد زیادى در عقیده‏شان به عمل نمى‏آمد.
کتاب الغیبه نعمانى که در آن زمانها تألیف شده، ایراد و بحثهاى دامنه‏دار و مفصل در آن دیده نمى‏شود. و در آن به ذکر روایاتى که دلالت دارند بر اینکه ائمه دوازده نفرند و زمین هرگز از امام خالى نمى‏شود و روایات غیبت اکتفا شده است.
گاهى هم که بحثى به میان آمده به جوابهاى ساده و کوتاه اکتفا شده است. مثلاً بعد از ذکر روایات غیبت مى‏نویسد:
مردم مى‏گویند جانشین امام حسن کجاست و تا کى غایب خواهد ماند، در صورتى که هم‏اکنون هشتاد و چند سال از عمرش مى‏گذرد؟ بعضى مى‏گویند: مرده است. بعضى اصل ولادت را انکار مى‏کنند و معتقدان او را مسخره مى‏نمایند و مدت هشتاد سال عمر را بعید مى‏شمارند و نمى‏دانند که خداوند قدرت دارد عمر ولى خود را طولانى گرداند. ما هم اکنون افرادى را مشاهده مى‏کنیم که صد سال یا زیادتر عمر دارند و حواس و قوایشان برجاست.۲۳
 هرچه زمان غیبت طولانى‏تر مى‏گردید؛ تعداد معتقدان به غیبت ولى عصر زیادتر مى‏شد و دعوتشان علنى‏تر مى‏گشت و در اظهار عقیده خودشان بیشتر پافشارى مى‏کردند. و به همین نسبت، تعداد مخالفان آن عقیده نیز، افزایش مى‏یافت و زبان طعن و انتقاد و بحث و رد و ایرادشان بازتر مى‏شد. بطورى که وقتى زمان شیخ صدوق فرا رسید دائره مباحث و رد و ایرادها توسعه یافته بود.
{mospagebreak}
شیخ صدوق و مسأله غیبت
صدوق در اواخر زمان غیبت صغرى تولد یافت و در سال ۳۸۱ق. وفات نمود. او کتاب »کمال الدین و تمام‏النعمه« را در اواخر عمرش تألیف کرده‏است. اما علت تألیف کتاب یاد شده این بود که در آن عصر، از طرف فرقه اسماعیلیه که فرقه قابل توجهى بودند و فرقه زیدیه و طرفداران جعفر کذاب و اهل تسنن که اکثریت داشتند، ایرادات و اشکالاتى به فرقه امامیه وارد مى‏شد و بدین وسیله اذهان مردم را مشوب مى‏کردند. از این جهت شیخ صدوق، علیه‏الرحمه، کتاب »کمال الدین« را تألیف نمود. در اول آن کتاب اشکالات مخالفان را نقل مى‏کند و بدانها پاسخ مى‏دهد. و بخوبى از عقیده امامیه دفاع مى‏کند و بتفصیل درباره قائم آل محمد بحث مى‏کند.

شیخ مفید و مسأله غیبت
وقتى نوبت به شیخ مفید رسید باز هم دایره اشکالات توسعه یافته بود و مسأله امامت، یکى از مسائل قابل توجه شده بود. مفید در سال ۳۳۶ق. تولد یافت و در سال ۴۱۳ق. وفات نمود. موقعیت حساس و اهمیت مسأله امامت را از کتابهاى زیادى که مفید در آن عصر، در آن باره تألیف نموده مى‏توان دریافت.
نجاشى کتابهاى زیر را از جمله کتابهاى مفید مى‏شمارد:
کتاب الایضاح فى الامامه، کتاب النقض على ابن عباد فى الامامه، کتاب المسائل العشره فى الغیبه، کتاب مختصر فى الغیبه، کتاب جوابات الفارقیین فى الغیبه، کتاب نقض الامامه على جعفر بن حرب، کتاب النقض على الطلحى فى الغیبه، کتاب المسأله على الزیدیه، کتاب نقض الامم فى الامه، النقض على غلام العجرانى فى الامامه، کتاب النقض على النصیبى فى الامامه، الرد على لکرابیسى فى الامامه، کتاب الجوابات فى خروج المهدى، کتاب الرد على ابن رشید فى الامامه، کتاب الرد على ابن الاخشید فى الامامه، کتاب العهد فى الامامه.۲۴
 
سید مرتضى و مسأله غیبت
سید مرتضى در سال ۳۵۵ق. تولد یافت و در سال ۴۳۶ق. وفات نمود. سید مرتضى از استادان شیخ طوسى بوده است. در آن عصر نیز دائره ردّ و ایراد باز هم تا حدودى توسعه یافته بود لذا سید مرتضى قدّ علم کرد و کتاب بزرگى پیرامون امامت تألیف نمود به نام »الشافى«. او در این کتاب تمام مسائل امامت را مورد بحث و بررسى قرار داده و اشکالات و ایرادات مخالفان را پاسخ داده و درباره امام غایب بتفصیل وارد بحث شده است. علاوه بر آن کتابى هم در خصوص غیبت تألیف نموده به نام: »المقنع«.

شیخ طوسى و مسأله غیبت
سید مرتضى در سال ۴۳۶ق. درگذشت و منصب زعامت و ریاست امامیه به شیخ طوسى، علیه‏الرحمه، محول شد. در آن عصر فرقه دوازده امامى، کاملاً معروف و سرشناس بودند و مناقشات و مباحثات مذهبى مخصوصاً در مسأله امامت به اوج خود رسیده بود. افکار عالى شیخ مفید و سید مرتضى و سایر دانشمندان در پیرامون امامت، در بلاد اسلامى مخصوصاً بغداد پخش شده بود و بدین جهت، حملات و ردّ و ایرادهاى مخالفان متوجه محیط علمى بغداد بود. فرقه اسماعیلیه و زیدیه به وسیله زبان و قلم به مبارزه مى‏پرداختند، اکثریت مسلمین یعنى اهل تسنن نیز که تا آن روز کاملاً به خطر توجه نداشتند، در مقابل امامیه بسیج شدند.
اما محیط علمى بغداد، با تمام این اوضاعف خطرناک آماده تبلیغ و مبارزه شده و فداکاریها و مبارزات علمى شیخ مفید و سید مرتضى و سایر دانشمندان جهان اسلام را متوجه بغداد ساخته بود. در چنین محیط پر انقلاب و غوغایى، از طرف خلیفه وقت »القائم باللّه« کرسى کلام رسماً به شیخ طوسى واگذار شد و او در چنین موقعیت حساس و خطرناکى قرار گرفت و به پیکارهاى علمى و دفاع از عقیده تشیع مشغول گشت.
در اثر مساعى و فداکارى آن دانشمند مبارز، و استادان از خود گذشته‏اش بود که فرقه دوازده امامى که تا مدتى قبل، فرقه گمنامى شمرده مى‏شد به یک مذهب علمى، فعال و مبارز تبدیل شد. تبلیغات شیخ و استادان فداکارش به حدى مؤثر واقع شد که اذان رسمى شهر بغداد بر طبق عقیده شیعه خوانده مى‏شد. و بر درب اکثر خانه‏هاى شیعیان نوشته بود: محمد و على بهترین مردم هستند. و بسیارى از امراء و بزرگان به مذهب امامیه متمایل شده بودند و از آنان طرفدارى مى‏کردند. سنّى و شیعه در مجلس درس شیخ حاضر مى‏شدند و از سخنان علمى وى بهره‏مند مى‏گشتند. کار فداکارى کلامى و تبلیغى شیخ به جایى رسید که مخالفان، از پاسخ علمى عاجز شدند و کار به دست عوام افتاد و ناگهان به شیعیان حمله نمودند و محیط شهر بغداد را تصرف کردند و شعارهاى محمد و على را که بر درب خانه‏ها بود محو ساختند و اذان شهر را بر طبق مذاق خودشان درآوردند و کتابخانه بزرگ و نفیس امامیه را که بهترین نسخه‏هاى خطى در آن موجود بود آتش زدند و ضربه بسیار سنگین و غیر قابل جبرانى بر پیکر علمى جهان تشیع وارد ساختند.
ما قصد نداریم تاریخچه زندگى شیخ را بنگاریم و در صدد نیستیم مشرب کلامى شیخ را بتفصیل تشریح کنیم و امیدواریم دانشمندان، آن شعبه‏ها را بخوبى بررسى نمایند. هدف ما بیان فهرستى از داستان غیبت ولى عصر و عقیده شیخ طوسى در این باره است. لذا سخن را در همین موضوع متمرکز مى‏سازیم.
شیخ طوسى کتاب »الشافى« استادش سید مرتضى را در زمان حیات استاد، تلخیص و تألیف کرد و در جلد اول و چهارم آن کتاب، درباره امام زمان، علیه‏السلام، بحث نمود. علاوه بر آن، کتاب جداگانه‏اى در خصوص امام زمان، علیه‏السلام، تألیف نمود و در مقدمه آن کتاب نوشت:
شیخ بزرگوار به من دستور داد که کتابى درباره غیبت صاحب‏الزمان و سبب دوام غیبت و پاسخ شبهات مخالفان بنویسم. من با وجود کمى فرصت و ناراحتى روحى و موانع روزگار خواهش او را پذیرفتم و بطور اختصار آن مطلب را تعقیب خواهم کرد.۲۵
 در وقتى که شیخ به تألیف کتاب »الغیبه« مشغول بوده در حدود ۱۹۲ سال از عمر امام زمان، علیه‏السلام، مى‏گذشته است. زیرا در کتاب مذکور مى‏نویسد:
اکنون که سال ۴۷۷ق. است من به نوشتن کتاب اشتغال دارم.۲۶
 چنانکه از مقدمه کتاب پیداست تألیف غیبت، در زمانى صورت گرفته که شیخ از هر جهت تحت فشار و شکنجه روحى قرار داشته و مخالفان اسباب اذیت و آزارش را فراهم مى‏ساخته‏اند. مخالفان چندین مرتبه خانه و کتابخانه‏اش را مورد تجاوز قرار دادند تا در مرتبه آخر در سال ۴۴۹ یا ۴۴۸ق. خانه‏اش را خراب نمودند و کتابخانه‏اش را آتش زدند و نوشته‏هایش را غارت کردند و کرسى کلامش را سوزانیدند و خودش ناچار شد از ترس دشمنان فرار کند و به نجف منتقل گردد.
مؤلف، با آن همه گرفتارى و در اوضاع آشفته و خطرناک بغداد به تألیف کتاب غیبت اشتغال داشت. ابتدا با ادلّه و براهین متعدّد، وجود امام دوازدهم یعنى فرزند بلافصل امام حسن عسکرى را اثبات مى‏کند؛ سپس به شبهات اسماعیلیه، زیدیه، کیسانیه، ناووسیه، واقفیه، فطحیه و سایرین جواب مى‏دهد. و عقائدشان را ابطال و در هر مورد روایات مناسبى را از باب نمونه نقل مى‏کند.
شیخ طوسى در این کتاب روایات غیبت مهدى موعود را نقل کرده و براى رفع استبعاد از غایب شدن پیغمبر در غار و »شعب ابیطالب« و غایب شدن خضر و یوسف و موسى و یونس و اصحاب کهف و غیبتهاى منسوب به بعضى از پادشاهان فرس، و حکماى روم و هند تمسک مى‏جوید.
براى رفع استبعاد از طول عمر آن جناب، به عمر حضرت نوح و خضر و دجّال و سلمان فارسى و لقمان حکیم و گروه دیگرى استدلال مى‏نماید. و درباره طول عمر آن جناب که در آن زمان در حدود ۱۹۲ سال بوده مى‏نویسد:
چنین عمرى بر خلاف طبیعت هم نیست. زیرا افراد دراز عمرى دیده و شنیده شده است. و خدا هم قدرت دارد که هر کس را خواست عمر درازى عطا کند و زنده و جوان باقى بدارد. چنانکه اهل بهشت در بهشت جوان مى‏مانند و پیر نمى‏شوند.
و در فلسفه غیبت ترس از کشته شدن را ذکر مى‏کند.
و در فایده امام غایب مى‏گوید:
وجود امام لطفى است و تصرف کردن در امور لطف دیگر. خدا به وسیله ایجاد امام لطف خودش را به عمل آورده و فردى را که براى اداره اجتماع لازم است آفریده و حجت را بر مردم تمام کرده تا اگر خواستند از وجودش بهره‏مند گردند، بتوانند و زبان معذرتشان منقطع شود. و تصرف کردن در امور مردم و خوددارى از دخالت و هدایت، از جانب خود مردم است و آنانند که اسباب رعب و ترس و غیبت او را فراهم ساخته‏اند. و از جانب خدا کوتاهى به عمل نیامده است.
شیخ طوسى نسبت به موقعیت زمانى و مکانى و فرصت کمى که داشته بخوبى از غیبت حضرت ولى عصر، علیه‏السلام، دفاع نموده و به شهادت و اشکالات مخالفان پاسخ داده است.{mospagebreak}

کتابهاى غیبت بعد از شیخ طوسى
در خاتمه، لازم به ذکر است که بعد از شیخ طوسى نیز کتابهاى زیادى در پیرامون غیبت ولى عصر، علیه‏السلام، نوشته شده است ولى مندرجات آنها همان مطلبى است که شیخ مفید و سید مرتضى و شیخ صدوق و شیخ طوسى، علیهم‏الرحمه، تحقیق کرده‏اند. تغییر صورت پیدا کرده و مطلب تازه در بین آنها کم است. بر روى هم باید اعتراف کرد که موضوع مهدى موعود گر چه از لحاظ حدیث بسیار غنى و قابل شک و شبهه نیست و محدثین بزرگوار اسلام رسالت خویش را به انجام رسانیده‏اند ولى هنوز مشکلاتى دارد و محتاج به تحقیقات عمیق و بررسیهاى بیشترى است.

پى‏نوشتها:
×. برگرفته از کتاب »پیداى نهان« ویژه‏نامه نیمه شعبان ۱۴۱۹ق. ستاد بزرگداشت نیمه شعبان مسجد آیهاللّه انگجى تبریز.
۱- رجال نجاشى، ص۵۱.
۲- رجال نجاشى، ص۱۶۲.
۳- نجاشى، ص۵۱.
۴- رجال نجاشى، ص۲۹۷.
۵- غیبت نعمانى، ص۸۰.
۶- غیبت نعمانى، ص۲.
۷- آغا بزرگ تهرانى، الذریعه، ج۱۶ و کتاب تأسیس علوم الشیعه العلوم الاسلام، ص۳۸۰.
۸- رجال نجاشى، ص۱۴۵ و رجال شیخ، ص۴۷۵ و فهرست شیخ، ص۱۰۷.
۹- آغا بزرگ تهرانى، الذریعه، ج۱۶.
۱۰- رجال نجاشى، ص۲۹۲ و رجال شیخ، ص۱۷۳.
۱۱- الذریعه، ج۱۶.
۱۲- رجال نجاشى، ص۱۱۳.
۱۳- رجال شیخ، ص۴۶۷.
۱۴- رجال نجاشى، ص۶۷.
۱۵- شوشترى، قاموس‏الرجال، ج۱، ص۴۱۵.
۱۶- رجال نجاشى، ص۳۰۶.
۱۷- فهرست شیخ، ص۱۸۴.
۱۸- رجال نجاشى، ص۳۱۱ – ۳۱۵.
۱۹- رجال نجاشى، ص۲۰۶.
۲۰- فهرست شیخ، ص۱۲۵.
۲۱- غیبت نعمانى، ص۹.
۲۲- فرق الشیعه، ص۱۳۲ و المقالات و الفرق، ص۱۰۴.
۲۳- غیبت نعمانى، ص۸۰.
۲۴- رجال نجاشى، ص۳۱۱ – ۳۱۵.
۲۵- غیبت شیخ طوسى، ص۲.
۲۶- غیبت شیخ طوسى، ص۷۸.
 

ماهنامه موعود شماره ۱۶

همچنین ببینید

بحران حیرت در دوره غیبت

واژه حیرت به معنای سرگردانی از ریشه «ح‌ی‌ر» است. از این ریشه، در «قرآن کریم» تنها واژه «حیران» و در «آیه 71 سوره انعام» آمده است.1 در روایات، ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *