نرگس حجتی – سالهای زیادی از حضور گسترده و فعال گروههای سلفی جهادی در عرصههای بینالمللی نمیگذرد اما در همین مدت کوتاه، رشد و تکثیر این گروهها به حدی زیاد بود که تقریبا هر منطقه گروه سلفی و جهادی با ویژگیهای مختص خود را پرورش داده است. اما از این بین سه گروه طالبان، القاعده و داعش به خاطر تاثیرگذاری بسیار و بخصوص درگیری با آمریکا بیش از بقیه گروهها مطرح و شناخته شدند. بعد از تحولات اخیر افغانستان بار دیگر اختلافات این گروهها محل تامل پژوهشگران قرار گرفته است. برای بررسی بیشتر نقاط اشتراک و افتراق طالبان به عنوان گروه جهادی حاکم بر افغانستان با سایر گروههای جهادی با آقای دکتر یاسر قزوینی در این زمینه گفتگو کردیم که در ادامه ارائه شده است.
فهرست محتوا
برای مقدمه لطفا بفرمایید آیا میتوان ریشه همه گروههای سلفی جهادی را یکی دانست؟
خاستگاه طالبان با سایر گروههای سلفی و جهادی متفاوت است. خواستگاه طالبان مدرسه دیوبندیه، مذهب حنفی و ماتریدیه است. همین امر هم نگاه طالبان را نسبت به مسائل مختلف از دیگر گروههای سلفی – جهادی متفاوت خواهد کرد.
از نظر عقیدتی این گروه چه تفاوت و شباهتی با دیگر گروههای جهادی بخصوص القاعده و داعش دارد؟
پیش از هرچیز باید بدانیم که این گروهها بر مبنای نگاه سنتی بر این باورند که «من مات و لم یکن له بیعه، مات میتته جاهلیه. هرکسی بمیرد و بر گردن او بیعتی نباشد به مرگ جاهلیت مرده است.» بنابراین بیعت برای این گروهها خیلی مهم است. از این جهت بعد از تشکیل امارت اسلامی در ۱۹۹۶، آقای بن لادن با ملا عمر بیعت میکند. از همین زمان تا همین الان هم بیعت القاعده با طالبان باقی مانده است. به این ترتیب القاعده به گونهای تحت فرمان امارت اسلامی افغانستان به شمار میرود. با این حال اختلافاتی دارند. القاعده نگاه اخوانی قطبی دارد اما طالبان نگاهی سنتیتر و از طرفی ملی و قومی دارد. به عبارتی مشکلاتش را محدود به افغانستان کرده و در همانجا هم حل و فصل میکند و اساسا هدفش افغانستان است؛ در نتیجه تکیه اصلی آن هم بر قوم پشتون است. اما جهاد القاعده، جهادی بینالمللی و فراملی است. اعضای القاعده هم از ملیتهای مختلفی هستند و عملیات مختلف در اقصی نقاط دنیا انجام میدهند در صورتی که کلیه عملیات طالبان در افغانستان رقم میخورد. با این وجود بیعت القاعده با طالبان است. به لحاظ موضوع عقیدتی تکفیر، طالبان بخصوص با داعش بسیار تفاوت دارد. اما با کمی اغماض میتوان گفت طالبان شبیه القاعده است. به جز مواردی که شاخه القاعده در بین النهرین توسط زرقاوی شکل گرفت. در مجموع طالبان شیعیان و مسلمانان دیگر را تکفیر نمیکند. حاکمان جهان اسلام را نیز به عنوان طواغیت تکفیر نمیکند. در اینجا با القاعده و داعش تفاوت دارند چون هر دوگروه دیگر حاکمان جهان اسلام را تحت عنوان طواغیت تکفیر میکنند.
اما داعش شیعیان را هم تکفیر میکند. داعش کلا هرکسی که تحت پرچم خلافتش نباشد تکفیر میکند. مساله مورد اختلاف دیگر که هم عقیدتی است و هم سیاسی همین «خلافت و امارت» است که بین داعش و طالبان وجود دارد. داعش ادعای خلافت اسلامی دارد و طالبان ادعای امارت اسلامی؛ خلافت فراگیر است یعنی اگر کسی به عنوان خلیفه برگزیده شود همه مسلمانان باید با او بیعت کنند در غیر این صورت تکفیر خواهند شد. مناطق تحت سیطره خلیفه دارالاسلام و مناطقی که تحت سیطرهاش نیست دارالکفر است. اما امارت اسلامی منطقهای است و ممکن است در آن واحد چندین امارت اسلامی وجود داشته باشد. الزاما درون امارت دارالاسلام و خارج از آن دارالکفر نیست. طالبان هم مساله دارالاسلام و دارالکفر را آنگونه که داعش مطرح میکند مطرح نکرده است. قولی هم وجود دارد مبنی بر اینکه طالبان نزدیک به تصوف است و نحلههای صوفیانه را قبول دارد. در این زمینه اختلاف فاحشی است بین طالبان و دیگر گروههای سلفی و جهادی که صوفیه را عمدتا مشرک قلمداد میکنند.
داعش ادعای خلافت اسلامی دارد و طالبان ادعای امارت اسلامی؛ خلافت فراگیر است یعنی اگر کسی به عنوان خلیفه برگزیده شود همه مسلمانان باید با او بیعت کنند در غیر این صورت تکفیر خواهند شد. مناطق تحت سیطره خلیفه دارالاسلام و مناطقی که تحت سیطرهاش نیست دارالکفر است. اما امارت اسلامی منطقهای است و ممکن است در آن واحد چندین امارت اسلامی وجود داشته باشد. الزاما درون امارت دارالاسلام و خارج از آن دارالکفر نیست. طالبان هم مساله دارالاسلام و دارالکفر را آنگونه که داعش مطرح میکند مطرح نکرده است. قولی هم وجود دارد مبنی بر اینکه طالبان نزدیک به تصوف است و نحلههای صوفیانه را قبول دارد. در این زمینه اختلاف فاحشی است بین طالبان و دیگر گروههای سلفی و جهادی که صوفیه را عمدتا مشرک قلمداد میکنند.
با توجه به نکتهای که در رابطه با امارت اسلامی و عقیده طالبان مبنی بر عدم تکفیر دیگر گروهها و فرق اشاره فرمودید، آیا این نگاه و باور عقیدتی میتواند بر عمل سیاسی طالبان اثر بگذارد و سایر گروهها را در امور سیاسی مشارکت بدهند؟
در عمل این بحث بیشتر سیاسی است تا عقیدتی. البته طالبان پیش از این بخشی از مسئولیتها را به شیعیان هم سپردهاند. مثل ملا مهدی که از مسئولین جوان، شیعه و از هزارههای افغانستان بود و در طالبان مسئولیتی داشت. صحبتهای او هم سر و صدای زیادی به پا کرد. قبلا هم به شیعیان مسئولیت دادهاند. با این حال فکر نمیکنم این مساله ربطی به عقایدشان داشته باشد چون آنچه امروز میبینیم آن است که مسئولیتها را دولت جدیدشان بین خودشان و قوم پشتون توزیع کردهاند که این امر مورد اعتراض همه گروهها و قومیتها از جمله شیعیان افغانستان قرار گرفته است. در کل به لحاظ عقیدتی تکفیر نمیکنند و با این مساله مشکلی ندارند اما درعمل به گونهی دیگری عمل میکنند بخصوص الان که به حاکمیت رسیدهاند ظاهرا به لحاظ سیاسی قصد مشارکت دادن دیگران را ندارند.
به طور کلی طالبان از نظر تاکتیکی و سیاسی با گروههای جهادی دیگر چقدر وجه اشتراک و افتراق دارد؟
ادعای داعش این است که همه کارها از جمله تاکتیکهایش عقیدتی است و برای همین هم دیگر گروههای جهادی از جمله طالبان و القاعده را مورد انتقاد قرار میدهد که اینها متاثر از «الحاضنه الشعبیه» یا بستر مردمی و اجتماعی پیرامون خود هستند و در مقابل مردم و شرایط کلا در عرصه سیاست از خود انعطاف نشان میدهند. تفاوت اصلی هم در روابط خارجی است. روابط خارجی گروهی مثل داعش مبتنی بر تکفیر است اما روابط خارجی طالبان چون مسلمانان و حاکمان دیگر را تکفیر نمیکنند منعطفتر و مبتنی بر تعامل است. یعنی با کشورها و سیاستمداران دیگر تعامل میکنند همانطور که با آمریکایی که ۲۰ سال مبارزه کرده بودند تعامل کردند. در اینجا القاعده به چالش کشیده میشود چراکه القاعده دشمن اصلی خود را آمریکا میداند اما از سوی دیگر طالبان با آمریکاییها هم مذاکره کردند. احتمالا به خاطر همین سردرگمی هم بوده که ایمن الظواهری در پیام ویدئویی که چندی پیش منتشر کرد خیلی بحث افغانستان و طالبان را برجسته نکرد و از کنار آن گذشت. این در حالی بود که همه شاخههای القاعده پیام تبریک فرستادند اما خود الظواهری در پیام ویدئویی که یک پیام ضد اسرائیلی و ضد آمریکایی بود فقط اشارهای به شکست آمریکا در افغانستان داشت و خیلی قضیه حاکمیت طالبان را متبلور نکرد. در صورتی که انتظار میرفت، الظواهری بعد از پیروزیهای طالبان بحث مفصلی را در این زمینه داشته باشد. البته برخی معتقدند که این پیام ویدئوی قبل از پیروزیهای طالبان ضبط شده باشد، اما تصاویر موجود در آن از جمله هیئت جدید دولت طالبان این ادعا را رد میکند. به نظر میرسد که ایمن الظواهری در به حاشیه راندن پیروزیهای طالبان تعمد داشته است. گویا بالاخره خردههایی که داعش به طالبان میگرفت از جمله نشستن بر سر میز مذاکره با آمریکا و دیگر کشورها بر القاعده هم اثر کرده و این گروه علیرغم اینکه همچنان در بیعت طالبان است ولی گویا این انتقادات را به طالبان دارد. البته ما از پشت پرده خبر نداریم و اینها فرضیاتی است که از ظواهر مطرح است مبنی بر اختلافاتی که بین القاعده و طالبان در مساله اداره امور سیاسی پیش آمده است.
گروههای سلفی جهادی سوریه همگی به طالبان تبریک گفتند و به پیروزیهای طالبان افتخار کردند. القاعده هم علیرغم اختلافات موجود بخصوص بین ایمن الظواهری و طالبان، بالاخره تحت بیعت طالبان هستند. اما گروههای مختلف داعش مطمئنا هیچ سنخیتی با طالبان ندارد و هیچگاه به تعامل با طالبان نخواهد رسید که اگر برسد دیگر موجودیتی به نام داعش معنا نخواهد داشت. درواقع داعش تا زمانی داعش است که با طالبان تعامل نکند و طالبان را مرتد قلمداد کند.
از نظر راهبردها این گروهها چقدر با هم اختلاف دارند؟
از راهبردهای کلی که برای جهادیها میتوان مطرح کرد «جهاد برای جهاد؛ جهاد تا آخرالزمان و جهاد تا قیامت» است. درواقع نگاه سلفیهای جهادی مثل داعش و القاعده بر این مبناست و نگاههای آخرالزمانی به جهاد دارند و جهاد را تا زمان شکلگیری «خلافه على منهج النبوه» راهبرد خود میدانند. این عقیده بین داعش و القاعده مشترک است اما در زمانبندی آن تفاوت دارند. القاعده معتقد است که هنوز دوره خلافت فرا نرسیده است اما داعش بر این باور است که دوره خلافت فرا رسیده است و خلیفه اول ابوبکر البغدادی بود و خلیفه دوم و فعلی هم ابو ابراهیم هاشمی قریشی است. اما طالبان در گفتمان خود از خلافت صحبتی به میان نیاورد و به همین امارتی در محدوده افغانستان بسنده کرد از این رو هدف از جهاد را جهاد نمیداند بلکه جهاد را ابزاری برای شکلگیری دولت قلمداد میکند. البته یکی از اهداف القاعده و داعش هم تشکیل دولت است اما به اینجا محدود نمیشود ولی طالبان بعد از سیطره بر افغانستان جهادش را کنار میگذارد و به مدیریت افغانستان میپردازد و به افغانستان بسنده میکند.
با توجه به این نقاط افتراق و اشتراک که در ابعاد مختلف مطرح فرمودید، به نظر شما آیا این گروهها در نهایت میتوانند به یک تعامل، وحدت رویه و یا نوعی همافزایی در سطح جهانی برسند؟
این مساله در مورد گروههای مختلف متفاوت است. مثلا گروههای سلفی جهادی سوریه همگی به طالبان تبریک گفتند و به پیروزیهای طالبان افتخار کردند. القاعده هم علیرغم اختلافات موجود بخصوص بین ایمن الظواهری و طالبان، بالاخره تحت بیعت طالبان هستند. اما گروههای مختلف داعش مطمئنا هیچ سنخیتی با طالبان ندارد و هیچگاه به تعامل با طالبان نخواهد رسید که اگر برسد دیگر موجودیتی به نام داعش معنا نخواهد داشت. درواقع داعش تا زمانی داعش است که با طالبان تعامل نکند و طالبان را مرتد قلمداد کند. اگر روزی برسد که داعش با طالبان تعامل کند درواقع از عقیده و هویت شکلگیری خود کنار رفته است و در نتیجه به گروه دیگری تبدیل خواهد شد. به نوعی این دو رقیب سرسخت یکدیگر هستند پس امکان تعامل بین آنها وجود ندارد. برای همین هم شما این روزها میشنوید که داعش در گزارشهای مختلف اعلام میکند که شماری از اعضای طالبان را در عملیاتهای مختلف کشته است. به نوعی سربازان و فرماندهان طالبان امروز اهداف مشروعی برای داعش قلمداد میشوند. پس بعید است که حداقل بین طالبان و داعش نزدیکی بوجود بیاید. اما در مورد القاعده و طالبان به نظر میرسد اختلافاتی بوجود بیاید کمااینکه برخی ظواهر این را نشان داده است با این حال هنوز القاعده بیعت خود را با طالبان فسخ نکرده است. اما در این مورد خیلی نمیتوان پیشبینی کرد و باید نشست و دید مسائل به چه گونه پیش خواهد رفت.
موعود