شورای راهبردی آنلاین – یادداشت: با در نظر گرفتن روند تحولات جاری در افغانستان به نظر میرسد این کشور شاهد تسویه حساب خونین بین طالبان از بخشهای شرقی و جنوبی باشد.
محسن روحی صفت – دیپلمات پیشین و تحلیلگر مسائل بینالملل
سلسله عملیات انجام شده پس از فروپاشی دولت سابق اشرف غنی و به قدرت رسیدن طالبان در افغانستان نشاندهنده این است که بی ثباتی در این سرزمین ماندگار و طولانی مدت خواهد بود و متاسفانه باید شاهد اتفاقات ناگوار دیگری در این کشور باشیم.
افغانستان سرزمین مستعدی برای رشد تروریسم شده و نیروهای افراطی و گروههای تروریستی عموما در جاهایی رشد میکنند که از خلاء یا ضعف حاکمیت برخوردار باشند. شوربختانه این وضعیت نتیجه خروج غیرمسئولانه نیروهای آمریکایی از این کشور و به نتیجه نرسیدن مذاکرات برای مشارکت گروههای مختلف سیاسی افغانستان و تشکیل یک حکومت موقت انتقالی بود که نهایتاً به حاکمیت یک جانبه طالبان انجامید.
از آنجا که طالبان فاقد تشکیلات منسجم سیاسی، امنیتی و اجتماعی هستند، فقدان تشکیلات حکمرانی آنان در افغانستان کاملاً واضح و روشن است؛ سیستم اقتصادی در افغانستان فروپاشیده، سازمان نظام بهداشت و درمان در آستانه نابودی است و هنوز طالبان نتوانسته اند سیستم آموزشی را در این کشور احیا کنند. کارمندان دولتی حقوق دریافت نکرده و ارتشیان آن کشور پس از اضمحلال ارتش وضعیت نامعلومی دارند، نیروهای امنیتی هم وضعیت مشابهی پیدا کرده اند. مردم عادی از کمترین درآمد برای تامین زندگی خود محروم هستند؛ در چنین وضعیت اسفباری تسویه حسابهای خونین بین جناحهای طالبان با سلسله انفجارات اخیر، مردم آن کشور را از استقرار امنیت ناامید ساخته است.
عدم مرز روشن میان گروههای افراطی همچون داعش با طالبان
خاستگاه طالبان مناطق جغرافیایی و نسبتهای طایفهای آنها پشتونی است، لذا فاقد تشکیلات منسجم و سازماندهی شده ای هستند. اکثریت اعضای این گروه از جهت وفاداری قومی و منطقه ای خود به عضویت این گروه درآمده اند به همین جهت مرز واضحی میان گروههای افراطی همچون داعش با طالبان وجود ندارد. لذا نفوذ نیروهای افراطی و یا داعش در نیروهای طالبان امری قطعی است.
با چنین وضعیتی انتظار مقابله جدی طالبان با جریانات افراطی غیرواقعی است؛ چرا که به انسجام محلی خود ضربه میزند و توان فشار به نیروهای خود را نداشته و نمیتوانند با این نوع تهدیدها مقابله کنند. علاوه بر آن، انتظار نیروهای هوادار طالبان به تامین مالی آنان، موجب میشود در صورتی که طالبان انتظارات آنان را برآورده نکنند به گروههای رقیب طالبان از جمله داعش بپیوندند.
بسیاری از نیروهای دولتی یا نظامی و امنیتی حتی از حداقل معاش لازم برخوردار نیستند و حقوقی دریافت نکرده اند، در نتیجه نیروهای افراطی قادرند آنها را جذب تشکیلات خود کنند.
با توجه به اینکه در عملیات حمله به بیمارستان نظامی، کسانی مورد هدف قرار گرفتند که از فرماندهان رده بالای بخش تندروی طالبان بوده که برخلاف توافق دوحه وارد کابل شده و ارگ ریاست جمهوری را فتح کرده بودند، به نظر میرسد ما شاهد تسویه حساب خونین بین طالبان از بخشهای شرقی و جنوبی هستیم.
طالبان لشکری از نیروهای انتحاری را آموزش داده و پس از استقرار حکومت هم آنها را به نمایش گذاشته و از آنان تمجید میکند، در واقع تشویق به عملیات انتحاری میتواند دامنگیر خود طالبان هم بشود.
کودتای داخلی در درون طالبان در تصرف کابل، که با همکاری عناصری از ارتش پاکستان انجام شد پیامدهای خود را نشان میدهد و ما شاهد تسویه حسابهای داخلی بیشتری خواهیم بود. این بی اعتمادی در درون طالبان در حدی بوده که مولوی هبت الله، رهبر طالبان جرات سفر به کابل نداشته و کابل را ناامن برای خود و جریان حامی اش میشمارد و زمزمه انتقال پایتخت از کابل به قندهار مطرح شد. تغییر پرچم نیز از جمله این اختلافات آنان بوده است.
افغانستان و ضرورت هوشیاری در برابر خطرات امنیتی
خطرات امنیتی از سوی افغانستان، به ویژه برای کشورهای پیرامون آن، بسیار بالاست. بسیاری از کشورها از جمله ایران، هنوز خطر جدی از سوی افغانستان احساس نکرده اند، در حالی که این سرزمین برای آشوب رها شده است و هزینههای این آشوب را آمریکا به کشورهای منطقه تحمیل کرده است.
متاسفانه در منطقه همبستگی و همدلی میان کشورهای منطقه وجود ندارد. امنیت کشورهای منطقه به هم پیوند خورده است. در چنین شرایطی، برگزاری نشستهایی مانند نشست وزرای خارجه کشورهای همسایه افغانستان در تهران، فقط یک گام از گامهای ضروری برای کاهش آسیبهای ناشی از تهدید امنیتی در افغانستان است. گامهای متصل به این اجلاس باید بلافاصله بعد از آن آغاز شود. باید کشورهای منطقه برای گامهای عملی فوری تصمیم بگیرند و کشورهای همسایه افغانستان تمهیدات عملی برای حوزههای مختلف امنیتی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی در نظر بگیرند تا آسیب کمتری از تهدیدهای امنیتی با منشأ افغانستان به آنها وارد شود.
در میان کشورهای همسایه افغانستان، شاهد این هستیم که نوعی ناآگاهی از میزان جدیت تهدیدهای امنیتی افغانستان جریان دارد. در کنار عدم شناخت کافی از پدیده طالبان، برخی از کشورها به دلیل ترس از ناامنیهایی که منشأ آن افغانستان است، ترجیح دادهاند که مستقیما با طالبان وارد تعامل شوند؛ استدلال این کشورها این است که در حال حاضر هیچ آلترناتیو و جایگزینی برای وضع موجود در افغانستان وجود ندارد، این تصور تا حدودی درست است.
ما هم با کشور و حاکمیتی مواجه هستیم که مردم آن پیوندهای عمیق تاریخی و فرهنگی با مردم کشورمان دارند. بنابراین علیرغم تحولات داخلی افغانستان، حفظ امنیت مرزها و حسن همجواری و تسهیل در ارسال کمکها و یا عملیات تجاری برای مردم این کشور امری ضروری است.
باید توجه داشت هر چند وضعیت کنونی آلترناتیوی ندارد، اما مطلوب هیچ یک از کشورهای همسایه هم نیست. نیروهای سیاسی افغانستان که با طالبان دیدگاههای متفاوت و یا مخالفی دارند به اهمیت وحدت نظر و اشتراک دیدگاه و همبستگی با مردم افغانستان دربرابر شرایط خطیر فعلی پی برده و خود را باز مییابند.
افغانستان و ضرورت هوشیاری در برابر مقوله امنیت
برخی از کشورها با نوعی نگاه کوتاهمدت، ترجیح دادهاند که از طریق جلب رضایت طالبان، امنیت خود را از طریق تعامل با این گروه حاکم در افغانستان تامین کنند. ضروری است که کشورهای منطقه با نگاهی بلندمدت، وضعیت امنیت را در سه بازه کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت ارزیابی کنند؛ شاید در کوتاهمدت طالبها بتوانند به برخی از کشورها برای تامین امنیت مرزها کمک کنند، اما نهایتا ضروری است که یک دولت فراگیر در افغانستان تشکیل شود که همه افغانستانیها را پوشش دهد و از اعتماد و مشارکت همه جناحها و گروهها برخوردار باشد.
اگر طالبان نیروهای افراطی را از خود دور کنند و دولت فراگیر با مشارکت همه اقوام و گروهها تشکیل دهند، پایداری خود را تضمین کرده و از حمایتهای داخلی و خارجی بهره خواهند برد و همسایگان نیز با اطمینان بیشتری با آن تعامل خواهند کرد و آن را نشانه ای از بلوغ سیاسی و درک درست شرایط تلقی خواهند کرد.