با دعاى ندبه در پگاه جمعه-۱

قسمت اول
على اکبر مهدى پور

اشاره: در مورد دعاى ندبه و استناد آن سخنهاى بسیارى گفته شده و رساله ها و کتابهاى متعددى نیز در این زمینه تالیف شده است. اما هنوز در گوشه و کنار کسانى هستند که نسبت به این دعا ایجاد تردید مى کنند و در سند آن خدشه وارد مى سازند.

مقاله اى که اینک تقدیم شما خوانندگان عزیز موعود مى شود، ابتدا نگاهى اجمالى دارد به تاریخ ندبه سرایى براى آخرین حجت حق، حضرت مهدى، علیه السلام، و در ادامه نیز بتفصیل سند دعاى ندبه را مورد بررسى قرار مى دهد.

اى نور یزدان، اى مهر تابان، اى فروغ بى پایان، اى خورشید همیشه فروزان!

اى پرچم نجات در آغوش، اى چشمه سار عاطفه را نوش، اى غایب ناگشته فراموش.

اى هرکجا فساد، تو هادم، اى هر کجا نظام، تو ناظم، اى هر کجا قیام، تو قائم.

اى همه غمها را تو پایان، اى همه دردها را تو درمان، اى همه نابسامانیها را تو سامان.

هجر جانکاهت به درازا کشید، چشمها همه فرو خفتند، جز چشمان شیداى شیفتگان، که در شب یلداى غیبت، طلوع خورشید جهان آراى تو را مى جویند، اى خورشید فروزان هستى!

دریا طوفانى شد، زورقها همه در هم شکستند، جز زورق سرخ چشم به راهان، که بر فراز امواج فتنه ها، کرانه رهایى بخش ترا مى طلبند، اى ساحل آرام بخش نجات!

پهنه گیتى خشکید، گل بوته ها همه پژمردند، جز لاله زار خونرنگ دلباختگان، اى چشمه جوشان حیات!

آرى شب تیره غیبت به درازا کشید، دریاى سیاه زندگى طوفانى شد، پهندشت انسانیت به کویر تفتان مبدل گشت و من در این شب تار وحشت زا، لحظه هاى ترا شماره کنم و در این غار دهشت زا، خسته و دلتنگ، انتظار ترا ستاره کنم، اى زداینده غم و موعود امم!

براستى در تاریخ «وصل و هجران » و در دفتر «عشق و حرمان »محبتى چنین دیرپا، محبانى چنین پاى برجا و محبوبى چنان گریز پاى، هیچ چشمى ندیده و هیچ گوشى نشنیده است، که یکهزار و یکصد و شصت و چهار سال است که این «جذبه و ناز» و این «راز و نیاز» ادامه دارد.

این تنها مردمان عصر غیبت نیستند که از گسترش جور و ستم به ستوه آمده، در انتظار ظهور واپسین محب خدا ثانیه شمارى نموده، در آتش فراقش مى سوزند و از طولانى شدن غیبتش خون مى گریند، بلکه همه پیامبران از غیبت و ظهور یوسف زهرا سخن گفته، فضایل و مناقبش را ستوده، انتظار ظهورش را به امت خود توصیه نموده اند.

این حضرت داود، علیه السلام، است که در هر فصلى از زبور از ظهور موفور السرور آن حضرت سخن گفته، از شادى آسمانها، مسرت خاکیان، غرش دریاها، به وجد آمدن صحراها و ترنم درختان جنگلها به هنگام ظهور خبر داده، آبادانى جهان، آسایش انسان و آرامش همگان را در دولت کریمه اش به نمایش گذاشته، فرمان انتظار داده است. (۱)

این حضرت دانیال، علیه السلام، است که گسترش عدل و برچشیده شدن ستم را به دست حضرت قائم، علیه السلام، خبر داده، از رجعت مردگان سخن گفته و منتظران ظهور را ستوده است. (۲)

این حیقوق نبى، علیه السلام، است که نوید ظهور داده، از طول غیبتش سخن گفته، به امتش فرموده:

اگرچه تاخیر نماید برایش منتظر باش، زیرا که البته خواهد آمد. (۳)

این حضرت عیسى، علیه السلام، است که در بیش از پنجاه مورد از عهد جدید از ظهور ناگهانى حضرتش سخن گفته، به انتظار سازنده فرمان داده، از غفلت و بى توجهى بر حذر داشته مى فرماید:

کمرهاى خود را بسته، چراغهاى خود را افروخته بدارید… خوشا به حال آن غلامان که آقاى ایشان چون آید ایشان را بیدار یابد. (۴)

این رسول گرامى اسلام، صلى الله علیه وآله، است که در شب معراج، انوار طیبه حضرت على و حضرت زهرا و دیگر امامان معصوم، علیهم السلام، را مشاهده مى کند و نور مقدس حضرت بقیه الله، ارواحنا فداه، را مى بیند که در میان آنها چون ستاره اى درخشان نورافشانى مى کند. از خداوند منان مى پرسد: پروردگارا اینها چه کسانى هستند، خطاب مى شود:

اینها امامان هستند و این همان «قائم » است که حلال مرا حلال مى کند و حرام مرا حرام مى نماید، به دست او از دشمنان خود انتقام مى گیرم، او وسیله آرامش دوستان من و آرام بخش دلهاى شیعیان تو، از ستمگران، منکران و کافران است. همو لات و عزى (دو بت بزرگ قریش) را به صورت تر و تازه از دل خاک بیرون مى آورد و آنها را طعمه آتش مى سازد.. (۵) .

آنگاه در ضمن یک حدیث بسیار طولانى مى فرماید:

طوبى لمن لقیه و طوبى لمن احبه و طوبى لمن قال به:

خوشا به حال کسى که او را ملاقات کند، خوشا به حال کسى که او را دوست بدارد و خوشا به حال کسى که به او معتقد باشد. (۶)

و اینگونه بود که اشرف کائنات نیز به خیل منتظران پیوست و منطق وحى از این انتظار و سوز و گداز پرده برداشت، آنجا که فرمود:

قل، انما الغیب لله، فانتظروا انى معکم من المنتظرین

بگو براستى غیب از آن خداست، پس منتظر باشید که من نیز به همراه شما از منتظرانم. (۷)

امام به حق ناطق حضرت صادق، علیه السلام، فرمود: منظور از «غیب » در این آیه حجت غایب حضرت «قائم »، علیه السلام، است. (۸)

و این امیرمؤمنان، علیه السلام، است که در یک خطبه پرشور از حضرت مهدى، علیه السلام، به عنوان:

برترین قله شرف، دریاى بیکران فضیلت، پناه بى پناهان، پیکارگر همیشه پیروز، شیر بیشه شجاعت، قهرمان دشمن شکن، ویرانگر کاخهاى ستم، شمشیر برنده خداوند و…» یاد مى کند، دست روى سینه مى گذارد و آهى از دل برمى کشد مى فرماید:

هاه، شوقا الى رؤیته

آه، چقدر مشتاق دیدار اویم. (۹)

و در حدیث دیگرى از سیصد و سیزده فرمانده لشکرى و کشورى حضرتش گفته، از اعماق دل مى فرماید:

و یا شوقاه الى رؤیتهم فى حال ظهور دولتهم.

آه، چقدر مشتاقم که آنها را در حال ظهور دولتشان دیدار نمایم. (۱۰)

اصبغ بن نباته گوید: روزى محضر مقدس امیر مؤمنان شرفیاب شدم، دیدم که در دریاى فکر غوطه ور است و با انگشت مبارکش بر زمین مى زند. عرض کردم: اى امیر مؤمنان! چه شده؟ شما را اندیشناک مى بینم؟ با انگشت مبارکتان بر زمین مى زنید، مگر به آب و گل علاقه مند شده اید؟ فرمود:

نه، هرگز، به خدا سوگند حتى یک روز هم به این خاک و گل علاقه مند نشدم، ولى داشتم فکر مى کردم درباره مولودى که از نسل من به دنیا خواهد آمد. او یازدهمین فرزند من است. او همان مهدى است که زمین را پر از عدل و داد کند، آن چنانکه پر از جور و ستم شده است. براى او دوران غیبت و سرگردانى هست. در آن ایام اقوامى از راه حق منحرف مى شوند و اقوام دیگرى به راه راست هدایت مى گردند. (۱۱)

این سوز و گداز و اظهار اشتیاق منحصر به امیر مؤمنان، علیه السلام، نیست که همه امامان از سویداى دل آرزوى دیدار آن خورشید جهان افروز را داشتند و هر کدام به تعبیرى از این عشق درونى پرده برداشتند.

این سبط اکبر امام حسن مجتبى، علیه السلام، است که پس از تشریح حکومت شکوهمند آن حضرت مى فرماید:

فطوبى لمن ادرک ایامه و سمع کلامه.

خوشا به حال آنانکه روزگار همایونش را درک کنند و از اوامرش اطاعت نمایند. (۱۲)

و این سالار شهیدان حضرت حسین، علیه السلام، است که همواره به یاد منتقم خون خود و خون دیگر مظلومان در راستاى تاریخ بود و به هنگام ترسیم قیام جهانى آن حضرت، از او به عنوان «الموتور بابیه » تعبیر مى کرد. (۱۳)

«موتور» به معناى «صاحب خون » و «منتقم » است. (۱۴)

در تفسیر آیه شریفه:

و من قتل مظلوما فقد جعلنا لولیه سلطانا، فلا یسرف فى القتل، انه کان منصورا.

کسى که مظلومانه کشته شود، براى صاحب خون او فرمانروایى مقدر کرده ایم، در کشتار زیاده روى نکند که او پیروزست. (۱۵)

امام صادق، علیه السلام، فرمود:

این آیه در حق قائم آل محمد، صلى الله علیه وآله، مى باشد که ظهور کرده، انتقام خون امام حسین، علیه السلام، را مى گیرد. (۱۶)

و این امام سجاد، علیه السلام، است که در خطبه معروف خود در مجلس یزید ویژگیهاى خاندان عصمت و طهارت را مى شمارد و مى فرماید:

خداوند به ما علم، حلم، سخاوت، شجاعت و محبت در دل مؤمنان عطا کرده، رسول خدا از ماست، وصى او از ماست، سرور شهیدان (جناب حمزه) جعفر طیار و دو سبط امت از ماست و آن مهدى که دجال را مى کشد از ماست. (۱۷)

و این امام باقر، علیه السلام، است که در مقام ابراز اشتیاق به دیدار آن حضرت مى فرماید:

و یا طوبى من ادرکه.

خوشا به حال آنکه او را درک کند. (۱۸)

و خطاب به «ام هانى » فرمود:

فان ادرکت زمانه قرت عینک.

اگر زمان او را درک کنى، دیدگانت روشن گردد. (۱۹)

و این امام صادق، علیه السلام، است که در همین رابطه مى فرماید:

فطوبى لمن ادرک ذلک الزمان.

خوشا به حال کسى که آن زمان را درک کند. (۲۰)

آنگاه تعبیر بسیار بلندى دارد، که از طرفى حاکى از عظمت فوق العاده حضرت بقیه الله، ارواحنا فداه، و از طرف دیگر بیانگر نهایت عشق و علاقه امام صادق، علیه السلام، به ششمین فرزند دلبند خویش است:

و لو ادرکته، لخدمته ایام حیاتى.

اگر من زمان او را درک مى کردم، همه عمر دامن خدمت به کمر مى بستم. (۲۱)

آنگاه گرفتارى شیعیان را در عصر غیبت بازگو کرده، مى فرماید:

و لقد لتدمعن علیه عیون المؤمنین.

از چشم مؤمنان سیل اشک براى آن حضرت سرازیر خواهد شد. (۲۲)

اما شخص حضرت صادق، علیه السلام، چقدر در فراق حضرت بقیه الله، ارواحنا فداه، اشک ریخته، جز خدا نمى داند.

«سدیر صیرفى » مى گوید: با همراهى «مفضل »، «ابوبصیر» و «ابان » به محضر مقدس امام صادق، علیه السلام، شرفیاب شدیم، او را مشاهده کردیم که بر روى خاکها نشسته، یک جامه خیبرى، بى یقه و آستین کوتاه بر تن دارد، همانند مادر فرزند مرده گریه مى کند، سراسر وجود مقدس آقا را حزن و اندوه فرا گرفته، آثار غم و اندوه در وجنات صورت ظاهر گشته، رنگ چهره بکلى دگرگون شده، سیل اشک از دلى پر خون و قلبى پر التهاب برخاسته، بر گونه هاى مبارکش فرومى ریخت و اینگونه زمزمه مى کرد:

سیدى غیبتک نفت رقادى، و ضیقت على مهادى، و ابتزت منى راحه فؤادى…

اى سید و سرور من! غیبت تو خواب از دیدگانم ربوده، عرصه را بر من تنگ نموده، آسایش و آرامش را از دلم سلب کرده است…

سدیر مى گوید: هنگامى که امام صادق، علیه السلام، را اینچنین پریشان دیدیم، دلهایمان آتش گرفت و هوش از سرمان پرید، که چه مصیبت جانکاهى بر حجت خدا روى داده؟ چه فاجعه اسفبارى بر او وارد شده است؟! عرض کردیم:

اى فرزند بهترین خلایق! چه حادثه اى بر شما روى آورده که این چنین سیل اشک از دیدگانتان فرو مى ریزد؟! و اشک مبارکتان چون ابر بهارى بر چهره تان سرازیر شده است؟! چه فاجعه اى شما را این چنین بر سوک نشانده است؟!

وجود مقدس حضرت صادق، علیه السلام، چون بید لرزید و نفسهاى مبارکشان به شماره افتاد، آنگاه آهى عمیق به پهناى قفسه سینه از اعماق دل برکشید و به ما روى کرد و فرمود:

صبح امروز کتاب «جفر» را نگاه مى کردم و آن کتابى است که همه مسایل مربوطه به مرگ و میرها، بلایا و حوادث را تا پایان جهان در بر دارد. این کتاب را خداوند به پیامبر خویش و پیشوایان معصوم از تبار او اختصاص داده است. در این کتاب، تولد، غیبت، درازى غیبت و دیرزیستى قائم ما و گرفتارى و باورداران در آن زمان، راه یافتن شک و تردید بر دل مردم در اثر طول غیبت و مرتد شدن مردم از آیین مقدس اسلام را خواندم و دیدم که چگونه رشته ولایت را که خداوند در گردن هر انسانى قرار داده، مى گسلند و از زمره اسلام بیرون مى روند، دلم به حال مردم آن زمان سوخت و امواج غم و اندوه بر پیکرم فرو ریخت. (۲۳)

مطالعه احوال شیعیان این زمان، این چنین امام صادق، علیه السلام، را دگرگون کرده، سیل اشک بر چهره مبارکشان روان ساخته، ولى ما که آن صلابت و مقاومت امام، علیه السلام، را نداریم، و سنگینى حوادث تلخ زمان را بر شانه هاى خود لمس مى کنیم، چه حالى خواهیم داشت؟ اینکه سراسیمه سر به بیابان نمى گذاریم، و آتش دلمان جهان هستى را طعمه حریق نمى سازد، به این دلیل است که عظمت فاجعه و عمق مصیبت را آنچنان که باید درک نمى کنیم.

و این امام کاظم، علیه السلام، است که از غیبت امام عصر، علیه السلام، سخن مى گوید و خطاب به برادر بزرگوارش «على بن جعفر» مى فرماید:

انما هى محنه من الله عز و جل امتحن بها خلقه.

آن یک آزمون الهى است که خداوند متعال بندگانش را به این وسیله آزموده است.

و هنگامى که على بن جعفر، علیه السلام، توضیح بیشترى مى خواهد، مى فرماید:

یا بنى عقولکم تضعف عن هذا و احلامکم تضیق عن حمله و لکم ان تعیشوا فسوف تدرکونه.

پسر جان! عقلهاى شما از درک آن ناتوان است و استعدادهاى شما از حمل آن عاجز است، اگر زنده بمانید آن را در مى یابید. (۲۴)

و این حضرت رضا، علیه السلام، است که از طول غیبت آن حضرت یاد کرده مى فرماید:

یبکى علیه اهل السماء و الارض و کل حرى و حران و کل حزین و لهفان.

همه اهل آسمان و زمین، همه عاشقان و دلباختگان، و همه دردمندان و دلسوختگان براى او گریه مى کنند. (۲۵)

هنگامى که «دعبل خزاعى » اشعار مشهورش را در محضر امام هشتم خواند، چون از بقیه الله و قیام شکوهمند آن حضرت یاد کرد، امام رضا، علیه السلام، از جاى برخاست و دست مبارکش را بر سر نهاد و در برابر نام حضرت ولى عصر، علیه السلام، تواضع نمود و براى فرجش دعا کرد. (۲۶)

از امام صادق، علیه السلام، سؤال شد: چرا به هنگام شنیدن نام «قائم » لازم است برخیزیم؟ فرمود:

براى آن حضرت غیبت طولانى هست و این لقب یادآور دولت حقه آن حضرت و ابراز تاسف بر غربت اوست، و لذا آن حضرت از شدت محبت و مرحمتى که به دوستانش دارد، به هر کسى که حضرتش را با این لقب یاد کند نگاه محبت آمیزى مى کند. از تجلیل و تعظیم آن حضرت است که هر بنده خاضعى در مقابل صاحب (عصر) خود، هنگامى که مولاى بزرگوارش به سوى او بنگرد از جاى برخیزد.پس باید برخیزد و تعجیل در امر فرج مولایش را از خداوند منان سالت بنماید». (۲۷)

و این حضرت جواد، علیه السلام، است که در چهارسالگى بشدت در غم و اندوه غوطه ور شده، پدر بزرگوارش از سبب هم و غمش مى پرسد، از مصیبتهاى مادرش حضرت زهرا، علیهاالسلام، و انتقام خون محسن زهرا در عصر ظهور یاد مى کند. (۲۸)

و در حدیث دیگرى قیام شکوهمند امام عصر، علیه السلام، را ترسیم مى کند و در پایان مى فرماید:

فاذا دخل المدینه اخرج اللات و العزى فاحرقهما.

چون وارد مدینه منوره بشود، آن دو بت پلید قریش را از خاک بیرون مى آورد و طعمه حریق مى سازد. (۲۹)

و این امام هادى، علیه السلام، که در زندان سامرا به یاد یوسف زهراست و به «صقر بن ابى دلف » مى فرماید:

روز سه شنبه به رسول خدا اختصاص دارد… روز پنجشنبه به پسرم حسن (امام حسن عسکرى) و روز جمعه به فرزند پسرم (حضرت مهدى، علیه السلام) اختصاص دارد. (۳۰)

و این امام حسن عسکرى، علیه السلام، است که در زندان سامرا به یاد فرزند دلبندش نغمه سرایى مى کند و این بیت را زمزمه مى کند:

من کان ذا عضد یدرک ضلامته ان الذلیل الذى لیست له عضد

هم سنگرش مى پرسد: «آیا شما فرزندى دارید؟» مى فرماید:

اى و الله سیکون لى ولد یملا الارض قسطا، فاما الان فلا.

آرى سوگند به خدا، براى من فرزندى خواهد بود که روى زمین را پر از عدل و داد کند، اما در حال حاضر فرزندى ندارم.

آنگاه به شعر زیر تمثل جست:

لعلک یوما ان ترانى کانما بنى حوالى الاسود اللوابد

تو شاید روزى مرا ببینى که فرزندانم همانند شیرهاى ژیانى که یالشان روى هم ریخته است، در اطراف من گرد آمده باشند. (۳۱)

و چون خورشید امامت از افق سامرا طالع گردید، به احمد بن اسحاق فرمود:

سپاس خداوندى را که مرا از دنیا بیرون نبرد تا دیدار فرزندم را که جانشین من است و شبیه ترین مردم از جهت خلقت و سیرت به رسول خدا مى باشد به من ارزانى فرمود. (۳۲)

در دومین روز ولادت که حکیمه خاتون گهواره را خالى دید، پرسید: سرور و مولایم چه شد؟ فرمود:

یا عمه استود عناه الذى استودعت ام موسى.

عمه جان! او را به خداوندى سپردیم که مادر حضرت موسى، علیه السلام، فرزندش را به او سپرد. (۳۳)

و این حضرت بقیه الله است که همواره از طولانى شدن دوران غیبت در سوز و گداز و در غالب تشرفات فرمان دعا براى تعجیل در امر فرج صادر مى کند و در توقیع شریف مى فرماید:

و اکثروا الدعاء بتعجیل الفرج، فان ذلک فرجکم:

براى تعجیل در امر فرج فراوان دعا کنید که فرج شما نیز در آن است. (۳۴)

«محمد بن عثمان » دومین نائب خاص، آن حضرت را در «باب المستجار» مى بیند که از استار کعبه آویخته، عرض مى کند:

اللهم انتقم من اعدائى.

بار خدایا انتقام مرا از دشمنانم بگیر. (۳۵)

و آخرین بار که خدمت آن حضرت مى رسد، وجود اقدس حضرتش را در کنار خانه خدا مى بیند که دست به سوى پروردگار برافراشته، عرضه مى دارد:

اللهم انجزلى ما وعدتنى:

بار الها! آنچه به من وعده فرمودى، امضا بفرما. (۳۶)

ادامه دارد

پى نوشتها:

۱. عهد عتیق، مزامیر، مزمور، ۳۷ /۹-۱۸ و مزمور۹۶ / ۱۰-۱۳.

۲. عهد عتیق، اشعیا نبى، ۱۱ / ۴-۱۰.

۳. عهد عتیق، حیقوق نبى، ۱۲ / ۱-۱۳.

۴. عهد جدید، انجیل لوقا، ۱۲ / ۳۵ و۳۶.

۵. الشیخ الصدوق، عیون اخبار الرضا، ج ۱، ص ۴۷.

۶. همان، کمال الدین و تمام النعمه، ج ۱، ص ۲۶۸.

۷. سوره یونس (۱۰)، آیه ۲۰.

۸. القندوزى، سلیمان بن ابراهیم، ینابیع الموده، ص ۵۰۸، چاپ استانبول.

۹. المجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۱۱۵; الکاظمى، السید مصطفى، بشاره الاسلام، ص ۵۲.

۱۰. الکلینى، محمدبن یعقوب، الکافى، ج ۱، ص ۲۷۰.

۱۱. الخراز القمى، ابوالقاسم على، کفایه الاثر فى النص على الائمه الاثنى عشر، ص ۲۲۰; الشیخ الصدوق، همان، ج ۱، ص ۲۸۹.

۱۲. سلیمان، کامل، یوم الخلاص، ص ۳۷۴، چاپ چهارم.

۱۳. الشیخ الصدوق، همان، ح ۱، ص ۳۱۸.

۱۴. ابن الاثیر، النهایه فى غریب الحدیث و الاثر، ج ۵، ص ۱۴۸.

۱۵. سوره اسرا (۱۷)، آیه ۳۳.

۱۶. ابن قولویه، کامل الزیارات، ص ۶۳; البحرانى، السید هاشم، البرهان فى تفسیر القرآن، ج ۲، ص ۴۱۸.

۱۷. قمى، شیخ عباس، نفس المهموم، ص ۲۸۵.

۱۸. المجلسى، محمدباقر، همان، ص ۱۳۷.

۱۹. الکلینى، محمدباقر، همان، ج ۱، ص ۲۷۶.

۲۰. المجلسى، محمدباقر، همان، ص ۱۴۴.

۲۱. النعمانى، محمد بن ابراهیم، کتاب الغیبه، ص ۲۴۵، چاپ تهران.

۲۲. الشیخ الصدوق، همان، ح ۲، ص ۳۴۷; النعمانى، محمد بن ابراهیم، همان، ص ۱۵۲.

۲۳. الشیخ الطوسى، کتاب الغیبه، ص ۱۶۷، چاپ جدید.

۲۴. الشیخ الصدوق، همان، ج ۲، ص ۳۶۰.

۲۵. المجلسى، محمدباقر، همان، ج ۵۱، ص ۱۵۳.

۲۶. التسترى، قاموس الرجال، ج ۴، ص ۲۹۰.

۲۷. الصافى الگلپایگانى، لطف اله، منتخب الاثر، ص ۵۰۶.

۲۸. البحرانى، السید هاشم بن سلیمان، حلیه الابرار فى فضایل محمد و آله الاطهار، ج ۲، ص ۵۹۸; بیت الحزان، ص ۱۰۰.

۲۹. الشیخ الصدوق، همان، ح ۲، ص ۳۸۳.

۳۰. المجلسى، محمدباقر، همان، ج ۵۱، ص ۱۶۲.

۳۱. الطبرسى، ابوعلى الفضل بن حسن، اعلام الورى باعلام الهدى، ص ۲۹۱.

۳۲. الشیخ طوسى، همان، ص ۲۳۷.

۳۳. الطبرسى، ابوعلى الفضل بن حسن، الاحتجاج، ج ۲، ص ۴۷۱; الشیخ الطوسى، کتاب الغیبه، ص ۲۹۲.

۳۴. المجلسى، محمدباقر، همان، ج ۵۲، ص ۳۰.

۳۵. الامین العاملى، السید محسن، اعیان الشیعه، ح ۲، ص ۷۱، قطع رحلى.

۳۶. الموسوى الاصفهانى، السید محمدتقى، مکیال المکارم، ح ۲، صص ۱۰۲-۱۰۳.

 

ماهنامه موعود شماره ۱۴

همچنین ببینید

دعایِ مهمّ امام زمان(ع)، برای برآورده شدن حاجت‌ها

سيّد علي خان در كتاب شريف «الكلم الطيّب» مي‌گويد: اين دعاي ارزشمندي است از امام زمان(ع) براي كسي كه چيزي از او ضايع گشته يا حاجتي دارد؛ ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *