مکتب علمی امام صادق علیه السلام

امام جعفر صادق«ع» در ۱۷ ربیع الاول سال ۸۳ قمری هجری به دنیا آمد و در ۲۵ شوال سال ۱۴۸ قمری دیده از جهان فروبست. برابر این حساب می توان عمر پربرکتش را ۶۵ سال دانست که ۱۲ سال از آن را همزمان با جدّش حضرت سجاد«ع» و ۱۹ سالش را با پدرش امام باقر«ع» و ۳۴ سالش را پس از پدر زیست.

او پس از رحلت در قبرستان بقیع در جوار پدرش امام باقر«ع» و جدش حضرت سجاد«ع» و عمویش امام حسن«ع» به خاک سپرده شد.

در دوره امام صادق«ع» با پیش آمدن نهضت ترجمه علوم وارداتی از ممالک غیراسلامی و روی آوردن بسیاری از مسلمانان به علم و دانش و به ویژه توجه آنان به کتب ترجمه شده رشته های فلسفه، طب و علوم انسانی و هیئت و کیهان شناسی که بیشتر محصول نگاه نظری ـ و نه تجربی و تحقیقی ـ و اغلب متکی به مبانی غیربرهانی بود، در اغلب شهرهای مسلمان نشین به ویژه مدینه، مکه، کوفه، بصره و… مجالس درس و مناظره های علمی، تشکیل و از رونق خاصی برخوردار شد.

در چنین زمانی امام صادق«ع» فرصت یافت که با دانش فراوانش در انواع رشته های علمی که از اعماق قرآن و علوم پدرانش و پیامبر به او رسیده بود، چراغ نهضت علمی و فرهنگی اسلامی خود را روشن کند و نور دانش استوار و متکی به وحی و عقل و برهان خود را به گستره حیات انسان بتاباند.

سفرهای اختیاری و اجباری امام به عراق و شهرهای حیره، هاشمیه، کوفه و مکه و ملاقات با اربابان دیگر مذاهب فقهی، کلامی و فلسفی و به ویژه گفت وگوهایش با سران مکاتب مادیگری چون ابن ابی العوجا، ابن مقفع، عبدالملک بصری، عبدالملک ویصانی نقش عمده و مهمی در معرفی و گسترش علوم قرآنی و دانش استوار و اهل بیت«ع» در جامعه داشت. در همه این شهرها انواع دانش پژوهان به آسانی و بدون قید و شرط که بخشی از روش اخلاقی اهل بیت«ع» بود به کلاس درس هایش که برای تبیین انواع علوم تشکیل می شد، راه یافتند و از وجودش که عقل و علم مجسم بود بهره ها گرفتند و کتاب ها و جزوه های علمی پرارزشی را به وجود آوردند که پایه گسترش آن علوم در شرق و غرب شد.

این حقیقتی است که بزرگانی منصف از شرق و غرب چه با ذکر نام آن حضرت و چه بدون ذکر نام به آن اعتراف دارند، از جمله گوستاولوبون فرانسوی، جرجی زیدان لبنانی و سه جلد کتاب «خورشید اسلام» در اروپا نوشته دانشمندی غربی، کتاب «مغز متفکر جهان شیعه»، تنظیم مرکز مطالعات اسلامی استراسبورگ.

برخورد امام با انواع دانشمندان علوم مختلف که در هر رشته ای برتری علمی خود را همراه با برهان و دلیل ثابت کرد، سبب شد تا آوازه شهرتش در دانش و بینش و کرامت اخلاقی و منشش با دانشجویان و پشتکارش در انتقال علوم و پاسخ گویی اش به شبهات در همه امور به ویژه پس از انتقال فلسفه های یونانی، ایرانی، هندی و مکتب های وارداتی در بسیاری از مناطق آسیایی و آفریقایی طنین انداز شود.

او با برخورد با جریانات فکری انحرافی و روبه رو شدن با علمای علوم گوناگون و بحث و مناظره علمی و شیرین که حوصله و بردباری اخلاقی امام را به دنبال داشت، برتری اسلام را در چهارچوب تشیع بر همه مکاتب ثابت کرد.

مناظرات علمی و گفتگوهای آزاد امام با صاحبان دانش های گوناگون چون پزشکان، فقیهان، متکلمان، منجمان، صوفیان تابع مکاتب هندی، ایرانی و اسکندریه و به ویژه مباحث ارزنده فقهی و تفسیری و کلامی اش با رشدیافتگان در مدرسه اموی و عباسی در منابع مهم شیعه و سنی ثبت است. امام مدینه را به تنهایی تبدیل به دانشگاهی کرد که انواع علوم خود را بی واسطه و باواسطه به شیفتگان علم منتقل می کرد و در برابر مکتب اموی و عباسی به تبیین اسلام راستین یعنی اسلام وحی، اسلام انبیا، اسلام نبوت، اسلام امامت پرداخت و با کوششی خستگی ناپذیر، پیرایه های بسته شده به اسلام را از جانب دشمنان داخلی و مکتب های وارداتی زدود.

به این خاطر از اطراف و اکناف مختلف، دانشجویان و عاشقان علم روی به مدینه نهادند و در حوزه دروس او هر یک مطابق ذوق خود زانو زدند و از خرمن دانشش بهره ها بردند. اغلب اهل نظر شاگردان حوزه او را تا چهار هزار قلمداد کرده اند. دانشجویان دانشگاه او در رشته های طب، شیمی، نجوم، کلام، فقه، علوم انسانی، طبیعت شناسی، تحقیق در موجودات خلقت، علم اصول و… به مرحله تخصص رسیدند، بعضی از آنان در چند رشته صاحب نظر شدند و هر یک با تشویق آن حضرت حوزه درس و مدرسه در مدینه و شهرهای دیگر برای رشد علمی مردم بر پا کردند.

از شاگردان برجسته آن حضرت می توان از جابربن حیان طرطوسی صاحب بیش از ۲۰۰ جلد کتاب و هشام بن حکم مؤلف ۳۱ جلد کتاب محمدبن مسلم، ابان بن تغلب، هشام بن سالم، زوارة بن اعین، حمران بن اعین، مؤمن الطاق و مفصل بن عمر کوفی راوی روایت کم نظیر توحید استدلالی نام برد.

دانشجویان آن حضرت منحصر به افراد شیعه نبودند، بلکه غیرشیعه هم بدون قید و شرط از مدرسه اش برخوردار بودند و در میان آنان می توان از افرادی مانند مالک بن انس، ابوحنیفه دو پیشوای مالکی و حنفی و سفیان ثوری، سفیان بن عینیه، ابن جریح، ابن قاسم می توان نام برد.

در این مقال برآنم که به اندازه امکان نقش امام در پی نهادن توسعه فرهنگ و تمدن اسلامی و ابعاد اثرگذاری او را بر این فرهنگ و تمدن مورد توجه قرار دهم. به این خاطر در دو بخش سخن می گویم:

۱ـ بازشناسی فرهنگ و تمدن اسلامی در عصر امام؛

۲ـ نقش آن حضرت در اثرگذاری بر فرهنگ و تمدن.

هر چند در تعریف فرهنگ و تمدن نظر واحدی بین دانشمندان وجود ندارد، ولی همه بر این قول اتفاق دارند که فرهنگ و تمدن مجموعه ای از آداب و رسوم، اخلاقیات، روش ها و منش ها، عمران شهری، شهرسازی، صنعت، علوم و فنون پیشرفته، شهرنشینی، همکاری در امور اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و دینی و امثال اینهاست.

جامعه عربستان جامعه ای فاقد فرهنگ و تمدن لازم بود. فقر عقلی، علمی و تهیدستی جامعه عرب از مظاهر تمدن مسئله ای است که دانشمندان شرق و غرب پس از قرآن و دیدگاه های علی«ع» به آن اعتراف دارند. عرب با پذیرفتن اسلام برای تحصیل فرهنگ و تمدن تحولی عظیم یافت و دیگران را نیز متحول کرد.

ویل دورانت در تاریخ تمدن جلد ۴ ص ۱۹۷ به بعد و دیگر دانشمندان گزارش های شگرفی از جلوه های فرهنگ و تمدن اسلامی از صدر اسلام تا قرن هفتم هجری داده اند.

مسلمانان در اغلب نواحی مساجد، مدارس و کتابخانه بر پا کردند و انواع علوم در این نواحی تدریس می شدند، برخی از دانشمندان کتابخانه شخصی عظیمی در اختیار داشتند که ۴۰۰ شتر از حملش عاجز بودند. کتابخانه بغداد و نیشابور هریک نزدیک یک میلیون کتاب داشتند و کتابخانه مراغه زیر نظر خواجه نصیر پس از حملات ویرانگر مغول از ۴۰۰ هزار کتاب علمی برخوردار بود. این زمانی بود که سراسر اروپا در ظلمت و گمراهی قرار داشت و از فرهنگ و تمدن غافل بود.

اروپایی ها با ظهور دوره رنسانس و جنگ های صلیبی توانستند انواع کتاب های مسلمانان را در رشته های گوناگون به اروپا منتقل سازند و تمدن غربی را که بدون فسادهای عملی اش ریشه در علوم اسلامی داشت، پایه گذاری کنند.

نقش امام در فرهنگ و تمدن اسلامی

تأثیر امام در فرآیند تحولات فرهنگی و مدنیت جهان منوط به آمادگی دو طرف اثرگذار و اثرپذیر است. امام باید از دانش فراوان و کافی برخوردار می بود و براساس دانشش برای تأثیرگذاری فعالیت می کرد. از سوی دیگر جامعه هم باید او را می پذیرفت و علوم و افکارش را قبول می کرد که در آن دوره، هر دو زمینه تحقق یافت.

اساس و ریشه فرهنگ و تمدن، علوم هستند. گاه توسعه فرهنگ و مدنیت را برابر با توسعه علوم دانسته اند بر طبق قاعدۀ «فاقد الشیئ لیس بمعطی: آنکه ندارد، نمی تواند بپردازد»، اگر امام فاقد علوم لازم بود، نمی توانست در پیدایش برخی علوم و توسعه علمی مؤثر باشد. برعکس این قاعده، امام معدن دانش های گوناگون بود و به همین دلیل آثاری که از ایشان در صدها کتاب جمع آوری شدند، به خاطر فرصتی است که برای او بیش از دیگر امامان فراهم شد.

اگر به کتاب هایی چون خواص القرآن الکریم، رساله شیمی موجود در کتابخانه نور عثمانیه ترکیه به شماره ۳۶۳۴ و رساله مفصل امام در اصول معارف، احکام، طهارت و بهداشت همه جانبه، نیکی به پدر و مادر، مسئله ازدواج در دو مرحله دائم و موقت، وجوب حفظ جامعه از فساد، خوردنی ها و آشامیدنی ها، صید و صیادی، حسنات و سیئات که یکجا در کتاب خصال نوشته صدوق در قرن ۴ آمده، کتاب توحید مفضل، کتاب اهلیلجه که بسیار باارزش است، کتاب مصباح الشریعه در اخلاق و عرفان، رساله سفارشات امام به پیروانش، رساله امام به پیروان شیوه رأی و قیاس، کتاب غنائم و خمس، رساله امام به ابوجعفر احول، رساله نثرالدر، رساله در باره وجوه تجارت و کسب، گفتار حضرت در آفرینش انسان، طب الصادق و صدها کتاب دیگر مراجعه کنید، صدق گفتار شیعه در گسترش دانش امام در رشته های گوناگون ثابت می شود.

کتاب مرآه الجنان می گوید: «شاگرد امام، جابربن حیان کتابی در هزار برگ نوشته که رساله حضرت را در علوم گوناگون که حدود ۵۰۰ رساله است، دربرمی گیرد».

این حجم گسترده و عظیم علمی در رشته های متعدد، زیرساخت های فرهنگی و تمدن فنی اسلام را فراهم آورد و گویای اثرگذاری امام بر فرهنگ و تمدن اسلامی و سپس از فرهنگ و تمدن جهانی است.

نظرات بزرگان

امام ابوالحنیفه که معاصر آن حضرت بوده و پیشوای مذهب حنیفه است، به نقل از کتاب اعلام النبلاء، ج ۶، ص ۲۵۷ و تاریخ کبیر، ج ۲، ص ۱۹۹ می گوید: «ما رأیت افقه من جعفربن محمد و انّه اعلم الامة».

مالک بن انس هم به نقل ار همان منبع، ج ۶، ص ۲۵۸ می گوید: «مردی با فضیلت تر و ارزشمندتر از جعفر بن محمد را هیچ گوشی نشنیده و به قلب هیچ بشری خطور نکرده است».

محمدبن عبدالرحمن معروف به ابن ابی لیلی پس از گفت وگو با امام در حالی که خودش فقیه، محدث و قاضی معروف کوفه بود، خطاب به حضرت می گوید: «اشهد انکم حجج الله علی خلقه».

جاحظ ادیب معروف می گوید: «جعفربن محمد الذی ملاء الدنیان علمه فقهه».

ابن خلکان در وفیات الاعیان، ج ۱، ص ۳۲۷ می گوید: «فضله اشهر من ان یذکر: ارزش های او بیش از آن است که گفته شود».

میرعلی هندی که از علمای نامدار اهل سنت است، می گوید: «امام صادق«ع» پژوهشگری فعال، متفکری بزرگ و آشنا به علوم عصر و نخستین کسی است که مدارس فلسفی اسلام را در اسلام تأسیس کرد».

امام برای گسترش علوم، فرهنگ و مدنیت چندین مرحله را کنار هم پیش برد، سرفصل هایی مانند:

۱ـ اخلاقیات یا توسعه ارزش ها؛

۲ـ تربیت شاگردان؛

۳ـ گفت وگو با سران و نظریه پردازان ادیان و مذاهب که هریک از این عناوین تفسیر گسترده ای را می طلبد.

فرهنگ و تمدن به قول امروزی ها مجموعه ای از دانش ها، سنت ها، آرا و گرایش هاست. توسعه ماندگار فرهنگی و تمدنی باید همه جانبه و دارای جامعیت باشد. امام صادق«ع» به این نکته مهم توجه داشت، لذا به همه شاخه های علوم اهتمام ورزید.

در کتاب بسیار ارزشمند «تأسیس الشیعه لعلوم الاسلام» آمده است: «علومی که امام در بنیان گذاری و گسترش آنها کوشید، شامل ادبیات، تاریخ، سیره، حدیث تفسیر، فقه، اصول، کلام، اخلاق و عرفان است».

ولی مهم ترین تحقیقاتی که توسط اسلام شناسان غرب انجام گرفته و حضرت را مؤسس یا گسترش دهنده آن دانسته اند، عبارتند از علوم طب، شیمی، هیئت، نجوم، لغت شناسی، عرفان، زمین شناسی، تاریخ، فلسفه تاریخ، زیست شناسی، بیماری شناسی، نورشناسی، محیط زیست، تفسیر خواب، فلسفه و حکمت و حرکت شناسی. این نکات در بسیاری از صفحات کتاب «الامام جعفر الصادق فی نظر علما و الغرب» مندرج است.

سوتیترها

۱ـ امام مدینه را تبدیل به دانشگاهی کرد و در برابر مکتب اموی و عباسی به تبیین اسلام راستین پرداخت و با کوششی خستگی ناپذیر، پیرایه های بسته شده به اسلام را از جانب دشمنان داخلی و مکتب های وارداتی زدود.

۲ـ اروپایی ها با ظهور دوره رنسانس و جنگ های صلیبی توانستند انواع کتاب های مسلمانان را در رشته های گوناگون به اروپا منتقل سازند و تمدن غربی را که بدون فسادهای عملی اش ریشه در علوم اسلامی داشت، پایه گذاری کنند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *