محمدهادى معرفت
ترجمه: واحد پژوهش موعود
اشاره: در دومین قسمت از مقاله حاضر برخى از روایاتى که به طریق اهل سنت از نبى اکرم، صلىاللهعلیهو آله، نقل شده، مورد بررسى قرار گرفت. در این قسمت از مقاله نویسنده به بررسى این موضوع مىپردازد که مصادیق این امامان دوازدهگانه که در روایات پیامبر بدانها اشاره شده، چه کسانى هستند؟
پرسشى که در اینجا مطرح مىشود این است که آن امامان دوازدهگانه، که پس از رسول خدا خلفا و جانشینان اویند، چه کسانى هستند؟
براى پاسخ به این پرسش به سراغ روایتى مىرویم که «ابو نعیم اصفهانى» در کتاب «حلیه الاولیاء» نقل کرده و از آن چنین به دست مىآید که این امامان از عترت و خاندان رسول خدایند.
او به اسناد خود از ابن عباس روایت مىکند که رسول خدا، صلىاللهعلیهوآله، فرمود:
من سره ان یحیى حیاتى، و یموت مماتى، و یسکن جنه عدن غرسها ربى، فلیوال علیا من بعدى و لیوال ولیه و لیقتد بالائمه من بعدى، فانهم عترتى خلقوا من طینتى، رزقوا فهما و علما، و ویل للمکذبین بفضلهم من امتى، القاطعین فیهم صلتى، لاانالهم الله شفاعتى. (۱)
هر کس خشنود مىشود که همچون من زندگى کند، همچون من بمیرد و در بهشت جاودانى که پروردگارم آن را بنا کرده، مسکن گزیند، پس از من از على پیروى کند و با هر کس که از او پیروى مىکند هم پیمان باشد. و از پیشوایانى که پس از من مىآیند تبعیت کند; چراکه آنها از خاندان من هستند، از سرشت من آفریده شدهاند، و دانش و بینش به آنها ارزانى شده است. بدا به حال کسانى که امت من برترى آنها را تکذیب کند، و پیوندى را که من با آنها دارم بگسلد. خداوند شفاعت مرا شامل حال این گروه [از امت من] نسازد.
ابونعیم به دنبال این روایت مىگوید:
کسانى که به [مقام] پیروى از عترت و خاندان پاکنهاد [رسول خدا] نایل شدند، لبهایشان خشکیده و پیشانیهایشان [بر زمین] گسترده است، هر آنچه زودگذر و فنا پذیر است در نظر آنها خوار و بى ارزش است و از گردنکشانى که دنیا را براى خود برگزیدهاند کناره مىجویند; آنها کسانى هستند که رفاه و آسایش را به کنارى گذاشته و از همه لذایذ و شهوات و خوراکیهاى گوناگون و نوشیدنیهاى رنگارنگ چشم پوشیده و در مسیر رسولان، اولیا و صدیقان راه مىسپارند. آنها [دنیاى] زودگذر و نابود شونده را رها کرده و به [سراى] دیرپا و باقى و همجوارى با آن روزى دهنده بسیار بخشنده و آن صاحب نعمتها و بخششها دل سپردهاند. (۲)
همچنین او به اسناد خود از «مجاهد» چنین نقل مىکند:
شیعه على الحلماء، العلماء، الذبل الشفاه، الاخیار الذین یعرفون بالرهبانیه من اثر العباده. (۳)
پیروان على، دانشمندان، بردباران و کسانىاند که [از بسیارى روزه] لبهایشان خشکیده است; آنها نیکانى هستند که به خاطر عبادتهایشان به رهبانیت و ترک دنیا شناخته مىشوند.
از على بن الحسین، علیهمالسلام، نیز روایتشده است که:
شیعتنا الذبل الشفاه، و الامام منا من دعا الى طاعه الله. (۴)
پیروان ما [کسانى هستند که] لبهایشان خشکیده و امام از ما [اهل بیت] کسى است که [مردم را] به اطاعتخداوند فرا خواند.
بنابراین وقتى ثابتشد امامان پس از نبى اکرم، صلىاللهعلیهوآله، از خاندان او هستند، جاى تردیدى باقى نمىماند که آن امامان از نسل فاطمه، سلاماللهعلیها، و همان کسانىاند که امتبه امامت و دانش و برترى آنها اعتراف کرده است.
نخستین این امامان، پس از امیر مؤمنان، علیهالسلام، امام حسن، پس از او امام حسین، پس از او على بن الحسین، پس از او محمد بن علىالباقر، پس از او جعفر بن محمدالصادق، پس از او موسى بن جعفرالکاظم، پس از او على بن موسى الرضا، پس از او محمد بن على الجواد، پس از او على بن محمدالهادى، پس از او حسن بن على العسکرى، و آخرین آنها امام منتظر حضرت مهدى قائم، عجلاللهتعالىفرجه، است.
اما اینکه در روایات تعبیر شده که امامان از عترت و خاندان رسول خدا، صلىاللهعلیهوآله، هستند از باب «تغلیب» است. زیرا یازده تن از این امامان از نسل آن حضرت و از فرزندان على، علیهالسلام، هستند. بنابراین سر سلسله امامان على، علیهالسلام، و آخرین آنها مهدى منتظر، علیهالسلام، است.
براى شناسایى امامان دوازدهگانهاى که رسول اعظم، صلىاللهعلیهوآله، از آنها سخن گفته است، هیچ راهى جز رجوع به ائمهاى که شیعه دوازده امامى به آنها منتسب است وجود ندارد.
با توجه به آنچه گذشت مىتوان گفت که عقیده به امامان دوازدهگانه، عقیدهاى استوار و مبتنى بر نص رسول گرامى اسلام، صلىاللهعلیهوآله، است.
اگر امام مهدى، امام دوازدهم نباشد، براى احادیثى که در این زمینه داده شدهاند، نمىتوان مفهومى معقول تصور کرد.
بنابراین دیدگاهى که از سوى شیعه دوازده امامى در زمینه وجود امام مهدى و بقاى او در زمان غیبت، ارایه شده است دیدگاهى است که بر روایات صحیح وارد شده از رسول اکرم، صلىاللهعلیهوآله، منطبق است.
شیخ عارف «عبدالوهاب شعرانى» در کتاب «الیواقیت و الجواهر» درباره امام مهدى، علیهالسلام،مىگوید:
مهدى از فرزندان امام حسن عسکرى است، او در شب نیمه شعبان سال ۲۵۵ به دنیا آمده و تا روزى که با عیسى بن مریم، علیهالسلام، همراه گردد باقى است، بنابراین عمر او تا این زمان [یعنى سال ۹۵۸ ق.]۷۰۶ سال است. (۵)
{mospagebreak}
«محیى الدین ابن العربى» در کتاب «الفتوحات المکیه» بر نسب امام مهدى، علیهالسلام، و اینکه او فرزند امام حسن عسکرى، علیهالسلام، است، تصریح کرده و پدران او را تا على، علیهالسلام، یکى پس از دیگرى برشمرده است. او در این زمینه مىنویسد:
بدانید که قیام مهدى امرى قطعى و تردید ناپذیر است، اما او تنها زمانى قیام مىکند که زمین از ظلم و جور پر شده باشد; تا بعد از آن زمین را از عدالت و برابرى آکنده سازد. و اگر از [عمر] دنیا تنها یک روز باقى مانده باشد خداوند متعال آن روز را چنان طولانى مىسازد که آن خلیفه قیام کند. او از خاندان رسول خدا، صلىاللهعلیهوسلم، و از نسل فاطمه است، جد او حسن بن على بن ابىطالب، و پدر او حسن عسکرى، زاده امام علىنقى، زاده محمدتقى، زاده امام على رضا، زاده امام موسى کاظم، زاده امام جعفر صادق، زاده امام محمد باقر، زاده اما زین العابدین، زاده حسین، زاده امام على، زاده ابى طالب، علیهمالسلام، است.
او همنام رسول خدا، صلىاللهعلیهوسلم، است و مسلمانان بین رکن و مقام با او بیعت مىکند، از نظر آفرینش همانند رسول خدا و در خلق و خو شبیه ایشان است. (۶)
محیى الدین عربى در ادامه کلام خود به بیان اوصاف امام مهدى، علیهالسلام، و عدالتى که در میان مردم برقرار مىسازد، پرداخته است، که در این مجال فرصت ذکر آنها نیست.
آنچه گذشتبیان کننده دیدگاه محیىالدین بن عربى درباره امام مهدى، علیهالسلام، بود، اما دستان خیانت پیشهاى کلام او را در «الفتوحات» تحریف کرده و آن را به بدترین شکل ممکن تغییر داده و دگرگون ساخته است. (۷)
با استفاده از احادیثى که گذشت مىتوان گفت: امامانى که امت اسلامى موظف به پیروى از امامت عادلانه آنها شدهاند، خواه آشکار باشند و خواه نهان، دوازده اماماند که از نسل على و فاطمه و از خاندان رسول خدا، صلىاللهعلیهوآله، هستند.
هنگامى که وجود یازده نفر از این امامان با همه مشخصات آنها بر ما معلوم گشت و دانستیم که آنها در میان بیشتر اهل اسلام به عنوان دانشمندانى بلند مرتبه شناخته شده و مسلمانان در زمان حیات پر ارزش آنها; یعنى در مدت دو قرن و نیم، از ایشان پیروى مىکردهاند، تنها باقى مىماند که امام دوازدهم را که آخرین نفر از نسل امامان دوازدهگانه است، بشناسیم.
بدون تردید این امام کسى نیست جز مهدى منتظر، همو که امامتش از زمان وفات امام یازدهم شروع شده، یعنى سال ۲۶۰ ق. و تا زمان ما ادامه دارد; زیرا زمین هیچگاه از حجتحق خالى نمىماند. وقتى که پیامبر گرامى اسلام تصریح فرموده که امامان دوازده نفر بیشتر نیستند و همچنین فرموده که: «بنا فتح الله دینه و بنا یختم» یعنى: خداوند دینش را با ما آغاز کرده و با ما به پایان مىبرد. بناچار باید امامت امام دوازدهم استمرار یابد.
ابو نعیم اصفهانى و دیگر حافظان روایتبه اسناد خود از امیر مؤمنان، على، علیهالسلام، روایت کردهاند که آن حضرت خطاب به رسول خدا، صلىاللهعلیهوآله، فرمود:
امنا المهدى ام من غیرنا؟
آیا مهدى از ماستیا از غیر ما؟
رسول خدا در پاسخ فرمود:
بل منا، یختم الله به الدین، کما فتحه بنا
قطعا از ماست، خداوند دین خود را با او به پایان مىبرد، همچنانکه دینش را با ما آغاز کرد. (۸)
از سه مقدمهاى که تا کنون بیان داشتهایم این مطالب به دست مىآید:
۱. امامانى که از عترت و خاندان پیامبر اسلام، صلىاللهعلیهوآله، برگزیده شدهاند، دوازده نفرند.
۲. چنانکه از ظاهر تعابیر روایات به دست مىآید، امامت آنها پیوسته و مستدام است.
۳. سلسله دین اسلام با پیامبر گرامى آغاز شده و با حضرت مهدى، عجلاللهتعالىفرجهالشریف، خاتمه مىیابد.
با توجه به این مقدمات مىتوان نتیجه گرفت که بناچار باید به هنگام وفات امام یازدهم، امام دوازدهم وجود داشته باشد، و قطعا باید زندگى او در طول زمان استمرار داشته باشد; تا زمین بدون حجتباقى نماند.
پس بنابراین وجود امام مهدى، علیهالسلام، در این زمان و بقاى او با وجود زمان درازى که از تولد ایشان گذشته است، از امورى است که روایات نبوى بر آن دلالت داشته و ضرورت دین اقتضا مىکند.
ولادت امام مهدى و آغاز امامت ایشان
امام مهدى، حجه بن الحسنالعسکرى، علیهماالسلام، شب جمعه، پانزدهم ماه شعبانالمعظم سال ۲۵۵ ق. در شهر سامراى عراق به دنیا آمد و تا کنون نیز به حیات خود ادامه مىدهد.
عمر شریف ایشان تا امروز (سال1419 ق.) به یک هزار و صد و شصت و چهار سال بالغ مىشود. امامت امام مهدى از زمان وفات پدر گرامیش، در سال ۲۶۰ ق.، یعنى زمانى که آن حضرت پنجسال بیشتر نداشتند، آغاز گردید.
محیى الدین عربى در مورد ولادت امام مهدى، علیهالسلام، کلام شگفتى دارد که ذکر آن در اینجا خالى از وجه نیست; او مىگوید:
براى ولایت محمدیه که تنها اختصاص به شریعت نازل شده بر [حضرت] محمد، صلىاللهعلیهوسلم، دارد، نشانه خاصى است… همانا او در زمان ما متولد شده و من نیز او را دیدم و با او همنشین شدم; و نشانه خاتمیت را در او دیدم، هیچ ولىاى بعد از او نیست مگر اینکه به او رجوع مىکند، همچنانکه هیچ پیامبرى بعد از محمد، صلىاللهعلیهوآله، نیست مگر اینکه به رجوع مىکند. (۹)
او در جاى دیگرى از کتاب «الفتوحات المکیه» مىگوید:
اما، نشان ولایت محمدیه از آن مردى از عرب است که از شریفترین اصل و نسب برخوردار است. او در همین زمان ما موجود است و من در سال ۵۹۵ ق. با او آشنا شدم و نشانهاى را که او داراست دیدم; همان نشانهاى که [حضرت] حق آن را از دید بندگانش پوشیده داشته و براى من در شهر «فاس» آشکار ساخت و دریافتم که او خاتم ولایت است. در واقع او خاتم نبوت مطلقه نیز هست. اما بیشتر مردم بر آن آگاه نیستند. (۱۰)
پىنوشتها:
۱. ابونعیم الاصفهانى، احمد بن عبدالله، حلیه الاولیاء و طبقات الاصفیاء، ج ۱، ص86; همچنین ر. ک: الفیروزآبادى، السید مرتضى الحسینى، فضائل الخمسه من صحاح السته، ج ۲، ص26.
۲. همان.
۳. همان.
۴. همان.
۵. الشعرانى، عبدالوهاب، الیواقیت والجواهر، ج ۲، ص143.
۶. ر. ک: همان.
۷. ر. ک: ابن عربى، محمد بن على، الفتوحات المکیه، ج3، ص327.
۸. ر. ک: المقدسى السلمى الشافعى، یوسف بن یحیى، عقد الدر فى اخبار المنتظر، ص ۲۵.
۹. ابن عربى، محمد بن على، همان، باب ۲۴، ج ۱، ص ۱۸۵.
۱۰. همان، باب73، ج ۲، ص49.
ماهنامه موعود شماره ۱۴